توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 171818
عزادارى در عصر قاجار
با وجود آن که عزادارى امام حسین(علیه السلام) در عصر قاجار،ادامه آن در عصر صفویه بوده، اما مى توان گفت در این عصر وارد مرحله جدیدى شد;هم از لحاظ شکلى و هم از لحاظ محتوا دگرگونى هایى یافت و شیوه هاى نوینى در مراسم عزادارى پدید آمد.
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۲۸
چکیده

عصر حکومت سلسله قاجار در ایران، عصر رونق و رواج عزادارى براى امام حسین(علیه السلام)بوده است. در این دوران، علاوه بر رشد و توسعه عزادارى و شرکت همه قشرها و گروه ها در مراسم عزادارى، شیوه هاى نوینى در عزادارى پدید آمد که در عصر صفویه وجود نداشت. در این مقاله درباره این موضوع، به ویژه در مقایسه با عصر صفوى بحث و بررسى شده و ویژگى هاى عزادارى در این دوره ارائه مى شود.

الف) ویژگى هاى عزادارى در عصر قاجار

در عصر قاجاریه مراسم عزادارى و سوگوارى امام حسین(علیه السلام) وارد مرحله جدیدى شد و از لحاظ شکلى و توسعه و نیز از لحاظ محتوا دگرگونى هایى یافت که آن ها را بررسى مى کنیم.

1. مردمى بودن

پس از واقعه عاشورا دوست داران امام حسین(علیه السلام) و شیعیان براى امام حسین(علیه السلام) و شهداى کربلا عزادارى کردند. رواج و گسترش عزادارى، مرهون تشویق هاى ائمه اطهار(علیهم السلام) بود، و در دوره هایى که تشیع قدرت مى یافت با تشویق ها و حمایت هاى حکومت هاى شیعى، بیش از پیش رواج و گسترش پیدا مى کرد، چنان که در دوره هاى آل بویه و صفویه از برپایى عزادارى بسیار حمایت شد.

اما با فرارسیدن عصر قاجار، عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) کاملاً نهادینه شد و به صورت امرى کاملاً عمومى و مردمى درآمد، به طورى که نوشته اند در دوران قاجاریه در تهران و شهرهاى بزرگ در تمام ماه هاى محرم و صفر در اغلب محله ها مردم با برپا کردن چادر و گستردن فرش و نصب علم و کتل، عزادارى مى کردند. و هر کس و هر صنف و دسته طبق نذر خود به طور نسبى به این کار دست مى زدند و آن را نوعى فریضه مذهبى مى دانستند.3

اوژن فلاندن4 که در زمان قاجاریه به ایران آمده بود در آرامگاه شاهزاده حسین قزوین با سینه زنى پرهیجان مردم روبه رو مى شود، به توصیف آن پرداخته و از برپایى مراسم تعزیه در معابر عمومى و تکیه ها، حیاط مساجد یا درون قصرهاى بزرگ تهران، خبر مى دهد. و اضافه مى کند: عده اى با مشت سخت به سینه کوبیده و در نتیجه، سایرین را برانگیخته، شورش در جمعیت و بازیگران برپا مى نمودند، ...در مدت عزادارى عده اى از مقدسین در شهر به راه افتاده از اعماق وجود منقبت حسین](علیه السلام)[ و على](علیه السلام)[ را مى نمایند. بعضى زنجیرهاى آهنى را بر روى سینه لخت مى زنند و خود را مجروح مى سازند. برخى پا برهنه و خون آلود با چهره سیاه شده در کوچه ها دم از حسین(علیه السلام) مى زنند و ادعا مى کنند که تشنگى و گرما را بر خود هموار خواهند ساخت.5

رواج و گسترش عزادارى، مرهون تشویق هاى ائمه اطهار(علیهم السلام) بود، و در دوره هایى که تشیع قدرت مى یافت با تشویق ها و حمایت هاى حکومت هاى شیعى، بیش از پیش رواج و گسترش پیدا مى کرد، چنان که در دوره هاى آل بویه و صفویه از برپایى عزادارى بسیار حمایت شد.
کنت دوسرسى، سفیر فوق العاده فرانسه که در 1255 ق به ایران آمده بود نیز در خصوص مراسم محرم مى گوید: مردم ایران[ ایام عزادارى ماه محرم را با تشریفات رسمى و زیاد انجام مى دهند.6

بر اساس گفته سفیر فرانسه هر کس در حد توان خود سعى مى کرد در عزادارى نقشى درخور توجه ایفا کند; افراد عادى با شرکت خود، و افراد متموّل و صاحب منصب به منظور اظهار عقیده و نشان دادن مراتب ارادت خود به خاندان رسالت و ائمه، بساط مفصلى در خانه هاى بزرگ یا هیئت ها و تکیه هاى عمده شهر برپا مى کرده، عزادارى مفصلى را اقامه مى نمودند.7افرادى که از جثه قوى برخوردار بودند عَلَم هایى را که کمتر کسى قادر به حرکت درآوردن آن ها بود جلوى دسته بر سینه و شکم خود به طور عمودى قرار مى دادند و با شال مخصوصى بسته و حمل مى کردند.8

در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به جز تهران سایر شهرها نیز در عزادارى گوى سبقت را از هم ربوده بودند. ماساهاروى ژاپنى در دوران ناصرالدین شاه وقتى وارد اصفهان مى شود که در شهر، عزادارى برپا بوده و وضعیت عزادارى شیعیان بسیار توجه او را به خود جلب مى کند. او در توصیف این عزادارى مى نویسد: نزدیک مسجد شاه رسیدم ایوان و در ورودى مسجد مشرف به میدان بزرگ بود ... انبوه مردم از پیر و جوان در مسجد جمع شده بودند. شمار این جمعیت دو یا سه هزار نفر مى شود.

