نظر منتشر شده
۴۴
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 163534
سوریه خط گسل و میدان نبرد تمدنی
احمد نادری*، 18 مرداد 91
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۵
مقدمه
آیا نظم بین الملل در حالت گذار به سر می برد؟ آیا نظم جهانی یکبار دیگر به هم خواهد ریخت و نظمی جدید از ویرانه های نظم قدیم به پا خواهد خواست؟ نظم جدید به نفع چه کسی/ چه کسانی خواهد بود و چه قدرت/ قدرت هایی در آن شریک خواهند بود؟ آیا نظم جدید نظمی تک قطبی خواهد بود یا دو قطبی یا چند قطبی؟ چه عواملی در شکل گیری نظم جدید نقش خواهد داشت؟ مولفه های بازیگران فعلی وضعیت گذار چیست؟ نقش هویت های فرهنگی در درگیری های حاضر چیست؟ نوشته حاضر در پی پاسخ به این سئوالات، توصیف وضعیت فعلی، و ترسیم آینده نظم بین الملل است. 
 
نبرد تمدن ها در نظام تک قطبی جهانی؟
هنوز چند صباحی از فروپاشی شوروی و فروریختن نظم دو قطبی بین الملل نگذشته بود که تئوری های مختلفی در مورد نظم پسا شوروی در فضای بین الملل مطرح شد. تئوری هایی که در پی توضیح وضعیت آنروز دنیا و ترسیم آینده آن، و توضیح نقش ایالات متحده برآمده و دولتمردان ایالات متحده کلان استراتژی های خود را بر اساس آنها طرح ریزی نمودند. یکی از این تئوری ها، نظریه نبرد تمدن ها بود که توسط ساموئل هانتینگتون مطرح شد. 

اهمیت تئوری هانتینگتون را در آن مقطع می توان در دو مساله دانست: اول اینکه این تئوری به مثابه یک چرخش پارادایمی از ژئوپلیتیک دولت محور به ژئوکالچر تمدن محور بود و دوم اینکه شواهد بسیاری نشان می دهد که این تئوری، مبنای رفتار عملی نئوکان ها و پس از آن دموکراتها در برخورد با دنیای اسلام بوده است. این تئوری که نخستین بار در آرای "برنارد لویس"، محقق یهودی تاریخ اسلام، در مقاله ای با نام "ریشه های طغیان مسلمانان" در سپتامبر سال 1990 در "ماهنامه آتلانتیک" مطرح شد،(  Lewis 1990 )، بیش از هر کسی با نام هانتینگتون گره خورده است، چرا که وی این ایده را پردازش کرده و به نام خود ثبت کرد. هانتینگتون این مفهوم را 5 سال پس از مطرح شدن ایده "پایان تاریخ" "فرانسیس فوکویاما"، و در پاسخ به آن، ابتدا در مقاله ای با همین عنوان  در تابستان سال 1993 مطرح نموده (Huntington, 1993) و سپس در سال 1996 آنرا تبدیل به کتابی مفصل کرد. (Huntington, 1996) 
وی با ارائه این تئوری سعی در ارائه یک کلان استراتژی برای اداره جهان توسط ایالات متحده و همچنین ارائه یک چارچوب نظری و پارادایم نوین، برای فهم جهان نوظهور و نظم نوین دارد و این کار را با نقد دو پارادایم مشهور در روابط بین الملل، در فضای قبل و بعد از جنگ سرد انجام می دهد، یعنی نقد لیبرالیسم و رئالیسم. 

نقد وی از لیبرالیسم، مبتنی بر تئوری های مشهور فرهنگی در انسان شناسی، نظیر نسبیت گرایی فرهنگی است که معتقد به تفاوت و گوناگونی فرهنگها، در مقابل جهانشمولی آنهاست. این تئوری در گفتمان روابط بین الملل، به تئوری سازه انگاری شهرت دارد که در آن، عناصر فرهنگی مولفه های قدرت محسوب می شوند. (Holtz & von Dahlern, 2010: pp.117-147) نقد هانتینگتون به لیبرالیسم قبل از هر چیز به اثر فوکویاما و مشرب هگلی آن بر می گردد، که از آن به عنوان نوعی مارکسیسم نام می برد. (Huntington, 1997) 

فوکویاما و برخی از نظریه پردازان لیبرال حقوق بشر معتقدند که حقوق بشر، لیبرال دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد، در فضای نظم پسا شوروی، تبدیل به تنها آلترناتیو ایدئولوژیک گشته و تنها امکان برای ملت ها محسوب می شود. فوکویاما با پیروی از نظریه پردازان مکتب فایده انگاری در اقتصاد، معتقد به غلبه عقلانیت در پیگیری علائق و موضوعات مادی است که این موضوع، خود منجر به انتخاب عقلانی لیبرال دموکراسی غربی و آزادی دین، آزادی بیان و سرانجام آزادی رسانه ها می شود. (Fukuyama, 1989, pp.3-16) اما هانتینگتون در پاسخ به این ادعا، با اتخاذ رویکرد مبتنی بر نسبیت فرهنگی، معتقد است که این موضوعات، موضوعاتی جهانی نیست و در فضای واقعی نیز آنچه فوکویاما مدعی آن است، اتفاق نمی افتد. (Huntington, 1996, pp.21-22) وی در عوض، نقش هویت های فرهنگی را در صحنه سیاسی و رفتار مردم کشورها پر رنگ می کند و تاکید می کند که این سیاست های هویتی لزوما ریشه در عقلانیت نداشته و از انتخابی عقلانی نشات نمی گیرند. 

