اشاره:
اوایل سال 95 بود که بعد از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با معلمان، محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اعلام کرد: «به منظور رفع دغدغه های مقام معظم رهبری در حفاظت از فرهنگ در فضای مجازی، کارگروه فرهنگی و اجتماعی با حضور نخبگان و دیگر دستگاههای مرتبط بویژه وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هماهنگی شورای عالی فضای مجازی در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تشکیل خواهد شد که تحت سیاستهای شورای عالی فضای مجازی، مساعی لازم برای توجه به این مهم بکار بسته و گزارش پیشرفت اقدامات فوق نیز اعلام خواهد شد»
هر چند برخلاف وعده وزیر ارتباطات تا الان گزارشی از اقدامات کارگروه فرهنگی و اجتماعی وزارتخانه در اختیار رسانه ها قرار نگرفته است ولی استعفای دبیر کارگروه فرهنگی وزارت در دی ماه 95 یعنی در کمتر از هشت ماه فعالیت، شاید بتوان نشان از عدم پیشرفت فعالیتهای کارگروه مذکور قلمداد کرد.
عزیز نجف پور آقابیگلو دلیل استعفای خود را اعتراض به عدم تشکیل جلسات کارگروه از شهریور ماه سال 95 و همچنین عدم همکاری معاونتهای وزارت ارتباطات و عدم پشتیبانی دبیرخانه کارگروه مذکور بر شمرده است.
نجف پور سابقا مسوولیت مشاور پژوهشهای علوم انسانی و دبیر کارگروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مرکز ملی و سرپرست امور پژوهشی پژوهشگاه فضای مجازی را بر عهده داشته است که در مدیریت جدید مرکز ملی برکنار شد.
کارویژه کارگروه فرهنگی و اجتماعی وزارت ارتباطات چه وظیفه ای داشت؟
شاید به اختصار بتوان گفت که ماموریت کارگروه فرهنگی وزارت فاوا استخراج دلالتهای فرهنگ در حوزه فاوا بود که خودش را در الگوهای توسعه، راهبردها، اولویتبندیها و همچنین معماری و الزامات طرحهایی چون شبکه ملی اطلاعات و یا مدلهای کسب و کار و امثالهم میتوانست نشان دهد. البته سابقه و نقطه شروع طرح بحث کارگروه فرهنگی وزارت ارتباطات از موضوع پیوست فرهنگی پهن باند بود که وزارت ارتباطات با مرکز ملی به اختلاف خورده بودند و بنده از طرف مرکز ملی موظف به حل مشکل شدم. در خلال جلساتی که با دوستان وزارت داشتیم برای بنده مشخص شد که دوستان همانطور که انتظار میرفت، بیشتر نگاه فنی، اقتصادی و حقوقی دارند و از فهم فرهنگی فاصله دارند و همین را به وزیر ارتباطات عرض کردم و پیشنهاد دادم نسبت به تقویت ساختار و نیروی انسانی فرهنگی وزارت اقدام شود. البته رییس وقت مرکز ملی هم از این ایده و همچنین کمک ما برای ارتقای ساختار و بدنه فرهنگی وزارت ارتباطات حمایت و تشویق کردند و همین مقدمهای شد برای تشکیل کارگروه فرهنگی وزارت ارتباطات.
متعاقبا رییس جدید مرکز ملی هم ضمن تایید تشکیل این کارگروه، از بنده خواستند که برای تشکیل و فعالیت آن کمک بکنم و برخی از اعضای حقیقی شورای عالی هم پیگیر و مشوق کار بودند ولی متاسفانه این کارگروه تا بحال به جایی نرسیده است. البته امیدوار هستم استعفای بنده گزکی برای دوستان باشد تا شاید کمی کار را جدیتر بگیرند.
