توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 361684
مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۰
پس از گذشت چیزی نزدیک به ۴ دهه، نقش دولت ایالات متحده در نظام اقتصادی بازار آزاد ربوده شده است.

به گزارش هفته نامه صدا، پس از گذشت چیزی نزدیک به ۴ دهه، نقش دولت ایالات متحده در نظام اقتصادی بازار آزاد ربوده شده است. رعنا فروهر در کتاب جدید خود موسوم به Makers and Takers، دورنمای اقتصاد آمریکا را خطرناک جلوه داده حتی این چشم انداز را برای مخاطب پرمخاطره جلوه می دهد. هرچند که درخصوص بازپس گرفتن و اصلاح آن نیز گفتمان و سوالاتی را مطرح کرده است. این مشکل و راه حل آن محور اصلی کتاب رعنا فروهر درخصوص طلوع فاینانس (صنایع مالی) و سقوط کسب و کارهای امریکایی است.

این کتاب حاصل یک پژوهش سه ساله و گردآوری گزارش هایی است که این مقاله برپایه آنها نوشته شده است. وی معتقد است که ۸ سال پس از رکود بزرگ در سال ۲۰۰۸ هنوز هم درس های بسیاری از این واقعه آموخته نشده و آن این نکته است که مبدا بحران از بازارهای مالی آغاز شده و هنوز این منبع بحران، خود مستعد بحران های دیگری بوده و آسیب پذیر باقی مانده است.

اما این همه ماجرای مصیبت بار اقتصاد کاپیتالیستی امریکایی نیست زیرا تغییر رفتار اقتصادی افراد، مشکلات بیکاری، تامین اجتماعی، بازنشستگی، بی میلی نسبت به مبانی نظری نظام سرمایه داری، قدرت گرفتن بیش از حد صنایع مالی در اقتصاد، پتانسیل بحران هایی جدید در بازارهای سهام، اوراق قرضه، معاملات مشتقه (آتی و اختیار معامله) و برجسته شدن بخش غیرواقعی اقتصاد فضا را برای تغییرات بسیاری آماده کرده است که یکی از مهمترین آن ها عدم اعتماد قشر جوان به ساز و کار نظام کاپیتالیستی است.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

چالش های جدی برای کاپیتالیسم امریکایی

مدتی است که کاپیتالیسم به عنوان یکی از بنیان های اساسی و اقتصادی لیبرال دموکراسی غربی با محوریت امریکا به عنوان مهم ترین و بزرگ ترین اقتصاد در جهان با چالش هایی جدی رو به رو شده که پس از تغییرات اقتصادی، تغییر در شرایط بانکی و یا تولیدی، وضعیت اشتغال و حتی شرایط زندگی افراد، این بار با تهدیدی جدید مواجه شده که آن اعتماد به ساز و کار کاپیتالیسم و پذیرش اجتماعی آن مخصوصا از سوی قشر جوان امریکایی است.

این در حالی است که پس از بحران اقتصادی سال 2008 که هجمه بزرگی از سوی منتقدین کاپیتالیسم به سوی این سیستم گسترده اقتصادی وارد شده، این بار زبان انتقاد از سوی صاحبنظران و متفکرین درون این سیستم گشوده شده که نشان دهنده خودنمایی یک فاز بحران جدی است تا جایی که حتی نیاز به نجات کاپیتالیسم هشدار داده می شود.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

بدون احتساب تورم، نرخ دستمزد در امریکا در سال 1965 برابر با 19.79 دلار بوده که در سال 2015 به 21.04 دلار افزایش یافته است و این یعنی دستمزد در خلال این سال برای هر ساعت کار مفید تنها 1.25 دلار در هر ساعت رشد داشته است. حال فرض کنید در این سال ها چه هزینه های جدیدی به فرد تحمیل شده همچون هزینه های مخابرات همراه، اینترنت، بهداشت و درمان و دنیایی از نیازهای جدید که باید با همین رشد محدود دستمزد پوشش داده شود.