اما نقد هانتینگتون به مکتب رئالیستی روابط بین الملل، به مفاهیم "تکیه بر دولت داشتن" و همچنین مفاهیمی مثل "قدرت" و "منافع" برمی گردد. دولت محوری یکی از پایه های اصلی مکتب رئالیسم است. رئالیستها معتقدند دولتها اصلی ترین و مهمترین بازیگران روابط بین الملل هستند که بایستی آنها را به عنوان تنها واحد عملگر در این عرصه دید.  (Viotti and Kauppi, 1999, p. 6-10 see also Daddow, 2009, pp.80-85)  اما بر خلاف آنها، هانتینگتون معتقد است در جهان جدید، مفاهیم خرد تر از سطح ملی همچون قومیتها، و همچنین مفاهیم فراملی و وفاداری به این نوع مفاهیم؛ جای دولت بودگی رئالیستی را پر کرده است. (Huntington, 1996, pp. 30-35) همچنین در حوزه قدرت و علائق، رئالیست ها معتقدند عملکرد دولتها در سیاست بین الملل به منافع ملی و برآورد قدرت و مفهوم توازن قدرت بر می گردد. (Weber, 2001, p.16) هانتینگتون بر خلاف این عقیده، معتقد به تاثیر هویت های فرهنگی بر سیاست است.(Huntington, 1996, p.21) و در واقع، معتقد به سیاست هویتی است، نه سیاست منافع. او پس از نقد دو تئوری رایج در روابط بین الملل، برای پایه گذاری تئوری خود، و در تشریح درجه های تعلق هویتی، از سطوح خرد همچون ایدئولوژی، قومیت و دولتهای ملی عبور کرده و به سراغ بالاترین سطح هویتی می رود که یک فرد ممکن است خود را با آن بشناسد و این سطح همان تمدن است. 

او معتقد است با پایان دوران ایدئولوژی، جهان به وضعیت عادی خود بازگشته، و مشخصه این وضعیت عادی، نزاع های فرهنگی است. در نزد وی، محور اصلی نزاع در آینده در امتداد خطوط فرهنگی و مذهبی خواهد بود. در بسط این نظر، او فرض می گیرد که مفهوم تفاوت تمدنی به عنوان بالاترین درجه هویتی بطور قابل توجهی در تحلیل نزاع های بالقوه مفید خواهد بود. 

هانتینگتون در توضیح انواع تمدنها و نحوه نبرد آنها، تمدن های مسلط عرصه جهانی را به 8 گروه تقسیم می کند: تمدن های غرب، اسلامی، آمریکای لاتین، ارتدوکس (روسیه)، آفریقا، هندو، ژاپن، و چین (کنفوسیوس).  از نظر وی، همه این تمدن ها دارای جمعیت مشخص و تاریخ خاص هستند و آنقدر قوی هستند که بتوانند فرهنگشان را در درگیری های ژئوپلیتیک وارد کنند. اگر چه وی انواع مختلف نزاع را در دنیای امروز به رسمیت می شناسد، اما معتقد است نزاع های میان تمدنی خطرناکترین نوع هستند و در دنیای جدید گریزی از آن نیست. (Huntington, 1996, pp.30-35) هانتینگتون همچنین سه بازیگر اصلی را اینگونه متمایز می کند: غرب، اسلام و چین. او از مشاهده همکاری ایران و چین ناخرسند است و از آن با عنوان ارتباط اسلامی-کنفوسیوسی نام می برد و معتقد است تمدن غربی بایستی جلوی بسط نظامی گری و قدرت اقتصادی دولتهای مسلمان و کنفوسیوس را بگیرد. (Ibid, pp.312-313) البته وی تمدن اسلام را خطرناکترین تمدن در نزاع با تمدن غرب می داند، چرا که به اعتقاد وی اسلام تمدنی است که مدعی ارزش های جهانشمول است و مردم آن بر سیادت و برتری فرهنگ خود تاکید دارند. لذا از دید وی بیشترین احتمال برخورد، در بین تمدن های اسلام و غرب است.(Ibid, pp.257-259)
 
تمدن های شرقی بر علیه تمدن غربی
اگرچه هانتینگتون در بین تمدن های شرقی مهمترین نقش را به اسلام و کنفوسیوس می دهد، اما برخلاف پیش بینی وی، تمدن ارتودوکس نیز که بر ویرانه های تمدنی شوروی سابق بنا شده است، از اهمیت زیادی برخوردار است. 

نگاهی کوتاه به آنچه هم اکنون در صحنه بین الملل می گذرد را می توان بر اساس تئوری نبرد تمدن ها توضیح داد. هانتینگتون در تئوری خود از دو مفهوم "دولتهای مرکزی" و "خطوط گسل" نام می برد و معتقد است نبرد تمدن ها توسط  تمدن های گردآمده بر محور دولتهای مرکزی، و در امتداد خطوط گسل اتفاق می افتد. آنچه امروز شاهد آن هستیم، نبرد سه تمدن شرقی که در ائتلافی تنگاتنگ به مصاف رقیبی دیرینه یعنی تمدن غرب آمده اند می باشد. تمدن های شرقی درگیر در این نبرد عبارتند از: ارتودوکس، به نمایندگی دولت روسیه؛ کنفوسیوس، به نمایندگی دولت چین؛ و اسلامی، به نمایندگی ایران.

فدراسیون روسیه که بر خرابه های اتحاد جماهیر شوروی بنا شده است، در طول سالهای پس از قرن بیست و یکم، و بطور خاص از زمان به قدرت رسیدن حزب روسیه متحد به ریاست ولادیمیر پوتین در سال 2000 و با اتخاذ استراتژی های مهم اقتصادی و سیاسی در سیاست بین الملل، توانسته است روسیه را از یک قدرت ضعیف پس از فروپاشی شوروی، به یکی از بازیگران مطرح جهانی ارتقا دهد، بطوری که ناستالوژی اتحاد جماهیر شوروی را در جاه طلبی های سرزمینی و منطقه ای آن (بخصوص در جنگ 2008 این کشور با گرجستان ) می توان بوضوح دید. 
جمهوری خلق چین نیز به عنوان سیستمی سوسیالیستی-کاپیتالیستی، و با ترکیب این دو مدل (سوسیالیسم در حوزه سیاست، و کاپیتالیسم در حوزه اقتصاد) توانسته است در سالهای اخیر، با تکیه بر استراتژی های اقتصادی، فاصله خود را با آمریکا به شدت کاهش دهد. بطوری که هم اکنون چین با تولید ناخالص ملی بیش از 10تریلیون دلار، بیش از 14 درصد از حجم اقتصاد دنیا را به خود اختصاص داده، (CIA World Factbook, 2010) و همچنین 1.3 بیلیون دلار از اوراق مشارکت ملی آمریکا را در اختیار دارد (Mayer-Kuckuk, 2011) و این به معنای آن است که چین هر زمان اراده کند، می تواند با خارج کردن این اوراق و مطالبه ما به ازای ارز و طلای آن، دولت آمریکا را بیش از این به ورطه نابودی بکشاند. 

