روزنامه اعتماد مصاحبه با مهتاز افشار را منتشر کرده است.
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
شما كارتان را در سينما از دهه هفتاد شروع كرديد. وضعيت بازيگري آن روزها با امروز تفاوت داشت؟ بازيگر براي ديده شدن بايد بيشتر از حالا تلاش ميكرد؟
يادم است بعد از ديپلم، رشته تربيتبدني قبول شدم و چون آن رشته را دوست نداشتم، دانشگاه نرفتم و به واسطه همسر داييام كه معاون امور تئاتر در دانشگاه سوره بود به موسسهاي معرفي شدم و آنجا به مدت چهار سال تدوين خواندم. آن موقع به عنوان كسي كه ميشد او را پشت دوربين حساب كرد، مخاطب خيلي خوبي بودم. اگر اشتباه نكنم «عروس» و «قرمز» جزو فيلمهايي بودند كه ايران با نمايش آنها تكان خورد و از همان فيلمها ميشد فهميد، ورود افراد به عرصه بازيگري چقدر سخت است. آن زمان خانم افسانه بايگان و جمشيد هاشمپور بعد از يك دهه فعاليت به سوپراستار تبديل ميشدند، آنها سوپراستارهاي موفق آن دوره بودند و خيلي سال طول كشيد تا چهرههاي جديدتري چون خانم هديه تهراني يا خانم نيكي كريمي يا بعد از فاصلهاي خانم ليلا حاتمي، بعد از گذراندن دوراني، وارد سينما شوند. آنها به سختي وارد شدند و براي حفظ موقعيتشان تلاش كردند. اگر اشتباه نكنم اولين فيلمي كه در سينما بازي كردم، «دوستان» بود. يادم است در جشنواره فجر همان سال خانم تهراني و خانم كريمي كانديدا شدند و اگر اشتباه نكنم خانم كريمي براي فيلم «دو زن» جايزه گرفت. آن موقع فيلمهاي با ارزش و قدرتمندتري ساخته ميشد كه مشابهش را در سينماي امروز ايران كمتر ميبينيم. اما براي من كه دهه هفتاد وارد سينما شدم و پلهپله بيست سال در اين عرصه كار كردم و تا اينجا آمدم وضعيت طور ديگري بود. شايد من و بهرام رادان يكشبه با فيلم «شور عشق» ديده شديم، اما حفظ اين موقعيت براي من و همنسلانم در سينما اصلا كار سادهاي نبود. من از فيلم «سالاد فصل» مسيرم را در سينما عوض و سعي كردم فقط در فيلمهايي كه براي ديده شدن ساخته ميشوند، بازي نكنم. با اين همه به نظرم وارد شدن به سينما نسبت به گذشته راحتتر شده است اما همچنان معتقدم ماندگاري كار سادهاي نيست.
اما بر خلاف تلاش شما در گذشته ورودتان به دنياي سينما راحتتر از بازيگران امروز بود. وارد شدن بازيگر به سينماي ايران در حال حاضر كار بسيار سختي است، به نظر ميرسد از گذشته سختتر باشد.
من هم خيلي علاقهاي به بازي كردن همه نقشها ندارم. در همه جاي دنيا مثل هاليوود يا سينماي هند و اروپا تنوع بازيگر به چشم ميخورد، همه بازيگرها چهره نيستند بلكه بازيگرانياند كه توانمندند نميدانم ايراد از كجاست كه ما به چهرههاي جديد يا توانمند اجازه ورود به سينما را نميدهيم، يعني من نميتوانم درباره اين مساله به صورت تخصصي صحبت كنم، اما سوالم اين است چرا تنوع همان بازيگرانمان در سنين مختلف كم است؟ مثلا در رنجهاي سنيمان شايد در سن چهل ساله دوتا داريم، در نسل جوانتر دو بازيگر، به همين شكل انتخابهايمان هم محدود ميشود. مگر ما چند آموزشگاه بازيگري داريم؟ تعدادشان خيلي محدود است اما اگر كسي از من بپرسد با جان و دل كلاسهاي كارنامه و كلاس آقاي تارخ را معرفي ميكنم. اما واقعا چند كلاس معتبر وجود دارد كه خروجياش بشود بازيگران موفق؟
انگار آموزشگاهها هم تغيير ماهيت دادهاند؟
آفرين. اگر اشتباه نكنم بازيگراني چون خانم كرامتي و خيلي بازيگرهاي ديگر از كلاسهاي آقاي تارخ آمدهاند يا مثلا من شاگرد آقاي سمندريان بودم. من الان از اين موسسهها خروجي اسمي چنداني نميبينم.
