«رساله دربارهی نادر فارابی»نویسنده: مصطفی مستور
ناشر:
چشمه، چاپ سوم ۱۳۹۴
۸۴صفحه، ۷۰۰۰ تومان
شما میتوانید کتاب
«رساله دربارهی نادر فارابی» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین خرید کنید.
****
به نظر شما چند نویسنده جدی در ایران داریم که هنوز کتابشان درست پخش نشده، به قول معروف از چاپخانه به فروشگاه نرسیده تمام میشود! کتابی که در زمستان ۱۳۹۴ دو هزار نسخه منتشر شده، دوباره در همان زمستان دو هزار تای دیگر از آن به بازار آمده و هنوز سال تمام نشده چاپ سوم دو هزارتایی دیگری از آن هم بیرون آمده؛ که از این چاپ یک نسخه به دست من رسیده و تعجب نمیکنم اگر تا پایان بهار 1395 دو سه چاپ دیگر نیز از آن منتشر شده باشد.
از نویسندهای عامهپسند صحبت نمیکنم، هرچند نویسندگان عامهپسند هم معمولاً اینطور نمیفروشند. این نشان میدهد بازار کتاب در ایران ظرفیت تیراژ بالا را دارد، اگر مردم روی خوش به کتاب خواندن نشان بدهند یا از یک نویسنده خوششان بیاید، تیراژی ده هزارتایی برای چاپ اول، نباید تیراژ نگرانکنندهای برای ناشر باشد.
این را نمیتوانیم از خوشاقبالی نویسنده این کتاب بدانیم، چون این نویسنده، یعنی مصطفی مستور، هرچه نوشته تقریباً پرفروش بوده، حتی داستانهای کوتاهش هم بازار بسیار خوبی داشته اند. پس نتیجه میگیریم که مستور به شکل قابلتوجهی طرفدار پروپاقرص ثابت دارد که ازهمه آثارش استقبال میکنند و این جریان در طول دو دهه گذشته ادامهدار بوده است.
استقبال از آثار مستور ناشی از یک ارتباط دوطرفه است، رابطهای متقابل بین او و خوانندگانش؛ نمیخواهم بدبینانه قضاوت کرده و بگویم: مستور رگ خواب خوانندگان آثارش را پیدا کرده و به آنها خوراک مطلوبشان را میدهد و به این دلیل است که آنها از آثارش استقبال میکنند. این شیوه شگرد نویسندگان عامهپسند است که مایه های امتحان پس داده نژد مخاطب را تکرار می کنند. کاری که مستور تمایلی به آن نشان نداده است و اتفاقاً به دلایلی که اشاره خواهم کرد باید بگویم که نوشتههای مصطفی مستور اصلا اینگونه نیست. درواقع این خوانندگان آثار او هستند که زبان آثارش را دریافتهاند و بهراحتی با آنها ارتباط برقرار میکنند.
چرا این را میگویم؟ مستور با رمان روی ماه خداوند را ببوس معروف شد، رمانی که هنوز هم محبوبترین اثر او محسوب میشود، مستور در این رمان با زبانی بهدوراز دشواری و با استفاده از نثری ساده و روان داستانی را روایت میکرد که دغدغههای ذهنی بسیاری از خوانندگان کتاب در آن مطرحشده بود. خوانندگان با اثری خوشخوان روبهرو بودند که به شکل جذابی حرف دل آنها را میزدو سؤالات و دغدغههای فکری و فلسفی نهچندان پیچیده آنها را نیز مطرح میکرد. با این احوال روی ماه خداوند را ببوس اثری کاملاً داستانگو بود. این داستانگویی در آثار بعدی مستور رفتهرفته کمتر شد؛ اگرچه هیچگاه حذف نشد. روایت داستانی در آثار او وجود داشت اما تأکید نویسنده روی آن کاهش یافته و جای آن را تجربههایی تازه میگرفت. تجربههایی متنوع، از تجربههای روایی گرفته تا تجربههای فرمی و ... اما مستور این تجربهگرایی را با چنان شدتی بکار نمیگرفت که شالوده اثرش را بههمریخته و با آشناییزدایی پررنگ خوانندگانش را از دست بدهد. تغییر در آثارش نرم و آهسته صورت میگرفت. بهاینترتیب شاید مخاطبان آثارش هنوز روی ماه خداوند را ببوس را بیشتر دوست داشته باشند اما کم کم پابه پای آثارش پیشآمدهاند و به همین خاطر تغییرات آنها را نیز هضم کرده اند.