دو کشور چین و روسیه که هر کدام نماینده یک تمدن بزرگ در جنگ تمدن ها هستند، در سالهای اخیر توانسته اند از سویی با وارد شدن در بازی های ژئوپلیتیکی و منطقه ای، و همچنین با سعی در گسترش حوزه نفوذ خود در آسیا و خاورمیانه، و از سوی دیگر با همکاری های تنگاتنگ با کشورهایی همچون ایران و اخیرا پاکستان، سیاست های منطقه ای را در راستای مخالفت با منافع تمدن غرب و بخصوص آمریکا رقم زده و دورنمای منطقه  و حتی جهان را، شرقی و چند تمدنی کنند. 
 
ایران، نماینده تمدن اسلامی 
پس از وقوع انقلاب های بیداری و بر هم خوردن توازن منطقه ای در شاهراه حیاتی جهان یعنی خاورمیانه و شمال آفریقا، نظم قدیم بین الملل در حال پوست اندازی است، چرا که دیکتاتورهای عربی موتلف غرب یکی پس از دیگری در حال وداع بوده و اراده مردمی  در یک پروسه دموکراتیک با رای به اسلام سیاسی به عنوان آلترناتیوی مطمئن و البته سرکوب شده، در حال رقم زدن سرنوشت کشورها در این معرکه است.

با فروپاشی غول های سنی عراق و مصر در دهه اول قرن بیست و یکم، و با تضعیف روزافزون عربستان سعودی، جمهوری اسلامی ایران در نتیجه یک پروسه سه دهه ای که از ابتدای انقلاب شروع شده است، در حال تبدیل شدن به نماینده تمدن اسلامی در نزاع تمدن ها است و از اینرو، انقلابهای مردمی بیداری، کمک شایانی به این کشور در رسیدن به این جایگاه نموده است. از اینرو، ایران یکی از اصلی ترین طرف های نبرد تمدن هاست که اکنون در جریان است. 
 
سوریه به عنوان خط گسل، و میدان نبرد تمدنی
ناآرامی های سوریه که بیش از 17 ماه از آنها می گذرد، در نتیجه راهبرد محور غربی-عربی برای بازگردادن توازن قدرت سابق و حفظ وضعیت فعلی (Status quo) طراحی شده است. موقعیت استراتژیک سوریه و نقش سیاسی آن در سه دهه اخیر در خاورمیانه، جهان اسلام و دنیای عرب به گونه ای بوده است که این کشور را مستعد می سازد تا میدانی برای جنگ فرامنطقه ای و منطقه ای شود. 

سوریه در سه دهه اخیر متحدی تمام عیار برای محور مقاومت به رهبری ایران بوده است، و هرگز از آرمان فلسطین دست نکشیده است. با سقوط صدام و روی کار آمدن دولت شیعی عراق و تکیه بغداد بر سیاست های شیعی، نقطه گسست محور مقاومت تکمیل شده و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی در یک خط افقی از مرز چین تا کرانه دریای مدیترانه گسترش یافت. بعبارتی؛ در شرق ایران، افغانستان و بخشی از نیروهای اجتماعی و هویت های فرهنگی درگیر در صحنه این کشور وابستگی و پیوستگی فرهنگی و سیاسی جدی با ایران اسلامی دارند. در غرب ایران نیز، نیروهای شیعی و کرد عراق، دولت سوریه، حزب الله لبنان و جنبش حماس نیروهای هوادار جمهوری اسلامی و محور مقاومت هستند و این مساله با روی کار آمدن دولت اسلامگرا در مصر تقویت خواهد شد. از اینرو چنانچه این مساله تحقق یافته و ژئوپلیتیک جدید منطقه شکل پذیرد، عرصه بر محور غربی-عربی و بخصوص رژیم اسرائیل تنگ خواهد شد و خطری جدی آنها را تهدید کرده و خواهد کرد. 

از سوی دیگر، پس از فروپاشی قذافی، سوریه تنها پایگاه روسیه در منطقه محسوب می شود. روس ها در سه دهه اخیر ارتباطات استراتژیک بسیار زیادی با سوریه داشته اند و این کشور حتی در بندر طرطوس سوریه دارای پایگاه می باشد و این بدان معنی است که روسیه به سوریه نه تنها به چشم یک حوزه نفوذ، بلکه به چشم یک متحد استراتژیک در برابر غرب می بیند. متحدی که از سویی به آبهای آزاد دسترسی دارد، و از سوی دیگر همسایه اسرائیل، و همسایه ناتو (هم مرزی با ترکیه، آنهم در غرب این کشور) می باشد و مهمتر از همه، بر خلاف حکام مرتجع عرب، از در دوستی با اسرائیل درنیامده است. 

مجموع این ویژگی ها، سوریه را مستعد می سازد تا به چشم طعمه ای جدی برای محور ضد مقاومت در نظر گرفته شود. از اینرو، محور عربی-غربی با کمک ترکیه (که سودای نوعثمانی گری در سر دارد)، با جمع آوری جنگجویان سلفی القاعده از سراسر جهان عرب و تجهیز اطلاعاتی و پشتیبانی نظامی جدی، آنان را از مرزهای کشورهای همسایه سوریه و بخصوص ترکیه به سوی سوریه گسیل داشته، و با برجسته سازی کلان روایت دوگانه شیعه/سنی و با به میان کشیدن اختلافات تاریخی این دو گروه، و با هویتی کردن این مساله، سوریه را میدان نبرد نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای نموده اند. از اینرو، آنچه در سوریه اتفاق می افتد، نه بهار عربی (در گفتمان محور ضد مقاومت)، و نه دغدغه دموکراسی خواهی مردم سوریه (طنز قصه اینجاست که دیکتاتور عربستان سعودی از دموکراسی خواهی سوری حمایت می کند)، و نه حقوق بشر است. حقیقت ماجرا اینست که یک نبرد تمام عیار تمدنی در سوریه در حال اتفاق است و این نبرد آینده سوریه، آینده جهان و تقسیم قدرت در میان قدرت های جهانی را تعیین خواهد کرد. 

