توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 68020
گریزی در روایت فتح خون
تاریخ انتشار : شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۲۰:۳۶
فتح خون - روایت محرم از زبان شهید آوینی دارای دو ویژگی منحصر بفرد است. یکی نثر ادیبانه و دیگری غنای عارفانه. از این رو سخن گفتن پیرامون آن بسیار دشوار است. از سوی دیگر عمق معارف طرح شده در این کتاب و نوع نگاه و تحلیل های شهید آوینی از عاشورا به قدری عبرت آموز است که نمی توان از کنار آن بی تفاوت گذشت...

لذا در این نوشته تلاش شده است تا بخشی از مهمترین اندیشه های شهید آوینی درباره واقعه عاشورا طرح گردد.نیاز فضای فرهنگی -دینی کشور به نگاهی عمیق تر حول واقعه کربلا از مهمترین معیارها در انتخاب مطالب زیر می باشد.



ویژگی منحصر بفرد فتح خون، تحلیل وقایع کربلا در زمان حال است. راوی در تحلیل های خود خواننده را ترغیب می کند تا کربلا را در قالب زمان خویش بررسی نماید. لذا می توان بخشی از پاسخ سوال اساسی حیات همه دینداران را در این کتاب پیگیری کرد. این سوال در بازه های زمانی مختلف به گونه های متعدد خود را نمایان می سازد:

اگر ما در کربلا بودیم جزء اصحاب عاشورایی بودیم یا خیر ؟

چگونه می توان به این سوال پاسخ داد ؟

چگونه باید زندگی کرد تا بتوان در عرصه هایی همچون کربلا تصمیم های درستی را گرفت ؟

چه عواملی عده ای را از همراهی با کاروان کربلا باز داشتند ؟ و ...

بسیار ساده لوحانه است اگر کسی گمان کند که سوالات فوق آسان و تصمیم گیری در عرصه هایی همچون کربلا شفاف و ساده است. تاریخ این ادعا را براحتی رد می کند.

1- اولین محور برجسته در فتح خون طرح چگونگی دینداری انسانهاست. وقایعی همچون کربلا عرصه محک دینداری انسانهاست.

شهید آوینی در بخشهایی از فتح خون دیندارانی که پشت بر کاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) نمودند را توصیف می نماید. همان دسته ظاهر گرایان متنسک ...

کسانی که ایمان آورده اند و در جستجوی حقیقت ایمان نیستند. كنج فراغتی و رزقی مكفی ... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی كه برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست ، در باد است ...[1]

کسانی که اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند ، اما ارواحشان هنوز همان اصنامی را می پرستند كه ابراهیم شكسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند، اما ارواحشان با باطن قبله كه امامت است، پیكار می كنند.[2]

ظاهر گرایی آفت مبتلا به جوامع اسلامی در طول تاریخ بوده است و بسیاری ظالمان در ظاهری دینی عرصه را برای جولان خود هموار می نمودند. معصومان تشیع همگی از سوی کسانی به شهادت رسیدند که داعیه دین و دینداری را داشته اند،کربلا فقط یک نمونه در این میان است و برای کسانی که می خواهند عبرت بگیرند یک نمونه کفایت می کند.

شهید آوینی در کلامی مختصر موضوع دینداری و انسانها را چنین جمع بندی می نماید :

"ظاهرِ دین، منفك از حقیقت آن، هرگز ابا ندارد كه با كفر و شرك نیز جمع شود و اصلاً وقتی كه دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت.[3] "

"اسلام لباسی نیست كه باپیكر جاهلیت جفت بیاید ، اما اینجا دنیاست و بادیه وهم میان ظاهر و باطن فاصله انداخته است ... جاهلیت ریشه در باطن دارد و اگر نبود كویر مرده دل های جاهلی، شجره خبیثه بنی امیه كجا می توانست سایه جهنمی حاكمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند[4]؟"

2- نوع نگاه به نسبت میان انسان و دنیا - یعنی چگونگی زندگی انسان در این کره خاکی- دومین موضوع برجسته در کتاب فتح خون می باشد.

