توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 373315
فلاحت‌‌پیشه:روحانی کارت احمدی‌نژاد نزداصولگراها را خنثی کند
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۵
نماینده مجلس دهم می گوید «متأسفانه مجلس ایران برنامه‌محور نیست. هیچ کس بر اساس برنامه به پست خود نرسیده بلکه بر اساس لابی به پُست رسیده است.»

حشمت الله فلاحت پیشه، پس از آنکه از سوء قصد جان سالم به در برد، هنوز پایش به تهران نرسیده به کمیسیون امنیت ملی رفت تا گزارشی از سوءقصد به او و همراهانش را ارائه کند. بعد جلسه کمیسیون بود که دعوت ما را پذیرفت تا به «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین بیاید تا در گفتگویی تفصیلی در مورد چند و چون ماجرای ترور و مسائل مربوط به ترکیب بندی سیاسی مجلس و ...صحبت کند.

«شرمنده دو تا جوان شدیم». این اولین جمله‌ایست که وقتی در مورد ماجرای سوءقصد از او می‌پرسیم بیان می کند، دو جوانی که یکی راننده خودرو و دیگری دوست نزدیک حشمت الله فلاحت پیشه بوده است. به غیر از جراحت مختصری که روی دستش هست آسیب جدی ندیده اما وقتی ماجرا را تعریف می‌کند، معلوم می‌شود که فاصله‌ای با سقوط به دره و مرگ نداشته است.

از دسته بندی های سیاسی مجلس گفت و تاکید کرد که بعید است فراکسیونی جدی در مجلس شکل بگیرد. او حتی معتقد است افرادی با برند مستقل وارد مجلس شدند در حالیکه مستقل نبودند و این یعنی مردم از آنها رودست خوردند.

از او که درباره انتخابات ریاست جمهوری می پرسیم می گوید روحانی به دنبال رای نهادی اصولگرایان است لذا باید کارتی را که احمدی نژاد نزد اصولگرایان دارد را خنثی کند.

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین به حشمت الله فلاحت پیشه نماینده مردم اسلام آباد غرب و دالاهو را مطالعه فرمایید؛

*****

*واقعا خدا به شما رحم کرد که از این ترور جان سالم بدر بردید.

بله. متاسفانه به دلیل بی عرضگی بعضی‎ها مدیون 2 جوان شدیم.

سفر شما به این منطقه پنهانی که نبود؟

نه من هر زمان میخواهم به منطقه‌ای بروم، اعلام می‌کنم. منطقه‌ای که ما به آنجا رفتیم، منطقه ای امن است و من حتی سلاح کمری خود را در این سفرها حمل نمی کنم، اما گویا این بار دامی برای ما پهن شده بود. وقتی ما رفتیم به این منطقه، یکباره ماشین ما و فرماندار و دو مدیرکل را هفت دقیقه به گلوله بستند.

*فاصله‌شان چقدر بود؟

ما که آنها را ندیدیم. همین که شلیک کردند، ما که پشت ماشین نشسته بودیم، خودمان را پشت صندلی انداختیم. نیروها به این گمان ما کشته شده‌ایم، جلو نمی‌آمدند، اما این یکی از دوستان ما، دلش سوخت و با ماشینش به خط این تروریست‌ها زد و شهید شد.

*تأمین داشتید؟

چه تأمینی! از اول گفتند همه چیز در کنترل ما است، اما 7 دقیقه تیراندازی شده. بعد وقتی آمدند به این‌ها گفتم که یک پژو ماشین متعلق به  تروریست‌ها بود و تعقیب شان کنید اما بعد معلوم شد که ترسیدند و دنبال ماشین این تروریست ها هم نرفتند.

*دقیقا کجا این کمین و دام برایتان گذاشته شده بود، در کوه بودند یا...

نه همان کنار جاده، سر پیچ ما با آنها برخورد کردیم. بعد تا اولین رگبار را بستند، فرماندار اکبری یکباره داد زد که«وای! شکمم»، یک گلوله هم به فرماندار خورد، از سمت دیگر هم به راننده اصابت کرد. راننده بنده خدا، وقتی تیر خورد، اصلا نفس نکشید و در لحظه جان باخت.وقتی راننده شهید شد ماشین از حالت کنترل خارج شد و جلوی ماشین به سمت کوه و پشت آن به  سمت دره ای با عمق هزار متر قرار گرفت. من که روی صندلی عقب نشسته بودم خودم را پشت صندلی مخفی کردم و اصلا تیر نخوردم.

تیراندازان بدون وقفه ای حدود 30 ثانیه ماشین را به رگبار می‌گرفتند. بعد چند ثانیه سکوت می‌کردند که ببیند کسی چه می‌کند، کسی سرش را بیرون می‌آورد یا نه. ما هم آن پایین با هم مشورت میکردیم که بگذاریم، تروریست ها فکر کنند ما کشته شده‌ایم. بعد از چند ثانیه سکوت، دوباره رگبار می‌گرفتند. آنها همینطور از راه دور به ما تیراندازی می کردند تا اینکه تیر به پاهای سرنشین جلو اقای افضلی اصابت کرد. گلوله مدام به ماشین می‌خورد ولی  به ما نمیخورد. این افراد برای زدن تیر خلاص جلو نیامدند حدس ما این است که گمان کردند ما اسلحه کمری داریم و اگر جلو بیایند ممکن است به آنها تیر بزنیم.

همراهان دیگر ما که پایین تر بودند با خود فکر کردند که حتما ما شهید شدیم تنها دکتر نیک از دوستان سابق من در ماشین دیگر برای بر هم زدن صحنه با سرعت به سمت ماشین ما می آید که متاسفانه تیر به او برخورد می کند و وی نیز شهید می شود. البته او ماشین را تا شهر می برد و بعد آنجا از فرط خونریزی به شهادت می رسد.

تروریست‌ها مدام به ما شلیک می‌کردند تا جایی که یک باره ماشین صدای «تق» داد و انگار در این بین ترمز دستی ماشین ما وقتی کامل گلوله باران شد ناگهان کشیده شد و دنده عقب به سمت دره حرکت کرد. من دستم را جلو بردم که فرمان را بپیچم که همان جا دستم مورد اصابت گلوله قرار گرفت. آنها وقتی حرکت ماشین ما را دیدند که به سمت پرتگاه می رود ماشین خود را به حرکت در آوردند و از صحنه گریختند. من حتی صدای تیک آف ماشین آنها را نیز شنیدم.

