نظر منتشر شده
۲۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 269416
سوء تفاهم های حاصل از یک سانسور
بخش تعاملی الف - امین میرزائی، 13 اردیبهشت
نکند روزی فشار دلواپسان، امثال "جان کِری" را به بتمان بدل کند و پرچم آمریکا اگر نه برفراز معابدمان، که بر لباس زیر و روی جوانانمان برافرازد. آن وقت ده تا شبکه افق، و دو هزار تا بیلبورد، و یک دوجین سرود حامد زمانی هم جواب نمی دهد!
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۹

چند روز پیش یادداشت کوتاهی نوشتم و به سایت "الف" تقدیم کردم. محتوای نوشتار تعریضی بود به سفر تجّار آمریکایی به ایران و هشداری نسبت به شیفتگی ایرانیانِ تحت فشار به آنان. البته در آغاز، به لزوم مُراوده با خارجیان اشاره داشتم و ماجرای تشتک ته نوشابه، و بهداشت به ارمغان آورده شده در پس رقابت با کوکاکولای اوریجینال را از آن باب آوردم. ضمناً اشاره ای داشتم به نهضت آزادیخواه "جان فِرام" در میان بومیان استرالیا، که مدت ها تحت قیمومت پرسبیریتن های بریتانیایی آزار می دیدند و حوالی جنگ دوّم جهانی و با آمدن موقّت تفنگداران آمریکایی به رفاه نسبی و آزادی دست یافتند.

صحبت از آن بود که خاطره خوش آن چندساله چنان بر ذهن بومیان تَنّا (جزیره ای در قاره - و نه کشور- استرالیا) اثر گذارد که تا به امروز پرچم آمریکا را همچون توتم می پرستند و لباس راهبانشان را به امیدِ بازگشتِ سربازانِ سفید و سیاه آمریکایی، به لباسی مشابه تفنگداران آمریکا تغییر داده اند. البته یادم رفت که از پرستش پرنس فیلیپ - همسر ملکه الیزابت - در جزیره ای دیگر یادکنم که مانند آبادان زمان شاه، خاطره ای از شهرسازی انگلیسی در آن جزیره به جا گذاشته است. کسانی که آبادان قبل و بعد انقلاب را دیده اند، منظور از این مقایسه را درک می کنند.

منظورم از نگارش آن مقال، تبلیغ جنس ایرانی نبود که منتقدانِ کامنت گذار، این حقیر را بابت آن مورد ملامت قرار داده اند. اگرچه همان نقدهاشان هم بوی پرستش می دهد و چنانکه پیش بینی می کردم از لجِ "تاواریش"های روسی، به دام "جان" های آمریکایی افتاده اند. به این موضوع، دو سه ثانیه بعد بر می گردم.

مشکل اینجاست که مصلحت اندیشیِ سردبیرعزیز باعث شد تا دو سه سطرِ پایانی آن مقال سانسور شود و کلام ابتر مرا دیگرگون جلوه دهد. آن چند سطر پایانی را می آورم و از فرصت استفاده می کنم و پاسخ برخی کامنت ها را می دهم.

امّا آن چند سطر سانسور شده که امیدوارم -این بار- قابل نشر تشخیص داده شود:

نوشتم: "این اندازه نادان نیستم که بومیانی را که عبا و قبای راهبانشان لباس تفنگداران آمریکائی ست، با ایرانیان مشعوف و کامنت گذار خوش آمد گو به آمریکائیان مقایسه کنم .... امّا ... فرض است دیگر، و فرض محال که محال نیست ... نکند روزی فشار بیش از حد دلواپسان، امثال "جان کِری" را به بت موعود مردمان بدل کند و پرچم آمریکا را اگر نه برفراز معابدمان، که بر لباس زیر و روی جوانانمان بر بیفرازد. آن وقت ده تا شبکه افق، و دو هزار تا بیلبورد، و یک دوجین سرود حامد زمانی هم جواب نمی دهد"!

و امّا نمونه ای از کامنت های منتقدان ...