آن ها در صحن مسجد چند حلقه ساخته، بعضى از آن میان پیراهن را درآورده و شانه و سینه شان را برهنه کرده بودند آن ها به آهنگ منظمى و با هر دو دست به سینه شان مى کوفتند و فریاد ماتم و بلند «حسین حسین» مى گفتند. آن ها مى ایستادند، روى پا مى چرخیدند و بلند و با فریاد و اندوه عزادارى مى کردند... این صحنه رفتار آن ها را با هیچ چیز نمى توانم قیاس کنم. البته ما ژاپنى ها هم در تابستان مراسم بون (مراسمى که ژاپنى ها به یاد و آرامش روح نیاکان و درگذشتگان خود در تابستان برگزار مى کنند) را برگزار مى کنیم، اما در این جا گروهى از عزاداران پى در پى قمه به سرشان یا زنجیر به سینه و پشت خود مى کوبیدند و خون به وضع بدى از سر و سینه آن ها سرازیر بود و از آن ها منظره رقت انگیز و دردآور مى ساخت. نمى دانم که آن ها چه دلى داشتند، همه دکان هاى شهر بسته بود و کسى کار نمى کرد، هیچ نمى دانستم از که بپرسم و چه بکنیم.9

چارلز جیمزویلز10 نیز در خصوص مشاهده هاى خود در اصفهان در زمان ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه(1266 ـ 1336 ق)11 مى نویسد: وقتى که ماه محرم الحرام، یعنى ماه عزادارى وارد مى شود تمام ساکنین ایران اناثاً و ذکوراً، حتّى فقراى آن جا، به لباس سیاه ملبس مى شوند... در مجالس روضه خوانى مرد و زن بسیار جمع مى شوند... علاوه بر روضه خوانى زیاد، بعضى از حکّام ولایات، محض احترام و تقویت تعزیه دارى و عزادارى شهدا مبلغ کثیرى از جیب خود ]خرج[نموده و مجلس تعزیه خوانى بسیار خوبى فراهم مى آورند.12

آن چه در همه عزادارى هاى دوره قاجاریه به وضوح دیده مى شود مردمى بودن و حضور پررنگ مردم در عزادارى هاست. نکته قابل توجه این که این وضعیت به تهران اختصاص نداشته، بلکه تمام مراکز استان ها و حتى تمام روستاها و قصبه ها در سراسر کشور چنین وضعى داشته اند.

با فرارسیدن عصر قاجار، عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) کاملاً نهادینه شد و به صورت امرى کاملاً عمومى و مردمى درآمد، به طورى که نوشته اند در دوران قاجاریه در تهران و شهرهاى بزرگ در تمام ماه هاى محرم و صفر در اغلب محله ها مردم با برپا کردن چادر و گستردن فرش و نصب علم و کتل، عزادارى مى کردند. و هر کس و هر صنف و دسته طبق نذر خود به طور نسبى به این کار دست مى زدند و آن را نوعى فریضه مذهبى مى دانستند.
گرترود بل13 از مشاهده هاى خود در قزوین 1311 ق / 1892 م چنین حکایت مى کند: اندکى پس از آن که به خاک ایران قدم گذاشتیم به طور غیر منتظره اى با داستان این شهادت روبه رو شدیم. در خیابان اصلى قزوین، هنگامى که در فاصله عوض کردن اسب هایمان پرسه میزدیم ... و آخوندى که روى نوعى منبر نشسته بود وقایعى را که آنان بایستى نمایش دهند به صداى بلند مى خواند. اما با شروع ماه محرم هیجان مذهبىِ پنهان مشرق زمین آشکار شد.