ائتلاف سه تمدن شرقی به محوریت ایران، روسیه و چین در این نبرد علیه تمدن غربی اولین نمونه همکاری تمام عیار در این زمینه است. حمایت بی چون و چرای روسیه و چین از سوریه، و وتو کردن سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد سوریه نشان از جدی بودن این نزاع دارد. از نظر چین و روسیه چنانچه بشار اسد سقوط کند، حوزه نفوذ استراتژیکشان نه تنها محدود می شود، بلکه آنان بایستی پذیرای ناتو در مرزهای خود باشند و یکی از دلایلی که ناتو می خواهد به هر وسیله ممکن در افغانستان بماند، حال چه با حضور فیزیکی، و چه با انعقاد قرارداد امنیتی با دولت کرزای، مسئله کنترل سه محور تمدنی چین، روسیه و ایران است. 
 
سرآمد: 
آنچه اکنون در خاورمیانه و دنیای اسلام، و بطور خاص در سوریه می گذرد، نشانه هایی از یک نزاع تمام عیار تمدنی است. نزاعی که هویت های فرهنگی را وارد عرصه ژئوپلیتیکی کرده و در حال نبرد بر سر آینده جهان است. سه تمدن شرقی هم اکنون در مقابل تمدن غربی قد علم کرده و مشغول پیکار با آن هستند. تمدن اسلامی به محوریت ایران، تمدن کنفوسیوس به محوریت چین، و تمدن ارتودوکس به رهبری روسیه.

سومین وتوی مشترک قطعنامه ضد سوری شورای امنیت سازمان ملل توسط چین و روسیه نشان از این دارد که این دو دولت احساس خطری جدی از سوی تمدن غرب دارند. احساس خطری که به تهدید حوزه نفوذ استراتژیک، و در نتیجه موجودیت این دو بر می گردد. از نظر جمهوری اسلامی ایران، سقوط سوریه و حکومت اسد به معنی ناقص شدن زنجیره مقاومت و حوزه نفوذ آن، که از مرز چین شروع شده و به دریای مدیترانه ختم می شود؛ می باشد. از اینرو طبیعی است که است که این دولت برای حفظ این زنجیره بکوشد. در نظر روسیه، سقوط سوریه به معنای از دست رفتن حوزه نفوذ این کشور در جهان عرب و جهان اسلام، و در صورت سقوط آن، پذیرایی از ناتو در مرزهای خود است. در نظر چین هم، حفظ سوریه به معنای حفظ سد اصلی ناتو برای حضور همه جانبه در مرزهای شرقی این کشور و افغانستان است. علاوه بر موارد مذکور، سه دولت ایران، روسیه و چین، هر سه وارث تمدن های شرقی دیرینه ای هستند که برای حفظ موجودیت خود، بایستی تن به نزاعی ناگزیر با تمدن غربی به رهبری آمریکا بدهند. از اینرو، برآیند مباحث مذکور، سوریه را تبدیل به یک خط گسل، و میدانگاهی برای نزاع تمدن ها در قرن بیست و یکم نموده است. نزاعی که نه تنها آینده منطقه و جهان اسلام، بلکه آینده جهان را تعیین خواهد کرد. بی شک، برنده نزاع سوریه برنده نظم آینده جهانی خواهد بود.    
 
 
ارجاعات: 
 -Lewis, Bernard, 1990, The Roots of Muslim Rage: Why So Many Muslims Deeply Resent the West and Why Their Bitterness Will not be Easily Mollified? The Atlantic Monthly, Vol.266, No,3, September 1990, pp. 47-58.
- Huntington, Samuel P, 1993. The Clash of Civilizations? In Foreign Affairs, Summer 1993, Vol.72, Issue 3, pp. 22-49. 
- Huntington, Samuel P, 1996. The Clash of Civilizations and the Remaking of World order, New York.
- Huntington, Samuel P, 1997, No Exit, The Errors of Endism, in: The New Shape of World Politics: Contending Paradigms in International Relations , Foreign Affairs Agenda Series, New York. See online at:  http://www.wesjones.com/eoh_noexit.htm  accessed July 2012.
- Holtz Andreas & von Dahlern Nina , 2010,Kultur, Macht, Politik, Konstruktivismus und die politische Beziehung von Kultur und Macht, Frankfurt am Main: Peterlang.
-Fukuyama, Francis, 1989, The end of History, in: The National Interest, Summer 1989, pp.3-16.
- Viotti Paul R & Kauppi Mark V, 1999, International Relations Theory (Realism, Pluralism, Globalization and Beyond) Boston: Allyn and Bacon.
- Weber, Cynthia, 2001, International Relations Theory (A Critical Introduction), London and New York: Routledge.
- Daddow, Oliver, 2009, International Relations Theory, London: Sage Publications Ltd.
- The World Factbook, CIA, 2011, see online on: 
https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ch.html  accessed July 2012. 
- Mayer-Kuckuk, Finn,  2011, China will raus aus US-Anleihen - kann aber nicht, see online at: http://www.handelsblatt.com/finanzen/boerse-maerkte/anleihen/china-will-raus-aus-us-anleihen-kann-aber-nicht/4475458.html?p4475458=all  accessed: July 2011. 
- Dw.de, Russland und China blockieren erneut Syrien-Resolution, see online on: http://www.dw.de/dw/article/0,,16109642,00.html  accessed July 2012.     