چرا به جایی نرسید؟
تلقی بنده این است که علیرغم پیگیری و تلاش ما و اعضای کارگروه، فهم درستی از کار در ذهن مسوولان وزارت ارتباطات ایجاد نشد و ضرورت کار هم به درستی درک نگردید و متعاقبا اهتمام جدیای هم از طرف وزیر و معاونان شکل نگرفت. به طوریکه در سال 95 کلا 3 جلسه برگزار شد که آنهم به بحث کلیات گذشت و علیرغم پیگیریهای ما همکاریای از طرف معاونتها صورت نپذیرفت و حتی دبیرخانه کارگروه هم سامان نیافت و هیچ محلی برای پرداخت حقالزحمه کارشناسانی که دعوت به کار میکردیم ایجاد نگردید. ما پیشنهاد تشکیل پژوهشکده فرهنگ و فاوا را هم در مرکز تحقیقات مخابرات دادیم که در نهایت به ابلاغ یک گروه پژوهشی اکتفا شد که طبق ادعای رییس مرکز به دلیل عدم تخصیص بودجه و نیروی انسانی، آن هم به جایی نرسید. دو سه ماه بعد از شروع فعالیت، من در باب اکثر نامههای که به وزیر نوشتم پاسخی دریافت نکردم و حتی وقتی استعفا هم دادم هیچ بازخوردی نه در مخالفت و نه در موافقت بروز ندادند!.
البته قبلا چند نفر از سر خیرخواهی به من گفته بودند که در وزارت ارتباطات، شخص وزیر، رییس نیست و یک تیم دیگری کارها را مدیریت میکنند و اینکه اگر آن تیم همراهی نکنند کاری پیش نخواهد رفت. فکر میکنم این حرف قابل تاملی بوده است.
متاسفانه برخی مسوولان ما هم عادت کردهاند که وقتی رهبری یک صحبت و یا تاکیدی میکند سریعا یک سخنرانی و لبیک رسانهای میکنند و چند کار نمایشی انجام میدهند و بعد از ایجاد فضاسازی رسانه ای، کار را رها می کنند. این کاری است که توسط گروه های مختلف سیاسی با اشکال مختلف انجام میشود و امثال ما که در فعالیتهایمان جز چارچوبهای نظام و رهبری قید دیگری نداریم سر کار میرویم.
همین مضمون را یکی از معاونان وزارت ارتباطات که شاید راضی نباشد اسمش را بگویم، به من گفت و اشاره کرد که کار بیشتر یک کار نمایشی بوده است نه کار جدی. همین مطلب عزم مرا برای استعفا جدیتر کرد.
برخی ممکن است بپرسند که اصلا فرهنگ چه نسبتی با فناوری های اطلاعات و ارتباطات میتواند داشته باشد؟
بهتر است در وهله اول به تعیین نسبت فناوری و فرهنگ بپردازیم و به تبع آن طبعا تکلیف فاوا هم که نوعی فناوری است مشخص میشود.
فناوری(technology) وسیله ای برای برآوردن منویات انسان است و برخلاف علم، غایت شناختی ای در آن وجود ندارد و بیشتر به دنبال امور کاربردی و تامین نیازهای انسانی است. همین شأن کاربردی بودن و تامین کردن نیازها و امیال انسانی، نقطه ورود امر فرهنگی در ساختار درونی فناوری است. طبعا وقتی میل و اراده بنده و اهداف کاربردیای که دارم در تعیّن بخشی به فناوری نقشآفرین میشود، در این صورت با تغییر ارادهها، امیال و اهداف من، ساختار فناوری هم تغییر میکند و از فرهنگی به فرهنگی دیگر، فناوریهای متکثری امکان و ضرورت ظهور مییابند.