با اين همه به نظر ميرسد دايره سينماگران براي ورود بازيگران تازهنفس هم تنگتر شده خيليها از جوانها از اين وضعيت گلايهمند هستند.
متاسفانه من هم شاهد يكسري گلايهها هستم اما به اين مساله باور ندارم. من وقتي وارد سينما شدم دختر هجده سالهاي بودم و از همان ابتدا براي حضورم در سينما دستمزد گرفتم. اولين دستمزد بازيگريام دويست هزارتومان بود. قبول دارم وضعيت اكران فيلمها نسبت به قبل سختتر شده و مثلا جايي مثل حوزه هنري بنا بر سليقه شخصي و حتي اندكي كجسليقگي فيلمها را تحريم ميكند، البته من با كلمه تحريم هم بهشدت مشكل دارم.
چرا؟
چون به نظرم اين سرزمين زخم خورده تحريم است و اين واژهاي كه بين ما باب شده، واژه درستي نيست. هر اتفاقي كه ميافتد تنها راهي كه به نظرمان ميرسد، تحريم است. ميگوييم تحريم كنيم، جشنواره تحريم شود، در خانه سينما بسته شود. اما دايره سينما به آن شكل تنگ نيست. دلم ميخواهد بدانم كساني كه به وضعيت فعلي سينما معترضند، آيا به واقع فيلم موفقي در كارنامه كاريشان دارند؟ شايد هم فيلم موفق داشته باشند اما انتخابهاي بعديشان غلط بوده است و انتخابي كردهاند كه به فيلم موفق قبليشان صدمه زده است. مگر ما الان بازيگراني چون پريناز ايزديار، طناز طباطبايي، باران كوثري و يا ترانه عليدوستي نداريم؟ خب اينها كه از آسمان نيامدهاند! ممكن است يك سالي من خودم فيلم بدي داشته باشم و همان يك فيلم بد به من لطمهاي بزند كه مجبور شوم ماهها يا سالها كار نكنم. پيش آمده كه من تاوان يك تصميم اشتباه را دادم و به واسطه همان تصميم اشتباه يك سال كار نكردهام. ولي به معني نيست كه بگويم سينما مرا در خودش راه نميدهد.
بازيگرها در دهه ٧٠ به نسبت امروز منفعلتر بودند يا فعالتر؟ چيزي كه امروز شنيده ميشود اين است كه بازيگرها در حال حاضر تعيين كنندهتر از گذشته و در اكثر مواقع بر كار سوارند، آنها معمولا براي كل فيلم تعيين تكليف ميكنند.
من با بازيگرهاي نسل جديد هم كار كردهام. در گذشته، مثلا ٢٠-١٠ سال پيش، اگر ساعت پنج صبح آفيش ميشدم بايد راس پنج صبح جلوي ميز گريم ميبودم (هنوز هم اينطور فكر ميكنم). اين را ممكن است در بازيگرهاي جديد نبينيد و بازيگري بگويد من اين ساعت نميتوانم بيايم. اما شما در روند كاري بازيگري كه اين عشق و مسووليت به كار را ندارد، موفقيتي نميبينيد. درست است آن حساسيت، آن احساس مسووليت، آن توجه، امروز خيلي كم شده است، ولي به نظر من نتيجهاش را هم ميبينيم. امروز براي سينما اصلا ديگر صفي وجود ندارد. موفقيت چند فيلم در سال تيتر روزنامهها ميشود؟ يكي؟ دوتا؟ سهتا؟ آن موقع اينطور نبود. شما در سينما «دستهاي آلوده»، «قرمز»، «دوزن» يا خيلي فيلمهاي خوب ديگر ميديديد. زمان جشنواره مردم براي فيلمها صف ميبستند. اما حالا. . . امسال كه به نظرم منفعلترين جشنوارههاي سالهاي اخير را داشتيم. مثلا فيلم «گيلدا» كه من در آن بازي ميكردم، با انگ فمينيستي بودن به جشنواره راه پيدا نكرد، من هم ميتوانستم با همين بهانه جشنواره را تحريم كنم، اما چرا بايد اين كار را بكنم؟! ميگويم يكسري سليقه فيلم «گيلدا» را نپسنديدند. تحريم جشنواره را قبول ندارم اما واقعا دلم ميخواهد جشنواره فجر شبيه جشن خانه سينما يا جشن منتقدان يا حتي مثل اسكار، به فيلمهايي جايزه بدهد كه در طول سال اكران شدهاند و ديگر براي انتخاب فيلم با تعداد آدمهاي محدود با سليقههاي محدود روبهرو نباشيم. در اين شرايط فيلمها ميتوانند خيلي منصفانهتر قضاوت شوند.
