نظر منتشر شده
۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 319465
زین کلک خیال انگیز؛
یادی ازاستاد سید اکبر پرورش
محمد کاظم انبارلویی، 2 دی 94
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۵
هر کو نکند فهمی، زین کلک خیال‌انگیز
نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد
جام می و خون دل، هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت، اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری، وان پرده نشین باشد

امسال، دومین سالی است که استاد پرورش در میان ما نیست. استاد سید اکبر پرورش یکی از بندگان خالص و مخلص پروردگار بود. او از سادات اصیل بود و سلسله نسب او به امام حسن(ع) می‌رسید.

این ناچیز نمی‌تواند فهم ولو ناقص از ابعاد وجودی او به دست دهد. می‌گویند مُعرِّف باید اجل از مُعرَّف باشد و من از این بابت دستم خالی است. پرده نشینی او باعث می‌شد کسی به نهانخانه ارزش‌های وجودی او کمتر دست پیدا کند. لذا سخن گفتن از استاد اکبر پرورش سخت است. به ویژه آنکه او همیشه ابعاد وجودی خود را با تردستی، زیر خرواری از شوخ‌طبعی پنهان می‌کرد. هر کسی به تناسب فهم خود حظی از شأن او دارد.

شخصیت جهادی و تلاش‌های مبارزاتی او در زمان طاغوت و پس از انقلاب از او به عنوان یک سرباز پا به رکاب رهبران دینی بویژه امام (ره) و رهبری معظم انقلاب تصویر می‌نماید. خدمات ارزنده وی در مسئولیت‌های سنگین مدیریتی در قبل و بعد از انقلاب در قاب نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده مجلس شورای اسلامی، وزیر آموزش و پرورش و... از او تصویر یک مدیر نمونه، کارآمد، متعهد، مسئولیت شناس، فداکار، اصیل و... را واتاب می دهد.

نظریه پردازی‌های او در مسائل اخلاقی، عرفانی، ادبی، سیاسی و فرهنگی و بداهه‌گویی او در همه این قلمروها، بُعد دیگری از شخصیت او را نشان می‌دهد. ساده‌زیستی و سبک زندگی او که برخاسته از فهم دقیق و موشکافانه وی از زندگی و آموزه های پیامبران و امامان و اولیای الهی است بعد دیگری است که می‌توان تصویر واقعی او را در آن قاب به تماشا نشست. تسلط او بر معارف قرآن و روایات و فهم دقیق معارف الهی، او را در ردیف روحانیون عالیقدری قرار می‌داد که در حوزه «عمل» و «نظر» زبانزد خاص و عام بودند، او که پس از انقلاب برای انجام وظایف انقلابی به تهران آمد دیگر یک چهره اسلامی و ملی بود و آوازه او سراسر کشور را پر کرد.

یادم می‌آید اوایل انقلاب پنجشنبه‌ها که برای شرکت در جلسه مسئولان استان‌های حزب جمهوری اسلامی به تهران می‌آمدم یک هفته قرار شد در جلسه‌ای که نمایندگان مجلس، وزرا و معاونین و شخصیت‌های انقلابی و سیاسی حزب جمهوری اسلامی روزهای پنجشنبه در حزب جمهوری اسلامی داشتند مسئولان استان‌ها هم شرکت کنند.

در این نشست افراد پشت تریبون می‌رفتند و از هر دری راجع به مسائل سیاسی کشور سخن می‌گفتند. مرحوم شهید بهشتی گرداننده جلسه بود. او به اصرار از مرحوم استاد پرورش خواست که پشت تریبون بیاید و سخن بگوید. او حاضر نبود پشت تریبون برود. بالاخره با اصرار پشت تریبون رفت و راجع به مسائل سیاسی کشور سخن گفت. لحن و سخن او با همه متفاوت بود. سخن او حکایت از اطلاعات وسیع وی از اوضاع کشور همراه با یک هوش سیاسی می کرد.

