بررسی آسیبهای اجتماعی/« نابسامانی اخلاق جنسی»/4
دکتر صدیق اورعی:باید فرهنگ را از نو بسازیم/حتی درازدواج موقت هم هنجارها رعایت نمی شود
گفتگو از :فرزانه زنگیان/6 شهریور 96
6 شهريور 1396 ساعت 9:09
در سال های اخیر عبارت «آسیب های اجتماعی » را فراوان شنیده ایم و خوانده ایم. آسیب های اجتماعی مقوله ای است که هیچ کشوری در دنیای معاصر از گزند آن مصون نمانده و در جوامع مختلف مصادیق و تبعات خاص خود را داشته است. اما در کشور ما که دارای جمعیت بسیار جوان و ظرفیت تحول پذیری اجتماعی و فرهنگی فراوان است و معمولا ارزش های زندگی سنتی و معیارهای زیست مدرن و امروزی در تقابل با یکدیگر مطرح شده و محل بحث و مجادله می شود ؛ ریشه یابی آسیب های اجتماعی و پیامدهای آن از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق می شود که در چارچوب اصول اخلاقی و معیارهای هنجاری جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمی گیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرومی شود. با این تعریف ، می توان گفت که همۀ ما به نوعی با آسیب های اخلاقی روبرو بوده و در این زمینه مشاهدات و تجربیاتی داشته ایم. پایگاه خبری و تحلیلی الف در نظر دارد سلسله مصاحبه هایی را که با کارشناسان مختلف در زمینۀ بررسی آسیب های اجتماعی مبتلابه جامعه با محوریت موضوع « نابسامانی اخلاق جنسی» انجام شده است به نظر مخاطبین محترم برساند. هدف ما انعکاس واقعیت ها در این زمینه و ریشه یابی و ارایۀ راهکارهای صحیح برای ایجاد مصونیت و ارتقای مقاومت جامعه در مقابل بروز و تشدید آسیب های اجتماعی است و در این مسیر از همفکری و تعامل و تحلیل های تک تک شما عزیزان که به شکل نظر دادن در ذیل مصاحبه ها و یا انعکاس یادداشت های مستقل شما خواهد بود استقبال می کنیم. انچه در ادامه تقدیم می شود گفتگویی است با حجت الاسلام دکتر غلامرضا صدیق اورعی جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر غلامرضا صدیق اورعی جامعه شناس
الف: گفته می شود که هنجارهای اخلاقی و بخصوص اخلاق جنسی در ایران ، در وهلۀ اول از شرع و سپس از عرف ریشه می گیرد. به نظر شما در حال حاضر هم این موضوع مصداق دارد؟
- اینکه مبنای اخلاقی ارزشها و هنجارها از کجا می آید این یک مسئله است و اینکه الان در آن جامعه این ارزش ها قابل قبول اکثریت هست یا نه ، موضوع دیگری است. اخلاق و الگوهای ذهنی و رفتار عملی افراد ایرانی در قلمرو امور جنسی متعدد و گوناگون است. مانند باقی پدیده های هنجاری و ارزشی در جامعه که نه وضع مسلط و هنجار مسلط بر آن دیده می شود و نه توافق اکثریت بر آن وجود دارد.
به فرض آنهایی که شکل خاصی از این الگوها را به لحاظ ارزشی قبول دارند و بر اساس آن عمل می کنند، آن را بر اساس باورها و هنجارهای دینی پذیرفته باشند، اما مسلما این ها همه مردم نیستند ، حتی هشتاد یا نود درصد هم نیستند.
