جوابیه نویسنده مجموعه «تعبیر وارونه یک رویا» به نقد الف

مرتضی اصفهانی: فاصله ای افتاد بین آن چه نوشته و ساخته شد / اعتقاد داشتم باید یک «بسیجی اطلاعاتی» را قهرمان و نمایشی کرد

احسان رستگار، ۵ مهر ۹۴

5 مهر 1394 ساعت 15:16


مقدمه ی بخش فرهنگ و هنر الف:
در تاریخ ۱۱ شهریور ۹۴ نقدی بر مجموعه ی تعبیر وارونه ی یک رویا با عنوان «اشتباهات فاحش فریدون جیرانی» منتشر شد که عنوان اولیه ی آن
«دراماتیزه کردن به سبک جیرانی؛ مامور اطلاعاتی باید عصبانی شود و مدام اشتباه کند» بود که پیش از انتشار به عنوان فوق الذکر تغییر یافت. جناب آقای مرتضی اصفهانی، نویسنده ی محترم مجموعه ی «تعبیر وارونه ی یک رویا» پس از مطالعه ی نقد منتشره در الف و نیز نقدهایی که در رسانه های دیگر درباره ی این مجموعه مطرح شده بود، جوابیه ای را برای الف ارسال کرده اند که در ادامه می آید. الف ضمن وارد دانستن نقدهای مطروحه در یادداشت منتشره ی خود، از توجه آقای اصفهانی به نقدهای بی تعارفی که نسبت به این مجموعه مطرح شد، تشکر و برای تمامی نویسندگان و کارگردانان آرزو می کند که اگر نقدی را نسبت به اثر خود مطالعه فرمودند، ان شاء الله نسبت به آن نگاه مشفقانه داشته باشند و منتقد سینمایی را یک مزاحم یا عنصر نامطلوب در سینما ارزیابی نکرده و نقدها را بی ارزش ندانسته، بلکه نسبت به آن نقد، مانند آقای اصفهانی، عکس العملی روشنفکرانه و فعالانه بروز دهند.

جوابیه ی آقای مرتضی اصفهانی به شرح زیر تقدیم می گردد:

«مایلم به عنوان فیلمنامه نویس چند نکته را که بنظرم از نگاه اغلب منتقدین محترم مغفول مانده را به عرض برسانم.
با اینکه اشکلاتی در فرم وجود داشت و طبعا در مواردی هم به محتوای کار آسیب رسانده بود، اما توقع از منتقدان عزیز این بود که علاوه بر نقدهای بعضا صحیح ِ فرمیک که در هر اثری غیر قابل اجتناب است، به ایده های جدید و جسورانه ایی که در این ژانر کمتر به آن پرداخته شده بود نیز اشاره ایی می کردند والبته نگاهی هم به رویکرد این سریال که مشارکت مردم در حفاظت از منافع ملی را در راستای عقلانیت به تصویر کشانده بود، می انداختند و استفاده از هوش نخبگان علمی در کشف و خنثی سازی خرابکاری صنعتی و هوش مضاعف نیروهای اطلاعاتی در کشف شبکه های جاسوسی و ترور را نیز مد نظر قرار می دادند مضافاً به اینکه همه ی این موضوعات در بستر قصه های متعدد و جذاب مطرح و از شعارزدگی هم فاصله گرفته بود تا به رسالت قصه، فیلم و سریال وفادار بمانیم.

برای مثال تا آنجایی که ذهنم یاری می کند بدیل "ترور صوری" را تاکنون در هیچ فیلمی ندیده ام. جوخه های ترور اسراییل به کمک روانبخش آن را طراحی و به اجرا می گذارند تا بواسطه ی این ترور نافرجام، روانبخش به عنصری مظلوم تبدیل شده و آنگاه با یک جابجایی بتواند در جایگاهی قرار گیرد که دسترسی بیشتری به اطلاعات داشته باشد و این هوش دستگاه اطلاعاتی ایران است که آن را کشف و خنثی می کند . بنظرم تنها همین داستان ِ یک خطی می تواند دستمایه ایی برای چندین فیلم باشد چون به اندازه ی کافی از پیچیدگی های جاسوسی برخوردار است .