ابتدا همه از خود سئوال می‌کردند این کیست که آیت الله بهشتی اینقدر اصرار دارد او سخن بگوید؟ بعد که سخن گفت همه راجع به او حرف می‌زدند. او یک خطیب مبرز بود. این اولین نگاه من به او بود. با خود می‌گفتم او بدون شک یکی از لنگر‌های انسانی در حزب خواهد بود و حزب می‌تواند به او تکیه کند.

بعدها که حزب منحل شد و او به موتلفه اسلامی آمد فهمیدم که من راه را درست آمده‌ام. استاد پرورش در سلوک سیاسی و عرفانی هر فردی می‌توانست یک «مراد» حقیقی باشد. یک راه بلد که به دقایق روحی انسان کاملا مسلط بود و هر لحظه می‌توانست بگوید از کدام مسیر می‌شود رفت. او در این راه خون دل‌ها خورد تا نفسی را بیدار کند و همراه کاروان انقلاب به فلاح برساند. مرحوم پرورش صوت خوشی داشت. آنان که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب پای قرائت دعای کمیل و دعای ندبه و زیارت عاشورای او بودند هنوز صوت خوش او را در گوش خود می‌توانند حس کنند.

یادم می‌آید توفیقی بود اوایل تشکیل روزنامه رسالت به اتفاق استاد پرورش و جناب آقای مهندس سیدمرتضی نبوی به ملاقات مرحوم آیت الله علامه جعفری رفتیم. حضرت علامه قبل از هر چیز بعد از احوالپرسی بلافاصله مثنوی مولانا را آورد و از استاد پرورش خواست آن را با صوت خوش بخواند. استاد هم قبول کرد. او می‌خواند و علامه اشک می‌ریخت و لذت می‌برد؛
ما ز بالاییم و بالا می‌رویم
ما ز دریاییم و دریا می‌رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم
لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می‌رویم

استاد پرورش همه نبوغ فکری و ذهنی و عملی خود را وقف انقلاب و ولایت کرد. نظریه‌پردازی او در امر ولایت فقیه چه در ایام بررسی اصول مربوط به ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی و چه پس از آن واقعا ستایش برانگیز است. دوست خوبم سیدمسعود شهیدی مجموعه دیدگاه‌های استاد پرورش را در مقاله‌ای جمع کرده است و نشان می‌دهد محور اندیشه دینی و دغدغه اصلی او در انقلاب، مقوله ولایت فقیه بوده است.

او به تعبیر مقام معظم رهبری «یاور صدیق انقلاب» بود و عمر پربرکت خود را وقف ترویج و تحکیم انقلاب و نظام اسلامی کرد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
کلمات کلیدی : سید اکبر پرورش
 
۱۳۹۴-۱۰-۰۲ ۱۸:۲۴:۰۴
روحش شاد. اینروزها جای خالی لین بزرگان بیشتر نمایان است. (3410099) (alef-11)
 
ali
۱۳۹۴-۱۰-۰۲ ۱۹:۳۱:۲۲
ما ز بالاییم و بالا می‌رویم
ما ز دریاییم و دریا می‌رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم
لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می‌ رویم

خداوند روح همه خفتگان خاصه خدمت گذاران بی نام ونشان از جمله ایشان را قرین رحمت واسعه خودش قرار دهد . (3410221) (alef-11)
 
۱۳۹۴-۱۰-۰۲ ۱۹:۵۱:۲۹
نديد عاشقش شدم (3410252) (alef-11)
 
عبداللهی
۱۳۹۴-۱۰-۰۲ ۲۱:۰۱:۵۸
سلام از اینکه یادی از استاد پرورش کردید بسیار خوشحال و ممنونم . (3410347) (alef-11)
 
۱۳۹۴-۱۰-۰۲ ۲۱:۲۲:۰۳
امثال آن مرحوم کم هستند. کثر الله امثالهم. (3410370) (alef-11)
 
