هستند کارشناسان بسیاری که معتقدند «بی بی سی هر چه هست یك رسانه نیست.» بر این اساس، دخالت آشکار بی بی سی در جریان انتخابات هفتم اسفند را نمیتوان تنها یک تاکتیکِ مقطعی و رسانه ای در نظر گرفت. از این رو لاجرم، حمایت بی بی سی از یک لیست به خصوص را باید در میدانِ تحلیلهای کلان مربوط به فضای سیاسی ایران و نسبت وضعیت کنونی آن با نظام سلطهی غرب، بررسی نمود. آنچه واضح است، نه رسانههای انگلیسی و آمریکایی-همچون بی بی سی و صدای آمریکا- و نه رسانههای گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی و وابسته به فتنه ۸۸ تا کنون در هیچ مقطعی جز انتخابات هفتم اسفند، مردم را به حضور در پای صندوقهای رأی تشویق نکرده بودند!
جالب آنکه اتاق فرمانِ این رویکرد غیرمنتظره و هماهنگِ رسانههای مذکور در باب انتخابات هفتم اسفند نیز، جایی جز بی بی سی نبوده است! در همین راستا، سایت بی بی سی فارسی اولین بار با انتشار مقاله ای به قلم حسین باستانی با عنوان یک محاسبه: حذف یزدی، جنتی و مصباح «از خبرگان چگونه ممکن است؟»؛ با مبناقرار دادن تعداد آراء حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری تهران، نوشت: «رأی دهندگان به فهرست رفسنجانی-روحانی، بیش از نیم میلیون نفر از رأی دهندگان به فهرست یزدی-جنتی-مصباح بیشتر هستند. در چنین شرایطی اگر حامیان رئیس جمهور فعلی در انتخابات خبرگان پیش رو، به طور هماهنگ به ۱۶ نفر رقیب آقایان یزدی، جنتی و مصباح رأی بدهند، به راحتی امکان راندن آنها به جایگاههای ۱۷ به پایین فهرست منتخبان استان تهران را خواهند داشت.» به فاصلهی کوتاهی از نواخته شدن طبلِ جنگ توسط بی بی سی، لشکر رسانه ای ضدانقلاب نیز در هماهنگی با بنگاه خبرپراکنی روباه پیر، به صف شدند.
همزمان اکبر گنجی در یک هم افزایی همدلانه با انگلیسیها در سایت رادیو زمانه مینویسد:«رأی نیاوردن «مثلث جیم» در تهران، هزینه بسیار بالایی برای جمهوری اسلامی، آیتالله خامنه ای، سپاه و افراطیترین بخشهای جمهوری اسلامی دارد. شکست این سه تن، آزمون فیصلهبخش ...، اصولگرایان و اسلام فقیهانه آنان است. تهران میتواند این آزمون فیصلهبخش را انجام دهد...» این اولین بار بود که بی بی سی به قولی رو بازی میکرد. بی بی سی ۶۲ سال پس از ارسال پیام رمز کودتای ۲۸ مرداد، حالا ترجیح داده بود انگلیسی بودن خود را -حتی برای مدت کوتاهی هم که شده- از یاد برده، به حمایت آشکار از لیست انتخاباتی ارائه شده از سوی یک فرد و جریان سیاسی خاص بپردازد. از سوی دیگر کنکاش در چرایی انجام این ریسک توسط دستگاه اطلاعاتی انگلیس، بسیار واجب و ضروری خواهد بود. طبیعتاً به علت عدم دسترسی به دادههای طبقه بندی شدهی MI۶، ناگزیر به قرینه یابی واقعیتهای جاری در داخل و خارج ایران، برای دریافتنِ چرایی این ریسکِ پرخطر بی بی سی خواهیم بود.
از این منظر، حاکمیت دولت حسن روحانی وتلاش برخی برای نزدیکی بیش از اندازهی به غرب را باید مهمترین واقعیت فضای سیاست داخلی و خارجی ایران در شرایط کنونی تصور کرد. همانطور که می دانیم، غرب-و انگلیس- مذاکرات هسته ای جاری بین ایران و ۵+۱ را مکرراً آغازی بر فرآیند تغییر رفتار ایران در کوتاه و بلند مدت معرفی کردهاند. بدان معنا که «ایران قرار است از رهگذر ارتباط دولت روحانی با غرب، انقلاب زدایی شده، در آینده به کشوری مطیع آمریکا و هم پیمانانش تبدیل شود.» برخی مسئولین دولت یازدهم نیز متاسفانه طی سه سال گذشته، گراهای قابل توجهی برای واقعی بودن این انتظار، به طرف غربی ارسال کردهاند. از همین روست که چندی پیش، جان ساورز رئیس پیشین ۶MI طی مصاحبه ای با شبکه آمریکایی سیان ان، با لحنی مطمئن میگوید: «من فکر میکنم آنچه ما داریم میبینیم یک کشوری است که در حال دوران گذار و انتقال از یک پایه و اساس انقلابیگری به یک کشور عادیتر و نرمالتر است.»