*چندتا ماشین بودند؟

یک پژو بود. در همین حین ماشین فرمانش یکباره چرخید، به سنگی برخورد و به دره سقوط نکرد . یعنی اگر اطمینان داشتند که ما به پرتگاه سقوط نمی کنیم، حتما باز هم تیر می‎زدند. آنها جلوتر ماشین خود را آتش زدند و گریختند.

*خودتان احتمال می دهید پشت پرده این اتفاق به کجا و چه گروهی برسد؟

چند گروه هستند که ادعا کردند تیراندازی کار آنها بوده است. گروه پژاک نیز انجام این عمل را رد کرده است. اما به گمان من هر دو گروه دروغ می گویند همه این اظهارات برای رد گم کردن است. اما این موضوع که منشا تیراندازی از سوی خارج است من شک ندارم که همینطور است و این افراد از خارج از مرزها ساماندهی شده بودند.انجام این عملیات اگر چه از سوی خارج انجام شد اما من گمان نمی کنم به دست داعش اتفاق افتاد چرا که شکل و نحوه ترور شبیه به ترورهایی نیست که داعش انجام می دهد.

*بعضی‌ها هم این را بحث شخصی می‌دانند.

چه افرادی با من مشکل شخصی داشتند؟ هر دو نفری که در انتخابات به شدت مخالف و روبه روی من بودند آقایان افضلی از گروه اهل حق و فرماندار اکبری کنار من در ماشین تیر خوردند و مجروح شدند. این ادعاها را بی بی سی و خبرگزاری های آن طرف مطرح کردند چون کار داشت شدت می گرفت و مردم اسلام آباد می خواستند موضع گیری در مقابل گروه اهل حق نمایند که ما بیانیه دادیم واعلام کردیم که این عملیات از سوی خارجی ها برنامه ریزی و اجرا شده است.

*آقای فلاحت پیشه! از فروردین ماه امسال در ایران به تناوب اخباری از دستگیری گروه‌های تروریستی مطرح می‌شود. این اخبار از چند جهت قابل بررسی است. از یک سو حس ناامنی را در مردم ایجاد کرد و از سوی دیگر هوشیاری سیستم اطلاعاتی را می رساند. البته در این میان یک بحث هم این است که در مناطق مرزی همچون مناطق کردنشین اعمال نفوذ گروه های تروریستی زیاد شده است.

به اعتقاد من آمریکا و دشمنان خارجی ما تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا در سطح کلان و راهبردی ایران را در اهدافش با شکست روبه رو کنند و حال که می بینند موفق نشدند به انجام حرکت های ایذایی روی آوردند. ترور برای کشور ما کارکرد ایضایی دارد و هدفش آن است که مولفه های امنیت ملی کشور را تضعیف کند و مشخصا هم در قالب مرزها صورت می گیرد.

دشمنان هیچگاه مرزها را از دستور کار خود خارج نمی کنند گاهی با ایجاد اختلافات قومی و گاهی نیز در قالب ایجاد اختلاف میان مرکز و مرز . هم اکنون از مرزها برای رخنه دادن گروه های تروریستی بهره برده می شود. چون ترور و تروریسم امروز راهبرد غالب در منطقه خاورمیانه است. در طول شش سال اخیر نیز جریاناتی که شکل گرفت مانند جریان بیداری اسلامی و دشمنان برای منحرف کردن این جریانات، تنها ابزاری که با آن می توانست دموکراسی ناشی از این جریانت را به تاخیر بیندازند استفاده از همین ابزار تروریسم است.

معتقدم هیچ کس در ایران مانند آقای احمدی‌نژاد دیدگاه هایدگری ندارد هر چند هایدگر را نخوانده باشد. ایشان کسی است که خود را در محور قرار می‌دهد و بقیه را در قالب محوریت خود تفسیر می‌کند.

در دوره‌ای از تروریسم و ترور در ایران برای براندازی استفاده می‌شد؛ اما در شرایط کنونی به شکل ایذایی(براي اذيت كردن و آزار رساندن) از آن استفاده می‌شود؛ ولی حق مردم ایران است که از این نظر نیز در امنیت کامل به سر ببرند. معتقدم در بخش حقوقی و سیاسیِ ترور از جانب دولت و قوه قضائیه کم‌کاری صورت می‌گیرد و از لحاظ امنیتی نیز زحماتی کشیده می‌شود؛ ولی انتقاداتی وارد است.

در طول مجالس هفتم و هشتم سه قانون تحت عنوان قوانین سه قلو در احقاق حقوق ایرانیانی که مشروط و متکی به ادلة مشخص و قابل دفاع هستند، تصویب کردیم؛ اما هیچ کدام از این قوانین به حکم نرسیدند. در کتابم با نام «لبخند و شمشیر» آورده‌ام که دشمنان ایران به ویژه آمریکایی‌ها سعی می‌کنند بخشی از اختلافات خود با ایران را حقوقی کنند؛ چون می‌دانند که در شرایط کنونی می‌توانند پول ایران را به صورت مسدودشده نگهداری کنند. آنها سعی دارند با شکل دادن به پرونده‌های کذایی مانع بازگشت این پول به ایران و پیوستن آن به توسعة کشور شوند.

یکی از این سه قانون، قانون الزام دولت به احقاق حقوق ایرانیان قربانی ترور است. حدود چهار سال پیش 17 هزار پرونده ترور داشتیم که روزبه‌روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود. ادلة ما در دفاع از حقوق ایرانیان قوی‌تر از ادله‌ای است که بر اساس آنها اموال ایران مسدود شده و به دیگران تعلق می‌گیرد.