هر شب، هنگام غروب، شیون و زارى عزاداران فضا را پر مى کرد و غم و اندوه، گاهى اوج مى گرفت و گاهى تخفیف مى یافت تا سپیده دم که مؤمنان عزادار را به بستر بفرستد، و سبب شود بى ایمانان از خواب مانده، با آهى از رضایت، سر را روى بالش بگردانند. سرانجام روز دهم محرم فرا رسید، روزى پراهمیت براى همه مسلمانان...بوده است. ولى براى شیعیان دهم محرم لحظه اى بسیار ژرف تر و پرمعناتر است، چرا که شهادت امام حسین(علیه السلام) در این روز روى داده است.14

شور و هیجان عزادارى در روستاها نیز دست کمى از شهرها نداشت، چنان که گرترودبل در سال 1311 ق عزادارى در یکى از روستاهاى قزوین را چنین توصیف مى کند: کمى بعد از ظهر ]روز عاشور[ صداى عزاداران در دهکده پیچید. اهالى که دسته اى تشکیل داده بودند در خیابان هاى سایه دار براه افتادند و از باریکه اى از صحرا که به خیابان اصلى مى رسید گذشتند. اندوه و ماتم این گروه عزاداران احترام شگفتى بود به قهرمان دلیرى که پیکرش در دشت کربلا آرمیده است...و اگر آیین خاکسپارى او ]امام حسین(علیه السلام)[ در دوازده قرن پیش به اختصار برگزار شده، آواى آن در طول قرن ها با انعکاس ابدى طنین انداز بوده و تا به امروز رسیده است.

در ابتداى صفوف، گروهى از پسر بچه ها راه مى سپردند که تا کمر لخت بودند و به دور نوحه خوان سبزپوشى جست و خیز مى کردند، و او در حین راه رفتن در میان جمعیت نامنظم، مصائب امام را نقل مى کرد. بچه ها بالا مى پریدند و جست و خیز مى کردند و سینه مى زدند... به دنبال آن ها مردان علم دار بودند که علم هاى دهکده را حمل مى کردند; میله هاى بلندى که بر بالایشان مهره ها و پارچه ها و نوار ابریشمى رنگارنگ و تزئینات عجیب دیگرى نصب شده بود، و در پى آن ها مرثیه خوان و گروه دیگرى از مردان مى آمدند که یقه لباس هایشان را پاره کرده بودند و به سینه و پیشانى مى زدند، و نام امام را با هماهنگى یک نواختى تکرار مى کردند که با گریه ها و شیون هایشان گسیخته مى شد.

مردها بر سینه برهنه خود مى کوفتند و اشک بر گونه هایشان سرازیر بود، و گاه به گاه کلمات نوحه خوان را مضمون هم سرایى خسته و ماتم زده اى قرار مى دادند یا با ناله زمزمه مانندى وارد داستان او مى شدند که شدت و قدرت مى یافت تا به دورترین گوشه هاى چادرى ]که بعنوان سقف در وسط بازار روستا جهت عزادارى بر پا شده بود[ مى رسید: «حسین!حسین!یاحسین!» هوا بشدت گرم بود چراغ هاى ارزان قیمت اروپایى در کنار دیوارهاى کرباسى دود مى کردند، و پرتو لرزانى بر گل هاى خرزهره صورتى و زنان سیاهپوش و چهره هاى رو به بالاى مردان مى افکندند، .... نوحه خوان عمامه را از سر برداشت و بر زمین کوفت و هم چنان مى خواند و مردم فریاد مقطع «یاحسین یاحسین یاحسین» را از سر گرفتند.15

جان ویشارد16 نیز درباره عزادارى تبریزى ها در دوره مشروطه مى گوید: من شاهد صحنه هاى گوناگون تعزیه در جاهاى مختلف کشور بوده ام، اما هیچ کجا را جدى تر و متعصبانه تر از تبریز ندیده ام.17

او، هم چنین معتقد است که تمام طبقات اجتماع از فقیرترین فرد تا شخص شاه در این عزادارى ها مساوى رفتار مى کنند. او در توصیف این رفتار مشترک مى نویسد: محرم ماه عزادارى است و تقریباً تمام طبقات در آن شرکت دارند و به یادبود شهادت امام حسین مراسمى انجام مى شود. تمامى مردم از شاه و گدا، نه این که فقط یک نوار ساده بر یقه لباس یا کلاه خود بزنند، بلکه کلاه سیاه مى پوشند.

آنان که توانایى دارند، بدون اعتنا به گرمى هوا، سر تا پا مشکى پوش مى شوند، حتى کودکانى که در خیابان ها براى حسین و حسن نوحه خوانى مى کنند اغلب لباس تیره بر تن دارند. پرچم هاى سیاه کوچک بر سردر خانه ها، به منزله دعوتى است از عابران براى شرکت در مراسم مذهبى و دعاهایى که در آن خانه ها براى عموم انجام مى شود. در این جلسات، واعظ قرائت قرآن مى کند و اشعارى در مدح و خصوصیات اخلاقى شهدا مى خواند و بعد نصایح و سفارشاتى به حضار مى دهد که معمولاً از جانب آن ها با گریه و یا آمین گفتن پاسخ مى شنود.18

2. حضور گسترده زنان

از ویژگى هاى عزادارى در دوره قاجاریه حضور گسترده زنان در این عزادارى هاست.