حالا همان چيزي كه درباره عشق و علاقه بازيگران ميگوييد، انگار در برخي با ميزان دستمزدشان رابطه معكوس دارد، هرچه علاقه كمتر ميشود، دستمزدها بالاتر ميرود!
براي اينكه انتخابها محدود است، يك وقت ممكن است پروژهاي لنگ بازيگر باشد و به همين خاطر حاضرند دستمزد او را هر چقدر زياد و غير منطقي باشد، بدهند.
شما به عنوان يك بازيگر وقتي قراردادي را امضا ميكنيد، چقدر خودتان را براي كمك به فروش فيلم متعهد ميدانيد؟
يك زماني اسم بازيگر ضامن فروش فيلم بود. من الان به اين مساله اعتقاد ندارم. ممكن است بازيگراني يك بار باعث جذب مخاطب شوند، اما موفقيت يك فيلم به ديده شدن چند باره آن است. به نظرم وقتي قصه و ساختار يك فيلم درست باشد، حالا بازيگراني كه چهره هم هستند ميتوانند در مجموع باعث فروش و موفقيت آن شوند. من در بعضي فيلمها دستمزد واقعيام را نميگيرم، يعني ترجيح ميدهم با فيلم شريك شوم كه در موفقيتي كه انشاءالله نصيب فيلم ميشود من هم سهمي داشته باشم.
اگر اشتباه نكنم دهه ٨٠ يعني در دولت نهم و دهم روند كاريتان تغيير كرد و متفاوت عمل كرديد. چه اتفاقي برايتان افتاد كه تغيير مسير داديد؟
پيش از آن حال سينما خيلي بهتر از دوره اخير و اين سالها بود. وقتي فضاي فرهنگي جامعه مثبت است ناخودآگاه باعث ميشود همه آدمها در هرجايگاهي كه هستند، مسير راحتتري را طي كنند چون ذهنشان براي تصميم درستتر آماده است. اولين فيلمي كه باعث شد اين تغيير درست ايجاد بشود «سالاد فصل» بود. تو يك دفعه احساس ميكني چقدر دلت ميخواهد دقت كني، مثلا در دولت گذشته و بيشتر هم اين اواخر همه ما با چنگ و دندان كار ميكنيم. پيش از اين هم ممكن بود فيلمهايي توقيف شوند يا اكران نشوند اما هميشه اين اميد بود شرايطي فراهم شود كه آن فيلم مميزي را طي كند و اكران شود اما الان اينگونه نيست.
حتي در دولت كنوني؟
در دولت فعلي هم خيلي فيلمها امكان اكران ندارند. مثل فيلم آقاي كاهاني يا آقاي عياري و فيلمهاي ديگر. در دولتي كه براي همه ما اتفاقات خوب كاري ميافتاد، اميد و انگيزه داشتيم كه كارمان نتيجه دارد. الان ممكن است من سر فيلمي بروم كه دستمزدم را هم نگيرم و فيلم خيلي سختي هم باشد، و همزمان همه ذهنم درگير اين است نكند اين فيلم برود در كمد و هيچوقت اكران نشود. صحبت عمر است، صحبت زندگي است، صحبت هزينه كردن همه اينها است. همين بياعتمادي باعث ميشود بازيگر بگويد برود در فيلمهايي بازي كند تا خرج زندگياش دربيايد.
يعني ميخواهيد بگوييد سياست تاثير مستقيم روي فرهنگ دارد؟
سياست روي همهچيز تاثير دارد. من تعجب ميكنم بعضيها ميگويند ما سياسي نيستيم، مگر ميشود؟! الان همه ما سياستزده هستيم، حتي زندگيهاي شخصيمان هم تحتالشعاع سياست قرار گرفته است.
و اين سياستزدگي درست است يا غلط؟
در همه جاي دنيا آرتيستها درباره مسائل مختلفي چون انتخابات رياستجمهوري و خيلي مسائل ديگر نظر ميدهند. قطعا اين اصلا چيز بدي نميتواند باشد ولي جايي كه شما احساس كنيد اين سياستزدگي باعث ميشود كه هم ما در رفتارهايمان دچار اشتباه شويم، از داوران جشنوارههاي سينمايي گرفته تا مجريان و كساني چون آقاي فراستي، خب اين شيوه به سينما صدمه وارد ميكند و دقيقا از جايي كه اين صدمه وارد كردنها آغاز ميشود، به نظرم اتفاق اشتباهي در حال وقوع است.