اگر رساله درباره نادر فارابی را که تازهترین اثر مستور است، کنار نخستین رمانش بگذاریم و آثار نوشتهشده در این بین را در نظر نگیریم، آنوقت میزان این تغییر را میتوانیم ببینیم. خلاصه اینکه مستور تغییر کرده اما نه بر اساس میل مخاطب بلکه برعکس، مخاطبش را مطابق میل خودش به دنبال کشیده و عوض کرده است.
«رساله دربارهی نادر فارابی» رمان متفاوتی ست، البته اثر پیچیدهای نیست (به این نکته خواهم پرداخت) اما بااینحال این سؤال به ذهن میرسد که چرا مخاطب برخلاف عادات خود اینچنین متفاوت استقبال میکند. پس باید بپذیریم که کلید درک آثار مستور را آگاهانه یا ناخودآگاه دریافته است. بنابراین نهتنها آنها را میفهمد که با آنها ارتباط هم برقرار کرده و از خواندنشان لذت میبرد.
گفتم رساله دربارهی نادر فارابی اثر پیچیدهای نیست، شاید بهتر باشد بگویم اثر دشواری نیست. مستور حتی در زمانی که به سراغ تجربههای تازه و متفاوت میرود، آن را به شکلی دور از ابهام و دشواری انجام میدهد. به همین خاطر تجربههای متفاوت او مثل بسیاری از نویسندگان معاصر تجربههایی نیست که در خواننده دافعه ایجاد کنند. این جریان تا اندازه زیادی به زبان ساده و روان مستور برمیگردد.
درواقع مستور اگرچه به سراغ کارهای متفاوت فرمی و روایی رفته اما تاکنون به شکل بارزی از تجربههای متفاوت زبانی پرهیزکرده است.
رساله دربارهی نادر فارابی لااقل به لحاظ تنوع فرمهای روایی مورد استفاده در آن متفاوتترین کار مستور است. کتاب درباره یک ترانهسرای گوشهگیر است که یکباره گمشده؛ این شخصیت پیش از این در صحنهی بسیار کوتاهی از رمان «سه گزارش کوتاه دربارهی نوید و نگار» حضور داشت. اما این بار مستور او را به شخصیت اصلی اما غایب این رمان بدل کرده است.
پس از ناپدید شدن نادر کسانی که او را میشناختند از گذشته تا امروز روایتهای خود را درباره او و زندگیاش میدهند (البته به شکلی پراکنده و به شیوه های مختلف). این رمان در کل تمی رئال دارد و شخصیت های دیگر با روایت های خود زمینه پرسش و پاسخ درباره چرایی و چگونگی غیبت نادر فارابی را به وجود آورده و حال و هوایی پلیسی هم به آن می دهند. به خصوص که اطلاعات داده شده درباره شخصیت اصلی رمان، سطح آگاهی خواننده را تحت تاثر خود قرار داده و قصه برپایه آن جلو و عقب می رود. این رمان مثل آثار قبلی مستور نیز از بن مایه های فکری و فلسفی برخوردار است و همچنان سوالاتی مانندجایگاه انسان در هستی و... در خلال آن خودنمایی می کند.
رمان با مقدمه ای توضیحی آغاز می شود که در این مقدمه خواننده تقریبا می فهمد با چه جور اثری روبه رو خواهد شد. گاه به شکل روایت خاطرات یک دوست قدیمی روایت میشود، گاه بهصورت روایتی شبه داستانی ، جایی کارنامه قدیمی او ثبتشده و... و این مجموعه متنوع که به لحاظ سبکی ربطی به هم ندارند این رساله را درباره شخصیت اصلی (یعنی نادر فارابی) تشکیل میدهند. البته اگر نخواهیم وارد قیاسهای جزئی نگرانه بشویم، این رمان خواننده را به یاد رمان «سیمای زنی در میان جمع» هاینریش بل میاندازد. البته این به معنای این نیست که این وسط شباهت چشمگیری دیده میشود که احیاناً خلاقیتهای مستور را نادیده بگیریم.
در آخر این اینکه برای کسی مثل من همینکه میبینم یک اثر که به ادبیات غیر عامهپسند تعلق دارد تا این اندازه محبوب خوانندگان است بسیار خوشحالکننده است. اثری که البته نقدهایی نیز به آن وارد است مثل هر نوشته دیگری، اما میتوان آن را بهعنوان کتابی خوب به خواننده علاقهمند به رمان ایرانی معرفی کرد. اثری از نویسنده ای که هم هنر جذب مخاطبان بسیار را داشته و هنر نگهداشتن آنها را.