جسارت در طرح موضوعات جدید، نویسنده را از زمان خودش جلوتر می برد. اگرچه ممکن است به همین دلیل بیش از اندازه نقد شود ولی اشکالی در آن نیست چون در یک حداقلی راه برای دیگران باز می شود. وقتی قرار است جای یک نخبه ی علمی (برازنده، مهندس ضدخرابکاری) با یک بازیگر تئاتر (سیاوش مشرقی) برای رسیدن به تروریست ها عوض شود، در نتیجه وارد فضایی می شویم که ممکن است برای عده ایی موضوع ثقیل و سنگین باشد و با "اماها و اگرها" نقد شوم. برای من راحت بود که جای نخبه ی علمی را با یک نیروی اطلاعاتی عوض کنم تا کمتر حاشیه ساز شود اما اعتقاد داشتم در این فرآیند باید یک "بسیجی اطلاعاتی" را قهرمان و نمایشی کرد. دغدغه داشتم تا نشان دهم در این دنیای پرآشوب می توان قهرمانانه در پی آرمان هایی بود که برای آن انقلاب اسلامی بوجود آمد و هشت سال دفاع جانانه در آن معنا پیدا کرد. جوانی از روی صحنه ی تئاتر پایین می آید و قرار است این بار نقشی را در عالم واقع ایفا کند . نقشی که در آن مرگ فقط یک سکانس نیست بلکه او را با حقیقت مرگ روبرو خواهد کرد ولی می پذیرد که از سر سفره ی عقد در ماشینی بنشیند که هر لحظه ممکن است منفجر شود و در انتهای این داستان هم زیر شکنجه دشمنان بشریت می رود ولی حاضر نمی شود ذات پاک ش را معامله کند . تردید ندارم جامعه در حال حاضر به شدت نیازمند الگوهای اینچنینی است که می تواند راهبندی عظیم در برابر پاسیو شدن جوانان باشد. 

توان چندین سرویس اطلاعاتی معطوف به آن می شود که اجازه ندهند ایران علمی شود. خرابکاری مینایتوری روی قطعات و محلول های وارداتی را برای اخلال در توسعه و شکستن روحیه ی نخبگان علمی طراحی می کنند ولی هوش ایرانی در حوزه ی اطلاعاتی و علمی مانع از تحقق این تاکتیک حریف می شود. کشف خرابکاری صنعتی در حوزه ی انرژی اتمی را بهانه ایی قرار دادم تا اقدامات گمنامانی را علنی کنم که هیچکس به آن نپرداخته است. داستان دانشمندان شهید را همه شنیده ایم ولی کمتر کسی از هوش نیروهای اطلاعاتی در کشف شبکه ی خرابکاران صنعتی و کشف قطعات خرابکاری شده اطلاعی دارد ، داستان های پیچیده ای که مرا ترغیب کرد تا برای تکریم از آنانی که در گمنامی افتخار می آفرینند، قصه ایی بنویسم.

از یک شنود افسر اطلاعاتی موساد خط برخورد اسراییل با ایران حول سه محور (ایجاد مانع در مسیر رشد علم و ثروت در ایران – مانع از الگو شدن ایران در منطقه – ایجاد مانع در تعامل ایران با غرب) به صورت شفاف در سریال مطرح می شود. موضوعی که نشریات ضدانقلاب و خبرگزاری های خارجی روی آن تمرکز پیدا کردند ولی در هیچ سایت و نشریه ی داخلی درباره ی آن یک خط هم نوشته نشد. حالا این مهم را اضافه کنید به تعقیب تروریست ها در آنطرف مرزها و کشتن اعضای جوخه ترور که برای اولین بار از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی پخش می شود تا آنجایی که خبرنگار اسراییلی در انگلستان سئوالی را مطرح می کند که آیا این اقدام  ایران را باید سرآغاز سرفصل جدیدی در رفتار ایرانیان فرض کنیم؟

در پایان اذعان دارم فاصله ایی افتاد بین آنچه نوشته شد و آنچه ساخته شد، ولی باید خروجی و ماحصل سریال را دید. اگرچه معتقدم تلویزیون باید فرصتی می داد تا فیلمبرداری سکانس های پایانی و تدوین سریال با آرامش صورت می گرفت تا فرصتی می داشتیم تا حداقل یک بار سریال را به صورت کامل ببینیم تا اصلاحات لازم صورت پذیرد ولی معتقدم با ایراداتی که داشت نهایتا قصه ایی جدید و جذاب و سریالی متفاوت بود.


کد مطلب: 297804

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchvqnik23nw6d.tft2.html?297804

الف
  http://alef.ir