توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 41541
متن نامه سید مرتضی میری به کرباسچی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۰۱:۰۰
 
به کجا چنین شتابان؟
 
به نام پروردگار هستی بخش

بود آيا که در ميکده‌ها بگشايند      گره از کار فروبسته ما بگشايند
اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند      دل قوی دار که از بهر خدا بگشايند
به صفای دل رندان صبوحی‌زدگان       بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند
گيسوی چنگ ببريد به مرگ می ناب        تا حريفان همه خون از مژه‌ها بگشايند
در ميخانه ببستند خدايا مپسند       که در خانه تزوير و ريا بگشايند
حافظ اين خرقه که داری تو ببينی فردا      که چه زنار ز زيرش به دغا بگشايند
 
جناب آقای غلامحسین کرباسچی

با سلام و احترام

سه سال و اندی از پایان حکومت گفتمان اصلاحی بر قوه‌ی مجریه کشور می‌گذرد و بیش از آن از خاتمه‌ی آخرین مسئولیت اجرایی شما نیز هم. دیر زمانی از آخر بار که شما را امیرکبیری دیگر، بر خاک خسته‌ی این سرزمین خوانده‌اند، نمی‌گذرد. روزهای نخستین شکوفایی جوانه‌های جنبش مردمی اصلاحات که تداعی‌گر خاطرات نیک و بد فراوانی در اذهان ایرانیان است. ایامی که بس تلخ‌کامی‌ها و کامرانی‌ها به همراه داشت. مردم و اهالی اصلاحات اما در روزهای تلخ محاکمه‌ی مدیری موفق در عرصه‌های شهری و شهرداری اصفهان و سپس پایتخت، او را ملقب به نام بزرگ‌مردی نمودند که آسمان سیاست، حکمت و حاکمیت این سرزمین، با قدمتی چند هزار ساله چنین ستاره‌ای را تنها یک بار در آغوش خود پرورده بود و پس از اعطای این لقب، تنها گذشت زمان می‌توانست برازندگی قبای زرنشان امیرکبیر که به طلای خدمت و حکمت مزین شده بود، را به تن شهردار محبوب آن روزهای تهران اثبات کند.

ایامی گذشت و شما به بهانه‌های واهی و جرایم ناکرده در آن دادگاه که قاضی آن از قضا سال‌ها بعد به کسوت وزیر اطلاعات دولت پس از اصلاحات درآمد، محکوم و به بند افکنده شدید. این بند و زنجیر سرآغاز جریانی بود که امروز مدیر اجرایی فن‌سالار آن روزها را به یک ناراضی حزبی پارادوکسیکال در دل محفل فن‌سالاران ایران، حزب کارگزاران سازندگی، بدل نمود. غلامحسین کرباسچی، مدیری که می‌توانست با بهره جستن از توانایی فراوان خود به مهره‌ای برجسته در حاکمیت معاصر ایران تبدیل شود، هم‌اکنون عنوان عنصری پرتناقض را یدک می‌کشد.

جناب آقای کرباسچی

برخی از تناقض‌های بیانی و رفتاری شما را می‌توان بیان نمود، اما در این‌که پاسخی مناسب و مستدل توانید داد عمیقا در شک و تردیدم.

شبی به یمن یلدای کهن، خاتمی دستی به تفأل دیوان خواجه‌ی گران‌قدر شیراز زد و غزل برآمده از آن موجبات خشم شما را فراهم آورد. چگونه می‌توان توجیه کرد که تفأل به دیوان حافظ در شب یلدا به رسم دیرین ایرانیان نقض سیاست‌ورزی مدرن است و تفحص در همان کتاب ارزشمند ادبیات و فرهنگ ایران زمین برای تخریب سید که گویی به رسالت شخصی شما و تیم روزنامه‌نگاری همراهتان بدل گشته است، عین سیاست‌ورزی مدرن؟

چگونه می‌توان در کنگره‌ی جوانان حزبی، لب به تمجید و ستایش تحزب شیخ گشود و ابتدایی‌ترین اصل تحزب و میوه‌ی آن، مردم‌سالاری، که تمکین به رای اکثریت است را نادیده انگاشت و از آن سرباز زد و به مصوبه حزب خود مبنی بر حمایت از خاتمی پایبند نبود و درست عکس آن عمل کرد؟ خاتمی بر خلاف میل خویش به خرد جمعی اصلاح‌طلبان و احزاب کانونی اصلاح‌طلب و مشاورانش احترام گذاشت و به میدان آمد، اما دبیرکل یک حزب بر خلاف مصوبه شورای مرکزی در ستاد نامزد دیگری فعال می‌شود؛ کدام به اقتضائات سیاست‌ورزی مدرن پایبندترند؟

