توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 180661
وقتی مرگ "چاوز " در ایران عزای عمومی می‌شود!
چگونه است که درگذشت علمای بزرگ و سرشناس ملی، بروز اتفاقات دلخراشی مثل سوختن نوجوانان شین آبادی، غرق شدن مسافران اتوبوس دریایی در خلیج فارس، سقوط هواپیمای مسافربری در ارومیه و موارد متعددی از این دست به حوزه تصمیم گیری دولت مردان راه نیافته اما وخامت حال و بهبودی نسبی چاوز هربار با واکنش رئیس جمهور مواجه شده و سرانجام مرگ وی در چنین سطحی بازخورد می گیرد
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۴۴
واکنش رئیس جمهور کشورمان به مرگ رئیس جمهورِ بیمار شمالی‌ترین کشور آمریکای جنوبی، اینقدر عجیب و دور از باور است که احتمالا تا مدت‌ها به عنوان نقل محافل مختلف مطرح خواهد ماند اما از آن عجیب‌تر زمانی است که هیات دولت، در قامت نخبگان قوه اجرائیه تصمیم می‌گیرند امروز را "به پاس قدرشناسي از هوگو چاوز" و "به احترام ملت اين كشور" در سراسر ایران عزا اعلام کنند!

 
به گزارش «تابناک»، بامداد امروز "هوگو رافائل چاوز فریاس"، رهبر انقلاب بولیواری و رئیس جمهور ونزوئلا بعد از مدتی تحمل درد و رنج بیماری درگذشت و به فاصله اندکی از این اتفاق، جانشین قانونی وی تعیین شد تا کشور ملقب به ونیز کوچک در عزای عمومی فرو رفته و پرچم هایش نیمه افراشته شود.

 
این اتفاق اما در کشور ما هم بازتاب فروانی داشت چراکه انعکاس گسترده سفرهای رئیس جمهور کشورمان به ونزوئلا و بازدیدهایی که چاوز پس داده بود، از او یک چهره مشهور در عرصه سیاست خارجی کشورمان ساخته بود؛ به ویژه آنکه هربار با استقبال بسیار گرم مسئولان وطنی و شخص احمدی نژاد مورد استقبال و بدرقه قرار می گرفت.

 
این نمایه های بیرونی نشان از دوستی پایدار رئیس جمهور کشورمان با همتای ونزوئلایی اش داشت؛ دوستی ناشناخته ای که امروز، با مرگ وی رنگ و بوی دیگری یافت چراکه نه تنها احمدی نژاد در پیام تسلیتی که به این مناسبت صادر کرد، چاوز را در قد و قامت اصحاب خاص دوران قرار داد، بلکه به ساعت نکشیده، خبر رسید که نخبگان قوه مجریه در قامت هیات دولت تصمیم گرفته اند که به مناسبت فقدان این عزیز از دست رفته و برای احترام و شاید همدردی با ملتش، امروز را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کنند!

 
این اتفاق عجیب از این رو که شخص رئیس جمهور به هواخواهی دوستانش (خواه دوستان داخلی و خواه رفقای خارجی، خواه زنده و خواه بدرود حیات گفته!) مشهور شده، تا حدودی قابل رفع و رجوع است اما مگر می شود مرگ رئیس جمهور یک کشور دیگر، هر چقدر هم که خوب، درستکار، استکبار ستیز و ... باشد، کشور دیگری را در آن سوی کره خاکی متاثر کرده و عزادار کند؟

 
شاید بد نیست برای اینکه درک بهتری از ماجرا داشته باشیم، یکبار دیگر مفاهیمی که در قالب عزای عمومی بیان می شوند را استخراج کرده و بازخوانی کنیم؛ عزای عمومی یعنی چه؟

 
عزا و عزاداری برخلاف آنچه برخی تصور می کنند، واژه ای بررگفته از شرع نيست كه شناخت آن نياز به تعريف شارع مقدس داشته باشد، بلكه واژه اي است آئيني كه نشان دهنده رفتار و مراسم خاصي است كه در مواقع خاصی توسط اقوام و ملل گوناگون انجام مي شود؛ آیینی که هر چند متفاوت، اما تقریبا در سراسر جهان برای سوگواری، گرامی داشت یاد و خاطره و در مرثیه و رثای از دست رفتگان برگزار می‌شود تا در کنار تسلی بخشیدن به بازماندگان، راهی به سوی کمال باز کند.

 
این ویژگی متعالی به ویژه در شریعت اسلام مورد تاکید قرار گرفته و از این رو می توان مفهوم عزاداری در کشورمان را تا حدود زیادی با فضیلت طلبی و کمال جویی همراه دانست؛ مفهومی عمیق و گره خورده با اعتقادات دینی که بایدها و نبایدهایی بر آن افزوده شده و در قالب مراسم، نوع پوشش، دعاها و مولفه های فراوان دیگری به خلق آیینی منجر می شود که عزا یا سوگواری نام دارد.

