دشمنی باطل میان ایران و عربستان سال هاست ادامه دارد. هر دو حکومت از طرفین مخالف چندین جنگ داخلی حمایت کرده اند، جنگ هایی که از نگاه قدرت های منطقه ای نبرد میان شاخه های شیعه و سنی اسلام است. شاید کسی بگوید بهترین رویکرد در خصوص نزاع ایران و عربستان این باشد:" بگذار طاعون هر دو کشور را بردارد." در واقع این سیاست در خدمت منافع اصیل آمریکا است.
اما چنین بی طرفی محتاطانه ای از زمان انقلاب اسلامی 1979 در هیچ موضعی از ایالات متحده دیده نمی شود. در عوض ایالات متحده قاطعانه به نفع سعودی ها موضع گیری کرده است. این موضع گیری در جریان سفر سرشار از تملق پرزیدنت ترامپ به ریاض آشکارتر شد. هم رئیس جمهور و هم رکس تیلرسون، وزیر خارجه در محکوم کردن ایران و در تاکید برای لزوم همکاری های استراتژیک میان ایالات متحده و پادشاهی سعودی از خط خارج شدند. ترامپ با امضای قرارداد فروش تسلیحات به ارزش 110 میلیارد دلار تعهد خود را به رخ کشید.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، با وجود آنکه بی طرفی بهترین گزینه ایالات متحده است اما رهبران ایالات متحده احساس می کنند که باید در نبرد قدرت در خاورمیانه مداخله کنند، اگر این طور است پس حداقل می بایست طرف آن دولتی را بگیرند که کمتر ناشایست است. اما در عوض آمریکایی ها همیشه طرف رژیمی که خطرناک تر، شیطانی تر، فاسدتر و دو روتر است را می گیرند. چنین رویکردی هدیه ای است به کوته نظری.
واقعیت این است که حکومت ایران از گروه های همه فن حریفی که به منافع اسرائیل یا سعودی حمله کرده اند حمایت می کند. مقامات ایالات متحده به طور خودکار این سرکشی ها را با تروریسم یکی می کنند، که در بهترین حالت، دیدگاهی به شدت ساده انگارانه است.
در پی توافق میان گروه ۱+۵ با ایران بر سر برنامه نگران کننده هسته ای تهران، خصومت واشنیگتن علیه ایران به طور ناچیزی کاهش یافت. حتی همان آشتی جویی ناچیز هم با تردیدهای آشکار دولت ترامپ در خصوص توافق و شعارهای ضد ایرانی مقامات ایالات متحده در خطر قرار دارد.
تلاش های سفت و سخت نیروهای لابی گر طرفدار اسرائیل و سعودی در ایالات متحده برای از بین بردن تعهد ایالات متحده به توافق هسته ای و حفظ موضع خصمانه علیه ایران در واشینگتن به چشم می خورد.
تعصب های ضد ایرانی و طرفداری از سعودی به گرفتار شدن آمریکا در نبردهای خونین و پیچیده در خاورمیانه کمک کرده است. رقابت تلخ میان تهران و ریاض در چندین جبهه در جریان است. چند سال پیش سعودی به درخواست خاندان سلطنتی بحرین که به طور فزاینده مورد خشم اکثریت شیعیان مورد حمایت ایران قرار داشت در این کشور مداخله نظامی انجام داد. ریاض کماکان از این رژیم فاسد و اقلیت حمایت می کند.
موضع ایالات متحده در خصوص حکومت عراق نیز سرراست نیست. حمایت مقامات ایالات متحده از دولت عراق که در اختیار شیعیان است دست نخورده باقی مانده اما ایالات متحده همچنین حمایت های نظامی خود از کردهای عراقی را که برنامه های تجزیه طلبانه شان ممکن است حاکمیت بغداد را زیر سوال ببرد افزایش داده است. سیاست های واشینگتن در سوریه نیز در ردیف اهداف ریاض قرار می گیرد، هم دولت اوباما و هم دولت ترامپ آشکارا از شورش علیه دولت اسد حمایت می کنند.
توجیه این رویکرد در قبال عربستان هم از منظر استراتژیک و هم از منظر اخلاقی دشوار است. از منظر استراتژیک سعودی می تواند عنوان دو روترین متحد ایالات متحده را از آن خود کند. رهبران سعودی چندین دهه است که منافع امنیتی ایالات متحده را زیر سوال می برند. از اوایل دهه 1980 ریاض با همکاری پاکستان تلاش های جدی کرد تا کمک های مالی و نظامی که ایالات متحده قصد داشت برای مقاومت علیه اشغال افغانستان توسط شوروی در اختیار شورشیان افغان قرار دهد را به دست افراطی ترین گروه های اسلامی برسد. فارغ التحصیلان آن جنگ بعدها به کادرهای چندین جنبش تروریستی بدل شدند.
هم از منظر استراتژیک و هم از منظر اخلاقی واشینگتن نمی بایست در مقابل ایران از عربستان سعودی حمایت کند. به جز رفتار نفرت انگیز ریاض در هر دو جبهه، رهبران ایالات متحده می بایست در حمایت از گروهی که در نبرد قدرت در خاورمیانه قدرتمندتر است محتاط باشد. جمعیت سنی ها در منطقه بسیار بیشتر از شیعیان است و قدرت بالقوه نظامی عربستان سعودی به لطف کمک های نظامی ایالات متحده بیشتر است. حمایت از این بازیگر همان کوته نظری است که دولت نیکسون در جریان جنگ سرد در موضع گیری نسبت به مسکو به جای چین به کار برد.
هنری کیسینجر در خاطرات خود تاکید می کند که عناصری در وزارت خارجه ایالات متحده دقیقا این سیاست را تحمیل کردند که او به حق به دیده تحقیر و با بی میلی به آن می نگریست.
دولت ترامپ هم با تصمیمی مشابه و خطیر مواجه است. اگر واشینگتن نمی تواند موضع خردمندانه بی طرفی در قبال نزاع ایران – سعودی در پیش گیرد، مقامات دولت دست کم نباید با حمایت از طرف اشتباه، خطای خود را دو چندان کنند.