جامعه ایران به شدت دچار آنومی و هرج و مرج هنجاری است و الگوی فراگیری وجود ندارد . پس باید بحث کنیم که این الگوی غیر فراگیر چه مبنایی دارد. اگر در خصوص خرده فرهنگ ها بخواهیم صحبت کنیم باید معین کنیم که از الگوی کدام عده از مردم صحبت می کنیم
ازدیاد بعضی پدیده ها به صورت مشخص و بارز در جامعه مشاهده می شود برای مثال ناهنجاری یا آنومی در رفتارهای جنسی قابل ملاحظه است. مثل تنوع طلبی جنسی چه در آقایان و چه در خانم ها و یا خیانت همسران به یکدیگر یا طبق آمارها گفته می شود که در ایران فیلمهای پورنوگرافی در سطح بالایی دیده می شود. این پدیده ها را چگونه باید ریشه یابی کرد ؟
رفتار نابهنجار با آنومی متفاوت است، زیرا آنومی یعنی فقدان هنجار. اگر فقدان هنجار وجود داشته باشد، یعنی هنجاری برای تشخیص رفتار اخلاقی وجود ندارد.در شرایط آنومی چه چیزی باید رفتار انسان را کنترل کند و به آن جهت دهد؟ میل شخصی و انتخاب فردی ؟ وقتی انسان در تصمیمی می ماند و هیچ الگو و هنجار اجتماعی وجود ندارد، سرگردان می شود.
در سرگردانی که نتیجه فقدان هنجار است، باید انسان ها یا ابداع کنند یا اقتباس. خلاقیت و ابداع که کار هرکسی نیست. بنابراین اکثر انسانها در اکثر امور اقتباس می کنند. راه آن نیز باز است و از طریق یک جستجوی اینترنتی، هزاران نمونه از هزاران رفتار به دست می آید . هرکدام که با احوالات شخصی موافق و بهتر و کم هزینه تر باشد می تواند انتخاب شود.
در بارۀ تنوع طلبی و خلف وعده با همسرباید بگویم مگر در جامعۀ ما وفای به عهد در زمینه های دیگر وجود دارد که در این زمینه هم موجود باشد ؟ در کدام زمینه وجود دارد؟ چک برگشتی و کلاهبرداری آیا خلاف عهد نیست؟ اما در جامعه ما رایج است. پس وقتی جامعه ای هنجار ندارد، یکی از هنجارهایی که از بین می برد همین وفای به عهد است. وفای به عهد در تمام زمینه ها از بین می برد.
چرا دچار فقدان هنجار و سرگردانی های معلول آن شده ایم ؟ علت ها را در کجا جستجو کنیم ؟
این مطلب از این بحث بیرون است و بحث دیگری را می طلبد. به طور خلاصه مسئله این است که چطور هنجارها بوجود می آید و بر جامعه مسلط می شود.جامعه یک سری نیازها و افراد مشکلاتی دارند و دنبال راه حل می گردند که این راه حل ها از جانب خدا و دین و یا خلاقان و نوآوران به آنها پیشنهاد می شود و یا اقتباس می گردد و اینها می توانند منشا این پیشنهادات باشند.
اگر یکی از این پیشنهادات را اکثریت مردم پذیرفتند و در آن زمینه مشکل و نیازشان حل شد، عادت می کنند و نسل های بعد هم همان راه را تکرار می کنند.
یعنی درنظر نمی گیرند که ما با چه مشکلاتی روبرو بودیم و چه گزینه هایی وجود داشت و چرا این گزینه بهترین بود. تنها می گویند این گونه باش و این هنجارهای شماست.
در این حالت، تا زمانی که همبستگی و پیوند و نیاز به تایید دیگران برایشان جدی باشد، طبیعتا از این هنجارها پیروی می کنند. اما زمانی که رابطه ها گسسته شد و همبستگی ضعیف شد و برای هم احترام قائل نبودند و نظرات دیگران برایشان اهمیت نداشت، دلیلی برای رعایت آن هنجار نخواهند داشت و آنومی اتفاق می افتد.
از هم گسستگی اجتماعی ،ضعف همبستگی وضعف پیوندهای گوناگون در یک بازه چهل ، پنجاه یا صد ساله منتج به آنومی می شود.
مشکلات اقتصادی می تواند این مسئله فقدان هنجار را تشدید کند؟
خیر برعکس، در بخش های متعددی جامعه شناسان دیده اند که اگر افراد جامعه از انسجام برخوردار باشند ، در دوران فقر، همدلی و دلجویی و صمیمیت بین آن ها افزایش می یابد و رنج را کاهش می دهد. مثلا در بحث خودکشی گفته می شودکه وقتی جامعه دچار رکود اقتصادی است، خودکشی کمتر دیده می شود.