دوستی نوشته اند :"اصولا شما با هرچی کالای خوب و ارزان برای کشور مخالف هستین وگرنه آمریکا و اروپا بهانه هستش ترس از آمریکا نیست که مردم وادار به پرستش بشوند ترس از اینه که اگر کالاهای خوب و مرغوب وارد کشور بشه اجناس بنجول [منظورشان بنجل است] و بی کیفیت چینی و ایرانی از رده خارج بشوند ایرانی راچه به استفاده از کالای خوب ماشین هم همین پراید وروا؟" (۲۸۴۶۴۷۴) (alef-۱۳)"

و دیگری: "بحث بحث پرستش این و اون نیست عزیز... بحث کیفیت کالاها و خدماته.." اگه شما دوست داشتن کالای آمریکایی رو پرستش می دونید این مشکل شماس... اما خیلیا که استفاده میکنن واقعا راضین...شما خودت همین پراید ۹۴خودمونو با کادیلاک ۶۰سال پیش مقایسه کن... هنوز اون کادیلاکه ابهت و کیفیتش بهتره. (۲۸۵۱۷۵۲) (alef-۳)"

و آن یکی :"بنده وقتی تو ماشینی می شینم که سازندش برای جان و مال و آسایشم برنامه ریزی کرده و قیمت منصفانه ای ما به ازای اون قرار داده اون سازنده رو تحسین می کنم چون به من احترام گذاشته و شما به اصطلاح دین پژوه محترم تشریف ببر و فرق تحسین و پرستش رو یه تحقیقی کن. (۲۸۴۷۹۰۷) (alef-۱۱)"

و دیگری :"کاش این دین پژوه گرامی نظر خود را درباره پرستش روسیه و کره شمالی نیز بیان می فرمودند(۲۸۵۰۸۶۳) (alef-۳)"


عزیزان!

بنده قبل و بعد انقلاب شلوار جین و لی می پوشیدم. در سپاه هم که بودم، عادتم را ترک نکردم. در حوزه و دانشگاه شلوار جین را کنار گذاشتم و شلوار کار سبز آمریکایی پوشیدم! امّا شیفته لباس آمریکایی نیستم، و لباس سنّتی روحانیت را فعلاً کنار گذاشته ام. تی شرتِ "جیپ" اوریجینال می پوشم، ولی آخرین باری که پوتین "تونی لاما"ی اصل آمریکایی به پا کردم، در عرض دو ساعت دو هزار بار روی برف لیز خوردم.

نشان به آن نشان که با پوتین دست دوز ایرانی، وسط کولاک بهمن ماه، تا شیرپلا و آبشار دو قلو - به قول شما یک تِیک - رفته ام و برگشته ام و نه تنها لیز نخورده ام که جای عاج های چکمه ام را برای باستانشناسان ده قرن بعد به جا گذاشته ام! امّا تونی لامای آمریکایی به کارم نیامد و کفش دست دوز ایرانی را به "تیمبرلند" ترجیح می دهم.

کالاهای خارجی و داخلی خوب و بد دارد. نوت بوک و لپ تاپ ایسر و اچ پی را کارگران چینی تحت لیسانس آمریکا می سازند. طرفدار روسیه هم نیستم و آن مهندس روسی را که زمانی (در کارخانه آزمایشِ زمان جنگ)، استخوان لای زخم دستگاه ها می گذاشت به یاد دارم. آنجا چکار می کردم؟! من مهندس نیستم، با آن همنام مهندسم هم نسبتی ندارم. امّا یک سال از طرح کارم را در آن کارخانه گذراندم!

پس حکم کلی صادر کردن "حماقت" است. مثل این است که چون سوئد جزو پنج کشور شاد دنیاست، پس برای این که "شادروان" شویم، سفر با اتوبوس "اسکانیا"ی سوئدی را به قاطر ترجیح دهیم و چون لوفت هانزا به برترین اقتصاد جهان تعلّق دارد، افسارمان را به دست خلبان مجنون شعبه آن - جِرمن وینگز - بسپاریم!

چون فرصت نیست، پاسخ دو سه نفر دیگر را یکجا می دهم. نوشته اند:"عده ای به امثال این نویسنده محترم اطلاعات غلط می دهند. نتیجه اش می شود همین مقاله که منهای برخی کلمات قلنبه سلمبه و واژه های انگلیسی، چیزی برای گفتن ندارد و شدیداً تکراری است. مهم مغز نوشته است، که آموزنده نیست. و گرنه از نظر شکلی و انشا خوب است.(۲۸۴۶۸۲۳) (alef-۱۳)" ویا "لطفا مقاله هایی با غنای بالا تری بنویسید تا وقت خوانندگان گرفته نشود(۲۸۴۶۸۲۴) (alef-۱۳)" و هم : "سلام دوست عزیز شما مطمئنید تخصصتان دین پژوهی است؟البته این فقط یک سوال بود .(۲۸۴۷۶۳۴) (alef-۳)".