حسن اعظام قدسى19 شرکت زن ها در مجالس عزادارى را چنین توصیف مى کند: فعّال ترین بُعد حضور اجتماعى زنان در دوره قاجار شرکت در مراسم عزادارى ماه محرم، روضه خوانى و نمایش هاى تعزیه بود. بهترین و مفصل ترین مجالس روضه خوانى ماه محرم در تهران در مسجد حاج شیخ عبدالحسین20 برگزار مى گردید که گاه جمعیت شرکت کننده در آن، متجاوز از ده هزار زن و مرد مى شد.21

مهدى قلى خان هدایت درباره شرکت زنان در عزادارى چنین گزارش مى دهد: در[ تکیه ]دولت[، اطراف سکو از زن ها پُر مى شد; قریب شش هزار نفر، مردها ]به علت کثرت جمعیت زنان، بدان[ راه نمى یافتند.22

آن چه در همه عزادارى هاى دوره قاجاریه به وضوح دیده مى شود مردمى بودن و حضور پررنگ مردم در عزادارى هاست. نکته قابل توجه این که این وضعیت به تهران اختصاص نداشته، بلکه تمام مراکز استان ها و حتى تمام روستاها و قصبه ها در سراسر کشور چنین وضعى داشته اند.
هم چنین گرترود بل که در بهار 1311ق در زمان ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده در سفرنامه اش در توصیف عزادارى زنان مى نویسد: روى سکو، نوحه خوانى با لباس بلند و عمامه سفید نشسته بود و شرح شهادت را با آهنگ کشیده و حزن انگیزى مى خواند. زیر پاى او، زمین پوشیده از زنانى بود که چادرهاى سیاه شان را به طور مرتبى به دور خود جمع کرده و با سرهاى پوشیده نشسته بودند، و روبند کتان سفید جلو صورتشان تا پایین روى دامنشان آویزان بود... نوحه خوان به ذکر مصیبت ادامه مى داد، و زن ها در تقلاى رنج آلودى خود را به پس و پیش تکان مى دادند.23

به گفته برخى پژوهشگران، کسب اجر اخروى، نیت براى توبه از معاصى، افزودن بر اطلاعات دینى، دیدن رجال سیاسى، روحانیون، مراجع بزرگ و شنیدن مواعظ آنها در کنار محظوظ شدن از لذت در جمع واقع شدن، مشارکت در طبخ غذا و تناول آن، از انگیزه هاى کوچک و بزرگى بودند که به حضور زنان در این مراسم خانگى قوت مى بخشید.24

3. محدود نبودن عزادارى به دهه محرم

یکى از ویژگى هاى عزادارى در دوره قاجاریه توسعه ایام عزادارى است. در دوره صفویه معمولاً عزادارى از ماه محرم تجاوز نمى کرد، امّا در این دوره، مراسم عزادارى مدت زمان بیشترى را دربر مى گرفت و تنها به دهه محرم و صفر محدود نبود.25 در خود ماه هاى محرم و صفر نیز ]حداقل به مدت 60 روز[ مردم در بسیارى از محلات تهران مراسم روضه خوانى برپا مى کردند.26

یکى دیگر از مواردى که در غیر ایام دهه محرم عزادارى مى شد، عزادارى براى رفع وبا، طاعون و حتّى گرانى بوده است.

به عنوان نمونه در سال 1310 ق وبا در ایران و تهران شایع شد و مردم براى نجات از وبا به امام حسین(علیه السلام) متوسل شده و جلسات مفصل عزادارى برپا نمودند. عین السلطنه در این زمینه مى نویسد: وبا[ در اغلب بلاد ایران به شدت مشغول قتل است.... روزى شش صد نفر و پانصد نفر کمتر نمى کشد. ... همهمه و اضطراب مردم طهران طورى شده که به نوشتن برنمى آید. دو، سه مرتبه خلق طهران با علما و سادات به امام زاده حسن و امامزاده على مصلى رفته و دفعه متجاوز از بیست هزار نفر بودند

. صدقه و روضه خوانى و بذل و بخشش به شدت زیاد شده است... روضه خوانى و خیرات به حدى در تهران و شمیرانات زیاد شده که چه نویسم. آش امام زین العابدین(علیه السلام)در تمام کوچه ها و گذرها طبخ مى شود. دسته جات سینه زن متصل در گردش است تمام مردم زاهد و عابد شده اند.27

4. گسترش کمى و کیفى عزادارى

در دوره قاجاریه عناصرى از عزادارى که در دوره هاى قبل (صفویه و زندیه) بهوجود آمده بود به اوج شکوفایى خود رسید. فتواى میرزاى قمى و قبل از ایشان فتواى آیت اللّه محمدعلى کرمانشاهى28 در خصوص تجویز تعزیه ـ که در ادامه خواهد آمد ـ در ترویج عزادارى بسیار مؤثر بود. به دنبال چنین فتواهایى تاریخ معاصر از زمان قاجاریه شاهد رشد بیش از پیش انواع عزادارى هاست. این امر با شروع جنگ هاى ایران و روس رونق بیشترى یافت.29 در دوره محمدشاه نیز به علت تشویق هاى صدراعظم روحانى مسلک او، حاج میرزا آقاسى مراسم عزادارى رونق بیشترى گرفت.

