توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 43882
مبانی اصول‎گرایی در دهه سوم - 2
تاریخ انتشار : جمعه ۲۸ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۸
- اصول‎گرایی جناح راست دهه‎ی 60 با این اصول‎گرایی متفاوت است؟



بله، اصلاً من همه‎ی حرفم همین است، یعنی اگر جوانان امروز فکر کنند که اصول‎گرایی ادامه گفتمان جناح راست در دهه‎ی اول انقلاب است، اشتباه می‎کنند. اصلاً چپ و راست دهه‎ی اول انقلاب عمدتاً بر سر دو تا نگاه به شیوه‎ی اقتصادی شکل گرفته بود اصلاً بحث بر سر مبانی سکولاریسم فعلی نبود. به نظرم مبنای مهم در احساس ضرورت برای تفکر درباره‎ی اصول‎گرایی مقولات فکری و فرهنگی بود.



    اما این‎ها در دهه‎ی دوم مباحث اقتصادی را وارد حوزه‎ی سیاسی، فرهنگی و... کردند، شما تفاوت اصول‎گرایی را با جریان راست دهه‎ی دوم بگویید.



من می‎آیم در دهه‎ی دوم می‎بینم یک جریان رشد کرد که اصلاً از جنس نوع اداره‎ی اقتصادی کشور نبود، از جنس مبانی و معانی نبود. لذا حتماً با راستِ دهه‎ی اول وزارت دهه‎ی دوم، جریان اصول‎گرا تفاوت‎های جدی دارد.

    مثلاً از نکات حیرت‎آور این بود که در دهه‎ی اول اگر در دانشگاه یک روز دانشجوها اعتراض می‎کردند که در غذای رستوران شن پیدا شده است و عدّه‎ای اعتراض و اعتصاب می‎کردند، بچه‎های تحکیم وحدت که بعد از دوم خرداد در قالب برخی احزابِ دوم خرداد آمدند، در آن مقطع، کوچکترین اعتراض را برنمی‎تافتند و راه می‎افتند معترضین را کتک می‎زدند که شما کی هستید این حرف‎ها را می‎زنید؟ این‎ها اصلاً با آزادی و این‎طور مسایل کاری نداشتند و در این مواضع رادیکال خیلی شدید داشتند. این چیزی که می‎گویم توهم نیست، خاطرات من است یعنی برای خودم موردی اتفاق افتاده است. همین دفتر تحکیم وحدت در دهه‎ی دوم می‎رفت سراغ جریانی که نسبت به اسلام و انقلاب روی خوش نشان نداده بود. آنها را به نام انجمن اسلامی می‎آورد به دانشگاه و تجلیل‎های گسترده‎ای از آنها می‎کرد، این اتفاق افتاده بود، مثلاً ما در مجلس ششم می‎دیدیم آدم‎هایی را که پیش این به عنوان عناصر سرسخت چپ می‎شناختیم، این‎ها عجیب دهانشان در برابر اروپا باز ‎مانده بود؛ جلب رضایت اروپایی‎ها آن‎قدر برایشان مهم بود که نگران بودند مبادا غربی‎ها روش آن‎ها را نپسندند که ما از این جریان حیرت می‎کردیم. بنده، یک مثال ساده برای شما بزنم. من در وزارت آموزش و پرورش بودم و مسئول برنامه‎ریزی آموزشی و درسی، تألیف کتب درسی، چاپ و توزیع این کتابها بودم، در سخت‎ترین سال‎های جنگ، جمعیت دانش‎آموزی هم زیاد شده بود. مردم هم انتظار داشتند بچه‎هایشان کتاب درسی داشته باشند، ما می‎توانیم به مردم بگوییم کمبود گوشت، کره و این‎جور چیزها را تحمل کنید، ولی نمی‎توانستیم بگوییم بچه‎هایشان کتاب درسی هم نداشته باشند. وظیفه داشتیم ابزار سوادآموزی این بچه‎ها را فراهم کنیم، مردم به این امر بسیار اهمیت می‎دادند آن زمان ماشین چاپ نداشتیم ماشین چاپ‎های قبل را از آمریکا خرید کرده بودند و متخصص‎ها و مهندس‎ها به ما می‎گفتند: اگر ماشین چاپ می‎خواهید بخرید؛ از نوع همین‎ها بخرید که ما بتوانیم اداره کنیم و... . ما می‎رفتیم سراغ وزارت ارشاد. آقایانی بودند در وزارت ارشاد که ما را متهم می‎کردند که شما آمریکایی هستید برای این‎که شما می‎خواهید ماشین چاپ از آمریکا بخرید. حدود سالهای 62 و 63،  دوره‎ای که آقای خاتمی وزیر ارشاد بود، ایشان معاونان و مدیران کلی داشتند که ما هیچ جوری نتوانستیم این‎ها را قانع کنیم که اجازه ‎دهند ماشین چاپ وارد کنیم. بنده، مثل ماهیِ به خاک افتاده بال‎بال می‎زدم که در غیر این صورت کتاب درسی را نمی‎توانم برسانم. این‎ها می‎گفتند که ما برای این‎که مشکل کمبود چاپ را در کشور برطرف کنیم، می‎خواهیم تمام ماشین‎های چاپی را که در دستگاه‎های دولتی هست جمع کنیم و در یک چاپخانه‎ی بزرگ متمرکز کنیم و نیاز شما را برآورده کنیم؛ یعنی از آن خیالات سوسیالیستی و از این حرف‎ها که منطقی و ممکن نبود، هرچه استدلال می‎کردم آنها قانع نمی‎شدند، همان آقایی که این مقاومت را می‎کرد، بعد از خرداد 76 یکی از مبلغان گرایش به غرب آمریکا بود. وای! برای من حیرت‎انگیز بود.