يعني شما به صورت فردي اين حق را براي خودتان قايليد كه درباره سياست اظهارنظر كنيد؟
بله. به نظرم اين حق طبيعي هر شهروندي است. مادر من هم كه يك فرد خانهدار است، درباره برنامههاي تلويزيون، گراني و مسائل سياسي نظر ميدهد. او در مورد سياست جامعه صحبت ميكند. پس به نظرم اين حق طبيعي هر شهروند است.
اين حق را براي آدمها هم قايل هستيد كه در مورد سينما نظر بدهند؟
به نظر من ذات هنر از سليقههاي متفاوت تشكيل شده است اما اي كاش اين تنوع سليقهها مانع از ادامه كار هنرمند نشوند. تا زماني كه نظر من باعث بررسي اثري شود و به واسطه اين نظر نقاط مثبت اثر ديده و نقاط منفياش اصلاح شود، مشكلي وجود ندارد. اما متاسفانه الان ما هر نظري كه ميدهيم فقط مانع است، هيچكدام در مسير بهبود نيست و فقط سنگ اندازي است.
از حواشي استقبال ميكنيد؟
نه اما هيچ مشكلي با حواشي ندارم. من زماني كه وارد سينما شدم حواشي داشتم اما تلاشي نكردم و اصراري ندارم كه از اين جمله استفاده كنم كه اين زندگي شخصي من است و به كسي ربطي ندارد. نه اصلا چنين چيزي نيست. من وقتي عكس سفره هفتسين خانهام را ميگذارم ديگر نميتوانم بگويم كسي در مورد خانه من صحبت نكند، وقتي عكس دوران بارداريام را ميگذارم، ديگر نميتوانم به حواشي اعتراض كنم. چرا اگر بازيگري بودم كه فقط عكسهاي فيلمهايم بيرون بود، آن موقع ميتوانم معترض باشم.
اما خيليها اين كار را ميكنند! مثلا مسائل زندگي شخصيشان را روي آنتن تلويزيون بيان ميكنند و در موردش حرف ميزنند و بعد اگر مشكلي پيش بيايد روي همان آنتن بيان ميكنند كه اين زندگي شخصي من است و به شما ربطي ندارد.
من چنين رفتاري را قبول ندارم. حتي در ارتباط با ازدواجم و حواشي آن به هيچ عنوان در جايي اعلام نكردم كه زندگي شخصي من است و به هيچ كس ربطي ندارد. تنها كاري كه كردم دعوت به سكوت بود و گذر زمان براي اثبات حقيقت.
و از قضاوت ديگران درباره زندگي شخصيتان ناراحت و دلگير نميشويد؟
الان ميزان ناراحتيام كمتر شده است. سالهاي اول به خصوص زماني كه دخترم به دنيا آمد از يك سري مطالب و حواشي آزرده شدم. اما از جايي به بعد گفتم من نميتوانم تمام عمرم را براي اثبات خودم زمان بگذارم. ما در يك مملكتي زندگي ميكنيم كه همين الان من ميتوانم به شما بگويم دزد. اگر همه آدمها اين حرف را بشنوند از من نميخواهند ادعايم را ثابت كنم، برعكس از شما ميخواهند ثابت كنيد دزد نيستيد! شما چطور ميتوانيد صورت مسالهاي را كه از پايه اشتباه است ثابت كنيد؟ من در چنين جامعهاي چطور ميتوانم فردفرد آدمها را توجيه كنم كه دارند اشتباه ميكنند؟ اين كار باعث ميشود زمانم، انگيزه و روياها و فعاليتهايم را از دست بدهم. براي همين ميگويم خيلي خب، من كار خودم را انجام ميدهم، شما هم ميتوانيد سوال داشته باشيد و من هم در زمانش حتما سوالهاي شما را پاسخ خواهم داد.