علاوه بر رواج هیئت ها و دسته هاى معمولى که در دوره صفویه مرسوم بود در این دوره، دسته هاى متشکل از مردان و کودکان بسیار توسعه یافتند به طورى که در عهد ناصرى دسته به دوهزار نفر مى رسید.30

یکى از ویژگى هاى عزادارى در دوره قاجاریه توسعه ایام عزادارى است. در دوره صفویه معمولاً عزادارى از ماه محرم تجاوز نمى کرد، امّا در این دوره، مراسم عزادارى مدت زمان بیشترى را دربر مى گرفت و تنها به دهه محرم و صفر محدود نبود. در خود ماه هاى محرم و صفر نیز ]حداقل به مدت 60 روز[ مردم در بسیارى از محلات تهران مراسم روضه خوانى برپا مى کردند.
عزادارى در دوره ناصرى از رونق و جلوه خاصى برخوردار شد. با نگاهى به منابع عصر ناصرى همانند خاطرات اعتمادالسلطنه و سفرنامه هاى اروپاییان، شکوه و عظمت این مراسم بیشتر دانسته مى شود. اهتمام مردم به برگزارى عزادارى و مجالس روضه، همانند برگزارى مجالس روضه در مدرسه خان مروى به سرپرستى آیت الله ملاعلى کنى، شرکت شخص شاه در مراسم روضه و تعزیه، برنامه هاى خاص تکیه دولت و... مطالبى است که در خلال این کتاب ها گزارش هاى متعددى از آن ها ذکر شده است.

5 ـ حضور بزرگان حکومت در عزادارى ها

در دوره قاجاریه بزرگان حکومت نیز خود به برگزارى مجالس عزا اقدام مى کردند، چنان که اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات (چاپ و نشر) ناصرالدین شاه با تصریح و تأکید بر برگزارى مجالس عزادارى در منزل خود مى گوید: تنها چیزى که از براى خود اسباب نجات دنیا و آخرت مى دانم خدمت به خامس آل عبا سیدالشهداء(علیه السلام)]مى باشد[.31

عین السلطنه از شاهزادگان دوره ناصرى و سرتیپ دوم توپ خانه تصریح مى کند که در خانه هاى بعضى از اعیان مجلس، مراسم روضه خوانى بر پا مى شد.

او در این باره در خاطراتش مى نویسد: یکشنبه 9 محرم، عصر به اتفاق تولویخان به شهر رفتیم. نیم ساعت به غروب مانده، خانه حضرت والا پیاده شدیم محمدحسین میرزا شهر بود آمد. شب قبل از شام مسجد شیخ عبدالحسین که چسب به خانه خودمان است و سه سال است تجار و کسبه ترک روضه خوانى مفصل در آن جا مى کنند، رفتیم. الحق خوب مجلسى فراهم آورده اند. مسجد آقا سیدعزیزالله ]را[ که جناب صدرالعلما آن جا نماز مى خواند تجار اصفهانى بسته اند. مسجد جمعه را تجار کاشانى روضه مى خوانند یک ساعت استماع ذکر مصیبت شده، بعد قدرى گردش رفتیم. جمعیت زیاد بود دسته جات سینه زن فراوان.32

جان ویشارد نیز معتقد است که شخص شاه به طور کلى سیاه مى پوشید و به سخنان واعظ گوش فرا مى داد.33 نمونه دیگر، گزارش سفیر فرانسه از عزادارى در خانه امین السلطان است: امسال هفته هاى اول محرم ... من توانستم این مراسم در خانه «اتابک اعظم» (امین السلطان) در تهران ببینم. سرتاسر حیاط بزرگ آن را چادرى پوشانده شده بود و به روى دیوارها پارچه سیاه کشیده بودند; پنجره هاى باز اتاق ها به منزله جایگاه نشستن براى مدعوین بود.

مراسم هرروز از ساعت سه بعدازظهر آغاز و در ساعت ده یا یازده شب ختم مى شد، جمعیت کثیرى تالار پرنورى را پر مى کردند. روضه خوانان پشت سرهم بالاى منبر مى رفتند و با ذکر مصیبت امامان، همه حاضران را به گریه و زارى مى انداختند... آن شب، نوحه خوانى، به خواندن نوحه اى آغاز کرد و مردم همه با او هم آواز شدند. در آخر همه به طور دسته جمعى به شیون و زارى و رفته رفته با صداى ناله مانندى به زمزمه غم انگیزى پرداختند. دائماً جنب و جوش و رفت و آمد برقرار بود.34

بنابراین، مى توان ادعا کرد که در دوره قاجاریه عزادارى نهادینه شده بود و هر بخش از جامعه که بیشتر به آن نزدیک مى شد بیشتر بین مردم محبوبیت پیدا مى کرد. و حتى براى آن که مردم را به شرکت در مجالس خود تشویق کنند مقدماتى به کار برده و مزایایى قائل مى شدند که ازجمله پول شاهى سفید و پنجشاهى و دهشاهى بین مردم توزیع مى کردند.35

6. چهل منبر، چهل شمع

شرکت در چهل منبر یا چهلویک منبر36 ازجمله سنت هایى بود که در دوره قاجاریه مرسوم شد. و آن به این شکل بود که افراد نذر مى کردند که در شب عاشورا (یا شب شام غریبان) در پاى چهل منبر شمع روشن کنند.