- این ماجرا را اولین بار است تعریف می‎کنید؟



بله؛ در‎واقع همه بعد از دوم خرداد نسبت به مبنای انقلاب احساس خطر کردند، بنابراین لازم شد که آن جوهر انقلاب، ریشه‎ی انقلاب، آن نگاه و آرمان‎های امام (ره) به طورجدی مطرح شده و از اجمال به تفصیل دربیاید. در باز شود و نسل جوان با یک عناصر و مفاهیم آشنا شود که این مفاهیم، مفاهیم جعلی و جدید نبودند، این‎ها شرح و بسط و صورت رشد‎یافته‎ی همان اندیشه‎هایی بودند که به صورت مجمل در ذهن نسل اول انقلاب وجود داشت، ولی فرصت نمانده بود که این‎ها در قالب یک نظریه سازمان‎دهی شود. یعنی خلأ کار فرهنگی پس از انقلاب در بخش‎هایی از دوران سازندگی و در دوره‎ی اصلاحات، در شکل‎های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بروز کرد و همین مشکل نیازمند ایجاد یک گفتمان جدید بود که مشکلات موجود در جریان راست سنتی را هم نداشته باشد.



- این اتفاقات از سال 80 به بعد واقع شد؟



بله؛ البته اگر به عقب‎تر نگاه کنید. از سال 76 به بعد حرکت‎ها به این سمت‎وسو شد. حضرت آیت‎ا... خامنه‎ای این حرکت را مهندسی کردند. شما می‎بینید که رهبری، فکر اصول‎گرایی را آرام‎آرام مطرح می‎کند و آن را به صورت یک گفتمان درمی‎آورد تا نسلی را که حیرت کرده بودند، از این تغییرات پدیدآمده به نام دوم خرداد و ... حول یک مفاهیمی مجتمع و متمرکز کرد. این مفاهیم، مثل آهن‎ربایی که براده‎های آهن را دور خود جمع می‎کند و شکل و آرایش می‎دهد، جوان‎های متدین، پرشور و انقلابی را حول محور اصول‎گرایی متمرکز کرد. رهبری در یکی از دیدارهای خودشان در 3 سال پیش آمدند و رسماً اصول‎گرایی را تبیین کردند، این صحبت رهبری به این معنا نبود که رهبری می‎خواست خودش را در یک جناح از جناح‎های سیاسی جامعه قرار دهد، چون شأن و جایگاه رهبری بالاتر از این است که به یک جناح تعلق داشته باشد، درواقع رهبری آنجا اظهار نظر می‎کند که بخواهد اسلام و انقلاب اسلامی را از غیر آن جدا بکند. رهبری برای صیانت از آن ماهیت اصلی و جوهرۀ انقلاب بود که به تشریح گفتمان اصول‎گرایی پرداختند.



