کد مطلب: 377349
پیشنهاد کتاب/ «جای خالی معنا»؛ رضا قنادان؛ مهرویستا
چیستان بزرگ مدرنیته و پستمدرنیته
آرمان میرزانژاد؛ 10 مرداد 1395
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۵۲
«جای خالی معنا»(مدرنیسم و پسامدرنیسم)
نویسنده: رضا قنادان
ناشر: مهرویستا، چاپ اول ۱۳۹۴
۲۱۴ صفحه، ۱۴۰۰۰ تومان
شما میتوانید کتاب
«جای خالی معنا» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین خرید کنید.
نویسنده در این کتاب، مدرنیسم را جنبشی هنری و ادبی تعریف میکند که در فضای تحول عظیم مدرنیته در اواخر قرن نوزدهم میلادی در مغرب زمین رخ داده است.
جدای از اشکالات ضمنی و بطنی این چارچوب تعریف شده که تنها شکلی کلی و بسته از انواع مدرنیسم را صرفا به دو بخش هنری و ادبی محدود میکند، میدانیم که مدرنیسم شعبات و شاخههای صنعتی، معماری و فلسفی نیز دارد که به نوعی ناقض منطق و تعریف مولف کتاب فوق است.
نویسنده جملات آغازین این کتاب را با استفاده از نظریه «آرت برمن» توضیح میدهد: «مدرنیسم» در حالی که نقد مدرنیته است خود نمونه ای از تبلورات آن نیز به شمار میرود. و این ماهیت خودانتقادی تفکر مدرن و مدرنیسم فعالانه را که به نوعی گرایش به کمال و تنوع دارد نشان میدهد و دست بالا، انتقاد تفکر مدرن به جنبههای ضدانسانی که در جهان امروز ما رخ میدهد هویت و راهبرد مدرنیسم را شکل میدهد.
نویسنده در صفحات بعدی کتاب به ریشههای لغوی مدرن و مدرنیسم و خلط مدرنیته و مدرنیسم با همدیگر را توسط عامهی مخاطبان فارسی زبان مورد شرح و تفکیک قرار میدهد. برای مثال واژهی مدرنیته Modernity در زبان انگلیسی از لغت Modern مشتق شده است و نخستین بار در سال ۱۶۲۷ به عنوان اسم به کار رفته است. یا پیشتر در باب تاریخ کاربرد این واژه در قرن پنجم میلادی، برای متمایزسازی جوامع مسیحی از فرهنگهای روم باستان یاد میکند. با این همه روشنگری در این خصوص، مخاطب فارسی زبان را با ریشههای تحلیلی و زبان گویای قنادان ]احتمالا[ متقاعد میکند که مدرن-مدرنیته-مدرنیسم چیست و جامعهی امروز ما با دقت به تعاریف مطرح شده در چه دورهای از تاریخ میزید.
قنادان نویسنده این کتاب، پیدایش و حضور جریان فکری مدرن را با اندیشههای دکارت منطبق میداند به ویژه ناهمسازی این رویکرد در برابر مواضع متحجرانه کلیسا و نیروهای حاکم در جامعهی اروپایی بوده که این جنبه خود در شکل گیری و محوریت زمینی شدن نگاه انسان اروپایی و دور شدنش از عوالم الاهیاتی و مسیحیگرایی افراطی، نقش موثری در پیشبرد مدرنیسم دکارتی در جامعه آن روز اروپا داشته است.
بعد از اندیشههای انتقادی دکارت، این جان لاک بود که با رویکرد تجربهگرایانه گامی دیگر در پیشبرد مواضع خود و مدرنیته برداشت. او معتقد بود که تجربه منشاء تامین دانش است، به عبارتی او مکمل نظریه «عقل محوری دکارتی» میشود چرا که دکارت حواس را دارای طبیعت فریبندهای میداند که ذهن ما را در برابر شناخت عناصر هستی گمراه میکند و با اثبات نظریهاش به این نتیجه میرسد: «دانش متکی به تعیین مطلق، نه از راه حواس (شنیدن،بوییدن،چشیدن و لمس) که تنها از طریق اندیشیدن به دست میآید.»
در فصول بعدی این آسیبشناسی پروژهی تاریخی مدرنیته، در روند گذر از دیروز تا قبل از دوران پستمدرنیته (دهه ۶۰ میلادی) مطرح میشود. به همان میزان که مدرنیته لمحات درخشانی را برای هنر و ادبیات و وسیعتر، جامعه انسانی به جا میگذارد. بحرانهایی را در سدهی نوزدهم به بار میآورد که انعکاس «این بذرهای بیماری زا» در آثار بالزاک، زولا، دیکنز، الیوت پژواک مییابد. به همپای این آسیبها و بیماریها که مولود وضعیت مدرنیزاسیون در جامعهی درحال نو شدن بوده، حضور مارکس، اشارهگر این نکته است که ساختار تمدنی مدرن به این سبب بیمارگونه است که ساختار اقتصادی مدرن (نظامهای سیاسی- اقتصادی سرمایهداری) با تبعیض و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و حقوقی- فضای مسمومی را درساخت این جامعهی رو به تحول احداث میکنند و به همین دلیل مسئله زیربنا برای او اساسیتر از روبنا و عناصر وابسته به آن بود. بعد از مارکس آنچه بوی انتقاد به دوران مدرنیته را میداد تفکر اسطوره گرا و روش متافیزیکی نیچه در بستر فلسفی مدرن بود. نیچه به گسست ارتباط انسان و واقعیتهای زندگی روزمره او با نظامهای فکری دینمحور و به عبارتی دیگر به جدایی انسان زمینی با گفتمانها و روایتهای کلان و مسلط فکری و عقیدتی که منشاءاش کلیسا بوده است، نظر میکند. و از این حیث نیچه- پدر فلسفی مدرنیسم- با انتقادهای درخشانش از دوران مدرنیته و فلاسفه و نویسندگان پیش از خود است. درمتن کتاب آمده است: «پست مدرنیسم فصل نوینی از حیات نوین انسانی پس از دهه ۶۰ میلادی است» که پس از گذر و گذار از دوران مدرنیته آغاز شده است اما تشریح جامع و مانع ایهاب حسن در کتاب، نسبتا کاملترین تعریف نظریهپردازانه از مفهوم چندگانه پست مدرنیته است.
در فصل پایانی کتاب، مولف به موضوع و فعلیتیابی نقد کاربردی بر شعر الیوت «سرزمین بایر» میپردازد و کوشش میکند که به زعم خود روشهای معناآفرینی را در این شعر بررسی نماید. او مینویسد: در قلب روشهای معناآفرینی الیوت شگردی به نام اشاره وجود دارد که به رغم معمول بودن ظاهری، کاربرد فنی نیرومندی دارد. در پرتو این کاربرد نیرومند است که هر یک از واژههای شعر، بی آنکه بتوان از ظاهرش پیبرد، به بستری از مفاهیم زیرمتنی پیوند میخورد که از آثار برخی از نخبهترین شاعران و نویسندگان همچون دانته، چاسر، شکسپیر، جان لاک، میلتون محتوا میگیرد.
کلمات کلیدی : نشر مهرویستا