توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 26694
زرشناس: آوینی هيچگاه به ديدار فرديد نرفت
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۴۸
رجا - شهریار زرشناس با مرتضی رفیق و همدم حرفهای ناگفته اش بوده است. با هم پای بخش اول این ناگفته ها می نشینیم، تقدیر چنین شد تا این گفت و گو همزمان با سوم خرداد، روزی که "خدا خرمشهر را آزاد کرد" و خرمشهر نه خرمشهر که خونین شهر شد؛ خرمشهر "شهری در آسمان".سيد محمد واسطه آشنايي با سيد مرتضيزمینه آشنایی من با آقا مرتضی به حدود سال 68، 69 باز می گردد. از سال 68 من مقاله هايي را در روزنامه کیهان در نقد مقالات قبض و بسط سروش آغاز کرده بودم. آن زمان آقای سروش مقالات قبض و بسط خود را در بخش مقالات فرهنگی کیهان منتشر می کرد و کیهان فرهنگی هم مطلقاً دست خود آنها بود و آنها اجازه نمی دادند، مطلقاً فردی غیر از خودشان بحثی یا نقدی در زمینه این مقالات داشته باشد. حتی وقتی نقدهای آقای دکتر داوری را در این زمینه می گرفتند، تقطیع می کردند. آقای نصیری معتقد بود که این فضا باید عوض شود و اینطور نباشد که آنها هم خودشان تئوری را مطرح کنند و هم نقدها را خودشان دسته بندی کنند، من مقاله قبض و بسط را خواندم و به نظرم این مقاله بنای تحولی در اندیشه دینی و در واقع هدف اصلی آن مقاله ها ایجاد پروتستانتیزم اسلامي بود.یکی از بازتابهای آن مقا له ها آشنایی من با میرشکاک بود. سپس از طريق او با سردبير وقت ماهنامه سوره يعني سید محمد آویني آشنا شدم. البته او هم به علت برخي فشارها واختلافات با مديريت حوزه هنري كه آن موقع با آقاي زم بود، از سوره رفت و به من گفت از این پس با برادرم آقا سید مرتضی همکاری و کار کنید. تا اینکه سرانجام طی جلسه ای با آقا مرتضی آوینی، با ایشان آشنا و متوجه شدم این آشنایی خیلی عمیق تر از آن چیزی است که تصور می کردم. به من گفتند توهم از چند جهت شبیه من هستی و آن اینکه من هم مثل تو خود ساخته ام و مثل تو معلم نداشتم و یکسری از دغدغه هایی را که از نظر آدم عادی ممکن است خلاف عادات باشد، وقتی برای او تعریف کردم، می گفت من هم مثل تو بودم.من به سفارش سید محمد، اولین مقاله ای که در مجله سوره نوشتم در مورد کرکگور بود. چون در آن زمان فیلم هامون بسیار مطرح بود. سید محمد گفت یک بحث فلسفی در مورد کرکگور بنویس تا ارتباط او با هامون مشخص شود. چاپ این مقاله به دوره مدیریت سید مرتضی موکول شد. اگرچه دیدگاه مرتضی با من در این مورد متفاوت بود ولی بدون هیچ چون و چرایی اجازه چاپ داد. هرچند با بحثی که با من داشت، مواضع و نظرات من را در این مورد اصلاح کرد.گمشده خود را در امام(ره) یافته بودتحمل محیط های اداری برايش مشکل بود. قبل از انقلاب، فردی بود که با توجه به روحیات خاص خودش هر جایی نمی توانست کار کند. تحمل فضاهای خشك اداري را نداشت چراکه دراين محیط ها خلاقیت هاي افراد کشته می شود و مرتضي نمی توانست دراين قالبهاي كوچك بماند. برايم تعريف مي كرد بعداز جریان 17 شهریور 57 چگونه متحول مي شود و آويني تازه اي متولد مي شود. مي گفت گمشده خود را در امام یافتم.سوره، یک دانشگاه تأثیرگذار بودسردبیری آقا مرتضی، بوروکراتیک واداري نبود و فضای مجله سوره بسیار گرم و صمیمی بود. آقا مرتضی برداشت های تأویلی دقیقی از عالم داشت و اکنون افسوس می خورم که چرا صحبت های ایشان را ضبط نمی کردم. نماز اول وقتش هیچ گاه ترک نمی شد. می گفت امام صادق(ع) فرموده اند: شفاعت کسی را نمی کنم که نسبت به نماز بی اعتنا باشد.