-می‎توان این برداشت را کرد که هرکس بخواهد فعالیت سیاسی کند، باید اصول‎گرا باشد؟



رهبری مطلبی به این صراحت نگفته‎اند، لیکن در جایی به‎طور‎صریح گفتند: (نقل به مضمون) من اعلام می‎کنم که اگر کسی به آرمان‎های امام خمینی(ره) معتقد نباشد، نباید در دستگاه‎های حکومتی کشور مسؤلیت مهمی داشته باشد. البته رهبری به‎صراحت هم اشاره کردند شاید کسی در گروهی باشد که نام اصول‎گرا بر خود ننهاده، ولی آن شخص منش و روحش اصول‎گرایی دارد.



    به این معنا اظهارنظر فرموده‎اند اما در مورد حق فعالیت سیاسی، چنین چیزی نگفته‎اند، رهبری آمدند مبانی اصول‎گرایی را سعی کردند تبیین کنند، در‎واقع سعی کردند بگویند این اصول چه هست؟ چون اصول جمع اصل است، وقتی می‎گویید اصول‎گرایی، یعنی یک تعداد اصل هست که اسم مجموعه‎ی آن‎ها را می‎گذاریم اصول و ما گرایش به آن اصول داریم.



- آن اصل‎ها چیست؟



آن اصل‎ها که در یک سخنرانی رهبری آمده از قرار این است:

    1. ایمان و هویت اسلامی

    2. عدالت

    3. حفظ استقلال سیاسی

    4. تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی

    5. جهاد علمی

    6. تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی

    7. اصلاح و تعمیم روش‎ها

    8. شکوفایی اقتصادی



پیچ یک باره به سمت اصول‎گرایی پیچیده است، خیر، این‎طور، نیست. هر کدام از هشت شاخصی که رهبری فرمود نگاه ‎کنید ‎می‎بینید این‎جا جزء آرمان‎های انقلاب بوده است، منتهی کاری که رهبری کردند این بود، به جای آن‎که فضا را مثل دهه‎ی اول انقلاب محدود بکنیم به دعوا بر سر اقتصاد دولتی و بازار، فضا را بازکنیم و بگوییم به جای یک مفهوم اقتصادی، 10 مفهوم داریم که باید تکلیف‎مان را بر سر همه‎ی این‎ها روشن کنیم و در واقع آن وقت کل این جریان یک طرف قرار می‎گیرد، آن‎هایی که به این جریان علاقه ندارند، یک طرف دیگر قرار می‎گیرند درواقع حالا دیگر بحث بر سر این است که شما به این اصول معتقدید یا نه؟ شما نگاه به شاخصه‎ی اول "ایمان و هویت اسلامی"بکنید، رهبری بارها در این سال‎ها گفتند دشمن، ایمان جوان‎ها را هدف قرار داده است. شما می‎دانید تبلیغاتی که در دانشگاه‎ها می‎شد و هنوز هم گاهی می‎بینید ادامه پیدا می‎کند که در راستای همین هدف قراردادن ایمان جوان‎هاست، این‎هم طراحی‎اش از جانب دشمنان خارجی انقلاب است یعنی آشپزخانه‎ی این غذا در خارج از ایران است و البته عده‎ای هم در داخل کشور این غذا را گرم کرده، بسته‎بندی، و توزیع می‎کنند و سالاد کنار آن می‎گذارند ولی اساس آن‎جاست، ماده‎ی اولیه‎اش خواسته ویا ناخواسته از آن‎جا می‎آید. بخشی از این مواد خام به‎طورطبیعی بر حسب مقتضیان علوم غربی به گفتمان علمی و فرهنگی ایران داده شده است. شما ببینید در همین دانشگاه‎ها چه اهانت‎هایی به مقدسات می‎شد و یا در سخنرانی‎ها و مقالات، چقدر مبانی ایمان مردم (وحی و عبادت، فقاهت، حلال و حرام و...) هدف قرار گرفته می‎شد، و چه حجمی از تبلیغات به این قصد صورت می‎گرفت که جوان‎ها در حقانیت این ایمان اسلامی تردید کنند که هنوز هم هست، مگر همین دوسال پیش نبود که در دانشگاه صنعتی امیرکبیر یک بسته روزنامه گذاشتند که در آن اهانت به مقدسات اسلامی بود. تازه، در نهایت هم معلوم نشد که آن هتاکی به‎طورحتم کار چه کسانی بوده است. این درست از جنس همان حرف‎های سلمان رشدی بود، یعنی همه‎اش برای این بود که جوان را متزلزل بکند. سایت و شبکه‎ی ماهواره‎ای هم تا دلتان بخواهد، دارد این کار را می‎کند. رهبری به‎عنوان رهبری انقلاب دینی و اسلامی باید پاس‎دار ‎چنین اصولی باشد و یا اصولی همانند "عدالت" که به‎عنوان یک حقیقت قرآنی، یک حقیقت علمی و یک حقیقت اسلامی که جزء گوهرهای انقلاب اسلامی است. رهبری این‎ها را تأکید کردند، مثل فضای استقلال سیاسی. اینکه ما راه را باز نکنیم برای دشمنان، چراغ سبز به آن‎ها نشان ندهیم، آن‎ها را امیدوار نکنیم و حرف‎های آن‎ها را تکرار نکنیم. شما به‎عنوان مثال توجه کنید به حرف‎‎هایی که آلبرایت می‎زد، همان حرف‎هایی بود که برخی ازکسانی که در حکومت حضور داشتند و در داخل کشور می‎زدند. این استقلال سیاسی نمی‎شود که در داخل انقلاب کسی همان حرف‎های آمریکایی‎ها را تکرار کند و حالا اسمش را هرچه می‎خواهند بگذارند. یا شاخص دیگر، "تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی" باز دنباله‎ی همان بحث استقلال است. اصول‎گرایی یک مکتب فکری است که اگر چه مبانی اصلی آن در تعالیم قرآن و اهل بیت است، ولی دو نمونه‎ی قوی و کارآمد سبک زندگی آن، در سیره‎ی امام و مقام معظم رهبری، قابل مشاهده است. اصول‎گرایی در دو بعد عملی و نظری قابل بررسی است و صرفاً کافی نیست کسی از جهت دیدگاه فکری صرفاً اصول‎گرا باشد. اصول‎گرایی در هدف‎گذاری و روشِ زندگی به‎ویژه‎ رقابت سیاسی هم یک مکتب و سبک است.



     می‎‎توان از این کلام رهبری استنباط کرد که در این اصول، رقابت‎های سیاسی انجام شود، نه این‎که همه اصول‎گرا شوند. چنان‎که شما می‎بینید رهبری در مواقعی فارغ از دیدگاه‎های احزاب و گروه‎ها به مجموعه‎هایی از افراد با علایق مختلف وظایفی را محول کرده‎اند.



     ایشان از همه‎ی ملت و جریان‎های مختلف، دعوت به‎رقابت سیاسی نمود، ایشان‎ به خودی و غیرخودی گفته، هرکس این اصول را قبول دارد خودی است که اکثریت مردم در این دایره‎ی وسیع قرار می‎گیرند و هرکس این اصول را قبول ندارد، می‎شود غیرخودی. عده‎ای سعی کردند با طرح بحث‎های حاشیه‎ای این سوژه‎ها را در ادبیات سیاسی از کارکرد خود دور کنند، ولی مردم و بازیگران سیاسی این مفاهیم را به‎خوبی پذیرفتند.

