تداوم نخواستن‌ها و نتوانستن‌ها در اداره آموزش و پرورش

آیا تغییر وزیر هشت ماه مانده به پایان دولت، می تواند معجزه کند؟

فهیمه‌سادات طباطبایی،8 ابان 95

8 آبان 1395 ساعت 10:19


انتخاب فاني به عنوان وزیر آموزش و پرورش از اول اشتباه بود و بركناري ديرهنگامش اشتباهي به مراتب بزرگتر. بدتر از هردوی اينها ولی معرفي وزيری است که هيچگونه سابقه مديريتی در اين وزارتخانه ندارد، آن هم در ابتداي سال تحصيلي و تنها هشت ماه مانده به پايان كار دولت. به اين ماجرا بايد فارغ از هرگونه نگاه سياسي و تنها با رويكرد اجتماعي و آموزشي نگاه كرد.

به گزارش الف، از همان اول هم رييس جمهور گويي از سر ناچاري و به اصطلاح عاميانه تنها براي از سر باز كردن،  فاني را براي وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفي كرد و مجلس هم كه فقط نگاه سياسي بر آن چيره بود، قبل از این معرفی، به مهم‌ترین هدفش یعنی وزیر نشدن نجفی رسیده بود و به فانی رای مثبت داد.

واقعيت اين است كه فاني بيشتر از اينكه نمي توانست، نمي خواست؛ گويي اراده اي براي تغيير و تحول آنچه كه به اشتباه در اين وزارتخانه در گذشته اي كوتاه رقم خورده بود، نداشت. او نه براي تعطيلي پنجشنبه مدارس كه آسيب جدي بر آموزش دروس زده بود، فكري كرد و نه براي تعيين تكليف معاونت پرورشي كه بي برنامه و بي هويت احيا شده و تنها بار مالي بر دوش اين وزارتخانه گذاشته بود؛ او حتي نمي خواست كه جلوي اجراي به يكباره و بي برنامه نظام جديد آموزشي كه پايه ششم را در عرض كمتر از هفت ماه تحميل كرده بود را بگيرد، برنامه اي كه با عجله و ظرف چهارماه براي آن برنامه آموزشي و كتاب درسي تدوين و تاليف شده بود، نظامي كه هنوز بعد از گذشت چهار سال از اجراي آن معلم ثابت ندارد و مربيان پايه‌هاي ديگر آن را آموزش مي‌دهند.

فاني حتي نتوانست براي حق و حقوق و معيشت هميشه در مشكل فرهنگيان كاري كند، او نه تنها بيمه طلايي معلمان را قطع كرد بلكه هر ماه حقوق آنها را ديرتر از ماه قبل پرداخت كرد و و پاداش پايان خدمت بازنشستگان را هم نداد. او حتي قدرت و توان تصميم گيري براي دانشگاه فرهنگيان را نداشت و اين دانشگاه در طول سه سال گذشته با سرپرست اداره مي شد چون از استيضاح مجلس مي‌ترسيد، همان كه بالاخره دامنش را گرفت و بلاي جانش شد.

فاني گذاشت كه تمام اتهام صندوق ذخيره فرهنگيان كه ریشه در گذشته داشت و همواره مورد پرسش فرهنگيان و رسانه ها بود به سيبل وزارت او برخورد كند و حتي اسنادي از بي كفايتي مديران قبلي اين صندوق كه در وزارتخانه موجود بود، نتوانست استفاده كند.

و حالا او  استعفا داد يا به قول خودش بركنار شد آن هم بعد از سه سال و در ابتداي سال تحصيلي كه او زنگش را با كلي نقض و نقيصه به صدا در آورد آن هم با كلاسهايي در همين پايتخت و بسياري از شهرهاي بزرگ كه با گذشت بيش از يك ماه هنوز معلم ندارند و معلمان حق التدريسي كه تعيين تكليف نشده اند و سوال اين است كه آيا حالا وقت بركناري و انتخاب وزير جديد بود؟ و اصلا آيا وزير جديد مي تواند از پس همه اين امور سنگين برآيد آن هم در اين فرصت كوتاه؟
 
برخي تغييرات انجام شده در دولت را مثبت و لازم براي انتخابات پيش رو مي دانند اما حتي اگر تنها از همين زاويه نگاه كنيم و ابعاد اجتماعي آن را ناديده بگيريم، چه چيزي در اين فرصت كوتاه قرار است حداقل نصيب آموزش و پرورش شود و چه فايده اي را عايد فرهنگيان كند؟