و اين حواشي تاثير مستقيمي روي كارتان نداشته است؟ همكارانتان موضعي نگرفتند؟
هيچوقت آنقدر كه نظر مخاطب و مردمان بيغرض برايم مهم بود، نظر همكارانم برايم مهم نبود به يك دليل بزرگ. چون هميشه فكر ميكردم هيچوقت نميتواند نظرات آنها در سينماي رقابتي آنهم از نوع منفياش مهم باشد كه من به آن توجه كنم. من الان نزديك چهل سالم است، قبل از اين سه سال يك پيشينهاي داشتم. من اگر خيلي آدم وحشتناكي هم باشم واقعا در اين سه سال خيلي نميتوانم تغيير رفتار بدهم. چطور ميتوانم در يك دوره سه ساله تبديل به يك آدم عجيبي شوم؟ من تغييرات ديدگاه مذهبي را ميتوانم بپذيرم آن هم البته برايم جاي سوال است، اما ميشود بعد سي و چند سال آدم، چرخش بزرگي در اين زمينه كند، يا مثلا آدم يك شبه ميتواند عاشق بشود. ولي ايدئولوژي و يك سري فعاليتها و اعتقادات به صورت كلي يك شبه نميتواند تغيير كند. شما اگر به نان حلال اعتقاد داريد يك شبه بعد از سي و اندي سال ديگر نميتوانيد نان حرام بخوريد. براي همين به سوال شما باز ميگردم، از همكارانم تغيير عجيبي نديدم شايد خودم تصميم گرفتم همان ابتدا كمتر كار كنم تا بتوانم خودم را بهتر پيدا كنم اما من هيچوقت گارد يا رفتار عجيبي نديدهام، اگر هم بوده به گوش من نرسيده است. آن تعدادي كه اين احساس را داشتهاند هم هيچوقت برايم مهم نيستند.
بازيگري كه در جامعه حضور نداشته باشد، ميتواند رفتار آدمها را درك و نقشهاي مختلف را بازي كند؟
من خريد خانهام از شهروند است. چه حالا كه با دخترم ميروم و چه زماني كه مجرد بودم. همان جا رفتار آدمها را ميبينم و با آنها ارتباط برقرار ميكنم. مگر ميشود بازيگر باشيد و در جامعه نباشيد؟ بهترين بازيگران دنيا را هم كه در فعاليتهاي اجتماعيشان نگاه كنيد، تمامشان خيابانها هستند. مگر ميشود از جامعه بيخبر باشي و بعد قصهاي را انتخاب كني كه درست باشد؟
بعد از نزديك به سي سال كار كردن، حالتان بابت گذشتهاي كه داشتيد خوب است؟
بله، گذشتهام را خيلي دوست دارم.
بيشتر از حال؟
الانم را از جنس ديگري دوست دارم. از جنس زخمخوردهاي كه ديگر مراقبش هستم. در گذشته من اينگونه تجربيات را نداشتم و خيلي راحتتر و رهاتر بودم. الان با كفش آهني براي رهايي ميجنگم كه اين هم برايم خيلي جذاب است. در گذشته اين همه سختي و محدوديت و اين همه بحران در جامعه نداشتيم و تو راحتتر نفس ميكشيدي. اما من ميگويم حالا ديگر بايد جنگيد و ايستاد. جنگ نه براي صدمه زدن جنگ براي اينكه فقط آدم باشيم و آدم بودن خيلي در اين روزها كار سختي است.
چشمانداز آيندهتان در حوزه كاري فكر ميكنيد شامل چه اتفاقهايي باشد؟
اگر خدا عمري داد خيلي دلم نميخواهد در آينده فقط بازيگر بمانم و دلم ميخواهد كه حتما كارگردان و تهيهكننده باشم و بازيگري را در جعبه خوشگلي بگذارم و بگويم كه خداحافظ. نه اينكه همزمان بازي هم بكنم.
و فكر ميكنيد چند سال ديگر از بازيگري سير ميشويد و به اين موقعيت ميرسيد؟
هر وقت كه ديگر نخواستم. البته نميگذارم به اينجا برسد. من آدم لحظه هستم. يك بار از من پرسيدند اگر شما جاي خانم عليدوستي بوديد مراسم اسكار را تحريم ميكرديد؟ گفتم با اينكه با تحريم مشكل دارم و از طرفي جزو طرز فكر من نيست، اما آدمي هستم كه در لحظه تصميم ميگيرم و نميدانم در آن موقعيت تصميمم چه بود.
يعني ممكن بود كه اين تصميم را هم نميگرفتيد؟
بله، ممكن بود.
نظرتان درباره تازهترين حاشيه سينماي ايران يعني ورود كميسيون فرهنگي مجلس به سينما و تجديد نظر درباره اكران فيلمها چيست؟
كمترين كاري كه من و همه همكارانم ميتوانيم در سينما بكنيم اين است كه هر اختلاف سليقهاي و هر خصومتي كه وجود دارد، بين خودمان حل كنيم. ارجاع دادن يكسري اتفاقات سينما به نهادهاي سياسي اشتباه محض است و نميدانم اين را چگونه ميشود حل كرد. ميتوانيم به جاي اينكه يك كارهايي را بكنيم بياييم و يك كارهايي را نكنيم؛ به جاي اينكه يكسري حرفها را بزنيم، يكسري حرفها را نزنيم. اين خيلي كار سختي است براي فرهنگ پرحرف ايراني اما واقعا اميدوارم به چنين درك و موقعيتي برسيم.