حال آیا یک جوان امریکایی می تواند باز هم به کاپیتالیسیم معتقد باقی بماند؟ نظرسنجی های معتبری از ریزش جدی طرفداران کاپیتالیسم در امریکا خبر می دهد هرچند که این اوضاع از بحران مالی سال 2008 تاکنون رو به وخامت نیز گذاشته است.

جذابیت کسب و کارهای کوچک برای بانک های تجاری بسیار کاهش یافته است زیرا در مقایسه با سایر فعالیت های مالی از سودآوری کمتری برخوردار هستند. در سال 2015 نزدیک به 50 درصد این قبیل کسب و کارها با کمبود منابع مالی رو به رو شدند اما کمتر از نیازشان به این قبیل اعتبارات دست پیدا کردند. 32 درصد از شرکت های کوچک اعلام کردند که برنامه های توسعه خود را به دلیل کمبود منابع مالی به تعویق انداخته و یا متوقف کرده و همچنین 21 درصد دیگر نیز اعلام داشته اند برای تامین منابع مالی خود به دارایی های نقدی شخصی مراجعه کرده اند.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

اهمیت این قبیل آمارها از آن جهت است که در دنیای امروز شرکت های کوچک و متوسط موسوم به SEMs یک پدیده در اقتصاد غرب به شمار آمده که در بسیاری از متون اقتصادی از آن ها به عنوان پدیده ای یاد می کنند که بار اصلی اشتغال در جهان غرب را این شرکت ها به جای موسسات بزرگ به دوش می کشند. حال دریافت منابع مالی از سوی SMEها از سوی بانک های بزرگ با توجیه سودآوری کمتر به مخاطره افتاده است که می تواند دورنمای اقتصادی کاپیتالیسم را با مشکل رو به رو سازد.

نکته دیگر آن که شرکت های عظیمی همچون مایکروسافت و یا اپل از همین نقطه آغاز به کار کرده و باز هم می تواند چنین موسساتی شکل بگیرد یعنی بانک ها یکی از مهم ترین بازوهای رشد اقتصادی امریکا را نادیده گرفته و سودهای بادآورده در بازارهای مالی، سفته بازی ها و یا اعطای وام به سایر بانک ها و شرکت های بزرگ را ترجیح می دهند. در هر حال عدم امکان دسترسی SMEها به منابع مالی مورد نیاز باز هم مخاطره ای جدی برای کاپیتالیسم است. زیرا این بار مبانی نظری آن مورد هجمه قرار می گیرد.

نکته دیگر را باید در وضعیت بازنشستگی در امریکا جست و جو کرد زیرا هم اکنون باید افراد سخت تر کار کنند تا بتوانند دارایی مورد نیاز را برای دوران بازنشستگی خود فراهم کنند. از طرف دیگر سن بازنشستگی نیز افزایش یافته و به معنی ادامه فعالیت حتی در سنین بالاست.

در سال 1996 نزدیک به 84 درصد افراد فکر می کردند که در سن 65 سالگی و یا کمتر می توانند بازنشسته شوند ولی هم اکنون و برای سال 2016 این رقم به 57 درصد کاهش یافته است. همچنین در سال 1996 تنها 8 درصد افراد گمان می کردند که بایستی تا بیش از سن 65 سالگی به فعالیت ادامه داده و سپس بازنشست شوند ولی اهم اکنون این رقم به 34 درصد بالغ شده است.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

در شرایط فعلی بخش مالی چیزی نزدیک به 76 درصد از اقتصاد امریکا را نمایندگی می کند هرچند که این نرخ در سال 1980 چیزی نزدیک به 4 درصد بوده است. این حجم در حالی در اقتصاد امریکا خودنمای می کند که رقمی نزدیک به 25 درصد از کل درآمد شراکت های اقتصادی را بانک ها به سمت خود جلب می کنند آن هم با ایجاد تنها 4 درصد از موقعیت های شغلی.