عزیزان!

نزدیک به سه دهه است که می نویسم و در کودکی و نوجوانی و جوانی با عزیزانی سه برابر سن خودم حشر و نشر و مناظره علمی داشته ام. بسیاری ارباب فرهنگ این سرزمین را که دستشان از دنیا کوتاه شده دیده ام و به شاگردیشان افتخار می کنم. بسیاری از یادداشت هایم - از جمله در همین سایت الف - پرخواننده و پرطرفدار بوده اند. چون فیلسوفم و در چهار رشته ناتمامِ کاملا نامربوط تحصیل کرده ام به دین از منظر عقلانی می نگرم.

در اینترنت عکسی ندارم و گاه با همنامان جوان و جویای نامم اشتباه گرفته می شوم. الحمدلله عقده ای نیستم و طعنه عزیزان منتقد را جدّی نمی گیرم. امّا محض مزاح هم که شده از عزیزان می خواهم که لغتنامه دهخدا و کامنت های خودشان را کنار هم بگذارند و با هم مقایسه کنند. کامنت هاشان تکراری ست ( چون از روی لغت های لغتنامه دهخدا کپی کرده اند!)، غنی سازی بالاتر از پنج درصد هم که فعلاً جواب نمی دهد!
 
کلمات کلیدی : امین میرزائی
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۱:۱۹:۱۴
چقدر انتقاد پذیر! (2864035) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۱:۲۳:۱۸
مقایسه تطبیقی ضمنی جامعه ایران با کشورهایی مثل اوکراین اشتباه اساسی رویکرد نویسنده است. در کشورهای اروپای شرقی که این اواخر به اوکراین هم رسید، نوعی شیفتگی به آمریکا و غرب ازاد (از دید خودشون) وجود داره. مجال پرداختن به دلایل این امر اینجا نیست. اما دلایل این شیفتگی چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ جامعه شناختی قابل انطباق با ایران نیست. (2864054) (alef-10)
 
دره چايي
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۱:۳۱:۴۶
همين مطلبي كه نوشته ايد نشان مي دهد شما كه هستيد؟
"فیلسوفم و در چهار رشته ناتمامِ کاملا نامربوط تحصیل کرده ام" (2864076) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۱:۳۶:۰۰
جناب میرزایی با سلام
شما یک مطلب می نویسید و عده ای هم کامنت می گذارند. همین و تمام. اما این واکنش جنابعالی نشان می دهد که مجبورید مدام «توضیح» بدهید تا خوانندگان درک کنند چه می گویید. ضمن اینکه جنابعالی جغرافیای کلام را هم در نوشته اخیر و کنونی‌تان نادیده گرفته‌اید. کسی عاشق امریکا یا جنس امریکایی نیست، بلکه از ظلمی که تحت عنوان «تولید ملی» بر این مردم می رود، به ستوه آمده اند. ماشین ایرانی نمونه بارز این اجحاف ناجوانمردانه است. (دست کم ماشین امریکایی تا 10 سال اول نیاز به تعمیرگاه ندارد!) شما در این محیط و چنین جغرافیای فرهنگی و اقتصادی، نوشته ای را چاپ می کنید که به مثابه زخم بر روی نمک است. به همین دلیل به شما معترض و متعرض می شوند. وانگهی مقایسه کسانی که خواهان کالای درجه یک هستند با بومیان استرالیا یا... نشان می دهد جنابعالی سه دهه دیگر هم بنویسید، باز به درستی مردم جامعه خود را نشناخته اید. حتی اگر الف آن جمله را هم حذف نمی کرد، باز مشکل بر سر جای خود برقرار بود.
ولی به شما حق می دهم که نباید شیفته هیچ قدرتی شد. از قضا بنده هم فکر می کنم اگر دلواپسان فشار بیاورند، ممکن است از چاله درآییم و در چاه بیفتیم. در اینجا حق با شماست. ولی مشکل اینجاست که ایرانی با عرق جبین پول در می آورد و مجبور است آن را به شرکتهای ایرانی و چینی بدهد. اما اگر کالای جایگزین بود، کسی مجبور نمی شد «هوو»ی چینی یا پراید ایرانی بخرد که حتی اگر راه هم نروند، بیم آن می رود که یکی را بکشند. شما متاسفانه این واقعیات را در جغرافیای سخن نادیده می گیرید. (2864096) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۴:۳۸:۵۰
مگه اوباما جنرال موتورز و دیترویت آمریکا را از ورشکستگی نجات نداد؟! اگه نجات نذاده بود الان بلیزر و چروکی چیفم وردست پراید بود ! (2864738) (alef-13)
 