سیطرۀ نگاه جنسیتی بر جامعه قابل ملاحظه است. در پدیده های مختلف، مثلا جوک ها و فیلم ها و گفتگو های عادی بین مردم و نوع نگاه هایی که زن و مرد نسبت به هم دارند، این سیطره دیده می شود. در این مورد چه می گویید؟
اگر مردم نگارانه به این مسائل نگاه کنیم، باید ببینیم در گذشته و زمان های قبل تر هم آیا این پدیده ها وجود داشته است یا خیر. مثلا ده سال یا صد سال پیش چگونه بوده است ؟یا که نه ، این ها پدیده های نو و تازه ای هستند ؟
من که شصت سال عمر دارم می دانم که همیشه در اجتماعات و دورهمی های مردانه ، به کودکان می گفتند بیرون بروند و در مقابل ورود خانم ها سکوت می کردند. یعنی جوک هایی گفته می شد و صحبت ها و شوخی هایی بود که با ورود خانم ها یا کودکان، آن را قطع می کردند. پس قبلا هم جوک ها و شوخی ها به همین صورت بوده است.
برخی معتقدند و گاهی گفته می شود که محدودیت هایی که بعد از انقلاب بوجود آمد ،مثل حجاب اجباری باعث ایجاد این مشکلات شد .
در زمان پیش از انقلاب نیز محدودیت هایی وجود داشت که برخی اوقات محدودیت را حکومت ایجاد می کند و برخی اوقات خودِ مردم. قبل از انقلاب حکومت، بعضی محدودیت ها را حذف می کرد اما متقابلا به جای آن مردم به شدت به بعضی محدودیت ها قائل بودند. این فرایند آنومی عمر دیرینه دارد وحالا تشدید شده است .
اما حالا انگار این مردم هستند که محدودیت هایشان کم شده است و این حکومت است که ظاهرا به نظر می رسد که محدودیت های زیادی ایجاد می کند، اما واقعا اینطور نیست.
حالا مردم حس می کنند این حکومت انگار کاسه داغتر از آش است. مثالی می زنم؛ در گذشته برای مردم ایران خیلی مهم بود که کسی فرزند غیر قانونی نداشته باشد.برای آنکه این اتفاق نیفتد نیز کافی بوده که خانم ها خطا نکنند .
دختر ها را در خانه نگه می داشتند و زود هم شوهر می دادند. قاعدتا حساسیتی که پدر یا برادر داشته، شوهر بیشتر از آنها داشته است. به جای آن در باب پسران و مردان آزادی عمل زیادی وجود داشت. آنها را در کوچه به امان خدا رها می کردند. لذا نتیجه آن انحراف جنسی مردان می شد.
در آن حالت فرزند نامشروعی متولد نمی شد. اما خطاهای جنسی مردانه بیشتر اتفاق می افتاد. درست است که زن ها بیشتر در خانه بودند و روابط نامشروع زن و مرد کمتر بود، اما به جای آن خطاهای جنسی مردانه بیشتر بود .
اگر بخواهیم مردم شناسانه و دقیق به مسائل نگاه کرده و آن ها را تجزیه و تحلیل کنیم ، باید پدیده ها را چند وجهی ببینیم و مطالعات دقیق تاریخی داشته باشیم.
راجع به نابسامانی اخلاق جنسی اگر به عوامل بیرون از جامعه بپردازیم، نظر شما نسبت به پدیده ای به نام تهاجم فرهنگی یا غربزدگی چیست؟
غربی ها هنجارهای متفاوتی داشته و دارند، اما همیشه به این شکل نبوده که ایرانیان آن هنجارها را بد بدانند. درصد بسیاری از مردم ما ،زمانی که با آن ها آشنا شده اند، گفته اند که آن ها بهتر می گویند. نمونه آن نیز کتاب نخستین رویارویی های ایرانیان با دورویی تمدن غرب نوشتۀ دکتر حائری است که روایت می کند سفیر دولت صفویه در اروپا در کتابش از مجالس و پوشش زنان اروپایی تمجید کرده و بعد از اینکه ماموریتش به پایان رسیده، خود این سفیر مسیحی می شود و به هندوستان می رود.