البته باید دقت کرد که فناوری را نباید با قوانین و توانشهای علّی طبیعت اشتباه گرفت، فناوری صورتبندی و ترکیب و سازماندهی خاصی از توانهای علّی موجود در طبیعت است که میل و اراده و غایات انسانی به صورتی خاص آنها را در کنار هم سامان میدهد و ساختاری خاص را میسازد. در حالی که مسامحتا، قانون جاذبه و یا سبکی چوب پنبه و خورندهگی اسید ربطی به اراده انسان ندارد و به همین ترتیب به اینها فناوری گفته نمیشود. فناوری چیزی است که انسان بر اساس هدفی کاربردی از توان های علّی طبیعت و اشیا استفاده کرده و با ترکیب و صورتبندی خاص آنها در کنار همدیگر، ساختار خاصی را میآفریند. مثلا از توان علّی چوب پنبه، که همان سبک بودن است، برای ساخت نشانگر روی قلاب ماهیگری استفاده میکند و به همین ترتیب فناوری های ترکیبی و پیچیدهتر می سازد.
پس فناوری یک برساخته فرهنگی و اجتماعی است و واجد و حامل روح فرهنگی موطن خویش است و غایات، آرزوها، مبانی و فلسفه، ارزشها و اولویتها و نیازهای جامعه در آن متجلی است. طبیعی است که وقتی یک فناوری از جامعه ای به جامعه دیگر برده میشود با تغییر همین عناصر فرهنگی، علی الاصول نیاز به حک و اصلاح ساختار و کارکردهای فناوری به عنوان یک ضرورت عقلانی خودنمایی می کند. این نکته مهمی است که متاسفانه از ابتدای آشنایی ما با مدرنیته، البته بیشتر به دلیل فشارهای تمدنیای که از طرف کشورهای متجاوز غربی بر ما وارد میشد، مغفول واقع شده است و ولع ما به سمت اقتباس غیرروشمند و توسعه فناوری بدون ملاحظات فرهنگی، سوق یافته است و همین غفلت، آسیبهای خود را در چند عرصه نشان داده است: اولا: خود فناوری درست فهم نشده و در کانتکس فرهنگی جامعه ما جا نیفتاده و متعاقبا کارایی لازم را نیافته است و از ظرفیتها و فرصتهای آن به خوبی استفاده نشده است، دوم: اثرات مخرب فرهنگی و اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی ایجاد کرده است.
حال با این ملاحظاتی که در باب فناوری داشتیم میتوانیم فناوری اطلاعات و ارتباطات را مورد بررسی قرار دهیم. البته با این توجه که فاوا از سه رکن مفهومی تشکیل شده است: فناوری، اطلاعات، ارتباطات. ما در باب فرهنگی بودن فناوری سخن گفتیم، اطلاعات هم امری فرهنگی است و ارتباطات هم به مراتب امری فرهنگی است. پس شما در حوزه فاوا با استمزاج سه شأن فرهنگی مواجه هستید که همین مساله پیچیدهگی و به همان میزان اهمیت توجه فرهنگی به فاوا را بیشتر میکند.
پس مشخص است که وزارت ارتباطات برخلاف تصور و فرمایش دوستان شأن پررنگ فرهنگی دارد ولی در ساختارش هیچ بروزی نیافته است. من فکر میکنم جای خالی مرکز فرهنگی در حد مدیر کل و حتی معاونت در وزارت ارتباطات خالی است. البته ایده وزارت فضای مجازی هم به جای وزارت ارتباطات به نظرم جای تامل دارد.
با تدوین پیوست فرهنگی برای طرحهای فاوا نظر شما تامین میشود؟
خیر. تلقی بنده این است که پیوست فرهنگی بیشتر برای ایجاد تمهیداتی در پیرامون فاوا است تا اثرات منفی آن را کاهش دهد و در صورت امکان وجوه مثبت آن را ارتقا دهد (حداقل این تصوری است که الان از پیوست فرهنگی جا افتاده است) و عموما هم تمرکز بر فرهنگ و اخلاق کاربر دارد و در عین اینکه یکی از مولفههای دلالت فرهنگ در حوزه فاوا میتواند باشد ولی این کف کار است چرا که فرهنگ در ساختار درونی فناوری هم تاثیر دارد و این خودبخود در معماری و الزامات فاوا و سیاستهای توسعه آن خود را نشان می دهد. ما الان الگوی توسعه فاوا مبتنی بر شاخصهای فرهنگی را نداریم. دوستان ما هم فکر میکنند با تند تند سیم و کابل کشیدن و توسعه زیرساخت و خدمات، توسعه خواهیم یافت در حالی که اینگونه نیست. فرآیند توسعه فاوا نیازمند الگویی مبتنی بر اکوسیستم بومی است و حتما ملاحظات و الزامات فرهنگی و اجتماعی دارد.