ا.ر
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۳:۴۹:۲۰
خودروهاي آمريكايي رو با پرايد مقايسه ميكني؟ در ضمن آيا حمايت اونها هم مثل حمايت دولتي ما مستمر و هميشگي است؟ (2866391) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۳:۵۱:۰۸
منظورتون باید ورشکستگی کمپانیهای بزرگ فورد و جنرال موتورز و کرایسلر بین سالهای 2008 تا 2010 موسوم به credit crunch باشه . اوباما هم نتونست کاری بکنه. ضمنا تویوتا و هوندا و نیسان و سوزوکی هم مشابه همین بحران رو تجربه کردند. ایضا فیات ایتالیا و رنوی فرانسه. (2866392) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۵:۰۷:۴۶
من طرفدار سفینه های بی نقص و فروتن آمریکایی ام که سقوط می کنند.نمونه اش سفینه چلنجر و شاتل کلمبیا . اگه مثل این نویسنده افاده ای بودند سرشان را پایین نمی انداختند . (2864850) (alef-13)
 
علیرضا
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۷:۳۸:۵۶
عالي فصيح و خيلي جامع جواب دادید. ممنون (2865358) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۴:۰۳:۵۴
شهر دیترویت در ایالت میشیگان(بزرگترین مرکز خودروسازی آمریکا) در ژوئیه سال 2013 با هجده میلیارد دلار بدهی اعلام ورشکستگی کرد . خوابی بابا ؟! (2866396) (alef-10)
 
فرهنگ
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۱:۴۲:۴۹
به نظر من شما درست میگین !
واقعاٌ اون کفش های دست دوز ایرانی بهتر از تیمبرلند های به خیال شما آمریکایی هست !
سه نکته را اینجا یاد اوری میکنم :
1- اون تیمبرلند ها و همان تونی لاما هایی که شما قبل و بعد از انقلاب میپوشدین 90 درصد تقلبی هستن !
2- لطفا شما یک مطالعه روی رده بندی تکنلوژی داشته باشید ! بعضی صنایعهای های تک (high tech ) امریکا رو همه ما چه بخواهیم چه نخواهیم داریم استفاده میکنیم !



و مهمترین نکته !!!
3- شما در حال حاضر دارید از اینترنت که جزو صنایع امریکایی هست استفاده میکنید!! حداقل به تفکرات خودتون احترام بگذارید و دیگر از این تکنولوژی امریکایی استفاده نکنید (2864127) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۴:۰۴:۵۲
ضمن بهترین کفاشهای ایرانی هم از مواد اولیه غربی استفاده میکنند علتش رو از خودشون بپرس (2864616) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۱۴:۰۸:۲۷
دوست عزیز در کفشهای چرم ایرانی حداکثر کفی رو ما فقط مواد اولیه که نوعی رزین و پولیمر هست وارد میکنیم کخ عمده تولید کنندش هم شرکت سامسونگ هست البته یک شرکت ترکی لمانی و یتالیایی هم رقابت دارند . به هر حال مواد اولیه غربی؟؟؟ (2867332) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۶:۱۸:۰۰
اگر مقالات بیست سال پیش ایشان را درباره مبادی نظری اقتصاد خوانده بودید اینطور بی محابا اظهار نظر نمی کردید. متاسفانه ایشان رویکرد مطالعاتی خود را تغییر دادند و نوشتن درباره اقتصاد را به نفع مطالعات فلسفی و دین پژوهی تطبیقی کنار گذاشتند. بارها به ایشان گفتم که حیف است که از علم اقتصاد و مبانی نظری آن که تخصص شماست کنار
می کشید .در پاسخ فقط می خندیدند.اکثر پیش بینی هاشان در مقالاتی مثل کلید استقلال یا از اعتقاد تا اقتصاد تحقق پیداکرده. زمانی در این کشور امثال نساجی مازندران داشتیم و حالا بر سر مخروبه های آن عزاداری می کنید. (2865072) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۷:۰۴:۱۹
آمریکا از خیلی جهات (علمی، نظامی، تکنولوژی های مختلف و....) ابرقدرت جهانه و همه باید واقع بین باشیم و این رو بپذیریم. این دیگه آسمون ریسمون بافتن نداره. (2865243) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۳:۲۵:۳۶
یه بار حرف این بنده خدا رو بخونید:

"منظورم از نگارش آن مقال، تبلیغ جنس ایرانی نبود که منتقدانِ کامنت گذار، این حقیر را بابت آن مورد ملامت قرار داده اند. اگرچه همان نقدهاشان هم بوی پرستش می دهد و چنانکه پیش بینی می کردم از لجِ "تاواریش"های روسی، به دام "جان" های آمریکایی افتاده اند. "


جالبه که نویسنده ده بار با صراحت اعلام کرده که منظورش تبلیغ کالای ایرانی نیست و حتی از لباس خودش و تشتک نوشابه و لزوم رقابت کالای خارجی با داخلی برای وادار کردن تولیدکنندگان داخلی به رعایت استانداردها مثال اورده ، بعد یه عده خیال کردن که بوق برداشته و برای محصولات داخلی تبلیغ می کنه.

اصل کلام آقای میرزایی اینه که نکنه فشار بیش از حد به مردم و بعد شبحی از رفاه وارداتی باعث بشه مردم از هول حلیم بیفتن ته دیگ . که با توجه به کامنتهای جدید افتادن . چون هیچکس دقت نکرده که اتومبیلهای ساخت ایران در اصل خارجی ان - مثل پژو - و اسکانیای معروف هم که مال سوئده ! و یه نفر به فکرش نرسیده که کالای آمریکایی خریداری شده در آمریکای زمان شاه (کفش و لباس رفیق فابریک ما آقای میرزایی) چطور قلابیه ؟! بابا خودش بست نشسته تو ایران ، فک و فامیلاش که ما باشیم که الان چهل ساله خارجیم و اونچه سر جنرال مونورز اومدو که از نزدیک دیدیم . دیترویت بی دیترویت

خدا ااااااااااااااا ! چه قدر ساده اندیش زیاده . راست گفتن که صدای دهل شنیدن از دور خوشه (2866387) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۴:۲۶:۰۹
ایرانیان ساده ترین و خودکم بین ترین ودر عین حال عجیب ترین ملت های دنیا هستند :
باور نمی کنید ! توی همین سایت ها و دانشگاه ها که عصاره تحصیل کرده ها و عقلا هستند یه نظر بکنید می بینید که چقدر شیفته غرب و آمریکایی هستند که بیشترین ستم ها را در طول تاریخ بر ملت ایران روا داشته است .

ویا چقدر نسبت به فیلم هایی که در آن به ایرانی ها توهین می شود علاقه نشان می دهند مثل : سریال های ترکی ، 300 و سریالهای ماهواره ای ( توهین لزوما" نباید مستقیم باشد همین که فرهنگ شما را به سخره می گیرند کافیست ) .

با دیدن یک توریست مخصوصا" اگر بور باشد چقدر دست پاچه میشن .
.
.
.
.
.
.
. (2864686) (alef-13)
 