از اولین کارهایی که در مجلس جدید انجام دادم امضای تحقیق و تفحص از دفتر حقوقی دولت در قبال پرونده‌هایی است که با آمریکا داریم. بخشی از این پرونده‌ها مربوط به لاهه و بخشی در کشورهای مختلف شکل گرفته‌اند. آمریکایی‌ها پرونده‌های بسیاری علیه ما در کشورهای مختلف دارند؛ در حالی که ما هیچ پرونده‌ای تشکیل نداده‌ایم. می‌خواهم دو پرونده را با یکدیگر مقایسه کنم؛ یکی پروندة هواپیمای ایرباس و دیگری پروندة شکایت خانم آمریکایی که پنج سال همسرش در لبنان توسط یکی از گروه‌ها گروگان بود. این خانم به دلیل افسردگی شکایت کرد و دولت آمریکا طبق حکم «بوش پسر» یک میلیارد و 250 میلیون دلار از خزانه به این خانم پرداخت کرد و قرار شد تا در تسویه‌حساب‌‌های آینده از دولت ایران دریافت کند. در حالی که در انهدام هواپیمای ایرباس ایران 290 نفر شهید شدند و غرامتی که به ایران تعلق گرفت 60 میلیون دلار بود؛ بنابراین کوتاهی‌ها در حوزه‌های مختلف صورت گرفته است. حتي وقتي دولت برای احقاق حقوق جانبازان شیمیایی اعزام شد؛ در این ماجرا 350 شرکت غربی از قوانین بین‌المللی تخطی کرده بودند؛ ولی فقط یک پرونده به حکم رسید و کردهای حلبچه حکم گرفتند و فان آنرات هلندی به 17 سال زندان محکوم شد.

معتقدم تروریسم راهبرد جنگ آیندة کشورها در منطقه است و جمهوری اسلامی ایران در این زمینه نباید فقط به برخورد سخت بسنده کند؛ بلکه باید از حوزه‌های مختلفي همچون دیپلماسی عمومی و سایر حوزه‌ها یاری بگیرد.

زمانی که حادثة ترور اتفاق افتاد شبکة خبر فقط زیرنویس کرد که در حادثة سوءقصد به فلان مکان دو نفر جان باختند؛ متأسفانه حتی رسانة ملی هفت الی هشت ساعت نمی‌دانست که باید این دو نفر را شهید اعلام کند؛ این اتفاق، خبر روز دنیا شده است؛ ولی هنوز مسئولان جمهوری اسلامی درکی از آن نداشتند و حاضر نبودند به خانوادة این دو شهید تسلیت بگویند که مظلومانه شهید شدند؛ اما پس از آنکه برخی از نمایندگان مجلس از وزیر کشور سؤال کردند و تذکر دادند آقای کاتب متنی را در رابطه با پيام تسليت خواند.معتقدم تروریسم واقعیت تلخ آیندة تحولات است.

*به نقش گروهک‌ها و رقابت میان آنها اشاره کردید. یکی از راهبردهای داعش استفاده از نیروهای داخلی است؛ حتی در مستندی که از وزارت اطلاعات در مورد تهران پخش شد داعش قصد استفاده از نیروهای داخلی را داشت برای مقابله با چنین اتفاقي چه باید کرد؟

من در منطقه‌ای نماینده هستند که همة اقلیت‌های کشور در آنجا حضور دارند از جمله شیعه، اهل حق، اهل سنت؛ ولی داعش رخنه‌ای ندارد.

*به نظرتان حادثة تروریستی که برای شما اتفاق افتاد به داعش مرتبط نیست؟

به نظرم به داعش ربطی ندارد. شیوة داعش متفاوت است. راهبرد همان راهبرد است. سال 2001 میلادی که بحث پرداختن غرب به شرق مطرح شد و حملاتی صورت گرفت؛ تحلیل‌های بسیاری در مورد این منطقه ارائه شد. مثلاً یکی از تحلیل‌ها که متفاوت بود و میان آمریکا و انگلیس وجود داشت؛ تحلیل مدیریت موزائیک از سوی انگلیسی‌ها بود. طبق این تحلیل، انگلیسی‌ها نقشة تقسیم ایران به هفت الی 10 کشور و عراق به سه کشور و ایجاد گسل‌های قومی را داشتند؛ بر اساس این تحلیل کشورهای کوچک راحت‌تر مدیریت می‌شوند. آمریکایی‌ها اما راهبرد دیگری مطرح کردند و آن مدیریت کلان بر اساس روش‌های غربی است. در نهایت نیز تحولات بر اساس دیدگاه آمریکایی شکل گرفت؛ چون آمریکایی‌ها بخش سخت‌افزار نقشه یعنی اقدامات نظامی را برعهده داشتند.

آقای روحانی از بدنة رأی اصلاح‌طلبان استفاده کرد؛ اما اصولگرایی‌اش را منتفی نکرده تا از پشتوانة نهادی اصولگرایان استفاده کند و دوباره رئیس‌جمهور شود و به نظرم این امکان وجود دارد.

تروریست‌ها امروز سعی دارند ایدة انگلیسی‌ها یعنی ایجاد گسل قومی را زنده کنند؛ مثلاً گروه‌های تروریستی در جنوب کشور با توجه به تفاوت‌های زبانی شکل می‌گیرند و در بخشی دیگر بر اساس دین و مذهب شکل می‌گیرند و برای ایجاد تفرقه از اهل سنت حمایت می‌کنند؛ ولی واقعیتی وجود دارد و آن اینکه امروز با استفاده از پول عربستان و همکاری‌های راهبردی، گروه‌های تروریستی عملاً به یکدیگر نزدیک شده‌اند و فاصله ایدئولوژیک میان آنها از بین رفته است تا آنها به تهدیدهای خرد و کلان علیه کشوری مانند جمهوری اسلامی اقدام کنند.

زمانی باور اینکه ایدئولوژیک‌ترین گروه‌های تروریستی به منافقینی که سعی در ایدئولوژی‌زدایی و نگاه چپ دارند، نزدیک شوند، سخت بود؛ اما امروز به دلیل هدف مشترک و اقدام تروریستی علیه ایران به یکدیگر نزدیک شده‌اند.

ایران کشوری با تنوع قومی و زبانی است و تروریست‌ها قصد استفاده از این قضیه را دارند و به نظرم به رغم همة این شرایط، چنین راهبردی در ایران تاثیرگذار نیست؛ چون مردم ایران در بحث مقولة امنیت، خود را پایبند به تحکیم آن می‌دانند؛ مثلاً در حادثة تروریستی اخیر مردم بیشترین کمک را کردند و مجروحان را با اتومبیل خود منتقل کردند. مردم ایران به امنیت خود حساس هستند تا زمانی که قاطبة مردم دنبال امر امنیت‌شکن نباشند، این امر تبدیل به یک شکست ساختاری برای یک کشور مستقل نمی‌شود و هیچ وقت این اتفاق در ایران نمی‌افتد. فقط ممکن است عده‌ای در قالب اقدامات ایذایی وارد ایران شوند و اقداماتی انجام دهند و متواری شوند.

