سوء تفاهم های حاصل از یک سانسور

بخش تعاملی الف - امین میرزائی، 13 اردیبهشت

13 ارديبهشت 1394 ساعت 10:29

نکند روزی فشار دلواپسان، امثال "جان کِری" را به بتمان بدل کند و پرچم آمریکا اگر نه برفراز معابدمان، که بر لباس زیر و روی جوانانمان برافرازد. آن وقت ده تا شبکه افق، و دو هزار تا بیلبورد، و یک دوجین سرود حامد زمانی هم جواب نمی دهد!



چند روز پیش یادداشت کوتاهی نوشتم و به سایت "الف" تقدیم کردم. محتوای نوشتار تعریضی بود به سفر تجّار آمریکایی به ایران و هشداری نسبت به شیفتگی ایرانیانِ تحت فشار به آنان. البته در آغاز، به لزوم مُراوده با خارجیان اشاره داشتم و ماجرای تشتک ته نوشابه، و بهداشت به ارمغان آورده شده در پس رقابت با کوکاکولای اوریجینال را از آن باب آوردم. ضمناً اشاره ای داشتم به نهضت آزادیخواه "جان فِرام" در میان بومیان استرالیا، که مدت ها تحت قیمومت پرسبیریتن های بریتانیایی آزار می دیدند و حوالی جنگ دوّم جهانی و با آمدن موقّت تفنگداران آمریکایی به رفاه نسبی و آزادی دست یافتند.

صحبت از آن بود که خاطره خوش آن چندساله چنان بر ذهن بومیان تَنّا (جزیره ای در قاره - و نه کشور- استرالیا) اثر گذارد که تا به امروز پرچم آمریکا را همچون توتم می پرستند و لباس راهبانشان را به امیدِ بازگشتِ سربازانِ سفید و سیاه آمریکایی، به لباسی مشابه تفنگداران آمریکا تغییر داده اند. البته یادم رفت که از پرستش پرنس فیلیپ - همسر ملکه الیزابت - در جزیره ای دیگر یادکنم که مانند آبادان زمان شاه، خاطره ای از شهرسازی انگلیسی در آن جزیره به جا گذاشته است. کسانی که آبادان قبل و بعد انقلاب را دیده اند، منظور از این مقایسه را درک می کنند.

منظورم از نگارش آن مقال، تبلیغ جنس ایرانی نبود که منتقدانِ کامنت گذار، این حقیر را بابت آن مورد ملامت قرار داده اند. اگرچه همان نقدهاشان هم بوی پرستش می دهد و چنانکه پیش بینی می کردم از لجِ "تاواریش"های روسی، به دام "جان" های آمریکایی افتاده اند. به این موضوع، دو سه ثانیه بعد بر می گردم.

مشکل اینجاست که مصلحت اندیشیِ سردبیرعزیز باعث شد تا دو سه سطرِ پایانی آن مقال سانسور شود و کلام ابتر مرا دیگرگون جلوه دهد. آن چند سطر پایانی را می آورم و از فرصت استفاده می کنم و پاسخ برخی کامنت ها را می دهم.

امّا آن چند سطر سانسور شده که امیدوارم -این بار- قابل نشر تشخیص داده شود:

نوشتم: "این اندازه نادان نیستم که بومیانی را که عبا و قبای راهبانشان لباس تفنگداران آمریکائی ست، با ایرانیان مشعوف و کامنت گذار خوش آمد گو به آمریکائیان مقایسه کنم .... امّا ... فرض است دیگر، و فرض محال که محال نیست ... نکند روزی فشار بیش از حد دلواپسان، امثال "جان کِری" را به بت موعود مردمان بدل کند و پرچم آمریکا را اگر نه برفراز معابدمان، که بر لباس زیر و روی جوانانمان بر بیفرازد. آن وقت ده تا شبکه افق، و دو هزار تا بیلبورد، و یک دوجین سرود حامد زمانی هم جواب نمی دهد"!

و امّا نمونه ای از کامنت های منتقدان ...

دوستی نوشته اند :"اصولا شما با هرچی کالای خوب و ارزان برای کشور مخالف هستین وگرنه آمریکا و اروپا بهانه هستش ترس از آمریکا نیست که مردم وادار به پرستش بشوند ترس از اینه که اگر کالاهای خوب و مرغوب وارد کشور بشه اجناس بنجول [منظورشان بنجل است] و بی کیفیت چینی و ایرانی از رده خارج بشوند ایرانی راچه به استفاده از کالای خوب ماشین هم همین پراید وروا؟" (۲۸۴۶۴۷۴) (alef-۱۳)"

و دیگری: "بحث بحث پرستش این و اون نیست عزیز... بحث کیفیت کالاها و خدماته.." اگه شما دوست داشتن کالای آمریکایی رو پرستش می دونید این مشکل شماس... اما خیلیا که استفاده میکنن واقعا راضین...شما خودت همین پراید ۹۴خودمونو با کادیلاک ۶۰سال پیش مقایسه کن... هنوز اون کادیلاکه ابهت و کیفیتش بهتره. (۲۸۵۱۷۵۲) (alef-۳)"

و آن یکی :"بنده وقتی تو ماشینی می شینم که سازندش برای جان و مال و آسایشم برنامه ریزی کرده و قیمت منصفانه ای ما به ازای اون قرار داده اون سازنده رو تحسین می کنم چون به من احترام گذاشته و شما به اصطلاح دین پژوه محترم تشریف ببر و فرق تحسین و پرستش رو یه تحقیقی کن. (۲۸۴۷۹۰۷) (alef-۱۱)"

و دیگری :"کاش این دین پژوه گرامی نظر خود را درباره پرستش روسیه و کره شمالی نیز بیان می فرمودند(۲۸۵۰۸۶۳) (alef-۳)"


عزیزان!