...
۱۳۹۴-۰۲-۱۷ ۱۱:۴۴:۲۳
از بس ندید بدیدیم ، شما که دیدی برای ما هم تعریف کنید (2873824) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۵:۰۶:۰۴
جناب آقای میرزایی اگر مفروضات شما را همه صحیح بپنداریم، پاسخ آن چنین خواهد بود: هر جامعه ای پس از رویارویی با پدیده های جدید ، پس از مدتی وارسی و بررسی و تجزیه و تحلیل آن ، کم کم به حالت طبیعی و نرمال خود بازمیگردد. بنابراین مطمئن باشید این شیفتگی به آمریکا نیز ( اگر رابطه با آمریکا طبیعی شود) پس از مدتی رفت و آمد مردم به آمریکا طبیعی شده و مردم هم خوبی ها و هم بدیهای آمریکا را دیده و به عبارت بهتر به همین ضرب المثل معروف میرسند که " هر کجا که روی آسمان همین رنگ است!!
خاطرم هست در یکی از سفرهایم به الجزایر در خطوط داخلی آن کشور سفر میکردم که یک جوان مهندس آن کشور در کنارم نشسته بود. او میگفت که برای شرکت زیراکس کار می کند و سالی چند بار هم به راحتی به آمریکا سفر می کند و غیره ، اما ترجیح میدهد در همین الجزایر کار و زندگی کند. دلیلش هم خیلی ساده بود به راحتی می توانست به آمریکا رفت و آمد کند، علم روز را فرا بگیرد و در کسب و کارش استفاده کند.
دوم اینکه شاید یکی از دلایل شیفتگی مردم ایران به آمریکا، کمال طلبی مردم ما باشد که بد هم نیست و نشانگر همان مطلبی که اگر عمل در ثریا هم باشد مردمانی از سرزمین پارس بدان دست می یازند! (2864841) (alef-13)
 
دانشجوی روانشناسی
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۵:۴۰:۲۶
این آقای میرزایی چه راحت نوشته من فیلسوف هستم!!!! از دیدگاه روانشناسی چنین افراد خود بزرگنما وخودبزرگ بین مشگل روانی وکمبود شخصیتی د ارند ؛بنابر این سر به سر گذاشتن با چنین افرادی به صرف وقتش هم نمی ارزند. (2864987) (alef-13)
 
یک دوست قذیمی
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۹:۵۹:۳۰
شما که روانشناس شدید به خودتان ریاضی دان بگوئید. من هم که ریاضی ذانم به خودم گیاه پزشک می گویم !! آقای میرزایی هم که فیلسوف هستند محض خاطر شما هم که شده به خودشان شاهنشاه بگویند !!! آن وقت همه فروتن می شویم . (2865765) (alef-13)
 
و
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۵:۵۴:۴۳
اقاي ميرزائي مشخصه يك كشور همين است كه شما و كامنت گذاران در آن به سوال جوب و نقدر رد نقد پرداخته ايد اگر هر كس در هيم الف كامنت بگذارد و ادعاكند در كشورمان ازادي نيست دروغ گفته چون خودش كه دارد مي بيند مطالبش در اين سايتها درج ميشود حالا ممكن است بعضي وقتها نشود همه متنهاي كامانت گذاران را دليل حجم زياد مندج نمو د ولي به هر حال خيليهاش را منعكس مي كنند حتي تندهايش را (ولي فحاشي و دروغ محض را نبايد منعكس كنند)
اما درمورد استفاده از كالا هاي داخلي و خارجي بايد اگم هزار دليل بياورند و هزاراننفر تاكيد كنند ولي بايد به عقل مراجعه نمود كه هر كالا يي كه با كيفيت تر و ارزان تر و يا با كيفت تر هست و مشتري را راضي مي كند خريدش منطقي تر و درست تر وعقلاني تر است و اصرار مدعي و ارشاد مرشد هم هيچ اثري ندارد .
بنظرم بايد صادرات و واردات فقط در مورد كالا هاي خيلي ضروري مثل ارزاق عمومي و كالاهاي مم استراتژيك به نوعي كنترل و مديريت دولتي بشوند بقيه مثل دوران كهن و سنتي بايد به عرضه وتقاضاي مشتري سپرد چون آنكس كه غصه كيقيت وجيب خود را بايد بخورد مشتري هست و كسي ديگر نه موتوان چنين كاري بكند و نه كسي از او مي پذيرد كه چنين دخالتي در زندگي اش بكند و تنها راه تقويت اقتصاد كشور نظارت بسيار جدي و سخت گيرانه در توليد كيفيت كالا هست كه خود بخود سهم زيادي از خريدها و تامين كالاهي مردم را به توليدات ايراني سوق خواهد داد
پس بگوئيد به همه كه زور بيخود نزنند و به وظيفه نظارتي و تامين منابع و امنيت شغلي در عرصه توليد اقدام كنند بقيه خودش درست مي شود مگر در موارد خاص (2865021) (alef-13)
 