*کمی هم وارد مباحث مربوط به مجلس شویم. به نظر می رسد مجلس دهم ترکیب پیچیده‌ای دارد به این معنا که هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان رأی بالایی دارند. دو ماه از عمر مجلس دهم می‌گذرد؛ اما فراکسیونی به صورت قاطع تشکیل نشده است و هیچ کدام هیئت رئیسة دائم ندارند؛ در عین حال زمزمه‌های در تشکیل فراکسیون دیگری از دل این فراکسیون‌ها به گوش می‌رسد. بطور کلی ترکیب مجلس را چگونه می‌بینید؟ و این ترکیب چقدر برای جریان مورد حمایت‌تان هزینه یا فایده دارد؟

معتقدم تا انتخابات آیندة هیئت رئیسه، فراکسیونی به صورت جدی در مجلس تشکیل نمی‌شود؛ چون معمولاً‌ فراکسیون‌های سیاسی در ایران همچون احزاب سیاسی قائم به ذات نیستند؛ بلکه قائم به اعتبار هستند؛ مثلاً وقتی یک امر اعتباری مانند ریاستِ یک شخصِ خاص یا کسب کرسی‌هایی در مجلس شکل می‌گیرد، در نهایت تحت هر عنوانی افراد یا نماینده‌ها را یک جا جمع می‌کنند و وقتی به هدف خود رسیدند تشکیل جلسه‌ای نمی‌دهند یا اگر جلسه‌ای هم شکل بگیرد به سختی به عدد می‌رسد. این موضوع واقعیت تلخ مجلس ایران است.

معتقدم نهادهای واسط سیاسی ـ انتخاباتی باید قائم به ذات باشند و بمانند؛ البته فقط ماندن زمانی مطرح نیست؛ بلکه باید تعهد وعده‌های انتخاباتی و تعهد وعده‌های سیاسی و تعهد برنامه‌های مدیریتی بر عهده احزاب باشد. بسیاری وقت‌ها فراکسیونی از افراد کاملاً متنوع شکل می‌گیرد؛ اما پس از رسیدن به هدف همه تلاش می‌کنند تا از آن فراکسیون دور شوند. نماینده‌ها در مجلس بیشتر جمع محفلی تشکیل می‌دهند. معتقدم فراکسیون‌هایی که پس از این شکل می‌گیرند بیشتر محفلی هستند که هدف برخی از آنها حفظ و هدف برخی دیگر بازتولید قدرت است. به شخصه وارد این فراکسیون‌ها نمی‌شوم؛ چون هیچ کدام قائم به ذات نیستند و شعار آنها بیشتر با نگاه به نخبگان سیاسی مطرح می‌شود؛ اما آنها تعهد نمی‌پذیرند و شرمندگی برای نخبگان سیاسی که به این شعارها دلخوش کرده‌اند، می‌ماند. به نظرم همة سیاستمداران ایرانی به این چاه افتاده‌اند و خیلی دست به عصا حرکت می‌کنند و معمولاً در مجالسی که اکثریت زود تغییر می‌کنند خیلی زود فریب سیاسی شکل می‌گیرد و هیچ‌گاه امکان شکل‌گیری اجتماعات از آن نوع دیگر فراهم نمی‌شود.

دربارة مجلس باید بگویم که شخصی مانند عارف حاضر نشد که دوباره کاندیدای ریاست شود؛ چون قصد دارد پتانسیل انتخاباتی خود را حفظ کند و اگر شرایط انتخابات ریاست جمهوری به گونه‌ای باشد که ایشان بتواند اکثریت اصلاح‌طلبان را دنبال خود بکشاند حتماً وارد عرصة انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد شد. منتها بخشی از نخبگان سیاسی فراتر از عارف شاید فعلاً با این شرایط همخوان نیستند، در غیر این صورت ایشان پتانسیل انتخاباتی خود را برای انتخابات مجلس آینده به کار می‌گیرد. به هر حال همان شرایطی که ابتدا عرض کردم در این مجلس نیز شکل گرفته است. برخی از نمایندگان در قالب فراکسیون فراگیر اصولگرایان، فراکسیون ولایت را شکل دادند که به نظرم در چینش کمیسیونی ناپختگی سیاسی کردند و از طرفی اشخاصی مانند عارف روی کاندیداتوری خود حساب باز می‌کنند.

*با همه این تفاسیر باز هم تشکیل نشدن فراکسیون برای مجلس نقص محسوب می‌شود. بازی‌سازی سیاسی در پارلما توسط همین فراکسیون‌ها در مجلس صورت می‌گیرد ولی هنوز ازتکلیف نماینده‌ها مشخص نیست که آیا باید خود را زیرمجموعه امید بدانند یا زیرمجموعه اصولگرایان.

این نقص وجود دارد منتها ریشة این نقص در نقص بالاتری به نام نبود حزب در ایران است.

*از نواقص دیگر این مجلس عدم حضور چهره‌های شاخص نیست؟ در مجلس گذشته آقایانی مانند باهنر و توکلی و ...حضور داشتند؛ مثلاً آقای باهنر نماینده‌های بسیاری را با لابی خود به زیرمجموعة‌ ولایت آورد.

آقای باهنر رفتار حزبی قائم به ذات نداشت. او نوسانات رفتاری و مدیریتی بسیاری داشت؛ البته به معنای بد بودن رفتار ایشان نیست؛ ولی با شاخصة رفتاری که در یک حزب وجود دارد، همخوان نبود.

متأسفانه مجلس ایران برنامه‌محور نیست. هیچ کس بر اساس برنامه به پست خود نرسیده بلکه بر اساس لابی به پست رسیده است. کسی برنامة خود را توضیح نداده و اگر هم توضیحی داده کسی به برنامة او رأی نداده و او بر اساس لابی رأی آورده است.