چگونه می‌توان از تخریب شخصیت برجسته‌ی نظام، شیخ بزرگوار، ابراز نگرانی نمود و هشدار داد و از سوی دیگر خود پرچمدار تخریب و هجمه به روحانی دیگری شد که حقی عظیم به گردن اصلاحات دارد؟ مگر نه این‌که خاتمی سرمایه‌ای برای همین جنبش مردمی است؟
 
کدامین انتقاد و فریاد متوجه ماکیاولیست‌هاست هنگامی که امثال غلامحسین کرباسچی و عباس عبدی مشکلات شخصی را بر منافع ملی مقدم می‌دارند و به سوراخ کردن کشتی اصلاحات همت گمارده‌اند و آب به آسیاب قدرت‌طلبان می‌ریزند؟
 
آقای کرباسچی
 
در عصر حاضر و سیاست‌ورزی مدرن، دموکراسی فاقد تحزب بی‌معنی می‌نماید و عمل سیاسی مثبت، بدون عضویت در حزب، ابتر و بیهوده خواهد بود و سیاست‌ورزی خارج از حزب اگر کان لم یکن نباشد، اثری ناپایدار خواهد داشت. از این روی معتقدم که حرف و عمل عمادالدین باقی و عباس عبدی کم‌اثر است و حتی تخریب آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی آن‌ها خللی در تصمیم‌گیری مردم وارد نخواهد آورد، اما غلامحسین کرباسچی با آنان هم‌داستان نیست. وظیفه‌ی او سنگین است و خطیر هنگامی که عضو یک حزب است و یک مدیر اجرایی توانمند.
 
اگر در ابتدای این گلایه‌نامه، شما را دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی خطاب نکردم دلگیر مباشید و بر من خرده مگیرید چراکه کردار سیاسی‌تان با گذشت زمان نشان داد که قبای امیرکبیر بزرگ بر قامت شما دوختنی نیست. دبیرکل یک حزب، مدیری سیاسی است اما شما اثبات نمودید که «سیاست‌ورز مدرن» نیستید و حتی در قامت دبیرکلی حزب به مصوبات آن پایبند نمی‌مانید. دبیرکل یک حزب به بدیهیات تحزب بی‌توجه نیست و شما هستید. دبیرکل یک حزب مرجع و راهبر خرد جمعی و حرکت گروهی حزب است و شما خود برهم‌زننده‌ی روند تصمیم‌گیری جمعی در کارگزاران سازندگی هستید که نه‌تنها دبیرکلی که عضویت شما را به زیر نشان پرسش خواهد کشید.

ما، شما و همه‌ی اهالی اصلاح می‌بایست حامی اصلاحات و مدافع آن باشیم. امید می‌رود که مودت شما با شیخ صرفا از روی حب او و نه نامهربانی با سید باشد. خصومت و عطوفت شخصی هیچ یک از ما در برابر منافع مردم و آینده‌ی ایران عزیز ارزشی ندارد. این اصلی است که اگر سرلوحه‌ی عمل شخصیت‌های سیاسی ما قرار می‌گرفت، سیاست‌بازی جایگزین سیاست‌ورزی نمی‌شد و بوی قدرت آنچنانشان مست نمی‌نمود که دامنشان از دست برود.

جناب آقای کرباسچی
 
با علم به این‌که در آن جایگاه نیستم که در مقام ناصح برآیم، به عنوان یکی از صدها هزار جوان حامی خاتمی و اصلاحات و دوستدارانتان، متواظعانه شما را به ترک شیوه‌ی حالیه دعوت می‌کنم و یادآور می‌شوم طریقی که طی می‌کنید به کعبه ختم نخواهد شد و دریغا که راهی به ترکستان هم نیست. این چنین شتابان به سوی ناکجاآبادی به پیش می‌روید که برخی با سرافکندگی در انتهای آن ایستاده‌اند.

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد       نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان        که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد
 
به امید آن‌که تمامی ما، با آغاز اصلاحات از نهاد خویشتن، پیروان راستین و لایق مصلحان بزرگ جهان و این سرزمین کهنسال باشیم و خداوند متعال در طی صراط مستقیم نگاهدارمان باشد.

والسلام

سید مرتضی میری
 
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.