عبداللّه مستوفى در شرح آن مى نویسد: در شب هاى عاشورا37 جمعى دیده مى شدند که حتى بعضى پابرهنه، کیسه یا جعبه اى پر از شمع زیر بغل گرفته به تکیه ها و مجالسى که روز در آن ها روضه خوانى مى شد مى رفتند که نذر خود را راجع به روشن کردن چهلویک شمع38 در چهلویک منبر ادا کنند...چهل و یک منبرروها از همه طبقه بودند، حتى بعضى از اعیان که با فانوس و نوکر و پیشخدمت و فراش، چهلویک منبر مى رفتند

... جعبه شمع آن ها زیر بغل فراش بود آقا پاى منبر مى رسید شمعش را روشن مى کرد و با کمال اخلاص منبر را مى بوسید ...ولى اکثریت با طبقه متوسط بود ...بعضى از تکیه ها مانند تکیه سادات اخوى براى روشن کردن شمع اختصاصى داشت که همه کس یک شمع چهل یک منبر خود را باید در این تکیه روشن کند و بعضى هم بودند که فقط نذرشان منحصر به روشن کردن پنج یا هفت یا ده شمع یا بیشتر در این تکیه بود.39

اعتمادالسلطنه، مترجم مخصوص و رئیس دارالترجمه ناصرالدین شاه در شرح محرم سال 1300 مى نویسد: سه شنبه 9 صبح امین الدوله و نظام الملک و جمعى ]براى شرکت در مجلس[ روضه آمدند... امشب چهل منبر که هر سال مى روم رفتم. اسامى خانه ها از قرار تفصیل ذیل است... ساعت سه ]نصف شب[ خانه آمدم امشب هم روضه خوانى در خانه بود.40

هم چنین او ذیل وقایع محرم 1312 مى نویسد: جمعه 9 محرم به قصد چهلویک منبر از خانه بیرون رفتیم، هفت هشت سال بود بهواسطه تشریف نداشتن موکب همایون در موقع عاشورا در طهران چهلویک منبر نرفته بودم.41

عزیزالسلطان نیز مى نویسد:

. . . 9 محرم الحرام غروب مراجعت به منزل نمودم تجدید وضو نمودم رفتم به چهل منبر و از قرار تفصیل ذیل شمع روشن نمودم . . . .42

دوستعلى خان معیرالممالک نیز در توصیف ]عصر عاشورا[ شب یازدهم ماه محرم مى نویسد: جمعه دهم محرم سال 1331 ق ... زن ها در تکیه زیر نخل، حلوا مى پختند و دسته دسته به چهلویک منبر مى رفتند.43

با توجه به گزارش معیرالممالک ظاهراً این رسم تا سال 1331ق در بین مردم تهران رواج داشته است، البته در نقل معیرالممالک شب یازدهم محرم به عنوان شب چهلویک منبر عنوان شده که احتمال دارد ابتدا این رسم در شب عاشورا برپا مى شده است، امّا پس از مدتى به شب یازدهم منتقل شده است، چنان که امروزه نیز مراسم شب یازدهم محرم(موسوم به شام غریبان) شباهت هاى فراوانى به آن دارد.

تکیه ها نقش مهمى در نهادینه کردن عزادارى در دوره قاجاریه ایفا کردند به طورى که از فقیرترین مردم تا شخص شاه و صدراعظم در آن مشارکت شخصى مى کردند و عزادارى بر امام حسین(علیه السلام) جلوه بارز همکارى نزدیک دربار قاجارى با مردم عادى بود. در این جا بود که تجمع هاى مذهبى گسترش یافت و در دوره فتحعلى شاه بر شکوه عزادارى و تعزیه افزوده و تکیه هاى ثابت برپا شد.
هفتادودو منبر

گفتنى است که عین السلطنه اشاره اى به هفتادودو منبر کرده، امّا مشخص نیست که زمان آن، چه وقت و کیفیت آن چگونه است. او در این خصوص تنها نوشته است: جمعه 24 ... نیم ساعت از شب رفته منزل آمدم، هفتادودو منبر امروز خوانده شد.44

شاید مقصود او هفتاد دو منبر بوده که به یاد 72 تن شهداى کربلا در یک مجلس انجام مى شد. آن طور که در تکیه دولت مرسوم بود که طلبه ها قبل از برگزارى تعزیه یک به یک منبر مى رفتند.

خانم کارلا سرنا45 در سفرنامه خود در گزارش از تکیه دولت و وضعیت عزادارى آن، مى نویسد: ملایانى که دعوت شده باشند یکى پس از دیگرى براى موعظه بر آن مى نشینند روحانیان دیگرى که عمامه هاى سفید معرف آن هاست در پاى منبر مى نشینند و سخن مى گویند.46

پی نوشت :

1. این مقاله، بخشى از یک پژوهش گسترده در قالب مقتل است. بخش قبلى، تاریخ عزادارى در عصر صفویه است، از این نظر رویکرد این مقاله بیشتر مقایسه عزادارى در دوره قاجار با عصر صفویه است.

