کد مطلب: 461460
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۰۱
رسالت در یادداشتی به دکتر حامد حاجیحیدری نوشت: قضیه: ما در سابقه خود یک دهه 40 را گذراندهایم که در آن، شهری مانند تهران، با فیلم فارسیهایش نام بردار و با شهوتهایی که ربطی به "عشق حافظ" نداشت مشهور شد و واکنش متفکران و مصلحان این کشور در آن روزگار، به آن وضع و حال کوبنده و جدی نمود یافت، طوری که بیگمان، یکی از ریشههای وقوع انقلاب اسلامی، شورش همگانی علیه "شفافیت شر ولنگاری" بود، و البته یکی از اولین دگرگونیهای بزرگ در آستانه انقلاب، "مسئله حجاب" شد. "سندرم فرهنگی دهه 40"، در روزگار ما و از بیست سال پیش، با نوعی سهلانگاری در پوشش که سال به سال رنگ تازهای به خود میگرفت تکرار شد، ولی رفته رفته، پیش رفت و پیش رفت تا به غایت "گلشیفته" رسید. حالا دیگر کسانی که فقط اندکی "مسئله حجاب" داشتند، از پایان زشت و کریه این مسیر آگاه شدهاند و کم کم صدایشان بلند میشود از این وضع و حال.
بالا رفتن آمارهای نژند طلاق و سستی در بنیان خانواده، و تمرکز آمار طلاق در قطبهای مرفهتر کشور، یعنی تهران و کرج، و همچنین تراکم 50 درصدی طلاقها در ازدواجهای زیر پنج سال در این دو شهر، و همچنین فراوانی آسیبها در قشرهایی مانند سینماگران، ظهور پدیده اسیدپاشی، شیوع قتلهای ناموسی، خیانتهای همسران و تجدید فراشهای منجر به طلاق، همه اینها و بیش از اینها نشان میدهد که "شر ولنگاری" مجدداً شفاف شده است، و این که جامعه تهرانی و کرجی در این مسیر همچنان مبهوت پیش میرود، را باید در این دانست که مصلحان اجتماعی، این موضوع بسیار مهم با این همه ابعاد گسترده اجتماعی را هنوز به صدر اولویتهای خود منتقل نکردهاند و ایدهای برای یک مباحثه اجتماعی وسیع در این موضوع طرح ننمودهاند.
شاید 20 سال پیش، در مورد لزوم مواجهه جدی مصلحان اجتماعی با این سیر متزاید برهنه شدن زنان، تردیدهایی وجود داشت، و همه نگاهها به سمت "کار فرهنگی دستگاههای مسئول" دوخته شده بود. ولی در شرایط فعلی قضیه طوری ابعاد وقیح خود را آشکار کرده است که فوریت اصلاح خود را، خود به زبان بلند فریاد میکند. جستن راهی برای مواجهه موردی با اسیدپاشی و خیانت و مدلینگ و سایر آسیبهای تبعی که از این ناحیه پدید آمده است، همچون تسکین درد بدون درمان ریشه است. از این ریشه هر روز عارضهای برون میریزد. باید برای آن فکری کرد.
کاوش اول در قضیه:
ملهم از رویدادهای دهه 40، و نحو واکنش سه مصلح اجتماعی بزرگ در آن دوره، یعنی شهید مرتضی مطهری و مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحوم محمد اقبال لاهوری که آثارش در آن وقت بازخوانی مهمی یافت، برداشت من این است که درمان ریشهای این نحو سهلانگاریها در زندگی فردی و اجتماعی که در یک عنوان کلی به آن "سندرم فرهنگی دهه 40" اطلاق کردم، دعوت جدی و بیپیرایه مردم به پاسخ مجدد به پرسش "چه باید کرد؟" است.
فیالحال، به نظر میرسد که بسیاری از اقشار متوسط شهری که پیشران تکرار آسیبهای فرهنگی دهه چهلی هستند، آنچنان مشغول استقرار زندگی خود در کلانشهر گردیدهاند که رفته رفته یا ناخودآگاه به سمت "یه کاری میکنیم ببینیم چی میشه" گسیل میشوند. پرسش اصلی که آنها باید خطاب به خود یا دیگران پاسخ گویند این است که "نهایت آنچه میکنیم چه خواهد شد؟". این پرسش، اصل و جوهر و مایه اصلی است که در پاسخ به سؤال "چه باید کرد؟" توقع آن میرود. آیا زنان و دخترانی که به ویژه طی 20 سال اخیر، با هتک معیارهای اخلاقی و ملی و دینی حجاب، قبح این حریم شکنی را شکستند، فرجام این خط را تا اسیدپاشی یا "گلشیفته به مثابه ننگ ملی" را ملاحظه کرده بودند؟
کاوش دوم در قضیه:
"مسئله حجاب"، یک نمونه از سندرم آسیبهای فرهنگی دهه 40 است. ما در هر زمینهای باید از خود سؤال "چه باید کرد؟" را با این گرایش که "نهایت آن چه میکنیم چه خواهد شد؟" بپرسیم. در پاسخ به این پرسش، با عقل متعارفی، به دشواریهایی بر میخوریم؛ این دشواری که پرده زمان و آینده پیش چشمان ما کشیده شده است. این مشکل، در تأملات دهه چهلی مصلحان اجتماعی خود را نشان داد، و همه را به این مسیر رهنمون شد که تنها مسیر پاسخ به سؤال "نهایت آن چه میکنیم چه خواهد شد؟"، "معادنگری" یک دین قابل اعتماد است.