*اما چنین افرادی به عنوان یک وزنه، اصولگرایان را حول محوری جمع کردند یا به تصمیمات آنها جهت دادند؛ اما امروز نه در فراکسیون اصولگرایان و نه در فراکسیون اصلاح‌طلبان چنین شخصی وجود ندارد که همین موضوع سبب ایجاد انشقاق شده است. اصولگرایان فراکسیونی برای تجمیع نیروهایشان در انتخاب هیئت رئیسه تشکیل دادند و حال زمزمه‌هایی برای تشکیل فراکسیون اعتدال یا رهروان ولایت وجود دارد و از طرفی اصلاح‌طلبان نیز خواهان تشکیل فراکسیونی به نام اصلاح‌طلبان هستند. این خلأ نسبت به قبل بیشتر احساس می‌شود.

من شرایط مناسبی برای رفع این خلأ در این مجلس نمی‌بینم. به نظرم سیاستمداران مجلس به اهداف خود رسیده‌اند و از همین حالا باید به دنبال دستاویزهای تازه برای تجمیع یاران خود در آینده باشند.

*منظورتان از اینکه سیاستمداران مجلس به اهداف خود رسیده‌اند، چه کسانی است؟

متأسفانه مجلس ایران برنامه‌محور نیست. هیچ کس بر اساس برنامه به پست خود نرسیده بلکه بر اساس لابی به پست رسیده است. کسی برنامة خود را توضیح نداده و اگر هم توضیحی داده کسی به برنامة او رأی نداده و او بر اساس لابی رأی آورده است.

رفتار سیاسی مناسب، رفتاری است که در خدمت برنامة مناسب قرار گیرد. رفتار سیاسی در ایران در خدمت لابی‌گری منتج به نتیجه قرار می‌گیرد؛ یعنی لابی‌گری‌ای که قدرت می‌دهد. به همین دلیل مردم از اینکه بتوانند از طریق سیاسی مشکلات‌شان را حل کنند به نومیدی رسیده‌اند. مردم ایران از سیاستمداران زده شده‌اند؛ چون سیاستمداران در خدمت لابی‌های خود قرار دارند نه در خدمت برنامه‌هایی که باید برای رفع مشکلات جامعه شکل دهند. من از خانوادة مجلس هستم و مجلس را اینگونه نقد می‌کنم. در مورد دولت‌ها هم نقدهایی دارم چه دولت احمدی‌نژاد و چه دولت آقای روحانی. مشکلی که داریم اینکه در هر زمانی هر کدام از ما طرفدار یک دولت و متأثر از امواج هستیم به همین دلیل خیلی زود برنامه‌هایی که برای مملکت لازم است یا مطرح نمی‌کنیم یا برنامه‌های اشتباه دیگر را توجیه می‌کنیم.

اصولگرایان در مجلس هفتم سیاست تثبیت قیمت‌ها را توجیه کردند و ضرر پنج هزار میلیارد تومانی را در سال به خزانه‌ای کشور وارد کردند که که میشد آن را برای ایجاد اشتغال استفاده کرد، اما اصولگرایان از تثبیت قیمت‌ها دفاع کردند و از آن زمان به بعد هر چه اقتصاد دست و پا زد تا پنج هزار میلیارد را به حوزة اشتغال بازگرداند نتوانست و این یکی از آفت‌هاست. شخصی مانند آقای احمدی‌نژاد هنگامی که به قدرت رسید، سرمنشأ اصولگرایان را رد و انکار کرد؛ چون به هدف خود رسیده بود. در ایران از برنامه‌ها می‌زنند یا برنامه‌ها را به حالت ساکن و سکوت باقی می‌گذارند یا با تبصره مواجه می‌کنند تا به قدرت برسند؛ ولی در کل دنیا این‌گونه نیست. بسیاری از کشورها از لحاظ مدیریت سیاسی قابل دفاع است هر چند دشمن ما باشند. آنها برنامه‌ها را متوقف نمی‌کنند یا درآمد ملی را کم نمی‌کنند یا بودجة ملی مملکت را در کانال‌های مختلف پوپولیستی برای اینکه به قدرت برسند، هزینه نمی‌کنند؛ ولی این کار در کشور ما به راحتی صورت می‌گیرد؛ چون اساس به قدرت رسیدن است نه مدیریت. به راحتی می‌توان گفت؛ بزرگ‌ترین آفت توسعه در ایران دولت رانتی است، هر دولتی که بر سر کار می‌آید کیسه‌ای برای جمع‌آوری رأی می‌دوزد که این کیسه همان رانت است؛ اما در کل دنیا روز‌به‌روز سیاستمداران دست‌شان از کیسه دولت قطع می‌شود تا از مالیات و نگاه مردم رأی کسب کنند.

بزرگ‌ترین ظلم به حوزة سیاسی در ایران زمانی اتفاق افتاد که کسانی تحت عنوان اینکه این مفاهیم غربی هستند اجازة هرگونه بحث و بومی‌سازی مفاهیمی مانند حزب و دولت توسعه و غیره را ندادند. احساسات ملت ایران حدود سه ماه تحت عنوان ایام بودجه به وسیلة رسانه‌های مختلف به بازی گرفته می‌شود در حالی که بیش از هفتاد درصد این بودجه متعلق به شرکت‌های دولتی و حوزة بازی رانتی دولتمردان و 30 درصد آن مربوط به بودجة‌ عمومی است و این 30 درصد به سختی به عمران و حوزة‌ جاری تعلق می‌گیرد از طرفی در حوزة جاری شکاف گسترده‌ای وجود دارد و جامعة کارگران سهمی از این بودجه ندارند. میانگین حقوق کارمندان به یک میلیون تومان هم نمی‌رسد اما در مقابل کسانی که حقوق‌های نجومی دریافت می‌کنند؛ اگر بخواهیم حقوق‌های نجومی را در مقیاس استانی هم تعریف کنیم در بسیاری از استان‌ها تفاوت هفتاد تا هشتاد برابری میان حقوق مدیرعامل‌ها و کارمندان وجود دارد.