آوینی معتقد است که گل وجود آدمی خاك فقر است كه با اشك آمیخته اند و در كوره رنج پخته اند[5] ... انسان امانتدار آفرینش خویش است و عوالم بیرونی اش عكسی است از عالم درون او در لوح آینه سان وجود.[6]

زندگی در اندیشه شهید آوینی عرصه آزمایشها است و هیچ کس را از این ابتلائات گریزی نیست. در این ابتلائات است که انسان مجبور به انتخاب است. انتخابی که همچون لیله القدر سرنوشت او را رقم می زند.

"هر انسانی را لیله القدری هست كه در آن ناگزیر از انتخاب می شود و حُر رانیز شب قدری اینچنین پیش آمد ... «عمربن سعد » را نیز ... من و تو را هم پیش خواهد آمد .اگر باب یا لیتنی كنت معكم هنوز گشوده است، چرا آن باب دیگر باز نباشد كه : لعن الله امه سمعت بذلك فرضیت به ؟[7] "

حساسیت این انتخاب از آن روست که عرصه تقابل عقل معاش گرا و آسوده طلب با عشق حقیقت خواه است. تضادی که سراسر حیات انسان را پوشانده است و انسان و حیات او در این تضاد معنا می شود : "عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو... و این هر دو، ‌عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود [8]."

ابتلائات وسیله روشن شدن حقیقت درونی هر انسان است. در نتیجه ابتلائات است که شیاطین پنهان در زوایای تاریک درون انسان رسوا میگردند. اگر ابتلائات نبودند انسان همه عمر غافل می ماند و حتی لحظه ای به خود نمی آمد.

شهید آوینی انسان و زندگی را چنین می بیند :

" طوفان كربلا ، طوفان ابتلایی است كه انسانیت را درخود گرفته و آن كرانه های فراغت، سراب های غفلتی بیش نیست . انسان كشتی شكسته طوفان صدفه نیست، رها شده بر پهنه اقیانوس آسمان؛ انسان قلب عالم هستی و حامل عرش الرحمن است، و این سیاره؛ عرصه تكوین . اینجا پهنه اختیار انسان است و آسمان عرصه جبروت ، و امرتكوین در این میانه تقدیر می شود... آه از بار امانت كه چه سنگین است.[9] "



3 - نکته برجسته دیگر که به نوعی بر همه موارد دیگر برتری دارد، نوع نگاه شهید آوینی به واقعه کربلا است. صحرای کربلا نماد عرصه مبارزه حق جویان و ابتلای دینداران در همه اعصار می باشد و کاروان کربلای اندیشه آوینی در طول تاریخ در حرکت است و صحنه عاشورا دائما در جریان.

به عبارت دیگر شهید آوینی کربلا را چنان طرح و توصیف می نماید که حدیث مشهور کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا در آن متجلی می گردد. ایشان برای اثبات مدعای خود در چند بخش مختلف کتاب چنین استدلال می نماید :

". . . ای دل ، نیك بنگر كه زبان رمز ، چه رازی را با تو باز می گوید :‌ كل ارض وجه الله .یعنی هر جا كه پیكر صد پاره تو بر زمین افتد، آنجا كربلاست ؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، كه در حقیقت. و هر گاه كه عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست ؛باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره . و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ ، یعنی همین.[10] "

". . . خدایا ، چگونه ممكن است كه تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی كه در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند ،‌ و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟ آنان را می گویم كه عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ كره ارض است . هیهات ما ذلك الظن بك ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است . پس چه جای تردید؟ راهی كه آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد. واگر نه ، این راحلان قافله عشق ، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به كدام دعوت است كه لبیك گفته اند؟[11] "

" . . . و تو ، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست . . .[12] "



