نظر منتشر شده
۱۹
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 167863
نخبگان سیاسی امروز ایران چگونه ظهور می کنند؟
داود سبزی، 17 مهر 91
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۱
گردش طبیعی و نظامند نخبگان براساس شایستگی و ارزش های مورد اتفاق در هر نظام سیاسی می تواند ضامن سلامت و شکوفایی در جامعه باشد و به انحصار طلبی گروهی و حزبی پایان دهد.

در نظام پهلوی که به صورت نانوشته به عنوان یک نظام کاستی عمل می کرد، کانال پیشرفت، ترقی و مشارکت در تصمیم سازی افراد محدود به حمایت خارجی، وابستگی به دربار و پایگاه طبقاتی آنان در درون حکومت تعریف شده بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی این نظم مستقر برهم خورد و راه برای مشارکت در مباحث کلان جامعه برای تمام افراد باز شد. جمهوری اسلامی ایران منادی گفتمانی است که هسته اصلی آن تعهد به ارزشهای انقلاب برای سیر و پیشرفت در درون سیستم حکومتی است، امری که قبل از آن و در نظام های گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. در این باره می توان اشاره ای به انتصابات و انتخاب های امام خمینی (ره) بدون ملاحظه طبقاتی افراد وبراساس شایستگی، تعهد و پایبندی به ارزشهای اسلامی نمود. دراین میان پیروزی دولت شهید رجایی در انتخابات مردمی و انتصابات فرماندهان دفاع مقدس، امید به استمرار این رویه را نزد عامه مردم دوچندان کرد.

همانگونه که تعهد و ارزشهای انقلابی و اسلامی باعث همگرایی نیروهای سیاسی در ابتدای انقلاب شد، اما دعواهای نازل سیاسی و تنگ نظری های که در اوایل دهه شصت بر برخی نیروهای انقلابی عارض شد، باعث کنار گذاشته شدن نیروهای کارآمد جامعه به بهانه های سیاسی و حزبی و جناحی شد و بعضاً کارهای بزرگ در دستان کسانی قرار گرفت که توانایی انجام آنها را نداشتند. این عوامل باعث شد سیر ورود افراد به سیستم حکومتی بر همان مبنای شایسته سالاری و تعهد انقلابی باقی نماند و پارامترهای دیگری برای چهره شدن در عالم سیاست چه در حوزه رسمی و حکومتی و یا غیر رسمی خود را نمایان کند. این اولین آسیبی بود که در سطح انتخاب کارگزاران بر نظام اسلامی وارد شد.

برای نمونه در دوران بعد از جنگ تحمیلی و در دوران ریاست جمهوری علی اکبرهاشمی رفسنجانی می توان به سیاست های تعدیل اقتصادی و ریاضتی اشاره کرد که در این دوره اعمال شد و قشر مستضعف جامعه با یک واژگونی مفهومی به قشر آسیب پذیر جامعه تبدیل شد و کرامت این قشر را تنزل داد. اینها همه مواردی است که سیاستمداران وقت ایران قادر به درک کامل آن وچگونگی تعامل با آن نبودند.

تا اینکه چندین سال بعد کسی با ادعای احیای این مفاهیم و رسیدگی به اقشار آسیب پذیر، ولی بدون تعهدی معنا دار به این قشر به قدرت می رسد. کسی که توسط هوادارانش، رجائی زمانه نامیده می شود، درحالی که کمتر نشانی از شهید رجایی و شایستگی های آن شهید بزرگوار دارد و با درد روزمره مردم خود بیگانه. نمونه کوچک آن را می توان در تورهای ایشان در سفر به نیویورک دید.

اتفاق ناخشایند دیگر را باید در عرفی کردن مفاهیم مذهبی و خرج کردن از خزانه شخصیت ها واسطوره های انقلاب اسلامی برای رسیدن به اهداف شخصی و گروهی و سیطره بر قدرت سیاسی از جانب بعضی از جریانهای سیاسی دید. این نگاه ابزاری متاسفانه برای دولت کنونی قرین موفقیت بوده است و توانسته است خواسته های تبلیغاتی ایشان را برآورده کند، در حالی که این امر به شدت از توان گفتمانی انقلاب اسلامی چه در نزد عامه مردم و چه درسطح بین المللی کاسته است.