هنگامی که در روزنامة رسالت مشغول کار بودم جریان چپ من را تئوریسین جناح راست نامید و به من حقوق نداد؛ اما اشتباه آنها این بود که فکر کردند که جناح راست با تئوری اداره می‌شود

در ایران هرگونه دست‌اندازی دزدگونه که باعث فساد شده دست‌اندازی به پول و منابعی است که برای کمک به مردم فقیر کنار گذاشته شده است و هیچ‌گاه اشراف به کیسة یکدیگر دست‌اندازی نمی‌کنند؛ چون اشراف به خوبی از اعمال خود دفاع می‌کنند. مثلاً یکی از دست‌اندازی‌ها به تسهیلات قرض‌الحسنه است، تسهیلات قرض‌الحسنه متعلق به کسانی است که نمی‌توانند سود اقتصادی داشته باشند و برای رفع مشکلات و بدبختی‌های خود به این تسهیلات نیاز دارند. عملاً چند سالی است که وام قرض‌الحسنه در ایران متوقف شده است؛ چون مدیران بانک‌ها قرض‌الحسنه را خاص خود و کارمندان‌شان تعریف کرده‌اند. بسیاری از کارمندان جز بانک‌ها هم سالی پنجاه میلیون وام قرض‌الحسنه یا بدون سود دریافت می‌کنند و آن وقت کسی که برای معالجه وام می‌خواهد باید وام 24 درصد دریافت کند.

مظلوم‌ترین افراد جامعه رفتگران، کارگران فصلی و رزمندگان هستند. رزمندگان در زمان جنگ برای مملکت جنگیده‌اند و امروز برای زندگی پولی ندارند و ناتوان هستند. طبق قانون، دولت موظف است ماهی 500 هزار تومان به رزمندگان ناتوان پرداخت کند؛ اما 30 درصد از این پول را قطع می‌کند؛ چون باید از فقرا دریافت کند و نمی‌توانند از اشراف پولی بگیرد. همین‌طور در حوزه‌های مختلف دیگر. این واقعیت جامعة ماست و با روح قانون اساسی همخوانی ندارد. متأسفانه دید برنامه‌ریزان اقتصادی کشور ما اشرافی است و در جایی که به مردم می‌رسند دیدشان کاملاً پوپولیستی می‌شود؛ چون در ایام خاصی به رأی مردم نیاز دارند و در آن ایام خاص بخشی از حقوق مردم را با عنوان هدیة سیاسی پرداخت می‌کنند و رأی‌شان را می‌گیرند و پس از آن حقوق‌ قطع می‌شود؛ مانند سهام عدالت و یارانه.

*آقای فلاحت پیشه! در انتخابات اخیر مجلس کاندیداها در منتسب کردن خود به جریان‌های مختلف سیاسی ملاحظه می‌کردند؛ مثلاً شما مستقل وارد شدید در حالی که آقای فلاحت‌پیشه را به عنوان یک چهرة اصولگرا می‌شناسیم؛ چرا بعد از چند دوره نماینده اصولگرای مجلس بودن به نقطه‌ای رسیدید که خود را مستقل معرفی کردید.

به این دلیل مرا اصولگرا می‌دانند؛ چون دبیر سیاست خارجی روزنامة رسالت بودم و بعد از آن نیز این پست را به کسی ندادند همین حالا هم بهترین دوستان من در روزنامة رسالت حضور دارند و بعضی چهارشنبه در جلسات آنها شرکت می‌کنم.

هر چهار دورة مجلس را مستقل شرکت کردم و هیچ‌گاه عضو هیچ جریان سیاسی نبودم؛ چون هیچ جریان سیاسی یک ریال به من کمک انتخاباتی نکرد؛ بنابراین کسانی که من را اصولگرا می‌نامند دروغ می‌گویند. ایام انتخابات، ایام تنگدستی کاندیداهاست ایامی است که کاندیداها نیازمند کمک‌های مختلف مالی و ساپورت سیاسی هستند؛ وقتی هیچ جریانی در این دوران نامی از شما نمی‌آورد حق ندارد در مجلس شما را مصادره کند. من در طول چهار سال مستقل شرکت کردم. جریان‌های سیاسی مختلف خبره شده‌اند و افراد را مصادره می‌کنند. در این دورة مجلس بسیاری مستقل ورود کردند؛ در حالی که مستقل نبودند. به عبارتی خواست بسیاری از مردم مستقل‌پسند بود؛ ولی مردم نیز به گونه‌ای در مورد برخی کاندیداها رودست خوردند. مستقل بودن به یک برند تبدیل شده است و مردم دنبال یک برند جدید هستند که خوشنام باشد به نظرم تحولاتی که در مجلس شکل گرفت باعث خواهد شد تا مردم دقت بیشتری کنند.

*به نظر می‌رسد که مستقل بودن به معنی حضور در فضایی کم‌خطرتر است؛ چون اصولگرایان مجلس نهم آنقدر تندرو بودند که مردم تا حدی از اصولگرایان زده شدند و در همین راستا هم عده‌ای از اصولگرایان خواستند بر سر بِرند اصولگرایی هزینه ندهند؛ بنابراین مستقل وارد شدند.

اتفاقاً مستقل بودن در ایران هزینه دارد. من مجلس هفتم و هشتم نماینده بودم و در این مدت 150 سؤال و تذکر از دولت آقای خاتمی و 450 سؤال و تذکر از دولت آقای احمدی‌نژاد داشتم. همة این سؤالات توسعه‌ای بودند؛ چون در دانشگاه توسعه آموزش می‌دهم و معتقدم هر دولتی در ایران باید طبق قانون برنامه عمل کند و این دولت‌ها چون طبق قانون برنامه عمل نمی‌کردند سؤال مطرح می‌کردم؛ اما این سؤال‌ها سبب شد تا حکم ارتداد سیاسی‌ام توسط چپی‌ها و راستی‌ها صادر شود. آنها می‌گفتند که کسی که از رئیس‌جمهور یا وزرا سؤال بپرسد از ما نیست؛ اما به نظر من کسی که طبق قانون برنامه عمل کند راه درستی می‌رود.

مستقل بودنم سبب شد در مجلس نهم رأی نیاورم و چپی‌ها من را پیمانی نگه دارند و اسفندماه حقوق نمی‌دادند تا من را تحقیر کنند من از سال 1375 با دانشگاه قرارداد هیئت علمی داشتم؛ اما چپی‌ها و راستی‌ها مانع از هیئت علمی شدن من شدند و بورسیة هیئت علمی دریافت نکردم به رغم اینکه حقم بود. هنگامی که در روزنامة رسالت مشغول کار بودم جریان چپ من را تئوریسین جناح راست نامید و به من حقوق نداد؛ اما اشتباه آنها این بود که فکر کردند که جناح راست با تئوری اداره می‌شود.(خنده) من پس از دو دوره نمایندگی مجلس هنوز شغل خود را تثبیت نکرده بودم و فقط به عنوان پیمانی درس می‌دادم. جریان چپ به معیشت من و خانوادة من رحم نکردند. جریان راست هم تقریباً هر یک ماه یک بار من را به دلیل درگیری در زمان انتخابات با یکی از اعضای شورای نگهبان به دادگاه می‌کشاند در حالی که در این درگیری هیچ نقشی نداشتم. مستقل بودن حاشیه امن نیست؛ بلکه مستقل بودن یا پرداختن به مسائل اساسی مملکت هزینه دارد.