احمد
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۰:۴۷:۲۳
سلام
فقط من باب اطلاع دوستان میگم
در سال حمایت از کار و تولید داخلی هنگام خرید یخچال علی رغم اصرار خانواده تصمیم به خرید یخچال و ایضا مابقی(بجز تلویزیون) کالاهای دیگر ایرانی گرفتم اما یک ماه پیش شش میلیون و پانصد هزار تومان پول خرید یخچال فریزر کره ای کردم و حالا لذت استفاده از یخچال رو حس میکنم
نمی دونم اون سه و نیم میلیون تومانی که برای خرید یخچال فریزر داخلی دادم رو کجای دلم بزارم (2866299) (alef-10)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۲۰:۰۵:۲۱
اگه امریکا نبود نه کامپیوتری بود نه اینترنتی که اینجا چرند بگویید ! (2865783) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۰۸:۲۹:۰۵
اهای ملت به کم و بد خودتون قانع باشید ، حالا اگر امریکا اجناسش خوبه به ما چه ربطی داره با مال دیگران ما باید پز بدهیم (2866519) (alef-10)
 
علی
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۱۰:۳۹:۵۷
یک کارگر ساده یاحتی یک مدیر لایق به راحتی تقسیم کار را قبول می کند چون می داند کار و تولید وافعی بدون قبول این مساله غیر ممکن است . اما در جامعه ما بسیاری وجود دارند که اتفاقا از عرق جبین (به معنای اینکه در سیستم تولید اجتماعی جایگاه تعریف شده ای داشته باشند) نان نمی خورند و تقسیم کار جهانی را نیز قبول ندارند (2866779) (alef-10)
 
خواننده پروپاقرص الف
۱۳۹۴-۰۲-۱۴ ۱۵:۲۴:۲۷
بخشهایی از مقاله آقای میرزایی با عنوان آداب مذاکره با غرب

http://alef.ir/vdcjtoe8iuqevtz.fsfu.html?218335

چندسال پیش فرصتی دست داد تا از طریق اینترنت با حدود صد نفر از شهروندان شهرهای مختلف جهان مناظره کنم. توفیقی دست داد تا دانسته های خود را مرور کنم و با توجّه به علاقه اصلی ام یعنی فلسفه تطبیقی، به بحث و مناظره با فرهنگ های دیگر بنشینم.

ایّام پس از حمله های تروریستی یازده سپتامبر بود و آقای احمدی نژاد -با افسانه خواندن "هولوکاست" - به افزار اسلام هراسی و ایران ستیزی می افزود. من تجربه امروز آقای ظریف را نداشتم. به "زبان دانی" و "دین پژوهی" خودم غرّه بودم، و می پنداشتم که با همان لحنی که با ایرانیانِ آشنا با اسلام سخن می گویم، با شهروندان غربی هم سخن گفتن می توانم. با این خیال خام، در یکی از مناظراتِ پر هیاهو شرکت کردم و در همان آغاز به نقطه ضعف بزرگ ایرانیان پی بردم. نقطه ضعف ما، ترجیح "دو زبان" به "یک گوش" است. در حالی که خداوند حکیم، "دو گوش" و "یک زبان" آفریده است.

سخن غربیان این نبود که بی گناهند، یا تحت حاکمیت دولت های استعمارگر قرار ندارند، یا هرچه می گویند درست است. میلیتاریسم غرب را برخی محکوم می کردند و برخی توجیه. امّا یک سؤال داشتند: چرا عاشورائیان و سینه زنان اباعبدالله در نیویورک -مهد یهودیان آمریکا- اجازه راهپیمایی دارند، امّا بر عکسِ آن در ایران امکان وقوع ندارد؟ کار به جایی رسید که یکی پرسید، الان مسجدی به نام صدّام در مرکز لندن قرار دارد، آیا ممکن است که کلیسایی به نام "جورج بوش" در بغداد اجازه فعالیت بیابد؟!

خوانندگان نوشتار حاضر آن قدر منصفند که مرا به هم آوایی با "استعمارگران انگلیسی" متهم نکنند و این چند سطر را دلیلی بر درخواست جواز تظاهرات "مسیحیان صهیونیست" در قلب تهران ندانند!... امّا انصافا اگر جای من بودند چه می کردند؟! ...