این روند همچنان ادامه یافت و دوری از ارزشها و معیارهای انقلابی در دوران دولت دهم به منتها درجه خود رسید. این دوره را باید عصر دوری از معیارهای انقلابی برای انتخاب کارگزاران نظام دانست. جایی که خودسری و خودمحوری ریس جمهور محترم به همراه پیرو پروری وی قائده اصلی برای ورود و تاثیرگذاری بر سیاست ها قلمداد می شود. نمونه بارز این پدیده را می توان در مورد انتصاب سفیراسبق ایران درایتالیا و سفیر کنونی ایران در افغانستان و سفیر ایران در مالزی دید. در این بین علاوه بر سیره فوق الذکر، ایجاد ضدیت در درون نظام به حدی رسید که درست بر خلاف آموزه های اسلامی-انقلابی و بر خلاف آموزه های شرع مقدس اسلام " رحماء بینهم " است.

دولتی که از درون مجموعه اصول گرایی سر برآورد ولی توان شنیدن صدای منتقد خود را حتی در خانه ملت ندارد. این امر ظرفیت نظام و بالطبع کارآمدی آن را با چالش های اساسی مواجه کرده است. منطق انتخاب تیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولت دهم (اگر تیمی فرهنگی وجود داشته باشد) براین اصل ساده بنیان گذاشته شده است که یکدستی و تک صدایی و همنوایی با ریس جمهوردرآن به عنوان اصول اساسی به شمار می رود.

این امر در کوتاه مدت به دو نتیجه متضاد ختم می شود: نتیجه اول عدم تناقض و تعارض در موضوعات مختلف در حلقه پیرامونی دولت و رییس جمهوری است، امری که شاید خوشایند دولت باشد و نتیجه دوم را باید در تضییع منافع ملی و فرصت های جامعه در نبود یک سیستم صحیح کارشناسی مورد وثوق نخبگان جامعه دانست.

اگر از حوزه رسمی و حکومتی بگذریم در عرصه غیر رسمی نیز ظهور چهره هایی که می توان نبض اجتماعی جامه را با آنها شناخت نیز دچار پیچیدگی های خاصی شده و از عدم تعادل در تعریف نخبگان سیاسی رنج می برد. به صورتی که در این عرصه بیان سخنان نامتعارف و گاهاً در تعارض با ارزشهای مسلم جامعه از سوی کسانی که نه سابقه ای در عرصه سیاسی اجتماعی داشته اند و نه صلاحیتی برای بیان آن مطالب، با واکنش توام با تحسین و یا انتقاد شدید جامعه روبه رو شده اند.

این امر منتج به شناخت جامعه از این افراد تحت عنوان دگراندیش و یا فعال سیاسی، مبارز راه آزادی یا هر عنوان بی مسماء دیگردر شده است. درحالی که خود این افراد از حقیقت این امر به خوبی واقفند که کمترین هزینه و زحمت را برای اسمی که به آن رسیده اند نپرداخته اند.
در این باره می توان به پدیده نامبارک اکبر گنجی و امثال ایشان در عرصه رسانه ای و جامعه روشنفکری و همچنین کسانی که در غائله سال ۸۸ به آرزوی دیر پای خود یعنی چند روز حبس و بعد از آن خارج نشینی و پناهندگی سیاسی و رسیدن به شهرت کاذب، اشاره کرد. این افراد تمام اسم و شهرت خود را مدیون فرهنگ سیاسی غلطی باید بدانند که امروز بر جامعه ما حاکم است.