مباشرِ قتل دانشمندان هسته ای ایران در بخش دیگری از همین مصاحبه گفته است:«من فکر میکنم ما نیاز به قدری صبر استراتژیک در قبال ایران داریم تا به آن، زمان برای توسعه و تکامل ظرف ۱۰ تا ۱۵ سال پیش رو بدهیم. البته اگر ایران سعی به گریز هستهای بکند، ما همچنان یک ضامن نهایی که همان حمله محتمل نظامی است، داریم؛ اما من فکر میکنم این احتمال وجود دارد که ایران طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده به کشوری عادی تر و نرمالتر تبدیل شود و ما باید این احتمال را تقویت کنیم.»
به نظر میرسد این سخنان عضو رسمی ۶MI در مسیرِ دریافت چرایی ریسکِ پرخطر بی بی سی، کمک قابل توجهی به ما خواهد نمود. سخنان ساورز به فاصلهی کوتاهی از برگزاری انتخابات هفتم اسفند در ایران ایراد شده است. لذا حمایت آشکار بی بی سی از یک لیست انتخاباتی خاص و صدور فرمان آتش بر علیه آیات عظام مصباح، جنتی و یزدی، میتواند تلاش رسمی ۶MI برای تقویت احتمال تبدیل شدن ایران به کشوری عادی و نرمال تر تلقی شود. این مسئله زمانی که به صورتِ خاص و متمرکز با انتخابات مجلس خبرگان پیوند میخورد، معنایی قابل قبول تر پیدا خواهد نمود.
از این رو میتوان در حدسی نزدیک به یقین، دلیل ریسک پذیری بالای رسانه دستگاه اطلاعاتی انگلیس در مقطع کنونی را چنین تشریح کرد: «انگلیس-غرب- در زمانی که احساس کرده است مذاکرات هسته ای تاثیرات مطلوبی بر افکار عمومی ایرانیان گذاشته، شیبِ افکار عمومی داخل ایران را به سمت غربگرایان تند کرده است، ترجیح داده است با ورود رسمی به نبردِ انتخابات مجلس خبرگان، مسیر تعیین رهبر احتمالی آیندهی ایران را از هم اکنون به سمت گزینههایی غرب پسند تغییر دهد. آن هم با بهره گیری از یک فرآیند کاملاً دموکراتیک و قانونی موجود در متن نظام جمهوری اسلامی!» زمانی که توجه کنیم دوره فعالیت مجلس خبرگان هشت ساله است، شاید در پیش گرفتن این ریسکِ بزرگ توسط دستگاه اطلاعاتی روباه پیر را موجه تر تلقی کنیم. حالا اما تمامی هدفگذاری های انگلیسی در زمینهی سرنوشت مجلس خبرگان، بر باد رفته است. انتخاب آیت الله احمد جنتی به ریاست مجلس خبرگان، معنای روشنی برای مسئولین ۶MI و مزدوران داخلی آن خواهد داشت.
روزنامه العرب چاپ لندن در تحلیلی دقیق از نتایج اندوه بار راهبردِ ۶MI در زمینهی انتخابات مجلس خبرگان رهبری مینویسد:«پیام مهم انتخاب آیتالله جنتی به ریاست خبرگان به غرب این بود که "شرطبندی غرب بر روی پیروزی اصلاحطلبان و اعتدالگراها و کنار رفتن تندروها اشتباه بوده و فشار و هیاهویی که آنها علیه تندروها به راه انداختهاند، کاری از پیش نبرده است!» تحلیلگر العرب در بخش دیگری از مقالهی خود تصریح میکند:«انتخاب آیتالله جنتی به ریاست خبرگان، چشمانداز انتخاب رهبر آینده ایران را منطبق با آرمانهای آیتالله خمینی و نظام جمهوری اسلامی، تثبیت کرد؛ زیرا او به مخالفت با هرگونه رابطه با امریکا معروف بوده همانطور که سیاستهای ضد سعودیاش در خطبههای نماز جمعه او، کاملاً محسوس است.» این یعنی آنکه دوپینگ ۶MI و بازوی رسانه ای آن بی بی سی نیز، نتوانسته است کمک قابل توجهی برای غربگرایان ایرانی باشد. معنای دیگر انتخاب آیت الله جنتی به ریاست مجلس خبرگان میتواند این باشد که بر خلاف تصور کارشناسان ۶MI فضای افکار عمومی ایران در مقطع پسابرجام، به مراتب انقلابی تر شده است.