4 - مهمترین بخش این کتاب طرح عواملی در زندگی فردی است که بی توجهی به آنها می تواند منجر به جدایی از کاروان کربلا در هر برهه زمانی شود. اعم از عللی که بسیاری را از همراهی این کاروان بازداشته است و عللی که بازمانده ها را به کاروان برگردانده است. پیرامون هر یک از این موارد می توان سطرها نوشت. لیکن در این نوشتار به طرح کوتاه آنها با کلام سید مرتضی آوینی اکتفا می نماییم :



تعلق

"تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست . . .انتظار می كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی ...[13] "

"نخست عمربن سعد دل به محال سپرده است كه شاید بتواند دنیا و آخرت را با هم جمع كند و این توهم شیطانی همه آن كسانی است كه دین را می خواهند اما نه به آن بها كه دل از دنیا ببرند.[14] "

خوف ، شک و شرک

"خوف ،فرزند شك است و شك ، زاییده شرك و این هرسه ، خوف و شك و شرك ، راهزنان طریق حقند... كه اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی كرد[15]. "

غفلت

"آنچه حُر را در دستگاه بنی امیه نگه داشته ، غفلت است ... غفلتی پنهان . شاید تعبیر « غفلت در غفلت » بهتر باشد ، چرا كه تنها راه خروج از این چاهِ غفلت آن است كه انسان نسبت به غفلت خویش تذكر پیدا كند.[16] "

ترس از مرگ

"بگذار بگویم كه طلسم شیطان ترس از مرگ است و این طلسم نیز جز در میدان جنگ نمی شكند...[17] "

عبادت مشروط

" تن ضحاك بن عبدالله همه عاشورا، ازصبح تا غروب، به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود، اما جانش ، حتی نفسی به ملكوتی كه آن احرار را بار دادند راه نیافت ، چرا كه بین خود و حسین شرطی نهاده بود. « عبادت مشروط » كرم ابریشمی است كه در پیله خفه می شود و بال های رستاخیزی اش هرگز نخواهد رست. این شرطی بود بین او و حسین ... و اگرچه دیگری را جز خدای از آن آگاهی نبود، اما زنهار كه لوح تقدیر ما بر قلم اختیار می رود!.[18]"

یقین مطلق

"ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممكن است ...[19] "

صداقت

" قدم صدق هرگز بر صراط نمی لرزد؛ حُر صادق بود و از‌ آغاز نیز جز در طریق صدق نرفته بود... احرار را چه بسا كه مكر لیل و نهار به دارالاماره كوفه بكشاند، اما غربال ابتلائات هیچ كس را رها نمی كند و اهل صدق را، طوعاً یا كرهاً ، از اهل كذب تمییز می دهد ...[20] "



کلام آخر آنکه آوینی در پرتو چنین نگاهی به عاشورا در مثلث انسان، دنیا و دین سعی نموده است تا واقعه کربلا را، الگویی برای زندگی امروزی ارائه نماید و انسانهایی همچون آوینی در مواجهه اینچنینی با عاشورا پرورش می یابند.
[1] - شهید سید مرتضی آوینی، فتح خون، نشر ساقی، تهران، 1379، فصل اول ، ص 15

[2] - همان ، فصل پنجم، ص 64

[3] همان ، فصل 4 ص 52

[4] همان ، فصل هفتم ص 84

[5] همان ، فصل ششم ص 70

[6] همان ، فصل نهم ص 110

[7] همان ، فصل چهارم ص 50

[8] همان ، فصل سوم ص 35

[9] همان ، فصل نهم ص 110

[10] همان ، فصل پنجم ص 60

[11] همان ، فصل سوم ص 37

[12] همان ، فصل چهارم ص 43

[13] همان ، فصل چهارم ص 43

[14] همان ، فصل هفتم ص 94

[15] همان ، فصل ششم ص 79

[16] همان ، فصل چهارم ص 50

[17] همان ، فصل ششم ص 76

[18] همان ، فصل هشتم ص 103

[19] همان ، فصل ششم ص 78

[20] همان ، فصل هشتم ص102


رضا فيروزي
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.