سر آن ندارم که به بررسی تحلیلی جزء به جزء افراد و جریانات سیاسی وبررسی چرایی رشد این افراد در جامعه و واکنش ها و درست یا غلط بودن آن بپردازم، اما این روند، روندی نخواهد بود که آنها بتوانند به جامعه و جایگاهی که از آن برخواسته اند خدمتی کنند. این دو طیف نام برده در یک اصل بنیادی مشترکند و آن مقاومت در مورد اصول و ارزشهایی است که نظام جمهوری اسلامی ایران بر آن مبتنی است یا حداقل برآن، در درون جامعه اجماع وجود دارد. به مبارزه خواندن این اصول در تاریخ قطعا حرکت در جهت منافع شخصی و گروهی تعبیر خواهد شد.
 
United States
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۲:۳۶:۲۹
وقت این تحلیل الان نیست، الان که این دولت در پایان عمر خود هست. وقت این تحلیل ۴ سال پیش بود. الان باید مجموعه اصولگرایان نسبت به عملکرد این دولت پاسخگو باشند. به هر حال این دولت محصول حمایت همه جانبه اصولگرایان هست. نمیتوانند حالا که این دولت به اتمام رسیده، علم مخالفت و انتقاد از آن بردارند و خود را از تبعات تصمیمات این دولت مبرا بدانند. (982887) (moderator1)
 
ابوالحسن-ع
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۷:۴۰:۲۶
نخبگان سياسي كساني هستند كه قدرت آنها در يك نظام اجتماعي دمكراتيك مبتني بر قانون اساسي به عنوان اشتقاقي از حاكميت و استقلال ملي توجيه وتعريف مي شود .لذا نخبگان سياسي را مي شود گروه هاي موظفي كه انتخاب شده و به طور قانوني مشروعيت پذيرفته است (982918) (moderator1)
 
عیسی
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۷:۴۲:۴۳
نخبه سياسي با برخورداري از برجستگي خاص و فضايلي بازر چون هوش، ذکاوت، مهارت، سواد و آگاهي و خلاقيت به مثابه بخش اصلي قدرت حاکم هستند که رفتار سياسي آنان حوزه وسيعي از جامعه را به صورت مستقيم و غيرمستقيم تحت سلطه خويش در مي آورد. بنابراين قدرت سياسي نخبگان قدرتي است که در درون نظام سياسي اعمال مي شود (982919) (moderator1)
 
abbas
United Kingdom
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۸:۲۳:۵۵
احمدی نژاد ناشناخته چگونه نخبه شد و رای آورد؟ چه کسی فکر میکرد ایشان رای بیاورد؟ (982964) (moderator1)
 
hosin
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۱۱:۳۱:۲۸
اگر روزی که کوروش بزرگ وارد بابل شد و عظمت و شوکت ایرانیان را به رخ دنیای باستان کشید میدانست که 2500 سال بعد کسانی مانند احمدی نزاد را نخبه مینامند و بر حاکمیت کشور میگمارند همانموقت بهتر بود که ایران را تسلیم با بلیان نموده و به خانه اش برگردد
تنها شانسی که ما امروز داریم این است که احمدی نزاد و امثال آنها در جایگاه رهبری نیستند و گرنه ما هم باید میرفتیم خود را تسلیم بابلیان باستان میکردیم (984076) (alef-4)
 
ali
United Kingdom
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۸:۲۷:۰۶
از لحاظ اصول گرایان هرکس که بتواند به رفسنجانی و خانواده ایشان بد و بیراه بگوید، نخبه است. (982967) (moderator1)
 
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۸:۴۱:۵۳
سلام با تمام احترامی که نسبت به سایت الف و آقای توکلی دارم این انتقادهای ضعیف و بچگانه رو اصلاً نمی پسندم مثلاً در رابطه با همین هیئت همراه آقای احمدی نژاد به نیویورک اینم شد انتقاد. به نظر بنده بدور از هرگونه تعصب احمد نژاد انصافاً برا مملکت زحمت کشید. (982982) (moderator1)
 
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۰۴:۳۵:۵۸
با عرض خدمت آقا حسین
هزینه 11 میلیون دلاری سفره آقای احمدی نژاد به نیویورک به نظر شما کمه/ لازم به ذکره که هزینه هیات کشور عراق در سال گذشته 2 میلیون دلار بوده
. در ضمن لشکر کشی خانوادگی چه مشکلی رو از سیاست داخلی و خارجی ایران می تونه حل کنه (983828) (alef-4)
 