3. ناصر نجمى، دارالخلافه تهران، ص 348.

4. اوژن فلاندن (Eugene flanden) دانشمند و جهان گرد فرانسوى که در زمان محمدشاه قاجار در سال هاى 1840ـ 1841م(1256 ـ 1258ق) به اتفاق هنرمند هموطن خود پاسکال به ایران آمد و آثار تاریخى ایران، به خصوص تخت جمشید را به دقت، مطالعه و بررسى کرد (ر.ک: اوژن فلاندن ، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران).

5. اوژن، فلاندن، همان، ص 118.

6. کنت دوسرسى لوران، ایران در 1839 ـ 1840م ، ص 157.

7. ناصر نجمى، همان، ص 348.

8. ر.ک: همان، ص 349.

9. ماساهارو یوشیدا، سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ص 137.

10. چارلز جیمزویلز (charles james wills) در 13 اکتبر 1842 در انگلستان متولد و تحصیلاتش را تا دکتراى طب در لندن ادامه داد. وى در اوایل بهار 1867م به ایران آمد. وى پس از پانزده سال (1881م) ایران را ترک کرد. وى کتاب «تاریخ اجتماعى ایران در عهد قاجاریه» را پس از گذشت پنج سال از ترک ایران، یعنى در سال 1886م نوشت و در 24 مارس 1912م در گذشت. ویلس در دوران ناصرالدین شاه در ایران بوده است. (پیشگفتار ، تاریخ اجتماعى ایران، ص 16).

11. نام وى «مسعود میرزا و ملقب به «ظل السلطان» و «یمین الدوله» مى باشد. وى با آن که پسر بزرگ ناصرالدین شاه به شمار مى رفت ولیعهد ایران نگردید، زیرا مادرش زن صیغه اى ناصرالدین شاه و از خاندان سلطنتى نبود. روابط او با انگلیسى ها بسیار خوب بود و با روس ها اصلا سازش نداشت. او در سن یازده سالگى از طرف شاه، حاکم مازندران و استراباد و در سیزده سالگى حاکم فارس و در هفده سالگى حاکم اصفهان گردید. چیزى نگذشت که حاکم ایالت ها و ولایت هاى بسیارى از نقاط ایران گردید (ر.ک: مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13 و 14 هجرى، ج4، ص 100 ـ 78).

12. چارلز ویلس، تاریخ اجتماعى ایران در عهد قاجاریه، ص 265.

13. Gertrud bell.

14. گرترود بل، تصویرهایى از ایران، ص42.

15. همان، ص44 ـ 45.

16. جان ویشارد (gohn wishard) پزشک آمریکایى بود که در سال 1891م در ظاهر جهت طبابت، ولى با هدف ترویج مسیحیت وارد منطقه کردستان ایران شد. وى سه سال بعد (1893م) جهت افتتاح بیمارستانى امریکایى که در تهران ساخته شده بود به ایران آمد و تا سال 1910م در تهران ماند و به انجام امور پزشکى و تدریس پرداخت و در همین سال به آمریکا باز گشت (جان ویشارد، بیست سال در ایران، یادداشت مترجم، ص 22).

17. جانویشارد، همان، ص 164.

18. جانویشارد، همان، ص162 ـ 163.

19. وى در سال 1268 در تهران به دنیا آمد پدر او روحانى و به نام ملا على مدرس معروف بود. او نیز به تبع پدر مشغول دروس حوزوى شد و پس از پایان جامع المقدمات و حدود سنین ده سالگى معمم شد، هرچند بعدا آن را کنار گذارد. اعظام قدسى عصر شش پادشاه ایران را درک کرد که عبارت اند از: 1ـ اواخر دوره ناصرالدین شاه، 2 ـ مظفرالدین شاه، 3ـ محمدعلى شاه، 4ـ احمدشاه، 5 ـ رضاخان پهلوى، 6ـ محمدرضا پهلوى. اعظام قدسى در جریان جنبش مشروطه از فعالان سیاسى بود، لذا پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلى شاه به حبس و تبعید محکوم گردید. وى پس از پیروزى مشروطه طلبان به تهران بازگشت و با لقب «اعظام الوزاره» به مشاغل گوناگون در دستگاه هاى دولتى سه پادشاه زمان خود (احمد، رضاخان و محمدرضاشاه) پرداخت. سرانجام وى در سال 1355 درگذشت (حسن اعظام قدسى، خاطرات من یا تاریخ صد ساله تهران، مقدمه کتاب).