آوینی مرا در نقد سروش و جريان روشنفكري بيمار سكولار و شناساندن دنیای غرب، وارد فاز جدیدی کرد و از نظر اندیشه ای هر آنچه که دارم میراث آوینی است. نمی گویم دیدگاههایم به زیبایی، تأثیرگذاری و عمق دیدگاههای اوست، فقط می گویم که سخنان او نظر مرا عوض کرد. روزی که نزد آوینی رفتم تصور می کردم فلسفه (حتی فلسفه غرب) دریچه ای به روی حکمت است. هرچند نسبت به غرب نقد داشتم ولی حتی نقدهایی که علیه دکتر سروش می نوشتم، از موضع فلسفی می نوشتم اما مرتضی موضع و جهت را عوض کرد. تمامیت اندیشی و ماهیت اندیشی درباره غرب را در دیدگاه من تغییر داد. من تا آن روز همیشه با اسم مستعار مطلب می نوشتم اما آوینی گفت از این به بعد با اسم خودت مطالب را چاپ مي کنیم. اولین مقاله ای که از من بدون اسم مستعار چاپ شد، تحت عنوان "درآمدی بر اومانیسم و رمان نویسی" بود که بعدها نام اولین کتابم نیز شد. این عنوان را آوینی انتخاب کرده بود. در واقع سوره، یک دانشگاه تأثیرگذار بود.اولاً سوره نشریه ای قوی و تئوریک بود. دوم اینکه سوره در چارچوب و ذیل گفتار روشن فکری حرف نمی زد و خلاف آمد عادات بود. حتی آقا مرتضی و سيد محمد آن قدر روی مسئله تنظیم زبان دقت داشتند که مي گفتند زبان می تواند نسبت ما را با هستی تبیین کند و اگر ما از واژه ها بد استفاده کنیم و یا از واژه های ادبیات رسانه ای استفاده کنیم، گرفتار و از مسیر حقیقت دور می شویم. بسیار روی کاربرد برخی لغات و معانی آنها دقت و تأکید داشتند.گفتمان آويني، گفتمان انقلابی و دینی بود که شاخص های تئوریک پیدا کرده بود، نه گفتمان روشنفکری. در آن فضا (سالهای توسعه)، دقیقاً مجله سوره بیانگر نوعی آرمانگرایی انقلابی بود. با زبانی خاص و در سطح تئوریک.مقالات آويني در نقد روشنفكري سكولار بسیار طوفانی بودمقالات آويني در نقد روشنفكري سكولار بسیار طوفانی بود. بویژه مقاله ای که در نقد يكي از مقالات مسعود بهنود نوشت "حکومت آسان بي آينده است" حتی در سالهای بعد هم در سرمقاله های خود در مجله سوره درباره قبض و بسط، مدیریت علمی و فقهی می نوشت.نحوه شهادت مرتضی نشان می دهد که ماهیت فکری او چه بود؟ آیا روشنفکر به معنای مصطلح آن، به منطقه مین گذاری شده فکه می رود. مرتضي ماشين پيكاني داشت كه با آن ما را تا يك مسيري مي رساند. در آخرين ديدار كه كاملاً يادم است روز چهارشنبه اي بود كه يكشنبه بعد از آن به شهادت رسيد، درطول مسير كه مي رفتيم به من گفت دارم جایی می روم که فرشتگان مستقیماً ارواح شهدا را تحویل می گيرند و به بالا می برند.زم گله می کرد که چرا سوره خودکفا نمی شود!عمده فشارها بر روی مجله سوره و آوینی از ناحیه حوزه هنري ومخصوصا آقاي زم بود. به دلیل اينكه آنها درک نمی کردند سوره در حال انجام چه کار بزرگی است و حتی رئیس نشريات (آقای زم) که کار نظارت و ارزیابی مجلات را برعهده داشت، همیشه از ما گله می کرد که چرا مجله خودکفا نمی شود! و این نگاه به یک مجله ارزشی و اقعاً نگاه غلطی بود. سال 68 گفتمان ما با غرب صرفاً یک گفتمان سیاسی- اخلاقی بود. مثلاً اینکه فلسفه غرب، ماهیت تمدن غرب است و غرب را بايد نقد كرد و.... اینها حرفهای رایجی نبود و حتی جلوی ترویج این نظرات را می گرفتند. برخی مطالبی را خود مرتضی تأکید داشت چاپ نشود چون می گفت زبان آن موقع من، هنوز زبانی علم زده و فلسفه زده است.