این جریان تاثیر پذیری همیشه ادامه داشته و الان نیز ادامه دارد. ولی توجه کنید تا جامعه ای از درون دچار ضعف هنجاری نشود، پیشنهادات بیرونی را نمی پذیرد. تا شیفته آنها نشود هنجارهای آنها را نمی پذیرد. باز هم به عنوان یک منبع قدیمی، به مقدمه ابن خلدون مراجعه کنید که می گوید قوم مغلوب وقتی که قوم غالب بر آنها پیروز می شود، می گوید که لابد چون قوم غالب ، روشهایشان بهتر است پیروز شده اند و از آنها اقتباس می کند. وقتی ایرانیان دیده اند که آنها ثروتمند تر و موفق تر هستند گفته اند که حتما روش های زندگی شان هم بهتر است.
این مسئله مشکلات درونی جامعه که فرمودید، آیا سیاست گذاری های فرهنگی بعد از انقلاب در ایجاد این مشکلات موثر نبوده؟
سیاست گذاری یعنی شما قانون بگذارید و بگویید چه باید کرد. اما یک عامل مهم معمولا نادیده گرفته می شود.قبل از انقلاب ، ایران به لحاظ فرهنگی دوتکه بود ، اسلام گرا و غرب گرا. غرب گرایان بر حکومت مسلط بودند و اجتماع و اتحادیه و موسسه و مجله داشتند و سنت گرایان را تحت فشار می گذاشتند.
آن قدر که طاقت سنت گرایان تمام شد و انقلاب کردند. ظاهرا چه کسی مغلوب شد؟ نیمه غربگرا. اما این نیمه وقتی مغلوب می شود نیز همچنان وجود دارد و نابود نمی شود.
ثانیا آیا این نیروی سنت گرا حفاظتی ایجاد کرد که گارد مقاومت فرهنگی خود را در برابر غرب گرایان حفظ کند یا چون به لحاظ سیاسی پیروز شد، گارد خود را پایین آورد؟
مثلا قبل از انقلاب می گفتیم تلویزیون حرام است. یعنی زمانی که سنت گرا می خواست پایبندی خود را به سنت گرایی حفظ کند، تلویزیون نداشت و رادیو گوش نمی کرد.
طبیعتا برای فرزندان خود ابزارهای جایگزینی مثل هیئت، جلسه و مجلس مذهبی داشت. وقتی اتقلاب پیروز شد گفتند تلویزیون حلال است. اما آیا برنامه سازان رادیو و تلویزیون هم عوض شدند یا همان افرادی بودند که قبل از انقلاب برنامه می ساختند؟
در این حالت، انگار سنت گرایان بچه خود را در مدرسه غربگرایان گذاشتند که نتیجه آن غربگرایی است. سنت گرایان به اشتباه فکر کردند که اگر در جایی حضور داشته باشند، همۀ پیام های آن قسمت متحول می شود. تصور کردند افراد اگر همگی به جمهوری اسلامی رای دادند، تمام عواطف و افکارشان هم تغییر کرده است ، در حالی که اینگونه نبود.
یعنی می گویید امور ظاهرا در دست سنت گرایان و در واقع به اختیار غرب گرایان بوده ؟
نیمه ای از جامعه سنت گرا بوده است و اینها فکر کردند همه جامعه سنت گرا است. چون تمام مناصب فرهنگی به دست آنها بود.سنت گراها به همه گفتند حالا مشتری ابزارها و رسانه هایی که قبلا حرام بود بشوید. الان چند سال است رادیو معارف یا کانال تلویزیونی قرآن داریم ؟ مدت زیادی نیست در حالی که این کار می بایست از روز اول انقلاب انجام شود.
سنت گرایان به کسانی که قبل از انقلاب رادیو گوش نمی دادند یا فیلم و سریال نمی دیدند ، گفتند حالا این ها حلال است و ببینید . در حالی که برنامه سازان همان غرب گرایان قبلی بودند و فقط مدیرها عوض شدند.
یعنی سنت گرایان ناخواسته شاگرد غربگرایان شدند ؟
بله همینطور است.