مقالهی منتشر شده در یک پایگاه خبری داخلی، مویدی بر همین مدعای ما در این زمینه است. این سایت در تشریح دلایل رأی نیاوردن گزینه اکبر هاشمی مینویسد: «مواضع هاشمی در این سالها باعث شده است کسانی که هاشمی را یک مجتهد سیاسی تمام عیار میدانستند، از او فاصله بگیرند و به سمت رقبای سیاسی او بروند... هاشمی قبل از سال ۸۸ در سال ۸۶ توانست با کسب ۴۱ رأی از مجلس چهارم در مقابل آیتالله جنتی که ۳۴ رأی آورده بود، رئیس مجلس خبرگان شود. سال ۸۷ نیز هاشمی با ۵۱ رأی (در مقابل ۲۶ رأی آیتالله یزدی) در ریاست مجلس خبرگان ابقا شد... به نظر میرسد که روحانیون مجلس خبرگان به دلیل مواضع هاشمی بعد از سال ۸۸ از او دلخور هستند و حتی بر این باور هستند که او دیگر آن انقلابی سابق نیست.» این یعنی آنکه تحلیلگر ایان اینگونه سایتهای همسو با وی نیز معترفاند که پیش زمینهی برگزیده شدن به ریاست مجلس خبرگان پنجم، تنها و تنها انقلابی بودن است! آن هم انقلابی بودنی که تا هم اکنون استمرار داشته باشد.
مجموعهی تمامی مستندات و تحلیلهایی که تا کنون گفته شد، نمایانگر یک واقعیت اساسی و قابل تأمل است: غرب، با وجود بهره گیری از تمام ابزارهای ممکن در جریان انتخابات هفتم اسفند، شکست سختی از جریان انقلابی خورده است. سحام نیوز رسانه وابسته به فتنه ۸۸ در متنی بغض آلود، ضمن اعتراف به همین واقعیت مینویسد:«امروز که طیف اصلاح و اعتدال به آرای مردم مینازند، (آیت الله) جنتی به ریاست خبرگان میرسد و با همین فرمان، فردا لاریجانی هم رییس مجلس خواهد شد.» اگر چنان که رهبر فرزانه انقلاب گفتهاند، بزرگترین راهبرد کنونی غرب برای مقابله با جمهوری اسلامی را نفوذ در نهادهای تصمیم گیر بدانیم، باید بگوییم غرب در مسیر نفوذ به حساسترین و مهمترین نهاد تصمیم گیر جمهوری اسلامی-یعنی مجلس خبرگان رهبری- بزرگترین شکست ممکن را متحمل شده است. انفعال قابل توجه مقامات غربی در مواجهه با انتخاب آیت الله جنتی به ریاست این مجلسِ عظیم الشان، گویای همین واقعیتِ غیرقابل انکار است.
چنان که مارک تونر سخنگوی رسمی وزارت امور خارجه آمریکا در پاسخ به سوالی در همین زمینه گفته است:«ما وقایع داخلی ایران را از نزدیک پیگیری میکنیم اما در حال حاضر هیچ اظهار نظری درباره نتایج انتخاب رئیس مجلس خبرگان ایران نداریم.» برای فهمِ واقعی تر از عمق شکست غرب با انتخاب آیت الله جنتی به ریاست مجلس خبرگان، کافیست سری به متن سخنان رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با منخبان این مجلس بزنیم. معظم له پس از تبیین راههای اول و دوم مقابله غرب با جمهوری اسلامی فرمودهاند:« آنچه در مرحلهی سوّم دارد انجام میگیرد -که مال امروز هم نیست، چند سال است که شروع شده، سالها است که شروع شده منتها روزبهروز توسعه پیدا کرده- جنگ نرم از نوع دیگر است؛ این است که خیلی خطرناک است...و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات.»