سال 63 که آوینی مقالاتی در مورد اومانیسم غربی و ماهیت تمدن غرب منتشر می کرد، به شدت با او مخالفت می شد و او را متهم به مخالفت با علم گرایی و توسعه می کردند. ما سالها بعد به اهمیت این مقالات در آن دوره در ابعاد گوناگون توسعه و مسائل دیگر پی بردیم که چقدر می توانست تأثیرگذار باشد اما در آن زمان، جلوی نشرش را می گرفتند. حتی بسیاری از صاحب نظران آن دوره هم درک نمی کردند که نسبت ما با غرب چگونه است و علم جدید چگونه ممکن است از لحاظ نظری برای ما مشکل ساز باشد یا اينكه تکنولوژی چیست، نظام سرمایه داری چگونه است و...مبانی فکری شان با آوینی متفاوت بودکسانی که در حوزه هنری بودند، مبانی فکری شان با آوینی متفاوت بود. درک آوینی از هنر دینی، شأنی که برای مبانی نظری مباحث قائل بود، گفتمان خاصی که مفاهیم غربی را نقد می کرد (تکنولوژی، فلسفه و...) در این مسائل با آنها متفاوت بود و با مبانی فکری آوینی اختلاف داشتند. حتی این اعتراضات تا جایی بالا گرفت که ما مجبور شدیم با حضور چند تن از افراد حوزه که با تفكرحاكم بر ماهنامه سوره مخالف بودند، جلسات خود را برگزار کنیم و به اعتراضات آنها پاسخ دهیم. در نيمه دوم سال 71 بود که آقای زم واقعاً آوینی را تحت فشار شديدي قرار داد و همه اینها ناشی می شد از اینکه او ( زم) واقعاً خط سیر فکری مجله را درک نمی کرد. یک جریان متحجر هم از بیرون روی مجله فشار می آورد.مرتضي آن شماره نبوديك طرح گرافيكي هم در سوره چاپ شد كه مخالفين آن را دستاویز بهانه جویی ها قرار دادند. این تصویر توسط بچه های گرافیکی مجله کار شده بود و صرفاً هم به نظر من گرافیکی بود و به معنا و محتوای متن توجه نکرده بودند. این مسئله بازتاب بدی داشت تا جايي كه يادم هم هست، مرتضي آن شماره تهران نبود، اما مسئولیت این مسئله را برعهده گرفت تا بچه ها را اذيت نكنند.یک مسئله دیگر، مطلبی بود که از نویسنده ای بنام یاسر هشتروی چاپ شد. آوینی گفت درست است که او نویسنده مطرحی نیست ولی ما مطلب او را چاپ و از او حمایت می کنیم تا زمینه رشدش فراهم شود. آوینی، کسانی را که غرض و مرضی نداشتند اما دچار توهم یا سرخوردگی بودند، خیلی خوب جذب می کرد و در مسیر رشد قرار می داد.نگاه سینمایی مسعود فراستی، تحت تأثیر رابطه با آوینی شکل گرفت. رابطه افرادي كه در سوره با آوینی كار مي كردند، متفاوت بود و مجموعه ای از ضدین را در واقع در مجله جمع کرده بود. مرتضي اين هنر را داشت كه اين جمع را مديريت كند.نگاه آوینی، نگاهی بود که باطن فلسفه غرب را روشن می کرد و این رویکرد، رویکرد جدیدی بود و هم روشنفکران و هم سنت گرایان با او درگیری داشتند.اولین کسی که علیه مجله روشنفكري گردون نوشت، آقامرتضی بود. آقا مرتضی تندترین نقدها را علیه فیلم "نوبت عاشقی" مخملباف داشت و او را مصدر لیبرالیسم فرهنگی مي دانست که این نگاه مخملباف تدریجاً در جامعه پراکنده شد.آوینی جنگ را حقیقتی می دید که سرمنزل دگرگونی عالم است و آدم را نسبت به راز و رمزهای وجود تحلیل می کرد. مرتضی هرگز ناامید نمی شد اگرچه فضای سنگینی بر او حاکم بود. بسیاری از افراد در مواجه با آوینی متحول می شدند و رویکرد او، رویکرد فراگیری بود که سعی می کرد آدمهای مختلفی را در فضاهای مختلف جذب و متسحیل کند.