20. مسجدى ]است[ خوش طرح، از آثار قرن سیزدهم هجرى مشتمل بر مقصوره و گنبدى در ضلع جنوبى، طاق نماهاى متناسب کوچک در جوانب دیگر، و شبستانى در ضلع شرقى مزیّن به معقلى هاى کاشى و آجر. این مسجد پس از کشته شدن امیرکبیر از محل ثلث ما ترک او بهوسیله شیخ عبدالحسین تهرانى ملقب به «شیخ العراقین» ساخته شد و به همین مناسبت به نام «مسجد شیخ عبدالحسین» موسوم شده است. و چون محل انجام مراسم تعزیه دارى بازرگانان آذربایجان مقیم تهران بوده آن را به نام «مسجد ترک ها» یا «مسجد آذربایجانى ها» نیز مى خوانند. این مسجد هم اکنون نیز در منطقه بازار دایر است و نماز جماعت و مراسم مذهبى و عزادارى در آن برگزار مى شود.(سیدمحمدتقى مصطفوى، آثار تاریخى طهران، ج1، ص 414).

21. بشرى دلریش، زن در دوره قاجار، ص 72.

22. مهدى قلى خان هدایت، خاطرات و خطرات، ص 88.

23. گرترود بل، همان، ص44.

24. بشرى دلریش، همان، ص 73 ـ 74.

25. عبدالله مستوفى، شرح زندگانى من، ص 277 - 286; یاکوب ادوارد پولاک، (jakop edvard polka)، سفرنامه پولاک، ص 236 و بشرى دلریش، همان، ص74.

26. ناصر نجمى، همان، ص348.

27. قهرمان میرزا عین السلطنه، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج1، ص 482 ـ 484.

28. آقا محمدعلى کرمانشاهى فرزند استاد علامه مجدد محمد باقر وحید بهبهانى از اعاظم علما و مراجع تقلید عصر زندیه بود. شیخ عباس قمى در توصیف او مى نویسد: «عالم فاضل کاملى که در صحراى سوزان عقول عالیه تنها فضیلت هاى او را فهم مى کنند ... جامع منقول و معقول، عارف به فقه و اصول مى باشد که پدرش در حقّ او گفته همانا او مایه افتخار این عصر است (مقدمه مقامع الفضل، ص16). آقا محمدعلى کرمانشاهى در کربلا در روز جمعه 26 ذى حجه سال 1144 از دختر عالم معروف سید محمد طباطبایى (جدّ علامه سید بحرالعلوم) به دنیا آمد و در ابتداى تکلیف به درجه اجتهاد نایل شد. به خاطر شدت قوت هوش و حافظه اش اولین تألیفاتش رساله اى است موسوم به قطع القال و القیل فى انفعال الماءالقلیل. او سپس براى مدتى به مکه تشریف برد و در آن جا مذاهب چهارگانه اهل سنت را تدریس مى کرد. سپس به عتبات عالیات بازگشت و در محضر درس پدرش حاضر مى شد. پس از مدتى شایع شد که در بلاد کرمانشاه بسیارى از اهل فتن و اوباش، عقاید مردم را مورد هجمه خود قرار داده اند، در این جا ایشان براى مقابله با شبهات آن ها به کرمانشاه هجرت نمود. این امر، مصادف بود با شیوع طاعون در عراق از این جا به کرمانشاهى معروف گشت و در آن جا حوزه علمیه بنا کرد و شاگردان زیادى پرورش داد، سپس به شمال ایران، رشت، هجرت نمود و در آن جا سؤالاتى را که علما از او پرسیده بودند در دو جلد به نام مقامع الفضل تدوین نمود. پس از مدتى به قصد زیارت بى بى فاطمه معصومه به قم تشریف آوردند و در سال 1206 وفات نمود. (مقدمه مقامع الفضل، ص 22 ـ 15).

29. جهانگیر میرزا، تاریخ نو، ص 29 ـ 30.

30. محمدحسن اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ، ص 518.

31. همان، ص 264.

32. قهرمان میرزا عین السلطنه، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج 1، ص 539.

33. جانویشارد، همان، ص162.

34. اوژن اوبن، ایران امروز،1907 ـ 1906 ایران و بین النهرین، ص 186 ـ 187.

35. ناصر نجمى، همان، ص348.

36. اعتمادالسلطنه از آن به چهل منبر نام مى برد و بعضى ها همانند دوستعلى خان و عبدالله مستوفى از آن به چهلویک منبر نام مى برند.

37. دوستعلى خان معیرالممالک در کتاب وقایع الزمان، چهلویک منبر را در شب یازدهم محرم ذکر کرده است، (دوستعلى خان معیرالممالک، وقایع الزمان، ص 187).

38. این شمع ها به صورت نمادى براى تامین روشنایى و نور مجلس عزاى حسینى بوده است; بهویژه که در آن دوران که برق فراهم نبوده است.

39. عبدالله مستوفى، همان، ص302.

40. اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 203 ـ 204.

41. همان، ص 971.

42. عزیزالسلطان، روزنامه خاطرات عزیزالسلطان ملیجک، ج1، ص 616.

43. دوستعلى خان معیرالممالک، همان، ص 187.

44. قهرمان میرزا عین السلطنه، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج 1، ص 420 ـ 421.

45. Carla serna

46. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ص187.

47. على اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج15، ص885 ـ 886.

رضا رمضان نرگسى/ کارشناسى ارشد جامعه شناسى

منبع: فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش شماره9

ادامه دارد........

کلمات کلیدی : عزادارى در قاجار