راه حل چیست؟
در این شرایط راه حلی ندارد. باید فرهنگ را از نو بسازیم و مشخص کنیم ملاک تشخیص فرهنگ از خرده فرهنگ چیست. یعنی بیست میلیون دور هم فرهنگ می سازند و یا هشتاد میلیون نفر و خرده فرهنگ با چه ملاکی تشخیص داده می شود؟ اگر بخواهیم برای 80 میلیون نفرفرهنگ بسازیم، باید گفتگوی دائمی و توافق در تک تک امور را لحاظ کنیم. شما فکر می کنید 80 میلیون نفرحاضرند با آن نگاه سنت گرایان در موضوعات به توافق برسند؟ احتمالا خیر، پس خبر از فرهنگ تا مدت ها در ایران نخواهد بود.
طبق صحبت های شما ، باید به تغییرات تدریجی فکر کنیم. برای تغییر گام به گام شرایط موجود ، چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید ؟
اول باید مجموعۀ مشکل ها را شناسایی کنیم. دیگر اینکه نباید به یکدیگر انگ و برچسب کج روی بزنیم. چون جامعه در وضعیت آنومی شدید به سر می برد و هنجاری وجود ندارد که به دیگری بگوییم تو خلاف هنجار رفتار کرده ای.جامعه وقتی سالم است که توافق مشترک ذهنی و فرهنگ داشته باشد. باید گفتگو کنیم تا به توافق برسیم.
در شرایط فعلی شما نقش اشتباهات سنت گرایان را بیشتر می دانید یا مسائل مربوط به تهاجم غرب را ؟
البته تسلط غربگرایان بر اریکه های قدرت وجود دارد، اما مدل اتفاقات فقط درونزا نیست، حتما با مشکلات درونزا هم روبرو هستیم.
این مسئله در ذهن من حل نشد که چطور چهل سال پس از وقوع انقلاب اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی، ما هنوز با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستیم ؟
دو کار باید انجام می شده که نشده است. یکی اینکه سنت گرایان با قدرت بیشتری در فضای سنت گرایی به باورهای عمیق تر و رعایت هنجار می رسیدند. دوم اینکه غربگرایان را نیز کم کم سنت گرا می کردیم. در اولی خطاهای بسیاری رخ داد. یعنی اینکه سنت گرایی افراد سنت گرا، غلظت متفاوت داشت و یکدست نبود.
برخی از سنت گرایان انقلابی بودند و برخی نه و کلا تفاوت های زیادی باهم داشتند و این مستلزم کار گسترده ای بود که همه سنت گرایان ، نگاه انقلابیون سنت گرا را در عمق وجود خود باور کنند.
این موضوع میسر نشد. در اوایل پیروزی انقلاب ،عده ای از سنت گرایان غیر انقلابی کم کم قبول می کردند که سنت گرایان انقلابی درست می گویند و باید شبیه آنها بشوند.
اما به مجرد اینکه جنگ شد، اوضاع تغییر کرد. چون جامعه نیاز داشت که همه از جنگ و دفاع پشتیبانی کنند. پس مرتب این شعار داده شد که همه انقلاب کرده اند، که بعد بگویند همه باید از انقلاب دفاع کنند.
این تلقین ، الگوگیری سنت گرایان غیر انقلابی از انقلابی را از میان برد.
در حال حاضر حتی جوانهای مذهبی ما هم ظاهرا ارزش های سنتی را ترجیح نمی دهند.
الان که آنومی و نابسامانی بر جامعه مسلط است .
اجازه بدهید مصداقی تر صحبت کنیم. جوانی در سن ازدواج است و کار و پول و امکانات ازدواج ندارد و مجبور است نیاز جنسی اش را سرکوب کند چه راه حلی می توان به او پیشنهاد کرد؟ شما به عنوان یک روحانی بفرمایید راه حل اسلامی این مشکل چیست؟
می گویم همینطور بمان تا بتوانی همسر اختیار کنی.