البته این ملاحظات و الزامات اقتباس و توسعه فناوری مختص به فاوا نیست و ما در تمام حوزه های فناوری نیازمند اتخاذ این موضع هستیم ولی متاسفانه در تمام عرصه های حکمرانی کشور مورد غفلت واقع شده است. اخیرا به همت دانشگاه باقرالعلوم ع و استاد بزرگوارم جناب آقای پارسانیا همایشی با همین موضوع در حال برگزاری است که به دنبال واکاوی نسبت فرهنگ و فناوری در لایههای نظری و راهبردی است که اقدام مبارکی است.
شما فضای مجازی را چیزی متفاوت از فاوا دانستید و در باب نسبت فرهنگ و فاوا توضیح دادید، در مورد نسبت فرهنگ و فضای مجازی چه میتوان گفت؟
ببینید اگر ما فضای مجازی را اینگونه تعریف کنیم که جامعهای شکل گرفته بر بستر فناوریهای اطلاعات و ارتباطات است، طبعا در عین اینکه وجوه فرهنگی فاوا را خواهید داشت، شما با یک جامعه انسانی هم مواجه خواهید بود که ذاتا فرهنگی است. جامعه ای که ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارد که اگر قائل به ادبیات مهندسی فرهنگی باشید تمام ابعاد آن فرهنگی خواهد بود و البته یک بعد بسیار مهم به نام فناوری هم دارد که بدون آن امکان شکلگیری این فضا وجود ندارد. این نوع فهم از فضای مجازی فارغ از مباحث فرهنگی، در سیاستگذاری و حکمرانی آن هم بسیار راهگشا خواهد بود و ما را از ادبیات صرف آی تی و آی سی تی، به سمت ادبیات علم الاجتماع ارتقا خواهد داد.
ما سابقا در مرکز ملی سعی کردیم این ادبیات را جا بیندازیم که الحمدلله مورد پذیرش مسوولان و همکاران وقت قرار گرفت و به همین سیاق ما پیشنهاد تغییر ساختار مرکز ملی را دادیم. الان مرکز ملی چهار معاونت تحت عناوین محتوا، مقررات، فناوری و امنیت دارد. اشکال ما این بود که حوزههای راهبردیای چون اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع کجای این ساختار هستند؟ مشکل هم به مدل مفهومی فضای مجازی بر میگشت که مبتنی بر تعریف و تصور آیتی تدوین شده بود و فضای مجازی را به عنوان یک جامعه(society) در نظر نگرفته بود.
این نگاه توانست به خروجی در حوزه سیاستگذاری برسد؟
اصلا این نوع نگاه به فضای مجازی، خودش یک تحول در حوزه سیاستگذاری و همچنین کیفیتِ سیاستها و اقدامات است. ما در حوزه پژوهشهای علوم انسانی و کارگروه فرهنگی مرکز ملی، نسبت به تدوین سیاستهای ارتقای رسانههای اجتماعی (همان شبکه های اجتماعی) و همچنین OTT ها اقدام کردیم و به بسته سیاستی رسیدیم. طرح اکوسیستم فضای مجازی سالم ، مفید و ایمن در مجموعه ما کار شد. بازطراحی ساختار پژوهشی مرکز ملی و پژوهشگاه فضای مجازی از دیگر کارهای ما بود. پیوست فرهنگی ارتباطات پهن باند سیار کار مشترک ما با یکی از معاونتها بود. مرامنامه اخلاقی فضای مجازی و سیاستهای کلان فضای مجازی در برنامه ششم توسعه و متعاقبا احکام برنامه ششم هم در مجموعه ما تدوین شدند. یک تلاشی هم برای تدوین نظام جامع فضای مجازی کشور کردیم که به جایی نرسید و موارد دیگر. البته یکی از روالهای جدی ما مشارکت در برنامه های مرکز ملی و تلاش برای گنجاندن الزامات فرهنگی در برنامه های مذکور بود.