سيد ابراهيم كراماتي
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۸:۴۶:۴۸
خيلي ساده و در عين حال حكيمانه ؛ كافيست كه فرد حدود 2 سال سابقه استانداري به عنوان فرماندار در محل ارتقاء و همين حدود سابقه شهرداري با چاشني وسيع رسانه اي براي بزرگنمايي خدمات ايشان در كارنامه داشته باشد ؛ تا از سوي مرجع عالي ناظر به عنوان رجل سياسي شناخته شود كه جايگاهي بس رفيع تر از نخبه سياسي است و بعد وارد كورس رقابت شود و ببرد و بكند هر آنچه كه دلش بخواهد . به همين سادگي و به همين راحتي ! (982983) (moderator1)
 
پیمان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۸:۵۲:۱۶
بنده بالای ۹۰٪ دوستان دوران دبیرستانم که از دبیرستان‌های خوب تهران بود و همچنین دوستان دوران لیسانسم که آنهم در یکی از دانشگاه‌های معتبر بود در حال حاضر در اروپا و آمریکا هستند و با این اوصاف هیچ قصد برگشت هم ندارند.

فکر کنم کسانی که در مدارس و دانشگاه‌های متوسط به بالای این مملکت درس خونده باشند اگر یک بررسی بکنند با همین مطلب مواجه خواهند شد.

بماند که ارتقا در سیستم اداری این مملکت داغون است اما اگر عالی هم بود کسی از نخبگان باقی نمانده. (982989) (moderator1)
 
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۰۹:۱۶:۵۱
حرف وحدیث نمیخواهد نخبگان ما در خارج از کشور کارهای درجه چندم برای بیگانه انجام میدهند بخمه گان خودمان هم دارند کشور را به نابودی نزدیک میکنند (983018) (moderator1)
 
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۰۴:۳۹:۰۱
نمی شه گفت نخبگان داران کشور رو به نابودی می کشونن
باید بگم که در میان نخبگان تعریف درستی ازمنافع ملی و چگونگی دسترسی به اون وجود نداره (983829) (alef-4)
 
ali
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۱۰:۵۷:۴۵
به نظر من اگر مجلس و قوه قضاییه در مقابل اعمال خلاف قانون یا فرا قانونی دولت موضع سخت اتخاذ می کردند کار به این مراحل نمی رسید پس نمی توان گفت فقط دولت مقصر است بلکه دو قوه مقننه و قضاییه با تسامح و تساحل خود نیز از عوامل بروز مشکلات امروز می باشند (983118) (moderator1)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۱۳:۳۰:۰۶
نخبگان همگی میروند خارج از کشور .وسلام (983264) (moderator102)
 
امین
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۱۳:۴۹:۱۵
نخبه سیاسی رای و تحلیل خودش رو داره
ولی تو کشور ما هر کس دنباله رو عده ای خاص باشه و با آب و تاب حرفهای اون عده رو نقل قول کنه و احسنت بگه میشه نخبه سیاسی
همه دنیا به این نتیجه رسیدن که تضارب آرا بین نخبگان سیاسی چرخ محرک جامعه هست ولی ما هنوز پا رو در یک کفش کردیم که همه باید یک حرف بزنیم وگرنه حتما از ایادی دشمن هستیم
کسی که بله قربان گو صرف باشه نخبه سیاسی نیست و اسم دیگه ای داره
اول نخبه سیاسی رو تعریف کنیم بعد بیایم گذشته و حال رو تعریف کنیم (983291) (moderator102)
 
۱۳۹۱-۰۷-۱۷ ۱۵:۲۳:۱۹
تا بوده همین بوده کاریش هم نمیشه کرد. فقط دعا (983398) (moderator102)
 