اصولگرایان در مجلس هفتم سیاست تثبیت قیمت‌ها را توجیه کردند و ضرر پنج هزار میلیارد تومانی را در سال به خزانه‌ای کشور وارد کردند که میشد آن را برای ایجاد اشتغال استفاده کرد، اما اصولگرایان از تثبیت قیمت‌ها دفاع کردند و از آن زمان به بعد هر چه اقتصاد دست و پا زد تا پنج هزار میلیارد را به حوزة اشتغال بازگرداند نتوانست و این یکی از آفت‌هاست.

*به نظر شما برنامة اصولگرایان دربارة انتخابات ریاست جمهوری آینده چیست؟ گزینه‌های مختلفی مطرح می‌شود آیا به گزینه‌ای غیر از روحانی می‌رسند.

هر چیزی در انتخابات ریاست جمهوری ایران به ویژه انتخابات آینده ممکن است رخ دهد. به نظرم دولت و آقای لاریجانی بر سر رئیس نشدن آقای عارف و رئیس شدن آقای لاریجانی همکاری کردند. آقای روحانی عملگراست و پیروزی در انتخابات برای او مهم است. آقای روحانی از بدنة رأی اصلاح‌طلبان استفاده کرد؛ اما اصولگرایی‌اش را منتفی نکرده تا از پشتوانة نهادی اصولگرایان استفاده کند و دوباره رئیس‌جمهور شود و به نظرم این امکان وجود دارد. 

معتقدم که آقای روحانی بیشترین تهدید را از ناحیة کسانی مانند آقای احمدی‌نژاد می‌داند. ایشان نگران است که آقای احمدی‌نژاد رقیبش شود به ویژه اینکه اگر شرایط اقتصادی به همین منوال ادامه یابد. به هر حال حتماً کسانی در دولت به آقای روحانی توصیه می‌کنند که کارت آقای احمدی‌نژاد را با استفادة نهادی از جناح راست خنثی کند.

*بنابراین تحرکات اخیر آقای احمدی‌نژاد را با انتخابات ریاست جمهوری 96 مرتبط می‌دانید؟

آقای احمدی‌نژاد تحولات سیاسی را بر اساس شخصیت خاص خود تحلیل می‌کند. معتقدم هیچ کس در ایران مانند آقای احمدی‌نژاد دیدگاه هایدگری ندارد هر چند هایدگر را نخوانده باشد. ایشان کسی است که خود را در محور قرار می‌دهد و بقیه را در قالب محوریت خود تفسیر می‌کند. آقای احمدی‌نژاد به این نتیجه رسیده است که بخشی از جریانات سیاسی این مملکت در نهایت حاضر هستند به ایشان امتیاز دهند تا در ریاست جمهوری حضور پیدا کند و بر اساس همینِ دیدِ احمدی‌نژاد‌محوری است که ایشان بیش از همة‌ سیاستمداران در ایران پیش‌بینی می‌کند.

آقای روحانی نیز قصد دارد تحت هر شرایطی ائتلاف سه‌گانة گذشتة‌ خود را که یکی از نامأنوس‌ترین ائتلاف‌های ریاست جمهوری بعد از انقلاب بود حفظ کند و همین نکته سبب محافظه‌کار شدن آقای روحانی شده است؛ ایشان در عین حال عمل‌گراست و وقتی آمارهای قابل ارائه به مردم چنگی به دل نمی‌زند باعث می‌شود روز‌به‌روز لرزان‌تر شود.

قضیة فیش‌های حقوقی به دولت آقای روحانی ضربة سنگینی زد و چون شاخصة متقابلی هم برای دفاع نداشت عملاً دچار مشکل شد. نگاه قالب توسعه‌ای نزد اطرافیان آقای روحانی یک دید جمهوری‌خواهانه است. جمهوری‌خواهان در آمریکا معتقدند که برای رکود حتی می‌توان نوعی پرداخت‌های اشرافی به گروه‌هایی خاص به ویژه صنعت‌گران و تولیدکنندگان داشته باشیم؛ حتی اگر تولیدکنندگان اسلحه باشند. اصل بر این است که رکود وجود نداشته باشد؛ اما در مقابل آنها کسانی هستند که به آمارهای تأییدکنندة این رفتار می‌رسند؛ یعنی آمارهایی که نشان‌دهندة ثبات شاخص هشت درصد، کاهش بیکاری و حضور اقتصادی در دنیا باشد.

کسانی در دولت آقای روحانی تصمیم گرفتند که برای تعدادی از سیاستمداران و دولتمردان دستِ بازِ اشرافی ایجاد کنند؛ ولی پیش‌بینی نکردند که کسانی که با دست باز، برای یکدیگر حقوق می‌نویسند در عمل نتوانسته‌اند شاخص‌های مدیریتی قابل دفاعی ارائه و اقتصاد را نجات و تورم را کاهش دهند یا بیکاری را از میان بردارند.

واقعیت این است که امروز برای جوانان تحصیل‌کردة ایرانی که بالای 50 درصد آنها بیکار هستند زنده کردن یک سری شعارهای سیاسی نمی‌تواند دغدغه‌های معیشتی‌شان را رفع کند. جوانان مشکل معیشتی و تشکیل خانواده دارند و روی دولت آقای روحانی فقط ارزیابی سیاسی انجام می‌دهند.