*دانشجوی دکتری انسان شناسی و عضو شورای مرکزی انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران
 
مهر
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۱:۱۶:۵۴
متاسفام برای دوستانی که چشم و گوش خود را می بندند و بدون توجه به تحوالات رخ داده نظر می دهند.
دوستان جدااز هر موضوعی سوریه مسئله امنیت ملی ماست
تصور کنید اسد برود یکی دیگه باد؛ خوب شما را چه حسنی در ان دارد؟ جز اینکه امنیت ملی و همسایگی ما بهم می خورد. این عربستانی که هرچی می شه میگید زائر نفرستید که پررو نشه شاخ نشه برای ما، چطور اینجا که از جبهه ضد سوری حمایت می کنه صداتون در نمیاد و باخودتون فکر نمی کنید که سعودی خائن چرا داره علیه اسد کار می کنه؟ (905083) (moderator22)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۳۳:۳۳
ما باید به فکر امنیت خودمان باشیم. در حال حاض نیروهای آمریکایی در تمام کشورهای همسایه ما مستقر هستند و عرصه اقتصادی را با تحریمها برای ما تنگ کرده اند. (905392) (moderator16)
 
ابان
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۴:۱۵:۴۱
واقا بدون فکر کردن نوشتی مگه کسی وارد ایران میشه قوانین ایران رو رعایت نمیکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا عربها که دوزدی بشه دست میبرن جه برسه به کارهای دگه ما انتظار داریم همه هرجی ما بگیم عمل کنن ولی به قوانین دیگر کشورها احترام نزاریم این که نشد (905466) (moderator16)
 
قلي ميرزا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۹:۰۹:۵۸
محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران، ایدهٔ گفت‌وگو میان تمدن‌ها را به عنوان واکنشی به نظریهٔ جنگ تمدن‌های ساموئل هانتینگتون مطرح ساخت.

به همين دليل در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیه‌ای سال ۲۰۰۱ را «سال گفتگوی تمدن‌ها» نام نهاد. (906402) (moderator16)
 
چهار تمدن
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۱:۴۷:۰۵
اقای نادری تمدن مصری فرعونی قطبی به رهبری اقای محمد حسنی مبارک یادت رفته(یا عمدا از قلم انداختی ) که غرب و اخوان مسلمین و اسرائیل مشترکا سرنگون کردن (905126) (moderator22)
 
یه نفر
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۱۴:۳۲:۲۰
اگر حسنی مبارک (متحد استراتژیک غرب و اسرائیل) نماینده تمدن تمدن ریشه دار مصر بود به دست مردم مسلمان مصر سرنگون نمی شد. (906896) (moderator16)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۱:۵۸:۴۴
مشکل بحث شما اینه که ایران رو داعیه دار جهان اسلام می دونید در حالی که جز ایران هیچ کس دیگه این حرف رو قبول نداره (905151) (moderator22)
 
یک بنده خدا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۶:۱۶:۱۹
این فقط یکی از ایرادات این مقاله است. به نظر بنده تحلیل این مقاله از اساس غلط و بر پایه توهمات شکل گرفته است. آن چه در حال حاضر در سوریه در جریان است جنگ قدرت در سطوح مختلف بین قدرت های مختلف منطقه ای و جهانی است (و نه جنگ تمدن ها) و متاسفانه تنها چیزی که هیچ یک از طرفین به آن توجه ندارند، خواست مردم سوریه است. (905682) (moderator16)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۲:۳۲:۱۵
از کی تا حالا عرب ها جزء تمدن غربی شدن؟ (905229) (moderator22)
 
امیر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۰۲:۱۵
جالب اینجاست که تمدن اسلامی ظاهرا مدعیان زیادی دارد. از یک سو عربستان وهابی مدعی نمایندگی تمدن اسلامی است و از طرفی ترکیه سکولار مدعی نمایندگی تمدن اسلامی است. القاعده و گروههای سلفی نظیر آن هم هریک به نوعی مدعی نمایندگی تمدن اسلامی هستند. البته تا پیش از این لیبی قذافی هم یک چنین ادعایی داشت.
ایران شیعه هم یکی دیگر از این مدعیان است، که گرچه تعداد شیعیان از 10 درصد جمعیت مسلمانان تجاوز نمی کند، اما خود را نماینده کل مسلمانان می داند.
با این آشفته بازار مسلمانان حیران مانده اند که بالاخره چه گروهی نماینده آنها و تمدن آنهاست. (905297) (moderator22)
 
United States
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۲۸:۴۶
حدود یک جهارم جمعیت جهان اسلام شیعه هستند (905382) (moderator16)
 
امیر
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۲۲:۱۵:۱۰
گرچه گمان نمی کنم آمار شما درست باشد، اما حتی در صورت صحیح بودن این آمار بازهم ایران شیعه حداکثر می تواند مدعی نمایندگی یک چهارم مسلمانان باشد و نه همه مسلمانان. بعلاوه باید یادآوری کنم که همه شیعیان دوازده امامی نیستند. (907329) (moderator22)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۴:۱۸:۴۰
واقعا گل گفتی (905472) (moderator16)
 
صدرا
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۲۱:۵۸:۴۳
مدعی ای که بیشترین منتقد! (دشمن) رو داره تمدن اسلامی داره چون ممکن است دو تمدن در مواقعی خاص در کنار هم باشند ولی ذاتا ضد هم هستند علی الخصوص آنکه هر دو خود را در یک حوزه مشترک مدعی بدونن. تمدن اسلامی و غربی هر دو مدعی اداره جهان هستند. حال باید دید مدعیان این دو تمدن چگونه با هم برخورد می کنند.
آیا می توان گفت سران عرب و ترکیه نمایندگان تمدن اسلام هستند در حالی که برای ارتباط و نزدیکی با غرب له له می زنند.
ولی ایران چطور.
با اینکه در برخی موارد نماینده تمدن اسلامی (ایران) و روسیه در کنار هم هستند ولی با هم نیستند نشانه آن ماجرای هسته ای ایران و قطعنامه های شورای امنیت و اس۳۰۰. چرا که ایران و روسیه نمایندگان دو تمدن هستند که ذاتا با هم رقیبند.
حال اینجا مشخص می شود کدام کشور نماینده تمدن اسلام است (906072) (moderator16)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۰:۱۴:۲۸
فقط تعداد شیعیان 12 امامی در حدود 12 درصد جمعیت کل مسلمانان است

((ر.ک. فرانسوا توال، ترجمه كتايون باصر، ژئوپوليتيك شيعه، ص 19 تهران، ويستار، 1382ش. )) (906180) (moderator16)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۰:۱۶:۵۰
ایران بدون شکـــــــــــ محور تمدن اسلام حقیقی است و خواهد بود ...
اگر نبود و هیچ نبود و هیچ تاثیری نداشت، این همه فشار و سر و صدا هم نبود
ولو کره المشرکون (906184) (moderator16)
 