    این اصول را بگذارید جلوی هر آدم منطقی، وقتی رهبری می‎گوید "تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی"، این خوب است یا بد؟ وقتی رهبری مردم را به جهاد علمی دعوت می‎کند، وقتی رهبری می‎گوید؛ خوب است ما کرسی‎های آزاداندیشی را باز کنیم و اجازه دهیم عقاید مطرح نقد شود و به‎جای بحث‎های تبلیغاتی و بردن این بحث‎ها به جاهایی که نمی‎توانند درک بکنند، بیاییم این‎ها را در فضاهای علمی بحث کنیم و... هرآدم منصفی این حرف‎ها را که بشنود تأیید می‎کند، خود ایشان می‎فرمایند، اگر جایی دیدید روشی غلط است، اصلاح کنید، شما اسم این را بگذارید اصلاحات، این هم عیبی ندارد و بالاخره شکوفایی اقتصادی؛ بنده می‎خواهم این نتیجه را بگیرم که اصول‎گرایی دست‎آورد ماست. بعد از دو دهه تجربه‎، این گفتمان چیزی شد که توانست نیرویی عظیمی از نسل دوم انقلاب را به خودش جذب کند، این همان گفتمانی بود که مسلط شد و فضای دانشگاه‎ها را عوض کرد. به نظر من این گفتمان تا حدود زیادی حتی به ادبیات غالب جریان‎های غیر دوم خردادی هم جهت داد. این همان ویژگی‎های بارز و استثنایی رهبری است. امروز فضای دانشگاه‎ها زمین تا آسمان با ده سال قبل تفاوت می‎کند. فضای مطبوعاتی ما فرق می‎کند و فضای جامعه ما فرق کرده است این تحولی است که امروز، در آخر سال 87 نسبت به آخر سال 77 پیدا شده و این‎که شما امروز انبوهی از جوان‎ها و دانشجویان و طلابی را می‎بینید که همه متحد با هم می‎خواهند از انقلاب دفاع کنند و توانسته‎اند آن جریان دهه‎ی دوم را به حاشیه ببرند، نتیجه‎ی این ساماندهی و این توضیح و تشریح مبانی انقلاب بوده است که تحت عنوان اصول‎گرایی می‎شناسیم. نکته‎ی جالب این است که این گفتمان بدلیل هوشمندی طراح آن، توانست در بین اقشار فکری، فرهنگی جامعه، گروه‎ها و طبقات اقتصادی و اجتماعی تا دورافتاده‎ترین مناطق کشور گسترش پیدا کند.



-شما از رهبران فکری جریان موسوم به اصول‎گرایان (اصول‎گرایی به معنای مصطلح یک جریان سیاسی) هستید چه خلأهایی در این گفتمان وجود دارد، چه کارهایی نشده است و باید در دهه‎ی چهارم انجام شود؟ این سؤال یک نسل سومی از شماست.



اولاً بنده خوشحالم که نامم در کنار دوستان دیگر جزء اصول‎گرایان قرار می‎گیرد البته به‎کارگیری واژه‎ی رهبر را برای خودم نمی‎پسندم، ثانیاً این فهرست اصول‎گرایی فهرست بسته‎ای نیست، ممکن است که فردا یک عنصر دیگری هم اضافه کنند.