در حال حاضر شرایط به شکلی است که جوانان بیشتر از گذشته در معرض تحریکات جنسی هستند. مثلا ابزاری چون اینترنت و شبکه های فضای مجازی و فیلم ها زمینه تحریک جوان را تشدید می کنند. چگونه بگوییم همینطوری بمان ؟
_ با اینترنت کسی انحراف پیدا نمی کند. باید آدم عینی پیدا شود که فرد انحراف پیدا کند. مگر این همه رباعیات عامیانه و عاشقانه در مورد دختر همسایه و عشق به او نداریم ، یا در مورد نامزدی که والدین راضی به ازدواج با او نیستند.
آیا اینها هیچ معنای اجتماعی ندارد؟ آیا در خیال درست شده و در حافظه نگه داشته شده ویا اینکه واقعیتی را بیان می کردند؟ ما در گذشته با چنین مواردی روبرو بودیم که پسرها عاشق دختر همسایه یا کسی می شدند که ازدواج با او منع خانوادگی داشت. اینترنت هم نبود، اما این عشق ها اتفاق می افتاد، چون آن دختر عینا وجود داشت.
حالا دیگر آن دختر لبۀ دیوار نمی آید و در کوچه و خیابان ، پسر و دختر یکدیگر را می بینند. فرق حالا با گذشته همین است و اینکه دیگر والدین هم کمتر دخالت می کنند.
پس ما باید به جوانان بگوییم مانند جوانان در سال های قبل از انقلاب (مثلا) خویشتن داری کن ؟این راه حل را پیشنهاد کنیم ؟
من می خواهم بگویم که پدران ما نیز برای این پرسش، پاسخ مناسبی نداشتند. نه اینکه آن جواب مناسب است. در آن سالهایی که انگیزه داشتم، پنج سال در رادیو علیه آموزش اضافی برنامه داشتم و بحث می کردم.آموزش اضافی چیست ؟ می گفتم کنکور را به اول دبیرستان بیاورید و دوبرابر ظرفیت دانشگاه ها دانش آموز بپذیرید و بقیه را به مهارت آموزی بفرستید. وقتی افراد مهارت آموزی کنند، همه خرجی خانه می دهند ودرآمد خواهند داشت ومی توانند ازدواج کنند.
حال این جوان بیکار همانی است که به شغل عادی نرسیده ، مهارت و درآمد نداردو تازه لیسانس گرفته و رفته سربازی و حالا بیکار است.
فردی که حرفه نیاموزد سهمی در تولید ندارد، اما نیاز به مصرف دارد. این جوان نمی تواند متعهد شود و معاش خانواده را بچرخاند. و باید دیگران از او حمایت کنند. مشکل ما در حال حاضراین است و باید این مشکل را حل کنیم.
پس ریشۀ مشکلات به مسائل اقتصادی بر می گردد؟
مشکل اقتصادی تنها یک بخشی از آن است. اما مشکل اقتصادی این نیست که در جیب من پول نیست یا چرا یارانه میلیونی نمی دهند. مشکل این است که من در تولید جایگاه ندارم و برای به دست آوردن این جایگاه، باید در کودکی مهارت آموزی کنم.من را که به مدرسه فرستاده اید و گفته اید تاریخ و زبان عربی و فارسی و ریاضی یاد بگیر. از اینها که کاسبی درنمی آید.
الان باید برنامه ریزی کنند و از طریق رسانه ها تبلیغاتی شود و این مباحث را مطرح کنند تا از فردا پسرها به سراغ مهارت های اقتصادی پول آفرین بروند.
پس می فرمایید مشکلات اخلاق جنسی که جوانهای ما با آن مواجه هستند در نتیجه رویکردهای غلط سیستم آموزشی است؟
یکی از مشکلات آن است. دیگر این است که ما دچار عدم تعادل شده ایم و هنجارهای قدیمی را هم کسی قبول ندارد.مثلا بعضی جوانان معتقدند چرا باید در برابر داشتن رابطه جنسی، تعهد داشت؟ اگر من نیاز جنسی دارم، طرف مقابل هم دارد . پس چرا من باید متعهد شوم؟
چرا باید قول دهم که شغل داشته باشم و بچه بزرگ کنم ؟ مگر دخترها کشش جنسی ندارند؟ دو آدم کشش جنسی دارند و می توانند مبادله برابر جنسی داشته باشند. چرا یکی باید خرج دیگری را بدهد؟
هنجارهای سنتی ما حکمت هایی داشته اند و اگر این حکمت ها آموزش داده نشود و دلیل آن ها بیان نشود، دیر یا زود افراد جامعه آن ها کنار می گذارند. فکر می کنم خود شما نیز نمی توانید دلیل بیاورید که چرا مردها در قرارداد ازدواج باید تعهد نفقه کنند.