جعفریان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۰۴:۵۰
مقاله ای است مبتنی بر خیالات، خیالاتی که در کنار هم چیده شده اند تا «ذهنیت» نویسنده محترم را «عینیت» بخشند.
از نشانه های این ذهنیت ها، اشاره به ایران به عنوان «محور تمدن اسلامی» است. چرا فریب خودمان می دهیم؟ ایران «اسلامی» است، اما محور تمدن اسلامی نیست. محور یک تمدن، زادگاه یک تمدن است. ایران بخشی از تمدن اسلامی به شمار می رود. مشکل بزرگتر نویسنده محترم، اختراع واژه عجیب و غریبی به نام «تمدن کنفوسیوسی» است. به حساب آوردن روسیه به عنوان «تمدن ارتدوکسی» نیز به همان اندازه من درآوردی و غیرواقعی است.
ذهنیت نویسنده این بوده است: غرب علیه سوریه قد علم کرده و تنها حامیان آن نیز ایران، روسیه و چین هستند. بر اساس همین ذهنیت، نویسنده محترم مسئله را بسط داده و و سپس چین کمونیست را «کنفسیویسی»، روسیه را «ارتدوکسی» و ایران را هم محور تمدن اسلامی به حساب آورده است تا به ذهنیتهای خود جنبه معنوی و فرهنگی بدهد و مسئله را از حالت سیاسی خارج کند. چنین تلاشی صرفاً به این دلیل است که ذهنیتهای نویسنده (کاملاً خلاف واقعیتهای موجود) تحقق پیدا کند.
برای پی بردن به چرایی دفاع ایران، روسیه و چین از سوریه، نیاز به این همه خیالپردازی نبود. زیرا این خیالپردازی، اجزایی نامرتبط را به هم پیوند داده که کاملاً غیرمنطقی است. «فرهنگی» ساختن ماجرای سوریه و درگیری های آن کاملاً غیرمنطقی است. آنچه که در سوریه می گذرد، محصول سیاست است. غربی ها بر این اعتقادند که اگر بشار اسد از بین برود، یکی از راههای دسترسی ایران به منطقه خاورمیانه ـ بویژه در مسئله فلسطین ـ را از بین برده اند. اگر سوریه چنین نقشی نداشت، هیچگاه درگیری ها در آن کشور دامنه دار نمی شد.
چین کنونی با اقتصاد سرمایه داری و تفکرات کمونیستی (البته به عنوان قالب و ظاهر ) به این دلیل از سوریه حمایت می کند که منافعش در ایران ایجاد می کند. دلیل حمایت روسیه از سوریه هم به خاطر تنها پایگاه نظامی اش در منطقه (سوریه) است. اما چین و روسیه اگر منافع درازمدتشان ایجاد کند، به راحتی به هرکسی که بخواهند پشت می کنند و نمی توان روی آنها حساب کرد. (905314) (moderator22)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۴:۱۴:۰۳
در تأیید گفته شما باید عرض شود اگر روسیه در سواحل لیبی هم پایگاه نظامی داشت، در شورای امنیت، مسئله دخالت نظامی در لیبی را وتو می کرد. (905458) (moderator16)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۴:۱۶:۵۵
شما اصلا نظر هانتیگتون رو خوندید؟ اینا دقیقا مبتنی بر اونه. کنفسیوسی و ارتدوکسی و اینا. (905470) (moderator16)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۶:۳۳:۵۷
منظورتان این است که عربستان امروز محور تمدن اسلامی است؟ (905707) (moderator16)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۲۰:۱۷:۰۳
منافع چین در ایران؟!!! این منافع یک درصد منافع چین در غرب هم نیست؟عجیبه واقعا که چرا ما خودمونوملزم به نیش زدن به نویسندگان مطالب میدونیم لذا این مطالب نیازی به نقد ندارد جناب جعفریان (905997) (moderator16)
 
ابله
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۲۳:۰۰:۰۱
به نظرم آقای جعفریان مقدمه نویسنده درباره نظریه «جنگ تمدن ها» و چرایی آن را نخواندند و البته توجه نکردند که اضطلاحات تمدن اسلامی و تمدن کنفسیوسی را هانتینگتون مطرح کرده است نه نویسنده مقاله
به نظر من اگر چه که متن فوق مقداری در تطبیق زیاده روی کرده است اما خیلی هم خارج از باغ نیست ؛
اینکه حمایت روسیه و چین از سوریه و مقاوت سنگین و علنی آنها با آمریکا و نزدیک به 100 کشور جهان در سازمان ملل را فقط مربوط به چند منفعت مقطعی آنها در سوریه بدانیم ، تا حد زیادی بی انصافی است ؛ به هر حال روشن است که این دو کشور در حال خودنمایی و ابراز قدرت هستند و تطبیق این جنگ با جنگ تمدن های هانتینگتون اصلا دور از ذهن نیست
همچنین باید توجه داشت که همانطور که نماینده روسیه در سازمان ملل نیز تصریح کرد ، بحث جهانی درباره سوریه کاملا بحث بر سر ایران است و موضوع اصلی ایران است ؛ بنابراین اینکه ایران را هم یکی از اصلی ترین بازیگران این جنگ قدرت یا جنگ تمدن ها بدانیم اصلا دور از ذهن و دور از آبادی نیست
پس فقط می ماند تطبیق این بازیگران با بازیگران نظریه جنگ تمدن ها.... که این موضوع به نظرم چندان اهمیتی ندارد (906119) (moderator16)
 
محمد كاظم
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۱۴:۱۲:۰۱
سلام دوست عزيز شما هم كه در انتها همان حرف نويسنده مقاله را زدي اما مجمل و كوتاه و بدون بسط شرح . اتفاقا مقاله نويسنده نگاه به بحران سوريه از نگاه تمدني و فرهنگي بوده است و در اين بعد قلم فرسايي كرده است مگرنه اثبات كردن يك چيز دليل بر رد چيز ديگر نمي شود و ايشان ابعاد سياسي و اقتصادي را كه نفي نكرده است . (906861) (moderator16)
 
