توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 387176
راهنمای کتاب/ «از میان شیشه، از میان مه»؛ علی خدایی؛ چشمه
می بینید؟! بالاخره ماهم پیر شدیم...
ناهید آهنگری؛ 10 شهریور 1395
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۶
«از میان شیشه، از میان مه»
نویسنده: علی خدایی
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۵
۱۲۴ صفحه، ۹۰۰۰ تومان

شما می‌توانید کتاب «از میان شیشه، از میان مه» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین خرید کنید.

****

«از میان شیشه، از میان مه» تنها رد بارانی بر حافظه زندگی پیداست، با طنین یکریز باران و مخلوطی از آوازهای قدیمی که یاد خاطرات تلخ و شیرین دور را زنده می‌کند و به ما می گوید: می بینید؟! بالاخره ماهم پیر شدیم! و این آگاهی رسیدن به کهنسالی است که احساسات شاعرانه و نوستالژیک شرقی را بیش از هر زمان دیگری در روح و جان عمیق‌تر و قوی‌تر می‌کند. هم از این روست که شاید مارسل پروست نیز در جایی از شاهکار خود- «در جستجوی زمان از دست رفته»- می‌گوید: «ادامه‌ی زندگی با خاطرات گذشته میسر است.»

خدایی در مجموعه داستان «از میان شیشه، از میان مه» تصویرگر رنجها و حسرت‌های گذشته آدمیانی شاعرمسلک است که در گذر از همین کوچه خاطرات، هویت بازمانده خود را بازمی‌یابند. در این کتاب قصه و اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. شخصیت‌ها همین انسانهای ساده و صبور اطراف و چه بسا خود ماییم، نه انسان‌های عجیب و غریبی که انگار فقط برای داستان ساخته شده‌اند. لحظه‌ها در تمام داستان‌ها با فلش بک و فلش فورواردها از میان لحظه‌های به ظاهر ساده و روزمره زندگی شخصیت‌ها انتخاب شده‌اند اما در دل خود، وقتی بوی زمان کهنسال را می‌گیرند، نگاه‌ها و زاویه دیدها به آنها دیگرگونه می‌شود، درگیر روایت می‌شوند. شیوه روایت نقطه قوت همه داستان‌های مجموعه حاضر است و این نشان از قدرت نویسندگی و نثر قوی و شاعرانه مولف دارد که وی را به یکی از متفاوت‌ترین داستان نویس‌های معاصر در چند دهه اخیر تبدیل کرده است.

در اصفهان زندگی می کند، همانجا که تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته ای نامرتبط به ادبیات و نویسندگی (علوم آزمایشگاهی) تمام کرده است. زیستن در این شهر اغلب داستانهای او را به سمت حال و هوای آثاری برده که در ادامه مسیر داستان نویسان مکتب اصفهان قرار می گیرد. مکتبی که شاید جای بزرگانی چون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری در آن خالی باشد؛ اما نویسندگان برجسته ای چون علی خدایی را دارد که رویکردی به روزتر از آن را در آثارشان پیش روی خواننده قرار دهند.  «از میان شیشه، از میان مه» از جمله نخستین آثار و البته ستایش شده ترین نوشته های علی خدایی ست که اول بار در سال ۱۳۷۰ در نشر آگاه درآمد و حالا بعد از ۲۵ سال با افزوده شدن سه داستان دیگر توسط نشر چشمه به دست علاقمندان آثار این داستان نویس رسیده است. کتابی شامل ۱۲ داستان کوتاه با نام‌های: خانه کنار دریا، یک داستان، دوربین کوچک نقره‌ای، از میان شیشه از میان مه، نمکی، جاده، دو نامه، بارون بارونه، برای خداحافظی، بدری مسته، یک روز خوش برای ماهی گیری، یاد قدیمترها. شاید اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نباششد که دومین مجموعه داستان علی خدایی با نام «تمام زمستان مرا گرم کن» در سال ۱۳۸۰ برنده ی جایزه هوشنگ گلشیری شد و در جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی عنوان «بهترین مجموعه داستان دهه ۸۰» را به دست آورد.

توجه به خاطرات و اتفاقات گذشته در زندگی هر شخصیت با تکیه بر جزئیاتی که در ذهن راوی مو به مو نقش بسته، به نوعی تلاش برای بازآفرینی خاطرات است تا بازنمایی آن و قصه گویی درباره آن. این زنده بودن خاطرات در ذهن راوی یا بهتر بگوییم راوی‌ها عینیت و نزدیکی خاصی را برای متن داستان به ارمغان می‌آورد که باعث ایجاد صمیمیت در ذهن مخاطب نیز می‌گردد. روایت برخی داستان‌ها به صورت چندگانه و از زوایای دید مختلف انجام می‌گیرد. به عنوان مثال در داستان از میان شیشه، از میان مه روایت از زاویه دید سوم شخص به اول شخص شیفت پیدا می‌کند و یا دو راوی به موازات هم به روایت می‌پردازند. از طرف دیگر در داستان دیگری مثل داستان نمکی، چند خرده روایت در روایت اصلی داستان حضور دارند که به نوعی داستان اصلی از طریق آنها روایت می‌شود و رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد و همچنین داستان اصلی در بین رفت‌وآمدهای بسیار به حال و گذشته و فن روایت استحاله می‌گردد به گونه‌ای که مرز بین حال و گذشته از بین می‌رود و همه چیز در بی‌زمانی بازتعریف می‌شوند: «چراغ‌های راهنمایی سبز و قرمز می‌شدند. پیاده شدم. خواستم برگردم. کجا؟ کجا هست برگردم؟ هر بعدازظهر به خودم همین حرفها را می‌زنم. باد توی برگ‌های توت تزئینی افتاده بود. جلو خانه ایستادم. این دیو کجا هست که مرا ببرد و نیاورد؟ ]اشاره به قصه نمکی که شخصیت داستان برای فرزندش هر شب تعریف می‌کند[ هزاربار هر روز می‌برد و می‌آورد و می‌گوید بکش! درها را باز می‌گذارم که بیاید و ببرد...»
 
کلمات کلیدی : نشر چشمه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
می بینید؟! بالاخره ماهم پیر شدیم...