مجبور شدم عکس های متعددی از برگزاری مراسم کریسمس در تهران و جُلفا و ارومیه، و تصاویر بیشماری از جوانان اسکی باز و روحانیونِ در حال خواندن کتاب های انگلیسی در نمایشگاه بین المللی کتاب برایشان آپلود کنم، و به هزار و یک ترفند سخنان رئیس جمهور سابق را به زیب و زیور تفاسیر معقولانه و فلسفی و تاریخی بیارایم .چرا؟ تا اندکی از این جو سنگین کاسته شود و مجال سخن گفتن از "داشته هامان" (به خصوص داشته های علمی مان) فراهم آید.

عکس های "گوانتانامو" و "ابو غُرَیب" نخستین تصاویری بودند که برایشان آپلود کردم."صدّام" و "بن لادِن" و "ایمن الظواهری" را مزدور آنان خواندم و اسناد از طبقه بندی خارج شده "سی آی اِی" را که سایت دانشگاه واشنگتن روی سایتش گذاشته بود برایشان فرستادم. امیدوار بودم که عکس دست دادن "دانلد رامسفلد" و "صدّام" به کار بیاید. از عکس های دهشتناک "قمه زنی" که برایم فوروارد کردند، چیزی نمی گویم! آن روز، حالِ امروزِ آقای ظریف را به خوبی درک کردم. رجزخوانی های دو جانبه، کار به جایی نمی بَرَد!

مشکل اینجاست که دالان آشنایی ایرانیان با غربیان، غالباً از ناودان "هالیوود" می گذرد و آشنایی غربی ها با ایران در دامان شعار و موشک و مشت تلاطم می گیرد. این است که ایرانیان، غربیان را با رقاصه هایی که در شوهای ماهواره ای می بینند، یکسان می گیرند و غربیان ما را شترسوارانی بی فرهنگ می دانند!

البته غرب، فقط غروب مورد نظر "سُهروردی" نیست و مرحوم "دکتر فردید"، در این مورد خاص، اشتباه کرده اند. غرب، ملغمه ای ست که از "آمیش" بیگانه با تکنولوژی را در خود جا داده، تا استیو جابزی که "اپل" را گذاشته و "ویندوز" را به گور بُرده! غرب، فقط غرب مدونا و مایکل جکسون و لیدی گاگا نیست. غرب، غربِ صدرایِ کُربَن، خیّام ِ فیتزجرالد، مولانای ِ نیکلسون و -اخیراَ- عطّار ِ مایکل بَری هم هست.

غرب، هم ریزه خوار رُم و یونان باستان است و از این نظر مُشرک؛ و هم میراث بر "قُدس" که میعادگاه ادیان است. باید با "غرب دینی" گفت و گو کرد و با غرب "هِلِنی" ستیز. اگرچه، فلسفه هلنی "افلوطین" هم به کار آمد، و تشیّع عَلَوی را به سلاحِ مقابله با دربار "عبّاسی" مجهز کرد. آنهایی که "ابن تیمیه" - پدر جد وهابیّت- را می شناسند، سخن مرا تصدیق خواهند کرد.

....

غرض از نوشتن این چند سطر، یادآوری دو رفتار متفاوت از سوی دو گروه متنافر صدر اسلام بود. گروه نخست، آنان که به تازه واردان به مکّه - از جمله جناب ابوذر غِفاری -پنبه می دادند تا در گوش بگذارند و سخن مخالف را نشنوند و دوّم ائمه اطهار علیهم السلام، که نمونه بارزشان امام مجتبی علیه الصلوة و السلام بودند که فرد فحاش تازه وارد به مدینه را به خانه بردند و پس از پذیرایی، به او حق دادند که از "شام" آمده است و بی ادبی اش نسبت به ائمه، بیگمان تحت تأثیر شنیده های تحریک آمیز اهل شام بوده است.

ابوذر و آن فرد شامی هردو مسلمان و شیعه شدند. اوّلی پنبه از گوش درآورد و دوّمی به رفتار جوانمردانه کریم اهل بیت روکرد. جعفر ابن ابی طالبی می خواهد، که در جلسات مناسب آیات متناسب بخواند؛ نه آنکه "صَفحِ جَمیل" و"مریم عذراء" و "جِناح سَلم" را رها کند و بر میز مذاکره، آیات جنگ بخواند! (2867491) (alef-13)