در سال 1985 چیزی نزدیک به 73 درصد از تحقیق و توسعه (R & D) در بخش غیردولتی امریکا با محققینی نزدیک به 10 هزار نفر توسط  بخش خصوصی و زیرمجموعه صندوق های سرمایه گذاری صورت پذیرفته ولی این رقم در سال 1998 به 54 درصد و سپس در سال 2008 به 51 درصد کاهش یافت. این روند نزولی دقیقا نشان دهنده عقب نشینی تحقیقات در بخش غیردولتی به نسبت بخش دولتی امریکاست که قطعا عقب نشینی تحقیقات صنعتی و بر پایه سودآوری اقتصادی را به رخ می کشد.

نکته دیگر آن که غالب تحقیقات دولتی در امریکا و یا هر کشور قدرتمند دیگری قطعا بر مسائل سیاسی، امنیتی، استراتژیک و حتی نظامی تمرکز خواهدداشت بنابراین بخش واقعی اقتصاد از این تحقیقات منتفع نخواهدشد.

نجات کاپیتالیسم

نظرسنجی چند هفته پیش انستیتوی سیاست دانشگاه هاروارد به نتایج شگفت انگیزی منجر شد: تنها 19 درصد از امریکایی ها در سنین 18 تا 29 سال خود را کاپیتالیست دانسته اند آن هم در ثروت مندترین کشور بازارمحور جهان. تنها 42 درصد از افراد عقیده داشتند که هنوز از مکانیزم کلی نظام کاپیتالیسم حمایت خواهندکرد هرچند در میان اقشار مسن، این ارقام بالاتر بود. البته 26 درصد از این افراد نیز باز خود را کاپیتالیست دانسته اند.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

این واقعیت ها چیزی بیشتر از یک تضاد بین نسلی است هرچند که افراد مسن تر مراقب این نکته هستند که نکند سوسیالیست قلمداد شوند ولی باید به این نکته نیز اشاره کرد که امریکایی ها دیگر به بهبود این روند ضعیف امیدوار نیستند.

این یک واقعیت است که بسیاری از شهروندان امریکایی در سیستم اقتصادی این کشور احساس راحتی نمی کنند هرچند که در خلال صدها سال از یک زندگی کشاورزی به یک اقتصاد مدرن دست یافته و به یک کشور مرفه در تاریخ جهان بدل شده اند. البته مطمئن باشید که این نظرسنجی تنها احساسات را اندازه گیری کرده است نه واقعیت ها و داده ها و آمارهای بازار را. البته احساسات این روزهای مردم امریکا را شاید بتوان انعکاسی از واقعیت های اقتصادی این کشور دانست هرچند که این اطلاعات نشان می دهد که امریکایی ها دلایل بسیاری برای انبوهی از سوالات خود از سیستم اقتصاد کشورشان دارند.

البته باید به این نکته نیز اشاره داشت که این بحران باور (نسبت به کارکرد اقتصاد امریکا و دقیق تر کاپیتالیسم امریکایی) شاید تا قبل از راه اندازی کمپین های انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 زمینه چندانی برای بروز و ظهور نداشت ولی هم اکنون این سوالات به وضوح مطرح می شود که چرا در لال این 8 سال (از بحران اقتصادی سال 2008 تاکنون) و صرف هزاران میلیارد دلار به محرک مالی، چرا باز هم سرعت رشد اقتصادی امریکا اینقدر کند است؟

غالب ساز و کارهای اقتصادی در امریکا در عین جذابیت به بی راهه می روند. مشکلات اقتصادی امریکا مربوط به چیزی فراتر از بانکداران ثروتمند و نهادهای مالی بزرگ و صاحبین میلیاردر صندوق های سرمایه گذاری و فرار از مالیات به خارج از مرزها یا مشکل در زمان کنون است. درواقع هر یک از این مسائل، عوارض خود جانبی وضعیت نابهنجاری است که خمه از جمله افراد بسیار ثروتمند و بسیار فقیر، جمهوری خواهان و دموکرات ها را تهدید می کند. واقعیت این است که خود نظام امریکایی کاپیتالیسم بازار درهم شکسته است.