احمد
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۰۱:۲۴:۲۹
متاسفانه اقای توکلی بیشتر از انکه فکر کند حرف میزنند مخالفان جدی احمدی نزاد در این هفت سال همه روزه اشکالات ایشان را اعلام میکردند ولی اصولکرایان باور نمی کردند زیرا منافعشون اقتضا نمی کرد و ان موقع برای هر اقدام ایشان به به وچه چه میکردند وحالا که می خواهند مردم رو پای صندوق رای بکشند دارند از این ادم به هر عنوانی استفاده میکنند... گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست ....... برای حال و روز ایران وایرانی باید خون گریه کرد ....... (983799) (alef-4)
 
ایزما
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۱۲:۰۶:۳۸
وقتی در کشور نظام حزبی مطرود است ؟
وقتی عضو حزب بودن جرم تلقی شود ؟
وقتی 290 نماینده تنها در مجلس راه می یابند ؟
وقتی احزاب کشور در نظارت انتخابات نقشی ندارند؟
وقتی که زندانی سیاسی مجرم تلقی می شود ؟
وقتی فعالیت سیاسی عملی شرافتمندانه به حساب نمی آید؟

بنا برین امروز ظهور نخبه سیاسی مفهومی ندارد (984102) (alef-4)
 
۱۳۹۱-۰۷-۱۸ ۱۷:۲۲:۲۵
سلام

در خصوص موضوع بحث شما اشاره می نمایم به اینکه امروزه گردش نخبگان به نوعی تبدیل شده است به اینکه مدیرانی مادام الامر بین پست ها گردش نمایند.
مثال بارز آن سیستم امروزین وزارت خارجه است.

تعدادمشخصی مدیر وجود دارند که در مرکز مدیر کل هستند و رئیس اداره و در خارج سفیر. یعنی خلاصه اینکه مدیر مادام الامر هستند.

تنها گردش نخبگان در وزارت خارجه در تمامی سالهای گذشته خلاصه می شود در اینکه فردی که مدیر شده از پستی به پست دیگر منصوب می شود.

به بیانی دیگر در چنین سازمان مهمی مدیر نه اضافه می شود و نه کم و مثل قاعده فیزیک از شکلی (پستی ) به شکل (پستی دیگر ) تغییر شکل می یابد.

اگر هم تصادفی کسی در مرکز مدیر شود، قطعا باز هم سفیر نمی شود. یا جایی سفیر می شود که هیچ یک از مدیران مادام الامر علاقه ای به آن ندارند و یا فعلا ترجیح می دهند که در مرکز باشند.

شاید گفته شود خوب مگر آقایان بازنشسته نمی شوند .
خوب فکرش شده است!
بازنشستگی مال کارشناسان است!
تعداد زیادی از کارشناسان اخیرا بازنشسته شدند و مدیران مادام الامر به لطایف الحیل باز هم مثل ماهی لغزیده و توانستند بر خلاف قانون همچنان بمانند و حتی دارند به ماموریت های سه ساله می روند در حالی که همین حالا بازنشسته هستند طبق قانون چه برسد به سه سال دیگر!

آیا زیر سوال می روند مدیران مادام الامر؟ خیر ! چون مدیران خود به قانون پاسخ می دهند و می توانند به شکلی عمل کنند که ایرادی متوجه ایشان نشود.

شاید فکر کنیم که پس وزیر محترم چرا مقابل ایشان نمی ایستند؟ وزیر متشخص و عالم وزارت امور خارجه آیا می تواند با همه مدیران بالای 29 سال کار وزارت خارجه خود را درگیر کند؟ ! بله اما اگر همین مدیران مجددا قیام کنند و فشار بیاورند کار مدیریت سخت می شود. همانگونه که مسئولین محترم قبلی تلاش کردند و خود دچار مشکل شدند.

لذا قانون باید در چنین موردی عمل کند .
مطول شد کلام اما شاید مستقل و شاید در همین بخش چنین نظری را چاپ کنید.
شاید چنین مطلبی کمک کند به گردش نخبگان در وزارت خارجه
بالاخره مدیران مادام الامر زحمت کشیده اند و اجر ایشان با خداست اما حداقل بایستی اجازه کسب تجربه به دیگران را بدهند چون بالاخره یک روز می روند
تشکر (984259) (alef-4)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.