طرح فضای مجازی سالم به کجا رسید؟
فکر کنم تنها مصوبه سال 93 شورای فضای مجازی همین طرح فضای مجازی سالم بود که ما در آن به دنبال راهاندازی یک اکوسیستم در فضای مجازی بودیم که شاخصهای سلامت، ایمنی و مفید بودن را تامین کند. این اکوسیستم مبتنی بر مشارکت آزادانه ذینفعان فضای مجازی مثل کاربران، تولیدکنندگان محتوا و خدمات و سرویس و سایر ذینفعان بود. سیاستها و تقسیم کار و طرح کلی این اکوسیستم هم به نوعی طراحی شد و ما شروع به رایزنی با بخش خصوصی و عمومی و دولتی کردیم تا ظرفیتهای بالقوهای که دارند را وارد این اکوسیستم بکنند که بالغ بر 15 مورد را توانستیم درگیر بکنیم که در همین اثنا تغییر و تحولات مرکز ملی رخ داد و کار قریب به یک سال متوقف شد. البته متعاقبا ادامه کار به معاونت محتوا سپرده شد که طبعا الان باید ایشان گزارش بدهند. ولی توقف قریب به دو سال یک طرح کلان و حیاتی برای جامعهای که شدیدا نیازمند محتوا و خدمات سالم است معنی دار نیست.
وضعیت شورای عالی فضای مجازی و مرکز ملی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ترجیح میدهم در مورد مرکز ملی خیلی صحبت نکنم چرا که کمی زود است تا در مورد عملکرد دوستان قضاوت کرد و باید چند صباحی بگذرد تا بتوان بر اساس بیلان کاریای که در اجرای سیاستهای ابلاغی ارایه خواهند داد قضاوت کرد. البته محذوریتهای مالی و ساختاری و ... مرکز ملی و عدم اهتمامهای دولت را هم باید دید و با احتساب همه موارد فوق، حتما عملکرد مسوولان مرکز ملی مورد ارزیابی کارشناسان و اهل فن قرار خواهد گرفت. ولی در باب شورای عالی، فقط به همین نکته اکتفا میکنم که وقتی دبیر شورا یکی از توفیقات را برگزاری منظم جلسات بر میشمرد میتوان حدس زد که چقدر مشکلات داریم. شورایی که مسالهاش باید طراحی و راهبری نظام حکمرانی فضای مجازی باشد الان یکی از توفیقاتش شده برگزاری منظم جلسات!... این بسی جای تاسف دارد.
علت چیست؟
متاسفانه ما در حوزه کار جمعی هنوز به بلوغ کافی نرسیدهایم و نمیتوانیم در عین حفظ مواضع مدیریتی و سیاسی، در امور کلان حاکمیتی همکاری مثبت داشته باشیم و سریعا همه چیز را سیاسی و سیاه و سفید میکنیم و متعاقبا کارهای اساسی کشور روی زمین میماند و همه چیز تبدیل به گروکشی و جنگ و دعوا میشود. واقعا برای بنده و خیلی دیگر جای سوال است که مثلا علیرغم تاکیداتی که رهبری کردند چرا مشکلات و موانع مالی و ساختاری مرکز ملی حل نشد و یا اینکه برخلاف فضاسازی رسانهای که مسوولان وزارت ارتباطات میکنند چرا راهاندازی شبکه ملی اطلاعات درست پیش نرفته و بسیاری موارد دیگر. تلقی من این است که الان حکمرانی فضای مجازی کشور یک کار روی زمین مانده است و لازم است تمام گروهها و جریانها و مسوولان بدون ملاحظات و منویات سیاسی و قومی و قبیلهایشان در این حوزه مشارکت و همکاری جدی نمایند.