محمد كاظم
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۱۴:۴۴:۴۳
مقاله بسيار خوب و جامع نگرانه و جالبي بود بعضي از نظر دهندگان برروي محور تمدن اسلامي خيلي اعتراض داشته اند و يا بعضي واژه ها راخيال پردازي دانسته اند اما لازم به ياد آوري است كه غرب دقيقا از تمدن اسلامي حقيقي كه همان تمدن شيعي باشد مي هراسد مگرنه با تمدن اسلامي سلفي گري و وهابيت و ووو كه خود بينان گذار آن بوده است و حاصل تلاش مستر همفر مي باشد كه مشكلي ندارد و هم اكنون هم كه مي بينيد بهترين دوست و يار و ياور هم هستند . تمدن غرب كه زائيده‌ي تفكر فرماسونيست در مقابل اهداف نظم جهاني خود جز مكتب و تمدن شيعي اسلامي كه همان مهدويت و بحث منجي آخرالزمان باشد نمي بيند . و همانگونه كه در مقاله آمده است آنها بسيار نگران محور شيعي كه چند سال قبل در مقالاتشان با عنوان خطر هلال شيعي مطرح كرده بودند هستند لذا از خوانندگان محترم تقاضا مندم آنقدر خودمان و تفكرمان را ضعيف نپندارند و فكر نكنند حالا كه گرفتاري هايي در كشورمان داريم دليل بر سبك بودن گفتمان و انديشه و فلسفه ديني‌امان هست . همين كه مي بينيد چقدر از ابرقدرتهاي جهاني چند ساليست كه عليه ما متحد شده اند تا ما را از پاي در آورند نشانه اهميت و قدرت ماست مگر نشنيده ايد اصل منطقي را كه مي گويد تعرف الاشياء باضدادها يعني بشناس چيز هارا با شناخت اضدادش چرا جامعه جهاني و ابر قدرت ها براي اتفاقات داخل كشور مثلا اوگاندا تره هم خورد نمي كنند؟ چون برايشان عددي نيست و مهم نمي باشد اما ايران و تفكر شيعي و مكتبي كه در آن گفتمان مي كند بسيار براي حيات اومانيستي و فراماسوني و صهيونيستي غرب خطرناك است . دوستان محترم بدانيد كه دانشمندان و نظريه پردازان غربي بيشتر از بنده و شما در مورد شيعه و امام زمان و پيش بيني هاي آخرالزمان مطالعه و خبردارند باور نداريد به كتابخانه ملي اديان آمريكاو انگليس و اسرائيل سري بزنيد و كتابهاي اسلام شناسي را نسبت به ساير اديان و در كتابهاي اسلام شناسي ، منابع شيعي و آخرالزمان را چك كنيد . تعداد مقاله ها و تحقيقات وقايع آخرالزماني آنها را بررسي كنيد . اون موقع در مي يابيد كه آنها به مهدي آخرالزمان كه همراه با عيسي مي آيد بيشتر از ما اعتقاد دارند و در تمام كتب و پيش بيني هاي آنها نيز آمده است و در پيش بيني هايشان عبور پيروز مندانه‌ي قوم پرشيا در كنار رود راين و بر سر اجساد را ديده اند( پيشگويي هاي نوستر آداموس) و اينگونه است كه بسيار نگرانند و تلاش نمرودي و فرعوني مي كنند براي جلوگيري از پديدار شدن ابراهيم و موساي زمانشان . براي تعجيل در فرج منجي عالم و بشريت و ظهور عدالت صلوات (906917) (moderator16)
 
امیر
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۲۲:۲۱:۳۵
دوست عزیز نگرش های سلفی و وهابی تاریخی به قدمت تشیع دارند و ساخته و پرداخته غربیها نیست. (907335) (moderator22)
 
۱۳۹۱-۰۵-۲۲ ۰۱:۱۰:۵۳
چگونه وهابیت تاریخی به قدمت تشیع دارد در حالی که بنیانگذار آن در کمتر از 300 سال پیش می زیسته است؟ (909627) (moderator22)
 
رضا
۱۳۹۱-۰۵-۲۲ ۰۹:۵۶:۰۱
امير خان سلام . اگر تاريخ وهابيت و سلفي ها را ورق بزني خواهي فهميد كه كمتر از هشتاد سال پيش توسط مستر همفر از انگلستان كه جاسوس نفوذي در مدارس علميه اهل تسنن بود با تحريك آل سعود و محمد ابن وهاب اين شاخه را پايه گذاري كرد (909834) (moderator22)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۱۸:۰۱
تصميمات و اقدامات سياسي دولت هاي روسيه و چين ربطي به تمدن هاي اين كشورها نداره بلكه مربوط به سياست هاي .... سياستمداران اين كشورهاست (905357) (moderator16)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۲۱:۱۴
چيني ها اگر نماينده تمدن كنفوسيوس بودند دست به كشتار مسلمانان نمي زدند (905364) (moderator16)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۲۳:۴۶
3 تا كشور يعني 3 تا تمدن. بقيه هم همه باهم 1 تمدن. ايران به عنوان تنها كشور اسلامي حامي اسد نماينده تمدن اسلام. بقيه كشورهاي اسلامي هم تمدن غربي. بهتر نيست به جاي حماسه سرايي با برداشت منطقي تر به فكر بهترين استفاده از شرايط موجود براي منافع ملي بلند مدت باشيم؟ (905372) (moderator16)
 
masoud
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۴۷:۱۶
دوست عزيز جنگ تمدنهاعقيده نظريه پردازان غربي مانند هانتينگتو ن ميباشد بخاطرتوجيه جنايات استكبارنزدافكار عمومي غرب است. آنچه در جريان است نبرد هميشگي حق وباطل. ظلم وتجاوز وزور گويياستعمار گران ومقاومت انسانهاي شرافتمندميباشد و چين وروسيه هم صرفا بخاطر منافع خود اتفاقا در طرف مقابل غرب ايستاده اند. وگرنه تمدنها را هيچ نسبتي با جنگ نيست. (905413) (moderator16)
 
احمد
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۳:۵۸:۲۶
با سلام ! بخش اول مقاله شما در تنیین مقاله برخورد تمدن ها قابل توجه بود. اما در ارتباط دادن آن با موضوع سوریه ناموفق .