بله ، فکر می کنم در حال حاضر این تفکر هست که هردوطرف باید در همه چیز شراکت داشته باشند.
_ و تازه گفته می شود ما با هم تعامل عاطفی وجنسی داریم، چرا باید تعامل اقتصادی هم داشته باشیم ؟ چرا مثلا مرد باید خرج زن را بدهد ؟
ازدواج سفید هم بر مبنای همین تفکرات شکل می گیرد.
بله معنی آن همین است. می گوید ما فقط در همین بعد مسائل جنسی در مبادله هستیم و دوتایی باید هزینه ها را تامین کنیم و دلیلی ندارد فقط مرد مسئولیت مالی داشته باشد.نوع تفکر این است که چرا باید تمام مبادلات را به هم گره بزنیم ؟ما دلایل و حکمت های قانع کننده نداریم. اینکه گفته می شود سیاست گذاری فرهنگی ، یعنی چه کارهایی انجام شده است ؟ نه تنها بهتر نشده که همه چیز خراب شده است.
مثلا در صد سال گذشته چه کسی استدلال های قانع کننده و فراگیر ارائه کرده است که افراد جامعه به آن پایبند بمانند. این که بگوییم خانواده خوب است، سیاست فرهنگی نیست. باید مبنا داشته باشیم و مشکل را شناسایی کرده و استدلال کنیم تا صدای ما را همه بشنوند و نهایتا قانع شوند.
شاید به دلیل همین نداشتن سیاست گذاری های فرهنگی ، حریم ها در همه موارد به هم ریخته است. فرض کنید ازدواج موقت در اسلام که به عنوان راه حل در بعضی موقعیت ها مطرح شده، تبدیل به وسیله ای برای هوسبازی آقایان متاهل و به هم زدن زندگی خانوادگی و اعتراض خانمهایی شده که از پاشیده شدن زندگی شان می ترسند. یعنی چیزی که می تواند تاثیر مثبت داشته باشد، تبدیل به یک پدیدۀ منفی شده است.
وقتی هیچ چیزی قاعده ندارد، آیا می توان پرسید که چرا این یکی بی قاعده است؟ جامعه ایران که کلا ازدواج موقت را قبول ندارد. آقایان خودشان هم قبول ندارند. آیا راضی می شوند که دخترشان ازدواج موقت بکند؟
ولی آقایان برای خودشان که قبول دارند و انجام می دهند !_ این همان قاعده نداشتن است. یعنی اگر آن را می پذیری و انجام می دهی پس به دیگران حق می دهی که آن را انجام دهند.
اما در شرایط آنومی ، هنجاری وجود ندارد و هر کسی ، هرکاری می کند. مثلا این آقایانی که ازدواج موقت می کنند ، همۀ وظایف شان را انجام می دهند و حاضرند مهریه ای پرداخت کنند که خرج چند ماه آن خانم تامین شود ؟ پس این جا هم هنجارها رعایت نمی شود.
مثلا در همین شرایط فعلی که سن ازدواج دختر خانم ها یا آمار خانم های بیوه بالا رفته ، به هر حال ایشان باید چگونه نیازهای غریزی و عاطفی خود را پاسخ بدهند؟
جامعه باید به یک توافق تازه در باب ازدواج برسد. کسی یک نفره و فی المجلس نمی تواند برای آن راه حل پیدا کنند. باید مردم ایران باهم توافق کنند که در این موضوع چه کار کنند؟مردم باید با هم گفتگو کنند و راه حل های مورد توافق و همگانی بیابند.
باید مشکلات فرهنگی را به گفتگوهای طولانی مدت گذاشت تا توافق همگانی به دست آید.
کد مطلب: 505538
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdsk0kjyt0zk6.2a2y.html?505538