 
این در حالی است که با افزودن پسوند "عمومی"، عملا آیین ایرانی- اسلامی مان را در ظرف مکانی بزرگتری تصور کرده و به مراتب بر شاخصه های پیش فرض خواهیم افزود چراکه مفهوم عزای عمومی در  کشور ما نه با تغییر حالت پرچم های برافراشته به نیمه افراشته، که به گونه ای سنتی رقم خورده و در هر سطح و اندازه ای که برگزار شود، نمودی کوچک از عزاداری بزرگ عاشورایی خواهد بود.

 
اکنون کافی است تا شاخصه های فوت رئیس جمهور یک کشور هم پیمان را چه در راستای انطباق با سوگواری و عزا در ایران و چه از نظر تعمیم دادن نتایج حاصله از آن به کل کشور، مورد ارزیابی قرار داده و برای ریشه یابی تصمیم اتخاذ شده در هیات دولت تلاش کنیم.

پر واضح است که مرگ چاوز در جامعه ایرانی، فارغ از اشتراکاتی نظیر روحیه استکبار ستیزی و مقابله با آمریکا، مولفه دیگری برای متاثر شدن نخواهد داشت و البته این تاثر به آن اندازه نیست که در نگاه کلان و ملی قابلیت پرداخت داشته و توجیه کننده اقدام دولت مردان باشد چراکه حتی منجر به عزادار شدن خود دولت مردان نیز نشده است، چه برسد که بتواند در سطح عمومی مطرح شود!

 
این در حالی است که دولت مردان قدرشناسی و همدردی با مردم ونزوئلا را به عنوان دو مولفه برای اتخاذ این تصمیم نام برده اند در حالی که هر دو مولفه می توانست در قالب یک پیام تسلیت از جانب بالاترین مقام اجرایی کشور محقق شده و برای نشان دادن آن نیاز به قلب واژه و مفهوم نبود.

 
اکنون کافی است از منظر اجرایی به تصمیم مدیران اجرایی کشور بنگریم تا در کمال تعجب دریابیم که با اعلام عزای عمومی به مناسبت درگذشت هوگو چاوز، نه تنها تغییری در روز سپری شده شاهد نبوده ایم، بلکه ناخواسته یادآور وقایع و اتفاقاتی مانند زلزله تابستان آذربایجان شده و ابهاماتی بوجود آورد که بد نیست دولتمردان در صدد پاسخ گویی به آنها باشند.

 
به عبارتی بهتر، بد نیست که از رئیس جمهور و کابینه وی بپرسیم که چگونه است رویدادی مانند زلزله آذربایجان منجر به اعلام عزای عمومی توسط ایشان نشده و در اوج انتظار عموم برای واکنش دولتمردان، در نهایت با یک روز تاخیر به عزای عمومی در سطح استان آذربایجان شرقی منجر شده و با پخش یک برنامه طنز در رسانه ملی، همین اندازه ابراز همدردی نیز مخدوش می شود اما مرگ چاوز به سرعت در عالی ترین سطح اجرایی کشور تعیین تکلیف می شود؟

 
چگونه است که واژگونی اتوبوس راهیان نور و جان باختن دانش آموزان بروجنی به عزای عمومی در سراسر کشور تبدیل نشده اما سجایای اخلاقی رئیس جمهور فقید ونزوئلا در کلام رئیس دولت و تصمیم مدیران ارشدش نمود و بروز می یابد؟

 
چگونه است که درگذشت علمای بزرگ و سرشناس ملی، بروز اتفاقات دلخراشی مثل سوختن نوجوانان شین آبادی، غرق شدن مسافران اتوبوس دریایی در خلیج فارس، سقوط هواپیمای مسافربری در ارومیه و موارد متعددی از این دست به حوزه تصمیم گیری دولت مردان راه نیافته اما وخامت حال و بهبودی نسبی چاوز هربار با واکنش رئیس جمهور مواجه شده و سرانجام مرگ وی در چنین سطحی بازخورد می گیرد؟

 
شاید بهتر است که بپرسیم ملاک اعلام عزای عمومی چیست؟ آیا این موضوع نیز نیاز به قانون گذاری در مجلس و بسیتن راه اعمال سلیقه های شخصی دارد یا می توان معیاری برای آن در نظر گرفت؟ نکند خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی در آینده رقم خورده و به تبع اعلام عزای عمومی برای فوت چاوز، همه چیز به قیاس منجر شده و جنجال آفرین شود!