آقای کارگردان چه راحت میان خودیها اشک میریزد و چه سخت حرف میزند و میگوید: باید خیلی جانسخت باشم که جلوی خودم را بگیرم و اشک به چشمم نیاید، من به حضور در این فضا و معنویت موجود در آن افتخار میکنم.
حاتمیکیا حرفهایش درباره بادیگاردهای فرهنگی این کشور زد. از وضعیت ساختمان فرهنگ کشور باز هم گله کرد که چگونه مدیرانش خشت به خشت، آنرا شکل میدهند. کارگردان «بادیگارد» حرفهایش که تمام شد و منتظر ماند تا همسران شهدای هسته ای چه میگویند. صندلی ها پر شده است از همسران و فرزندان شهید. شهیدان مدافع حرم و شهیدان هسته ای.
همسر شهید داریوش رضایینژاد و مادر آرمیتا، در حالیکه بعد از نمایش فیلم «بادیگارد»، بغض گلویش را گرفته بود، از لحظات شهادت همسرش گفت: من خیلی تحت تاثیر فیلم قرار گرفته ام. فکر می کردم می توانم خود را نگه دارم اما نتوانستم. صحنه آخر فیلم من را متاثر کرد زیرا من و همسر شهید شهریاری هر دو در لحظه ترور همراه همسرانمان بودیم. لحظه ترور تجربه سختی بود و صحنه آخر فیلم «بادیگارد» آن صحنه را برای من تداعی کرد و من حس کردم همان لحظه اتفاقی که برای داریوش افتاد، تکرار شد. البته با تعریف حاتمیکیا از محافظ در فیلم، من دوست داشتم محافظ او باشم، اما کاری از دستم برنمی آمد و می دانم که خانم شهریاری نیز این حس را داشت.
مادر آرمیتا در بخش دیگری از اینکه نتوانستند «بادیگارد» را در جشنواره فیلم فجر ببینند گفت و ادامه داد: البته اگر می دانستم که فیلم «بادیگارد» چنین صحنههایی دارد، نمیگذاشتم که آرمیتا آن را ببیند هر چند که نمی خواستم آرمیتا «چ» را هم ببیند ولی او من را مجبور کرد و بارها فیلم «چ» را دیده است و امشب هم با من «بادیگارد» را دید.
همسر شهید شهریاری هم برای حاتمیکیا و بادیگاردش سخن گفت. زندگی خودش و همسرشهیدش را با میثم زرین فیلم مقایسه کرد و گفت: شهید شهریاری شبیه مهندس زرین (بابازی بابک حمیدیان) نبود و من هم شبیه همسر این مهندس نبودم. من وقتی از ابتدای زندگی همسرم را شناختم نه تنها حلقه خود را درنیاوردم بلکه آن را محکم تر در دستم کردم.
این جمله همسر شهید شهریاری با تشویق دیگر همسران و خانواده های شهدا روبرو شد و وی بعد از آن ادامه داد: ما می دانستیم مردی که با او زندگی می کنیم و تفکری که این مردان دارند زمینی نیست.
سکوت در سالن حکمفرماست. اینجا جایگاه خانواده شهیدان است. فرش قرمزی پهن نکردند تا آقای کارگردان با غرور روی آن قدم بزند. اینجا باید تواضع کرد در مقابل عظمتها و فقط غبطه خورد. همسر شهید شهریاری از غبطه به همسران شهید مدافع حرم سخن گفت و حرفهایش را میان سکوت حاضران اینگونه ادامه داد: من به همسران جوان شهدای مدافع حرم غبطه می خورم؛ کسانی که مردانشان در ابتدای راه به مبارزه می روند. درحالیکه خود من شاید مدتی را با همسرم زندگی کردم. ما افتخار می کنیم به مردانی که با چنگ و دندان ایران عزیز ما را نگه داشته اند.
در آخر مراسم تابلوهایی که به انتظار گوشه سن ایستاده بودند، رونمایی شدند. انگار که همه جمع شدند تا جمله ای از میان سالهای 71 هجری شمسی و از میان حنجره شهید آوینی باز تکرار کنند که «ای بلبل عاشق جز برای شقایقها مخوان».
خانواده شهیدان، تابلوی دیگری را نیز به حاتمیکیا اهدا کردند. نقشی از آخرین لحظات زندگی حضرت ابالفضل العباس(ع) میان آبهای فرات!