همه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری امریکا این نسخه ها را برای خود پیچیده اند؛ سندرز از فروپاشی بانک های بزرگ سخن می گوید، ترامپ می گوید که پوشش دهندگان ریسک (hedge funder- افراد و شرکت هایی که ریسک فعالیت های تجاری را با پراکندگی دارایی ها در بازارهای مختلف و مبادله سریع آن ها در مواقع بحرانی با یکدیگر، کاهش می دهند) باید مالیات بیشتری پرداخت کنند و البته کلینتون می خواهد مقررات مالی موجود را تقویت و به روزرسانی کند.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

تجمیع این موارد نشان می دهد که نیاز به اصلاح کاپیتالیسم غربی هم اکنون به یک گفتمان تبدیل شده یعنی چنین معضلی شناسایی شده، وجود آن مورد وفاق سیاست مداران غربی قرار گرفته و خروجی آن در جامعه امریکا نمود عینی پیدا کرده تا جایی که نیاز به اصلاح آن به یک ضرورت و حتی دست مایه ای برای افزایش آراء طبقات مختلف اجتماعی قرار گرفته است. از لحاظ ایدئولوژیکی نیز نخبگان بزرگی در تجارت و کسب و کار نیز زبان به انتقاد از این سیستم گشوده و الزام آن را یادآور شده اند.

نخبگانی همچون وارن بافت (به عنوان موفق ترین سرمایه گذار در سال های اخیر) و سایرین به صورت عمومی از لزوم سازوکاری صحبت می کنند که بتواند کسب و کاری جدید را ایجاد کرده و همچنین به مدیران و تصمیم سازان آن قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی به صورت طولانی مدت بدهد، نه برای سه ماه آینده (کنایه از معاملات آتی و سلف برای پوشش ریسک قیمت مواد اولیه یا محصولات و یا سایر ملزومات تولید یا تجارت).

یافتن راه حل چندان هم آسان نخواهدبود. هیچ کس واقعا نمی داند که در دورنمای وضعیت اقتصادی کاپیتالیسم در قرن 21 چه اتفاقاتی به وقوع خواهد پیوست. اما هم اکنون عمر این سیستم و تعداد افرادی که در زندگی روزمره شان به این سیستم وابسته است اجازه رفتارهای احساسی و حتی پرمخاطره برای اصلاح این اوضاع را نداده اما انفعال نیز ممکن است به شکسته شدن مجسمه آزادی در امریکا منجر شود. البته باید گفت که نسخه های قدیمی تکنوکرات ها نیز دیگر جواب نمی دهد هرچند که حفاظت از شهروندان هم وظیفه ای جدی است.

مصائب سرمایه داری؛ افول کاپیتالیسم آمریکایی

بحران اعتماد به ساز و کار کاپیتالیسم امریکایی شرایطی را فراهم آورده که گویی در پیش زمینه تاریخ در سال های ابتدایی پس از انقلاب امریکا قرار داریم، همان زمانی که به تازگی لیبرال دموکراسی در حال پیشروی، تثبیت و همچنین بسط مبانی نظری خود بوده است و کاپیتالیسم را مردم به صورت یک بازتعریف مفاهیم سنتی ملاحظه می کردند.

هم اکنون ساده ترین سوال پیش روی ما این است: آیا موسسات مالی کارهایی انجام می دهند که خروجی آن ها سودی قابل اندازه گیری و شفاف در بخش واقعی اقتصاد باشد؟ متاسفانه پاسخ قاطع، سریع و صریح ما به این پرسش در زمان حال «نه» خواهدبود. ولی ما می توانیم چیزهای بسیاری را تغییر دهیم. سیستم بازار سرمایه ما واژگون نخواهدشد همان گونه که بر یک بستر و صفحه ای سنگی به رشته تحریر درآمده است. ما این سیستم و قوانین آن را نوشته ایم، ما آن را خراب کرده و خودمان می توانیم آن را تعمیر کنیم.

رعنا فروهر، دستیار مدیرمسئول مجله تایم
 
کلمات کلیدی : سرمایه داری
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.