«ابد و یک روز» را خیلی دوست دارم ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلمنامهای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبانگیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمیتوان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات میتواند بنمایه داستان فیلم جداگانهای باشد. حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلمهایی باشیم که میخواهند شبیه ابد و یک روز شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. ابد و یک روز به لحاظ ساختار و تکنیک و بازیها درجه یک است. من مجموعه اتفاقات در فیلم را باور نمیکنم.
به گزارش شرق، «جدا از بحث جامعهشناسانه و آسیبشناسانه شخص محمدرضا گلزار هم چند سالی است که به اصطلاح پوستانداخته و رویه خود را در نمایش هنر بازیگری تغییر داده است. در پنج سال اخیر نوع انتخابهای نقشها و گزیدهکاریاش گواه این مدعاست.
محمدرضا گلزار در فیلم «خشکسالی و دروغ» بازی قابل قبولی ارائه کرده است که به این بهانه با او به گفتوگو نشستیم. گزیدهای از این گفتوگو را در زیر میخوانیم.
- شب افتتاحیه اکران فیلم «خشکسالی و دروغ» خیلی دوست داشتم بیشتر در کنار مردم بمانم اما از یک جایی به بعد حراست سالن تشخیص داد که بهتر است میان جمعیت نباشم.
- به گواه آمار «شکست تجاری» درباره فیلمهای من صدق نمیکند... بعضی از فیلمهایم در مقایسه با فیلمهای دیگرم فروش کمتری داشتند.
- همیشه تلاش کردهام در انتخابهایم نهایت دقت را داشته باشم اما طبیعی هست که من هم مرتکب اشتباهاتی شدهام.
- بعضی مواقع هم فیلمهای خوبی کار میکنی که در اکران دچار مشکل میشوند. مثل شرایط من در چند سال اخیر که دیگر تقصیر من نیست. حدود دو سال در سینما کار نکردم. نه این که منعی باشد؛ در حال بازی در مجموعه «ساخت ایران» بودم.
- دو سال هم هست که فیلمهایم به دلایل مختلف اکران نمیشوند. در فیلم «دلم میخواد»، به کارگردانی آقای بهمن فرمانآرا بازی کردم که به دلیل اختلاف نظر بین کارگردان و تهیهکننده هنوز اکران نشده است. در فیلم «مادر قلب اتمی» بازی کردم که به گواه آنهایی که فیلم را دیدهاند، فیلم بسیار خوبی شده ولی متأسفانه به دلیل سوژه خاصش اکرانش بلاتکلیف است! در فیلم «خشکسالی و دروغ» بازی کردم که سال گذشته از «جشنواره فیلم فجر» کنار گذاشته شد تا اصلاحاتی رویش انجام شود. حالا هم که خوشبختانه اکران شده، حوزه هنری از پخش آن در سالنهای خود ممانعت کرده است. امیدوارم فیلم «سلام بمبئی» هم آذر امسال بدون مشکل اکران شود.
- زمانی که کاری را انتخاب میکنیم، همیشه همه شرایط برای بهتر شدن آن دستبهدست هم نمیدهد.
- همیشه گفتهام اکثر کارها با این هدف که «آواتار» بسازیم، شروع میشود اما در عمل «هادی و هدی» تحویل داده شده!
- با فیلم «سام و نرگس» مرحوم ایرج قادری وارد سینما شدم اما یادتان نرود کار دومم فیلم «زمانه» بود که در آن فیلم روی ویلچر نشستم و موهایم را از ته تراشیدم. فیلم «شام آخر» را بازی کردم و بعد از آن در فیلم «بوتیک» حضور یافتم. حالا شما چرا همان زمان به بازی من در این فیلم نپرداختید؟
- الان هم که همه از «بوتیک» صحبت میکنند، اکثرا میگویند بازی آقای رضا رویگری (شاپوری)، حامد بهداد (مهرداد) و خانم فراهانی (اتی) و جهانگیر خیلی خوب بوده... توجه کنید! نمیگویند محمدرضا گلزار خوب بوده، میگویند جهانگیر خوب بوده! در آن زمان هم فیلم را از بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر بیرون آوردند؛ در حالی که فیلم بسیار خوبی بود. داستانش از عشق در بطن جامعه آمده بود و بیدلیل مثل برخی از فیلمهای امروزی سیاهنمایی نمیکرد. حالا سؤالم این است مگر یک بازیگر در عمر هنری خود چقدر فرصت پیدا میکند و در چند فیلم درخشان میتواند حضور داشته باشد؟
- نظر مثبت منتقدان باعث میشد فیلمنامههایی هنری به سوی من سوق پیدا کند اما این نادیده گرفتهشدنها من را از آن فضا دور کرد!