 
چه كسي قرار است كم كاري هاي فاني را جبران كند


نگاهي به رزومه علمي و تجربي آقاي «دكتر فخر الدين احمدي دانش آشتياني» نشان مي‌دهد او به غير از عضويت در شوراي سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي آن هم از بيست و ششم آبان ماه سال 94،هيچ فعاليت و عملكرد ديگري در وزارت آموزش و پرورش نداشته و همين موضوع مي‌تواند در مديريت او مسئله ساز شود، همان طور كه براي عليرضا علي احمدي وزير اسبق كه از بدنه وزارت علوم و دانشگاه پيام نور به آموزش و پرورش آمده بود، شد. بدنه اصلي وزارت آموزش و پرورش هيچ گاه نتوانستند با علي احمدي ارتباط برقرار كنند چون به زعم ايشان، علي احمدي  خيلي تند و تيز در مقابل فرهنگيان موضع مي گرفت و هميشه آنها را به باد انتقاد مي گرفت و با دانشگاه و اساتيد مقايسه مي‌كرد. در يك كلام آنها اين وزير از راه رسيده را هيچ گاه خودي نمي‌دانستند و با هيچ يك از برنامه‌هاي او همگام نمي‌شدند و نتيجه آن بركناري علي احمدي بعد از يك سال و نيم وزارت شد.

دانش آشتياني هم ريشه در همه جا دارد غير از وزارت آموزش و پرورش. او مهندسي راه و ساختمان در دانشگاه اميركبير خوانده، دكتراي خود را در رشته مهندسي زلزله از دانشگاه امپريال كالج انگلستان گرفته و بعد هم فقط در زير مجموع رشته خود يعني زلزله و عمران با وزارت علوم و دانشگاه‌ها همكاري كرده است. مجری پروژه مقاوم سازی پل‌های فلزی تهران،مجری پروژه مقاوم سازی ساختمان وزارت کار و امور اجتماعی، مجری پروژه مقاوم سازی ساختمان سازمان تامین اجتماعی، مدیر پروژه مقاوم سازی ساختمانهای بانک کشاورزی در استان سمنان، مطالعه پروژه مقاوم سازی ساختمان مرکزی بانک ملی، مطالعه آسیب پذیری ساختمانهای فلزی در برابر زلزله از مهمترين فعاليت‌هاي اوست و حالا با اين سوابق سرتاسر عمراني بايد او در قلب وزارتخانه اي به نام آموزش و پرورش كار كند.

همچنين نگاهي به برنامه‌هايي كه آشتياني  ارائه داده نيز نشان مي دهد كه او ضعف‌هاي اين وزارتخانه را درست نشناخته و همان موضوعات مبهم، كلي و تكراري را گفته كه همه وزراي قبل گفته بودند و به زعم خود مي‌خواستند بر حل آن برآيند.
 
 « باز مهندسی نظام مدیریت آموزش و پرورش با رویکرد شایسته سالاری و تمرکز زدایی»، « طراحی نظام بهره گیری هدفمند و مداوم از تجارب صاحب نظران اعم از فرهنگیان، استادان و بازنشستگان در جهت افزایش کارایی درونی و بیرونی و اثر بخشی نظام آموزشی»،« واگذاری تدریجی اختیارات متناسب با ظرفیت ها و مقتضیات به مدارس به عنوان اصلی ترین کانون تعلیم و تربیت و ارتقاء جایگاه و نقش آن در توسعه جامعه محلی»،« طراحی و اجرای نظام معیشتی و رفاهی ویژه فرهنگیان جهت تامین امنیت و منزلت شغلی آنان» و برنامه‌هاي ديگر كه حرف تازه‌اي براي فرهنگيان نبوده و نيست.

در واقع هيچ يك از اين برنامه ها نمي‌تواند مشكلات آموزش و پرورش را حل كند، آموزش و پرورش وزيري مي‌خواهد كه قدرت چانه زني بالايي را در دولت داشته باشد تا بتواند نگاه روساي جمهور را كه هميشه يا به مسائل اقتصادي بوده يا به سياست داخلي و خارجي، به خود جلب كند.

واقعيت اين است كه مسئله آموزش و پرورش همان طور كه محمد علي نجفي در سال 92 در جلسه راي اعتماد خود در مجلس گفت با آمدن اين وزير يا آن يكي حل شدني نيست، مسئله اين وزارتخانه نياز به اراده همگاني دارد و فراتر از دولت بايد همه اركان حكومتي براي حل آن كمر همت ببندند. در اهميت اين وزارتخانه همين بس كه 13 ميليون دانش آموز دارد كه هر دو والدين خود را درگير مسائل آموزشي و تربيتي خود مي‌كنند و بيش از يك ميليون فرهنگي كه حداقل بين دو تا سه نفر از اعضاي خانواده نيز با مسائل كاري او مرتبط هستند و اين يعني نيمي از جمعيت كل كشور و با اين اوصاف هميشه كمترين نگاه و توجه در دولتها به آن مي‌شود.

حالا بايد ديد كه وزير جديد چه كاري ميتواند در اين فرصت كوتاه باقي مانده دولت براي وزارتخانه اي كه از ابتدا معلول و مريض رشد كرده و بالا آمده، انجام دهد، وزارتخانه اي با حداقل 15 ميليون دانش آموز و كارمند و معلم كه نه منابع مالي كافي دارد و نه چشماني مهربان كه او و آينده او را ببيند.
 
 


کد مطلب: 407727

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcewf8efjh87fi.b9bj.html?407727

الف
  http://alef.ir