در مجادلات دهه 40 میان چپها و لیبرالها و اسلامگرایان، نهایت مباحثات به اینجا منتهی شد که نهایت امور در استمرار آینده، یا همان "معاد" در هیچ دستگاه بشری قابل برآورد نیست، و همواره از این روی بوده است که بشر در ادوار مختلف تاریخ خود به ادیان پناه برده است. معجزات همه ادیان و از جمله، مسیر قویم دین ابراهیمی موسی و عیسی و پیامبر اعظم (ع)، همواره چنین بوده است که تنها نبی به اذن خداوند، از آینده خبر میداده است، و مردم با اتقان به این پیشنگری، به نبی ایمان میآوردند و پاسخ به پرسش "چه باید کرد؟" را با راهنمایی "نهایت آن چه میکنیم چه خواهد شد؟" در آیینه دین ابراهیمی نظاره میکردند. در این آیینه معلوم میشد که اگر روسری یک خانم اندکی به عقب برود، تبعات آن پس از 20 سال چه خواهد شد، و بدین ترتیب، یک بانوی تابع اصول، و مؤمن به پیشنگرههای دین ابراهیمی راجع به معاد اعمال، به هر مرارتی، حجاب خود را حفظ میکرد تا 20 سال بعد، بخشی از مسئولیت اخلاقی اسیدپاشی بر چهره دختران به عهده وی نباشد.
کاوش آخر:
از چهار هزار سال پیش، از زمانه حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام، تا کنون، شاخههای مختلف دین ابراهیمی، از سوی هوشمندترین مردم دنیا، یعنی مردم غرب آسیا و بینالنهرین، مدام سنجیده و آزموده شده است، و این مردم، همچنان، مهمترین تکیهگاه خود برای پاسخ به سؤال "چه باید کرد؟" را در این آموزههای معادنگر ابراهیمی میجویند. در حالی که نقطه اتکاء علم شیمی، مدل فرضی "بور" است که تنها
صد سال آزموده شده است، و با اتکاء این دانش، ما ماده پوشش خود را از مواد سمی نفتی تدارک و بر تن میکنیم، انتخاب با ماست که مسیر مطمئن دین ابراهیمی را که چهار هزار سال آزموده شده و هر بار که به درستی به عمل آمده، آزمون خود را به نیکی و عظمت پس داده است را به عمل آوریم یا خیر.
بیست سال پیش، شماری از جوانان آن روز که امروز پا به میان سالی نهادهاند و با اسف و آه، تصمیم گرفتند تا با هدایت عبدالکریم سروش، در مسیر اصلی دین و عمل اجتماعی دینی تشکیک کنند. همان طور که اولین تبلور مسلمان شدن نوکیشان اروپایی حجاب است، بیست سال پیش، اولین تبلور سروشیسم هم خود را در شل و ول شدن روسریها نشان داد. و امروز پس از بیست سال، ما شاهد نتایج و عوارض آن تشکیک و آن شل و ول شدن مسیر دین را ملاحظه میکنیم. پروردگار مالک معاد است که دقیقاً میداند که سهم هر یک از آن دختران بیست سال پیش در هر مصیبت اسیدپاشی امروز تا چه پایه است، ولی این را میدانیم که اگر روسریها سست نمیشد، اگر حرمتها پابرجای میماند، اگر زندگی اجتماعی پر شور زن انقلابی در سایه حجاب باقی میماند، و اگر شرافت زن به ملعبه جنسی مردانه تقلیل نمییافت، بیگمان امروز، با امواج سهمگین اسیدپاشیها و خیانتها و طلاقها و ... مواجه نبودیم.
یک ملت کامیاب، پیشینه خود را از دست نمیدهد، بلکه مدام بر آن میافزاید. ما تجربه دهه 40 را پشت سر داریم. واکنش متعهدانه مصلحان اجتماعی بزرگ خود را نیز در حافظه خود داریم. اکنون ما هستیم که باید مسئولانه تصمیم بگیریم که روند برهنه شدن زنان در عرصه اجتماعی را ادامه دهیم یا خیر. امسال نیز فصل گرم آغاز شد، و دختران موطن من، بخش دیگری از لباس خود را از دست دادند تا بیشتر در دسترس مردان باشند، بدون آن که دقیقاً بدانند و به ما بگویند که غایت این مسیر که خود را در "گلشیفته" نشان داد، برای اجتماع موقر ما مناسب است، یا هر ایرانی باید به واسطه "گلشیفته" شرمنده باشد. باید برای این معضل فکری کرد. باید فکری کرد. فکر... فکر...
کلمات کلیدی : روزنامه رسالت+فیلم فارسی+طلاق+حجاب