بهروز ساریخانی
۱۳۹۴-۱۰-۰۳ ۰۹:۰۲:۲۵
با سلام.
آشنائی من با افکار مرحوم پرورش از بعد انقلاب و بویژه از طریق مقالاتی بود که توسط ایشان در روزنامه رسالت نوشته میشد. بنابراین سمت فکری ما, اختلاف اساسی داشته است.
برای سخن گفتن از اشخاص مسلما آشنائی بیشتر لازم است.اما آنچه باعث عرض این عریضه شد نکات دیگری است :
متاسفانه فعالیت آقای پرورش با دورانی مصادف است که فضای کشور بیش از آنکه تابع عقلانیت و تعادل باشد, تابع احساسات و شعارگوئی و برچسب زنی بود. باید اعتراف کنم که من هم مثل خیلی های دیگر تحت تاثیر اینگونه شایعات بوده ایم و هرگز نتوانستیم بدون آن عینک ها و سمعک ها واقعیت وجودی امثال این استخوان خرد کردگان و پیشکسوتان راه را نه ببینیم و نه بشنویم.
قصدم بهیچوجه لاپوشانی تفاوت یا تضاد دیدگاهها نیست. بحث بر سر شخصیت و عمق احساس و افکار کسانی است که السابقونند, هرچند ما با آنها احتمالا مخالفیم. فرق است بین کسی که گام به گام و به تجربه دوران راهی را برگزیده و کسانی که از راه مطالعه, یا احزاب و دستجات سیاسی و خدای ناکرده فرصت طلبی, مدعی همان راهها باشند.
ای کاش کسانی که با اینگونه بزرگان حشر و نشر کافی و وافی داشته اند, نه تنها خاطرات, بلکه عمق دیدگاه و احساسات و منش آنان را به صوت یا تصویر که موثرتر است و یا به قلم که ماندگار, بگویند و بنویسند تا همه از راه رسیدگان بدانند و بخواهند و بخوانند.
در آنزمان شایعاتی درباره ارتباط ایشان با انجمن حجتیه و . . . وجود داشت که ذهن فرد را بهرجهت از آنچه ایشان بیان میکرد یا مینوشت خواسته یا ناخواسته منحرف مینمود. هرچند بحث درباره حجتیه نیز متاسفانه با بسیار شایعات و نقل های درست و نادرست بجا مانده از قدیم آمیخته بود و هست.
بدون کمترین قصد اسائه ادب خدمت جوانان و میانسالانی که بعد از انقلاب, راهای گوناگونی را در دفاع یا نقد انقلاب در پیش گرفته اند, باید عرض کنم تامل در نگاه اینگونه اشخاص کمک بزرگی به شناخت ملموس تر ایشان به آنچه هست و آنچه باید باشد خواهد نمود.
امثال پرورش که بخش اعظم عمرشان را با احساس و هدف های خاصی در خدمت انقلاب یا کشور صرف کرده اند, نه تنها شایسته احترام, بلکه بیشتر شایسته توجه اند.
در شرایطی که خوشبختانه نسیم تعامل وزیدن گرفته, بهترین فرصت است تا از گنجینه تجاربی که تنها سرمایه واقعی کشور است, بهره کافی برد.
آقای انبارلوئی در مبتدای کلامشان, شعر بسیار زیبائی از حافظ آورده اند. این شعر که بسیار بجا انتخاب شده حتما اشاره به تعلق خاطر ایشان به سرنوشت متفاوت اشخاصی است که پیرامون ما هستند یا بوده اند :
هرکس نکند فهمی زین کلک خیال انگیز ! ؟

تهران
3 دی 94 (3410971) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۱۰-۰۳ ۱۰:۲۲:۵۱
ياد و خاطره مرد خدا استاد علم و معرفت ياور صديق انقلاب گرامي باد (3411115) (alef-3)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.