میدان کاج و نام هایی که می آیند و می روند

زهیر توکلی، 25 مرداد 92

25 مرداد 1392 ساعت 14:59


در دوران دوم خرداد يك بار شوراي شهر «دادار دودور» راه انداخت كه مي‌خواهيم نام ميدان اصلي سعادت‌آباد معروف به ميدان كاج را عوض كنيم و بگذاريم ميدان مصدق. شرّي به پا شد كه بيا و بيين. يادم نيست كه تصويب كرده بودند و جلويش گرفته شد يا در حد همان «قوروم‌ قوروم» ماند.

گذشت و پس از مدتي يكي از سرداران سپاه به نام يوسف‌رضا ابوالفتحي در حين مأموريت به شهادت رسيد. ظاهراً آن مرحوم فرمانده نيروي انتظامي استان فارس بود و هليكوپترشان سقوط كرده بود. اين را از روي حافظه مي‌گويم. اين دفعه شرّ تازه‌اي به پا شد. نمي‌دانم از كجا و چه كساني اين نغمه را ساز كرده بودند كه نام ميدان كاج بشود ميدان شهيد يوسف‌رضا ابوالفتحي. اين قدر هم به عقل ناقصشان فشار نياورده بودند كه اين «هاي»، جواب آن «هوي» نيست. چرا؟ چون شوراي شهر حتي اگر تصميمش غلط يا ضدارزشي بود و حتي اگر هزار هزار انگيزه سياسي پشت سر اين تصميمش پنهان مي‌بود، بالاخره مرجع قانوني چنين تصميمي بود. ديگر اين كه نام آشنا و خوش‌تلفظ «مصدق» فرق دارد با نام «ابوالفتحي» كه قطعاً در گفتگوهاي روزانه مثلاً براي آدرس دادن مخفف مي‌شد و مايه وهن آن شهيد بزرگوار مي‌گرديد كه اتفاقا خانواده‌اش هم در همان سعادت‌آباد ساكن بودند و هستند علي الظاهر.

حالا چرا من اين خاطره را به ياد آوردم؟ زيرا چند وقتي است در ميدان كاج دوباره تابلوي جديدي به چشم مي‌خورد: «ميدان شهيد حسن تهراني مقدم». مسأله اين است كه روي چيزي يا كسي نام مي‌گذاريم كه نام نداشته باشد. اين ميدان از وقتي كه ميدان بوده، پر از درخت كاج بوده؛ به طور طبيعي اهالي منطقه به آن گفته‌اند ميدان كاج. اگر هم شهرداري اسمش را گذاشته باشد ميدان كاج، بسيار درست و هوشمندانه عمل كرده است و به شما قول مي‌دهم تا وقتي كه اين درختان كاج در اين ميدان سر پا و سرسبز باشند، نام اين ميدان « كاج» خواهد ماند. به تناسب همين ميدان كاج، ميدان بعدي به سمت غرب، ميدان سرو بود كه بعداً به خاطر ملاحظاتي براي كاهش ترافيك آن را تبديل به چهارراه كردند و الآن چهارراه سرو است.

اين كارها احترام به شهدا نيست، بي‌احترامي به شهداست. حكايت اين قبيل بي‌اعتنايي‌ها به مردم كه شبيه لج‌بازي مي‌شود، حكايت خاطره‌اي است كه برادرم تعريف مي‌كرد. مي‌گفت: توي اتوبوس دو نفر از اين پيرمردهاي سلطنت‌طلب كه به محمدرضا پهلوي مي‌گويند «آن خدابيامرز» و به «جمهوري اسلامي» مي‌گويند «رژيم» با هم صحبت مي‌كردند. يكي به ديگري مي‌گفت: «بعد از انقلاب چه اسمايي روي ميدونا گذاشتن؟ اصلاً تلفظشون سخته. بيست و پنج شهريور كجا و انقلاب كجا؟»

مي‌گفت: درآمدم كه پدرجان! آخه كلمه انقلاب كه تلفظش راحت‌تر از بيست و پنج شهريوره؟ گفت: «نه پسرم شما هنوز جووني تجربه‌ت كمه!» گفتم: حتما اگه پير شيم و به سن شما برسيم، بيست و پنج شهريور رو راحت‌تر از انقلاب تلفظ مي‌كنيم؛ اينم يه حرفيه!


کد مطلب: 195798

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcgyn9q7ak9yu4.rpra.html?195798

الف
  http://alef.ir