«خیلی خونسرد هستند و بعد از قتل پشیمان نمیشوند.» این نقطه مشترک اغلب قاتلان سریالی است. مجرمانی که به آنها ماشین آدمکشی هم میتوان گفت. این قاتلان با انگیزهای مشترک قربانی خود را انتخاب میکنند و بعد از قتل به دنبال قربانی بعد میگردند. آنها تا زمانی که دستگیر نشوند، به قتل ادامه میدهد.
قاتلان سریالی مجرمانی خونسرد هستند اما زیرکی و تیزهوشی در کارشان دیده نمی شود و در صحنه های قتل از خود ردهایی برجا می گذارند. بیشتر آنها سراغ کودکان و زنان می روند و سرقت آزار جنسی و مشکلات روحی نقطه مشترک آنهاست. کشف دو پرونده قتل سریالی در کمتر از یک ماه در گلستان و آذربایجان غربی باعث شد این هفته وضعیت روانی و شخصیت مجرمانه این قاتلان را بررسی کنیم.
تعریف قتل های سریالیسرهنگ هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی درباره تعریف قتل های سریالی می گوید: برای قتل های سریالی تعریف های مختلفی وجود دارد. محدود شدن در این تعاریف باعث فریب می شود. هرگاه با چند جرم مواجه باشیم و شواهد نشان دهد عامل آن شخص یا گروه واحدی باشد آن را سریالی می دانیم. تشخیص سریالی بودن چند قتل هم کاری تخصصی است و نیاز به مهارت دارد. این تشخیص هر چقدر به موقع باشد از کشته شدن افراد بی گناه بیشتر جلوگیری می شود.
وی با پاسخ به این پرسش که چرا قاتلان سریالی خونسرد هستند، ادامه می دهد: حوزه ما پی جویی پرونده هاست و براساس مستندات پرونده ها را پیگیری می کنیم. اطلاع از علوم مرتبط با جرم مانند روان شناسی، رفتارشناسی و... می تواند در تعیین مشخصات مجرم و شناسایی و دستگیری وی کمک کند. این که قاتلان سریالی چرا خونسرد هستند شاید نیاز به یک بحث مفصل علمی دارد، اما آنچه مشاهده کرده ایم این است که پس از فاش شدن قتل ها، افرادی که از نزدیکان قاتل هستند از موضوع تعجب کرده و باور نمی کنند که این فرد قاتل سریالی باشد.
قتل برای انتقامدر تاریخ حوادث جنایی، قتل های سریالی بیش از بقیه موارد شهره می شوند. گاهی بدون هیچ مبنا و منطق و بی آن که آموزش یا اصلاح و آگاه سازی در کار باشد این حوادث دستمایه تالیف کتاب یا ساخت فیلم و سریال می شود و گذر زمان هم که رویدادها را به دیار فراموشی می فرستد در این مورد کوتاهی می کند. اغلب ما از قاتل های سریالی تصویر زشت و نه چندان واقعی در ذهن خود داریم و فکر می کنیم که به محض دیدن آنها می توانیم آنها را از بقیه افراد جامعه تشخیص دهیم ولی در بسیاری از موارد این گونه نیست. فردی که حتی یک درصد هم احتمال نمی دهیم بتواند به دیگران آسیب برساند، شاید از نظر روانی آنقدر ضعیف و ناتوان باشد که بتوان او را یک قاتل سریالی بالقوه دانست.
محمدرضا دژکام، روان شناس و مشاور خانواده درباره رفتار خشونت آمیز قاتلان سریالی می گوید: کسانی که از خود رفتار های خشونت آمیز و نا به هنجار بروز می دهند، آدم های طبیعی نیستند. این افراد از نظر روحی و روانی مشکلات زیادی دارند. به طور مثال افرادی که رفتار بزهکارانه دارند و باعث به هم ریختن افکار عمومی می شوند، اختلال شخصیتی ضداجتماعی دارند. این افراد مشکلات درونی زیادی دارند و برای تخلیه خود از این مشکلات به سمت جامعه می روند و از افراد جامعه به شکل های مختلف انتقام می گیرند. این مشکلات درونی هم به تربیت دوران کودکی بازمی گردد.
وی با اشاره به سالم بودن همه انسان ها در ابتدای امر گفت: این جامعه است که افراد را تغییر می دهد و او را بد یا خوب می کند. وقتی یک فرد در جامعه خود هیچ جایگاه و شخصیتی نداشته باشد،دیگر چیزی برایش مهم نیست. او در این مرحله از زندگی خود فکر می کند با انتقام گرفتن از جامعه خود می تواند آرامش به دست بیاورد.
دژکام درخصوص احساسات قاتل سریالی در زمان قتل افراد گفت: بعضی افراد فکر می کنند که شاید قتل برای یک قاتل سریالی خوشایند باشد، شاید در اوایل ماجرا کشتن برایش نوعی تخلیه روحی باشد ولی بعد از مدتی این کار برایش عادت می شود و عادی جلوه می کند و لذتی از آن نمی برد. یک قاتل سریالی در اصل با قتل دیگران آن دسته از نیاز هایش را که برآورده نشده اند ارضا می کند. نیاز هایی مانند کمبود توجه و کمبود محبت را با قتل جبران می کند. زمانی که فردی را می کشد علاوه بر این که انتقام خود را از جامعه می گیرد، نظر دیگران را هم متوجه خودش می کند و این موضوع برایش خوشایند است.
قاتلانی که پشیمان نمی شوندوی در ادامه گفت: همان گونه که پیش از این گفتم، هیچ انسانی از ابتدا قاتل و مجرم نیست و همه چیز به اتفاقات اجتماعی دوران زندگی فرد بستگی دارد. این مشکلات زندگی و خاطرات تلخ هستند که فرد را دچار اختلالات شخصیتی می کنند.
این روان شناس درباره پشیمانی قاتل بعد از قتل های سریالی گفت: همیشه یک راهنما و همراه باید در کنار انسان باشد تا او را در کارهایش حمایت کند و به او بگوید که کارش اشتباه یا درست بوده است. یک مجرم یا دقیق تر یک قاتل هیچ همراهی ندارد که به او بگوید کارهایش نابهنجار و نادرست است. یک قاتل اگر همراه داشت و از محبت دیگران بهره مند بود، دچار مشکلات روحی نمی شد. شاید اگر مجرمان هم یک نیروی حمایتی را برای خود حس می کردند احساس پشیمانی می کردند و حتی از کار خود باز می گشتند، ولی متاسفانه اغلب مجرمان افراد تیز هوش و بی حمایت هستند.
مشاور خانواده درخصوص بی توجهی مردم به جرم ها و به خصوص قتل های سریالی گفت: مردم امروزه بسیار درگیر هستند و نمی خواهند ذهن خود را با گرفتاری ها و اتفاقات ناگوار درگیر کنند. آنها ترجیح می دهند از اخبار بد جامعه بی اطلاع باشند و به مشکلات خود بپردازند نه این که هر روز با خواندن مطالب ناگوار بار غم خود را افزایش دهند. البته این موضوع درباره همه افراد صدق نمی کند و هنوز بسیاری از افراد جامعه روزنامه خوان های حرفه ای هستند و همه خبر های روز را می خوانند.
وی ادامه داد: به طور کل زمانی که یک اتفاق می افتد ذهن مردم را به خود درگیر می کند. بعد از مدتی با شیوع پیدا کردن این اتفاق، برای مردم عادی می شود. وقتی که قتل های سریالی زیاد شود،کم کم جزئی از زندگی مردم می شود و همین امر باعث می شود که مردم کمتر به قتل ها واکنش نشان دهند.