توجه کنید که با وجود حمایت طیف وسیعی از کشورهای واقع در تمدن اسلام ( مصر ، سعودی ، ترکیه ، قطر ، لیبی و حتی تونس و لیبی که بشدت پیگیر و حامی مخالفان در این امر هستند ) نمی توان نبرد کنونی سوریه را (حداقل) نزاع تمدنی غرب با اسلام قلمداد کرد. به ویژه اینکه جدیت و تند روی سعودی و قطر نسبت به هم پیمانان غربی آن کاملا مشهود است.
با تشکر (905426) (moderator16)
 
سعید
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۵:۴۸:۲۱
حقیقت امر این است که به هیچ وجه نمی توان بحث سوریه را تمدنی دانست. واقعا آیا ایران به دلیل علوی بودن از سوریه حمایت می کند یا خط مقاومت؟ آیا تمدن منتسب به روسیه به دلیل خط مقاومت از سوریه حمایت می کند؟ اگر این طور است چرا پوتین به تلاویو رفت؟ و چین هم همینطور
اصل بحث این است که ایران، روسیه و چین فقط و فقط به دلیل ایستادگی در مقابل آمریکا از سوریه حمایت می کنند و به هیچ وجه نمی توان این سه را به دلیل مخالفت با یک دشمن مشترک، در چارچوب نبر تمدن ها جای داد (905624) (moderator16)
 
ن
United States
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۶:۵۳:۳۰
سایت محترم الف مثل اینکه کارتان به درج هر جفنگیاتی کشیده است . شما از باقیمانده سایت های پا بند اصولی بنیادی هستید احترام خود را حفظ کنید. (905738) (moderator16)
 
مخالف کمونیست
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۸:۵۱:۴۳
دولتمردان کشور چین و نیز کره شمالی هیچ بهره ای از سخنان کنفسیوس نبرده اند. تمدن کنفسیوسی یعنی چه ؟ (905908) (moderator16)
 
سرباز میهن
۱۳۹۱-۰۵-۱۸ ۱۹:۱۴:۵۰
دوست گرامی جنگ بین تمدن ها نیست ، جنگ برای تامین منافع ملی است . همه دوسوی منازعه کم یا زیاد منافعی دارند که به دنبال تامین آنند و مطمئن باشید که هر کدام در پایان این کارزار به پاره از آن خواسته ها می رسند . واما سهم ما همواره فرصت های از دست رفته است و سر بی کلاه !!! (905934) (moderator16)
 
معصومی
Canada
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۴:۳۷:۳۰
این مقاله نشخوار ناقصی از توهمات و جفنگیات هانتینگتون و ارایه ی آن در یک لباس مارکسیستی- اسلامی به خواننده است که به هیچ وجه ارزش 5 دقیقه وقت تلف شده برای آن را نداشت.
البته نویسنده شم بازاری خوبی دارد و می داند که سایت های خبری ایرانی علاقه دارند امروز چه چیزی را بشنوند. (906306) (moderator16)
 
حسام الدين
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۸:۴۰:۵۸
برنارد لوئیس (Bernard Lewis) در سخنرانی "Iran in History"(ایران در تاریخ) در مرکز موشه‏ دایان،دانشگاه تل آویو (۱۹۹۹)،تحت عنوان نقش ایران در تاریخ و تأثیر آن بر تمدن:
«در دو هزار سال گذشته هیچ کشورگشا یا نیروی خارجی نتوانسته است که بر زبان و فرهنگ ایرانی اثرات بنیادی بگذارد، که این یکی از نشانه های فرهنگ برتر است، و فرهنگ برتر همیشه بر فروتر چیرگی یافته است.» (906374) (moderator16)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۸:۴۷:۰۳
جناب نويسنده:

هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به قسمت‌های مجزا تقسیم می‌کند که شامل تمدن غرب، تمدن اسلامی، ارتدوکس ها، تمدن شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم می‌شود.


وي معتقد است بين همه اين تمدن‌ها نبرد صورت مي‌گيرد و نه تنها اسلام و غرب!!! (906377) (moderator16)
 
قلي ميرزا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۸:۵۳:۵۵
نويسنده محترم

برو به لينك زير و ببين كه طبق نظر همين آقا، نبرد اصلي اسلام با هندو، آفريقايي، غرب و ارتدكس است.

حالا چطور اسلام و ارتدكس و چين رو تو يه جبهه آوري؟!!!

البته معلومه چطور. براي توجيه سياست‌هاتون!!!


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ec/Huntington_Clash_of_Civilizations_chart_Persian_translation.gif (906380) (moderator16)
 
قلي ميرزا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۹:۰۱:۲۲
نويستنده محترم

ما كه سواد نداريم، دكتر هم نيستيم!

اصلاً نميدونيم هانتینگتون، لوئيس، فوكوياما و ... كي هستند!

هر چي هم شما گفتي باور كرديم!

ولي اين سياست عجب بي پدر و مادره كه حتي برخي به ظاهر عالم رو به راحتي به خدمت مي‌گيره تا كاراشو توجيح كنه!!! (906391) (moderator16)
 
United States
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۰۹:۵۰:۰۳
این روش نوشتن مقاله خیلی داره تو کشور رشد پیدا می کنه: اول یکسری مقدمات درست و مستدل ولی بی ربط بعد هم هر نتیجه ای که نویسنده دوست داشت آخرش میگیره! (906437) (moderator16)
 
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۱۰:۴۹:۰۸
رابطه بين كشورها را منافع تايين ميكند نه عشق و نه تنفر.(هنري كيسينجر) (906520) (moderator16)
 
United States
۱۳۹۱-۰۵-۱۹ ۱۳:۰۹:۱۱
کنفوسیوسی و شرقی دانستن نظام کنونیِ چین و از آن بدتر شرقی دانستنِ نظام حکومتی شوروی خیلی مسخرس (906740) (moderator16)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.