- اعتقاد داشته و دارم که چیدمان زندگیام رقم خورده و روزیام از سوی خداوند مقدر شده است.
- خوشحالم که الان با وجود کم کاریام، مخاطبانم شاید ١٠ برابر زمانی شدهاند که مثلا در «آتشبس» بازی کردم.
- (همکاری با مسعود کیمیایی یا بهرام بیضایی) قسمت نبود. پروژه سینمایی «لبه پرتگاه» آقای بیضایی کلا منتفی شد. برای بازی در دو فیلم «سربازان جمعه» و «متروپل» آقای کیمیایی نیز دعوت شدم که هر کدام بنا به دلایلی اتفاق نیفتاد. جدا از آن که کار کردن با آقای کیمیایی جزء افتخارات هر بازیگری است، ایشان را قلبا دوست دارم و امیدوارم روزی با ایشان کار کنم.
- برخی از فیلمها در این سالها بدون هر گونه دلیل قانعکنندهای فقط نقاط تاریک جامعه را به رخ کشیدند که تعددشان میتوانست برخی از واقعیات را نادرست مطرح کند.
- «ابد و یک روز» را خیلی دوست دارم ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلمنامهای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبانگیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمیتوان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات میتواند بنمایه داستان فیلم جداگانهای باشد. حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلمهایی باشیم که میخواهند شبیه «ابد و یک روز» شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. آنچه میماند تعدادی فیلم با داستانهای به اصطلاح سیاه هست که در سطح ماندهاند.
- ما فیلمی به نام «مادر قلب اتمی» ساختیم. فیلم از دقیقه ٢٠ به بعد وارد فضایی شبیه به سوررئال میشود که هیچ مابهازای بیرونی ندارد. وقتی فیلم در جشنواره برلین به نمایش درآمد و با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد، از من پرسیدند که داستان این فیلم در کشور شما وجود خارجی دارد که جواب من منفی بود. توضیح دادم که این فیلم بر اساس ذهنیت نویسنده فیلمنامه ساخته شده و نه بر اساس واقعیات موجود در ایران.
- «ابد و یک روز» به لحاظ ساختار و تکنیک و بازیها درجه یک است. من مجموعه اتفاقات در فیلم را باور نمیکنم.
- من آذری هستم. به عبارت دقیقتر ترک متعصب هستم. آیا مرد سنتی و غیرتی، ضد زن معنا میشود؟
- (قیصر (بهروز وثوقی) یا عماد (شهاب حسینی)؟) همچنان غیرتی مدل قیصر هستم.
- بازیکردن من مثل بقیه بازیگران نیست. مثلا فلان آقای بازیگر در شش ماه اول سال دست کم در هشت فیلم بازی میکند؛ در حالی که در سال تنها شاید چهار کار درخشان در سینمای ما ماندگار شود.
- زمان دانشگاه بیشتر کتاب میخواندم. الان همزمان درگیر انتشار آلبوم موسیقی، برپایی کنسرت، بازی در فیلم و سریال و مدیریت دو رستوران هستم که متأسفانه فرصتی برای مطالعه نیست و میدانم که این ایراد بزرگ همه ما هست که کتابخوان نیستیم.
- بیشفعال هستم. هر ساعتی از شب بخوابم، رأس ساعت شش صبح بیدار میشوم و کارم را آغاز میکنم.