من در مقدمه کتاب خود "سمبوليسم در آراء اريك فروم" نوشتم تقدیم به شهید آوینی که معلم من بود و او ساختار فکری و شخصیتی مرا تا حد زیادی عوض کرد. مثلاً صبوری، بزرگواری، مهربانی و تیزی او برای من الگو بود و انگار او از حقیقت هستی آگاه بود و به گونه ای عمل می کرد که گویا آگاهی ندارد.در سال 69، آقا مرتضی معتقد بود باید مرکزی را در رابطه با مباحث نظری هنر راه اندازی کنیم و دفتر مطالعات دینی هنر را تأسیس کرد و نظارت تئوریک بر روی آن داشت و هدف آن تنها محدود به هنر نبود بلکه قصد داشت روی مبانی نظری غرب کار کند. کتاب "جایگاه خیال در عالم اسلام" را با من قرارداد بست. هدف این بود که متفکران غربی را به نقد بکشیم.کتابی که در این زمینه منتشر شد ابتدا درباره اریک فروم بود که کاملاً شاکله فکری او در کتاب مشخص بود و این فرد هم دورترین نسبت ها را با هنر داشت و آوینی برای ربط دادن این دو موضوع، مسئله سمبولیسم را که اریک فروم در مورد آن صحبت کرده بود، قصد داشت با عنوان سمبولیسم آرای او، به نوعی با مسئله هنر مرتبط کند. بنابراین ما اگر می خواستیم نقدی در مورد او داشته باشیم، نمی شد بطور مستقل نقدی نسبت به او انجام داد و ما در مضیقه بودیم.آوینی بیشتر در صدد شناخت باطن عالم غرب و فلسفه آنها بود. در نظر او غرب شیطان مجسمی بود که جز با شنات فلسفه غرب نمی شود باطن آنها را شناخت. مبانی تفکر ایشان تفکر اشراقی و حکمت معنوی و حکمت انسی بود اما معتقد بود غرب را تنها با فلسفه می توان شناخت و توصیه می کرد همه فلسفه غرب را برای درک حقیقت آن عالم بخوانند.او معتقد بود هندسه دکارتی نفوذ زیادی در عالم پیدا کرده، چنانچه هندسه یک اتاق یا عنوان مهندس که بکار گرفته می شود، همه از همان هندسه دکارتی مبنا می گیرد و یا حتی وقتی از انسان صحبت می کنیم، می گوییم "نیرو" در صورتی که نیرو از مبانی نیوتنی است.چهل حديث امام را هديه مي دادمرتضی عاشق امام بود (چهل حدیث امام را دیوانه وار می خواند که به من هدیه داد) آقا مرتضی معتقد بود حضرت امام تا نزدیکی های مقام عصمت پیش رفته است. بعد از سال 68 که من دیداری با آقای آوینی در اولین جلسه داشتم، بحثش این بود که الآن عروة الوثقای ما آیت الله خامنه ای است. پایگاه و قرارگاه ما آقاست و تبعیت از آقا، حبل المتین انقلاب است.هيچگاه به ديدار فرديد نرفتآوینی قطعاً هیچ گاه فردید را ندید و حتي زماني که قرار شد برخي به ديدار فردید بروند، نرفت. می گفت مبانی فکری من حاصل تأویل و تفسیر سوره آفرینش انسان است و این مبانی را از فردید نگرفته ام. معتقد بود بشر در دوره ای دچار هبوط شده است. شبیه همان هبوطی که به لحاظ مثالی برایش رخ داد، همانگونه که گناه کرد و هبوط کرد و توبه کرد، امروز هم درصدد توبه است و بنابراین فضای فکری او با فردید متفاوت بود و کاملاً در فضا و پارادایم امام بود.مرتضي حتی یک سطر هم از فردید نخوانده بودهرچند فردید هم از جمله افرادی است که در آن زمان از گفتمان غرب زدگی انتقاد می کرد اما اولین کسی بود که توانست غرب شناسی باطنی و عمیق را تصویر کند. مرتضي حتی یک سطر هم از فردید نخوانده و او را هم ندیده بود. آوینی به دکتر داوری ارادت زیادی داشت و می گفت مطمئنم الآن محور فکری او قرآن است. مرتضی متفکر بود یعنی اندیشه ها را هضم می کرد و بعد از هضم، با خلاقیتی که داشت، پارادایم جدیدی می ساخت. مقلد صرف نبود. گفتمانی که او طراحی کرده می تواند بعنوان گفتمان انقلاب مدنظر قرار گیرد
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.