-چه کسی یا چه جریانی می‎تواند به این اصول برسد؟



همه اجازه دارند وارد این بحث شوند، لیکن وقتی رهبری مطرح می‎کند طبعاً دایره‎ی تأثیرگذاری بالاتری دارد. ولی ما همه داریم با رهبری بر مدار تکلیف، حرکت می‎کنیم. این طور نیست که ما بنشینیم و بگوییم رهبری برود جلو، بعداً از آن دور ما را خبر کند. نه، ما همراه رهبری حرکت می‎کنیم. این درست است که ما تکلیف‎گرا هستیم و از رهبری پیش نمی‎افتیم و جای رهبر و پیرو در ادبیات و عمل ما محفوظ است، به این معنا نیست که ما ساکت بنشینیم و تحرکت نداشته باشیم، در همان مسیر باید حرکت کنیم. نگرانی من نسبت به اصول‎گرایی این‎است که احزاب و تشکل‎هایی که خود را اصول‎گرا می‎دانند، علاقه‎ی‎شان به تشکیلات خودشان بیشتر باشد تا حفظ این اصول، یعنی ما باید دائماً به خودمان تلقین کنیم که تشکل، حزب، جمعیت و سازمان را برای این اصول می‎خواهیم و نه این اصول را برای تشکل، جمعیت، حزب و سازمان. ما باید توجه کنیم آن‎چه حفظ اصول است، به قول حافظ:



    "من و دل گر فنا شویم چه باک    قرض اندر میان سلامت اوست"



    این "او" همان اصول اصول‎گرایی است. این باید حفظ شود و من در حال حاضر نگرانیم در انقلاب این است، ما باید این تشکل‎ها را یک ظرفی بدانیم که مظروف اصول‎گرایی را می‎تواند در خودش حفظ کند، بالاخره ارزش این ظرف به این است که این مظروف در آن باشد و این مظروف را حفظ کند ما نباید آن‎قدر حواسمان متوجه به ظرف باشد که از مظروف غافل شویم. دوباره تأکید می‎کنم، اصول‎گرایی یک نوع سبک زندگی است که دارای بعد تئوریک و جنبه‎های عملی است و گاهی سؤال پیش می‎آید چگونه بعضی با مبانی نظری اصول‎گرایانه، رفتار عملی آن‎ها غیر انقلابی و غیر اسلامی است. عده‎ای سال‎ها از امام و ولایت فقیه دم زدند ولی گویا ولی فقیه فقط امام بود و حالا روی‎کرد نظری و عملی ایشان سؤال‎برانگیز است.



- از چه قراینی این خطر را احساس کردید؟



 بنده احساسم این‎ است که در طول 8-7 ماه گذشته کلمه‎ی "اصول‎گرایی" در ادبیات سیاسی ما روزبه‎روز کمتر می‎شود؛ شما آمار بگیرید از عنوان روزنامه‎ها، نطق‎های پیش از دستور نمایندگان مجلس و سخنرانی‎هایی که مسئولین می‎کنند تحلیل محتوایی کنید و ببینید در آن جریانی که خود را از دوم خردادی‎ها، متمایز می‎کند چه‎قدر راجع به اصول‎گرایی صحبت می‎شود؟ ببینید چه کسانی هنوز هستند که این تابلوی اصول‎گرایی را بدست گرفته‎اند و چه کسانی هستند که هیچ وقت راجع به اصول‎گرایی صحبت نمی‎کنند. این معنایش چیست؟ وقتی رهبری می‎آید و خود رهبری تشریح و تبیین اصول‎گرایی را بر عهده می‎گیرند، این‎جا چه تکلیفی بر دوش ما قرار می‎گیرد، آیا ما به این تکلیف در حال حاضر عمل می‎کنیم یا نه؟ نگران این هستم که پیروزی بدست آمده در اثر مطرح شدن گفتمان اصول‎گرایی، ما را غافل کند و ما را بنشاند بر سر سفره‎ی تقسیم غنائم و فراموش بکنیم وظیفه‎ی اصلی خود را و گرایش به قدرت، گرایش به اصول را تحت‎الشعاع قرار دهد.