*طرفداران آقای احمدی‌نژاد و فعالان رسانه‌ای که اطراف ایشان حضور دارند، معتقدند که اصولگرایان به نقطه‌ای خواهند رسید که از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری آینده حمایت کنند؛ اما از طرفی یکی از شاگردان آقای علم‌الهدی نقل قولی از ایشان بیان می‌کند که آقای عم‌الهدی گفته است که اگر امر بین احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان دایر شود باید به اصلاح‌طلبان رأی داد؛ چون احمدی‌نژاد در مسیر ولایت قرار ندارد. به نظرتان چنین اتفاقی چقدر امکان وقوع دارد؟

اصلاً وارد این بحث که آیا آقای احمدی‌نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری تأیید صلاحیت می‌شود یا نه، نمی‌شوم؛ ولی به نظرم نوع نگاه اصولگرایان به آقای احمدی‌نژاد، اختلاف میان دو نوع رفتار است؛ یک، رفتار ساختاری و دو، عملکرد رفتاری او. آنها فعالیت‌های احمدی‌نژاد را بیشتر رفتاری می‌دانند تا ساختاری، در صورتی که به هیچ وجه به ساختار اصلاح‌طلبان اعتقاد و اعتماد ندارند. اینها تصور می‌کنند که اصلاح‌طلبان از نظر ساختاری خیلی از شاخص‌هایی که مدنظر کسانی مانند آقای علم‌الهدی است را قبول ندارند منتها کسی که وارد ساختار می‌شود معادلة قدرت را می‌پذیرد و در شرایط قدرت نمی‌تواند واقعیت‌های ذهنی خود را بروز دهد؛ بنابراین متعرض بعضی از حوزه‌ها مانند حوزة ولایت فقیه و غیره نمی‌شود؛ ولی نوع نگاهی که به احمدی‌نژاد است رفتاری است؛ یعنی آقای احمدی‌نژاد را از لحاظ ساختاری اصولگرا می‌دانند؛ ولی از لحاظ رفتاری محصور در شخصیت خود می‌دانند که اگر آقای احمدی‌نژاد از لحاظ رفتاری تغییراتی را بپذیرد این امکان وجود دارد که بخشی از جریان اصولگرایی با وی همراهی کنند؛ ولی معتقدم که محدود کردن روابط انتخابات ریاست جمهوری آینده به روابط میان احمدی‌نژاد و روحانی شاید بخشی از شاخص‌های واقعی را داشته باشد؛ ولی به سود نظام جمهوری اسلامی ایران نیست.

به نظرم دو قطبی از این نوع را که کاملاً بر اساس انفعالات مردمی رأی جمع کنند به سود کشوری که کل برنامه‌هایش توسعه‌‌گرایانه است به غیر از انتخاباتش که واپس‌گرایانه است، نیست. امیدوارم به گونه‌ای عمل شود که جریان و افرادی در انتخابات آینده صاحب رأی شوند که برنامه‌های‌شان توسعه‌گرایانه باشد نه به رخ کشیدن شرایط گذشته.

به نظرم دیگر هیچ‌گاه درآمد 700 میلیارد دلاری نفت در ایران تکرار نخواهد شد یا هیچ‌گاه شرایطی که به دلیل ساختار تحریمی مجبور به هزینه‌کرد‌های جاری باشیم تکرار نخواهد شد یا مجبور باشیم شرکت‌های مختلف کشور را برای سالیانه 34 میلیارد دلار واردات قاچاق رسمی و ... ورشکست اعلام کنیم. اینها مواردی هستند که شکل گرفتند و شاید در شرایط خاص با انتخابی یک جشن‌های موقتی در کشور شکل بگیرد؛ ولی قرار دادن مردم در شرایط عسر و حجر انتخاباتی خطرناک است.

وظیفة نخبگان سیاسی جناح راست و چپ در کشور شکل دادن به یک حوزة جدید و البته برنامه‌گرا برای انتخابات ریاست جمهوری آینده است.

*یعنی شکل‌گیری این دوقطبی را به دلیل اتفاقاتی مانند سال 88 خطرناک می‌دانید؟

یک واقعیتی وجود دارد و آن انتخاب در حوزة مدیریتی است؛ ولی موضوع 88 در حوزة نظام است. نظام در قضایای 88 به این حد از پختگی رسید که دیگر اجازه ندهد حوزة آتش انتخاباتی به حوزه‌های دیگر مانند امنیت و غیره کشیده شود. نظام در این رابطه هوشیارانه عمل کرد.

*منظورتان رد صلاحیت آقای هاشمی و مشایی است؟

شرایط متعددِ غیر از اینها. نظام دیگر شرایطی را فراهم نمی‌کند که شاخص‌های کلان نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل رقابت‌های انتخاباتی تبدیل به آتش شده و آتش بگیرند.

*یعنی به رد صلاحیت آقای احمدی‌نژاد فکر می‌کنید؟

من هیچ‌گاه وارد این حوزه نمی‌شوم؛ حتی پیش‌بینی هم نمی‌کنم؛ ولی معتقدم هیچ کس در کشور ما به این حد از مشروعیت اجتماعی نرسیده است که برای امری که تصور می‌کند حقش است بخشی از جامعه را وادار به تحرکات شورشی کند. این واقعیتی است که وجود دارد.

ما در فتنة 88 دوران سختی را پشت سر گذاشتیم. بیشترین آسیب‌های امنیت ملی به جمهوری اسلامی ایران پس از قضیة 88 شکل گرفت. هر تصمیمی که در کاخ سفید و کنگره گرفته می‌شد بر مفروضی تحت این عنوان که نظام سیاسی در ایران متزلزل است و اگر فلان ضربه را بزنیم این تزلزل تبدیل به خطوط گسل در ایران می‌شود، شکل گرفت.

از 22 سالگی دبیر سیاست خارجی بودم و نوع نگاه قالب من مبتنی بر منافع ملی است؛ چون دید من دید سیاست خارجی است. چالش‌های داخلی را نسبت به توطئه‌های خارجی‌ها بچه‌بازی می‌دانم.

انتخابات مختلف می‌گذرند؛ ولی آنچه برایم اهمیت دارد اینکه در بالانس قدرت سیاسی که هر پنج یا ده سال یک بار در مؤسسات راهبردی دنیا شکل می‌گیرند شاخص قدرت ایران و آسیب‌ناپذیری ایران روز‌به‌روز به سمت ارتقا باشد نه حالت سینوسی داشته باشد هر سینوسی که در این شاخص شکل گرفته به دلیل اشتباهات سیاستمداران در ایران به ویژه اشتباهات در ایام انتخابات است.

 
کلمات کلیدی : فلاحت پیشه+عملیات تروریستی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.