بنده قبل و بعد انقلاب شلوار جین و لی می پوشیدم. در سپاه هم که بودم، عادتم را ترک نکردم. در حوزه و دانشگاه شلوار جین را کنار گذاشتم و شلوار کار سبز آمریکایی پوشیدم! امّا شیفته لباس آمریکایی نیستم، و لباس سنّتی روحانیت را فعلاً کنار گذاشته ام. تی شرتِ "جیپ" اوریجینال می پوشم، ولی آخرین باری که پوتین "تونی لاما"ی اصل آمریکایی به پا کردم، در عرض دو ساعت دو هزار بار روی برف لیز خوردم.

نشان به آن نشان که با پوتین دست دوز ایرانی، وسط کولاک بهمن ماه، تا شیرپلا و آبشار دو قلو - به قول شما یک تِیک - رفته ام و برگشته ام و نه تنها لیز نخورده ام که جای عاج های چکمه ام را برای باستانشناسان ده قرن بعد به جا گذاشته ام! امّا تونی لامای آمریکایی به کارم نیامد و کفش دست دوز ایرانی را به "تیمبرلند" ترجیح می دهم.

کالاهای خارجی و داخلی خوب و بد دارد. نوت بوک و لپ تاپ ایسر و اچ پی را کارگران چینی تحت لیسانس آمریکا می سازند. طرفدار روسیه هم نیستم و آن مهندس روسی را که زمانی (در کارخانه آزمایشِ زمان جنگ)، استخوان لای زخم دستگاه ها می گذاشت به یاد دارم. آنجا چکار می کردم؟! من مهندس نیستم، با آن همنام مهندسم هم نسبتی ندارم. امّا یک سال از طرح کارم را در آن کارخانه گذراندم!

پس حکم کلی صادر کردن "حماقت" است. مثل این است که چون سوئد جزو پنج کشور شاد دنیاست، پس برای این که "شادروان" شویم، سفر با اتوبوس "اسکانیا"ی سوئدی را به قاطر ترجیح دهیم و چون لوفت هانزا به برترین اقتصاد جهان تعلّق دارد، افسارمان را به دست خلبان مجنون شعبه آن - جِرمن وینگز - بسپاریم!

چون فرصت نیست، پاسخ دو سه نفر دیگر را یکجا می دهم. نوشته اند:"عده ای به امثال این نویسنده محترم اطلاعات غلط می دهند. نتیجه اش می شود همین مقاله که منهای برخی کلمات قلنبه سلمبه و واژه های انگلیسی، چیزی برای گفتن ندارد و شدیداً تکراری است. مهم مغز نوشته است، که آموزنده نیست. و گرنه از نظر شکلی و انشا خوب است.(۲۸۴۶۸۲۳) (alef-۱۳)" ویا "لطفا مقاله هایی با غنای بالا تری بنویسید تا وقت خوانندگان گرفته نشود(۲۸۴۶۸۲۴) (alef-۱۳)" و هم : "سلام دوست عزیز شما مطمئنید تخصصتان دین پژوهی است؟البته این فقط یک سوال بود .(۲۸۴۷۶۳۴) (alef-۳)".

عزیزان!

نزدیک به سه دهه است که می نویسم و در کودکی و نوجوانی و جوانی با عزیزانی سه برابر سن خودم حشر و نشر و مناظره علمی داشته ام. بسیاری ارباب فرهنگ این سرزمین را که دستشان از دنیا کوتاه شده دیده ام و به شاگردیشان افتخار می کنم. بسیاری از یادداشت هایم - از جمله در همین سایت الف - پرخواننده و پرطرفدار بوده اند. چون فیلسوفم و در چهار رشته ناتمامِ کاملا نامربوط تحصیل کرده ام به دین از منظر عقلانی می نگرم.

در اینترنت عکسی ندارم و گاه با همنامان جوان و جویای نامم اشتباه گرفته می شوم. الحمدلله عقده ای نیستم و طعنه عزیزان منتقد را جدّی نمی گیرم. امّا محض مزاح هم که شده از عزیزان می خواهم که لغتنامه دهخدا و کامنت های خودشان را کنار هم بگذارند و با هم مقایسه کنند. کامنت هاشان تکراری ست ( چون از روی لغت های لغتنامه دهخدا کپی کرده اند!)، غنی سازی بالاتر از پنج درصد هم که فعلاً جواب نمی دهد!


کد مطلب: 269416

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfy1d0vw6dvja.igiw.html?269416

الف
  http://alef.ir