- قبل از انقلاب طیف مذهبی مدرسه‎ای مثل علوی داشتند که خود شما هم از آن نهاد آموزشی برخواستید الان یک نگرانی‎های در طیف مذهبی هست که مثلاً الگوی مدرسه‎ی علوی آن -الگوی تربیت اسلامی- چرا مورد توجه نیست و یک بحث هم خرافات است که در حال حاضر به‎عنوان خطر جدی برای انقلاب و گفتمان اصول‎گرایی مطرح شده است این‎ها در واقع مطالباتی است که توجه رهبران طیف اصولگرا به آن‎ها انتظار می‎رود.



ارکان اصول‎گرایی مورد نظر رهبری وقتی بسط پیدا کند، اجزایی دارد، مثلاً "عقل‎گرایی" یکی از اجزای ایمان و هویت اسلامی است. اگر ایمان اسلامی یکی از اصول اصول‎گرایی باشد، عقل‎گرایی یکی از مؤلفه‎های ایمان اسلامی است. آن‎وقت این‎جاست که ما باید تکلیف خود را با خرافات روشن کنیم یا مثلاً وقتی صحبت از جهاد علمی می‎شود، این جهاد علمی یکی از اجزایش داشتن یک آموزش و پرورش کارآمد است، آن‎وقت ما وارد عرصه‎ای می‎‎شویم که باید برویم سراغ انواع مدرسه‎ها و از سرگیری تجربه‎هایی که در گذشته داشتیم. در اصول‎گرایی ما نیازمند افراد مجاهد و متخصص هستیم که همه‎ی هستی خود را فدای آرمان‎های اسلام و انقلاب کنند.



- در بحث ریاست جمهوری آینده که به نوعی به آینده‎ی جریان اصول‎گرایی هم مرتبط است مطالب و تذکرات مختلفی برای اجماع مطرح شده، جنابعالی هم با تشکیل جریان رفاه، شورای هماهنگی معتمدین اصول‎گرایان و جبهه‎ی متحد اصول‎گرایان، همواره در جهت‎گیری فکری اصول‎گرایان مؤثر بوده‎اید اکنون چه نکاتی را برای توجه اصول‎گرایان به انتخابات آتی مهم می‎دانید؟



اصول‎گرایان برای این‎که راه را گم نکنند باید فراموش‎کار نباشند یعنی باید دایماً این تجربه‎ی تلخ سال‎های قبل در خاطرشان باشد، یعنی باید از یاد نبرند که این اصول‎گرایی برای چه به وجود آمد. این حقیقتی است که می‎تواند همه‎ی ما را علی‎رغم همه‎ی اختلاف سلیقه‎هایی که داریم، حول یک محور جمع کند. ما باید یک لحظه هم آن خطری را که انقلاب را تهدید ‎کرد و باعث تولد اصول‎گرایی شد، فراموش نکنیم. در عین حال باید توجه داشته باشیم، ملاک "حال" افراد است و به این دلیل باید همه‎ی ما مراقب ملاک‎های اصول‎گرایی و تطبیق آن با عمل‎کرد دوستانمان باشیم. به این معنی که باید در قبال رفتار اصول‎گرایانه‎ی دیگر بازیگران سیاسی نیز انصاف و حق‎طلبی داشته باشیم.



- در برخی محافل مطرح می‎شود گروه‎های مختلف از جمله اصول‎گرایان تحول‎خواه، از جناب‎عالی جهت نامزدی در انتخابات دهم ریاست جمهوری دعوت کرده‎اند، آیا درست است؟ پاسخ شما چه بوده؟

بله دعوت کردند که من بیایم، رأی بدهم! (خنده) من هم قبول کردم حتماً در انتخابات شرکت می‎کنم.(خنده)



جدی عرض می‎کنم. در بسیاری از مواقع ما فقط برای جلوآمدن، مطرح شدن و ایجاد رقیب و تنش، احساس تکلیف می‎کنیم. ولی ای‎کاش کسی پیدا شود و بگوید که چرا ما برای اختلاف ایجاد نکردن، رقابت سالم‎ داشتن و از دست ندادن فرصت‎ها احساس تکلیف نمی‎کنیم.



 
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.