نظر منتشر شده
۱۴۰
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 148639
مناظره قلمی درباره طب سنتی+ جوابیه
بخش فرهنگی الف، 16 فروردین 91
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۰۳
مدتی پیش سایت الف به باز نشر مصاحبه دکتر روازاده در باب "طب سنتی و طب مدرن" اقدام نمود.در ادامه آقای  سید محمد تقی ابطحی دانشجوی دکترای فلسفه علم در یادداشتی در سایت ، از دیدگاه فلسفه علم به نقد اظهارات دکتر روازاده پرداختند. در همین راستا آقای حمید رضا رحیمی مسئول وبلاگ طب اسلامی و مصاحبه گر مصاحبه مورد اشاره، جوابیه ای را برای یادداشت انتقادی آقای ابطحی ارسال کردند. در ادامه جناب آقای ابطحی سوالات جدیدی را نسبت به جوابیه آقای رحیمی ارسال کرده اند که در زیر می آید.
جوابیه مجدد آقای رحیمی به سوالات جدید آقای ابطحی نیز که پس از انتشار این مناظره برای سایت ارسال شده است را نیز می توانید در ادامه مطالعه کنید
----------------------------------------------------------
پاسخ آقای ابطحی به یادداشت آقای رحیمی:
برادر گرامی جناب آقای حمید رضا رحیمی
سلام علیکم
از پاسخ مبسوط و عالمانه شما تشکر می کنم. امیدوارم این مباحث به آشکار شدن هر چه بیشتر مبانی نظری علم دینی که یکی از مصادیق آن طب اسلامی است منتهی شود.
در پاسخ خود به یکی از مبانی فکری مکتب طب اسلامی اشاره کرده اید: در طب اسلامی عقیده بر این است که ۱. منشاء علم طب فقط وحی بوده است. ۲. بشر جهت دسترسی به علم طب صحیح هیچ راهی جز مراجعه به وحی نداشته است. ۳. در طول تاریخ هر مطلب صحیحی که از این علم به بشر رسیده است، حاصل آموزه های انبیاء الهی بوده که این آموزه ها نیز طبیعتا توسط خداوند متعال هدایت شده است و ...

بر این اساس بنده را مخاطب قرار داده و فرموده اید اگر بر روبناهای این نحله فکری نقد دارید، قبل از آن باید سنگ خود را با مبانی این نحله فکری وابکنید، چرا که دفاع از مواضع فلسفی، کلامی، حدیثی، تفسیری این نحله برعهده پزشکانی که در این مکتب کار می کنند نیست.

با کلیات بحث شما موافق هستم. امروز اگر از یک فیزیکدان بپرسیم که چرا مشاهدات یا تجربیات را یقین آور می دانی؟ چرا فلان آزمون را یک آزمون سرنوشت ساز و خاتمه دهنده منازعات دو فرضیه می دانی؟ و ... نمی تواند پاسخی فلسفی به این سوالات دهد، و اگر هم به ارائه پاسخی فلسفی در این زمینه اقدام کند، عمدتا از مشهوراتی که در حوزه کاری خود فراگرفته است استفاده خواهد کرد. به تعبیر کوهن در دوره علم عادی دانشمندان بر اساس مفروضات پارادایمی به حل معماهای مطرح در آن پارادایم مشغول هستند و به بحث درباره مفروضات پارادایمی نمی پردازند و تشکیک در آن مفروضات و مبانی به منزله خروج از پارادایم و جامعه علمی مربوطه قلمداد می شود. اما زمانی که چند نظریه رقیب در یک حوزه علمی به رقابت می پردازند و این رقابت در محدوده شواهد تجربی به نتیجه نمی رسد، بحث به حوزه اعتبار مبانی دو نظریه رقیب می انجامد.

در حال حاضر طب جدید، طب غالب است و طب اسلامی، ایرانی، سنتی یا ... در نظر دارد با این هژمونی مبارزه کرده و برتری خود را بر طب جدید اثبات کند. به نظر می رسد طب اسلامی در حال حاضر بیش از همه نیازمند است که شواهد تجربی دال بر برتری نظریه خود نسبت به نظریه رقیب در تشخیص بیماری و علاج بیماری و تامین سلامت ارائه کند. اما به هر حال از آنجا که طب اسلامی مدعی اعتبار مبانی خود و ضعف مبانی طب جدید است، می توان اعتبار مبانی فلسفی، کلامی، اصولی، فقهی، حدیثی، تفسیری و ... این نحله فکری را مورد بحث و بررسی قرار داد.
اجازه دهید ابتدا به جایگاه نحله فکری دکتر روازاده و امثال ایشان در میان کسانی که قائل به علم دینی هستند اشاره ای کنم. در حال حاضر دیدگاه¬های مختلفی درباره علم دینی در کشور وجود دارد. برای مثال:

۱. دیدگاه دکتر گلشنی: علم دینی علمی است که در چارچوب متافیزیک دینی شکل گرفته، توسعه یابد و به کار گرفته شود. مطابق این مبنا علوم تجربی جدید، از جمله علم پزشکی و علوم پایه مرتبط با آن، در آن قسمت که مبتنی بر تجربه هستند، معتبر خواهند بود. اما وقتی این علوم به مرحله تبیین های بنیادی وارد می شوند، باید توسط متافیزیک دینی راهنمایی شود. همچنین در عرصه به کارگیری این علوم باید جهات اخلاقی و دینی لحاظ گردد.

۲. دیدگاه دکتر باقری: در این دیدگاه آموزه های دینی تنها به عنوان منبع الهام برای فرضیه های علمی قلمداد شده و داوری درباره فرضیه ها برعهده تجربه است. مطابق این مبنا با مراجعه به آیات و روایات می توان فرضیه هایی درباره آثار دارویی گیاهان خاص بدست آورد، اما این فرضیه ها تا زمانی که در آزمون تجربی موفق نشوند، علمی نیستند.

۳. دیدگاه آیه الله جوادی آملی: ایشان معتقدند همان طور که فهم معتبر نقل جزء معرفت دینی است، فهم معتبر عقل و تجربه هم جزء معرفت دینی است. در این دیدگاه اگر تجربه به این نتیجه رسید که فلان دارو فلان بیماری را برطرف می کند، این دانش در هندسه معرفت دینی قرار می گیرد و حجیت می یابد و اگر کسی عالما و عامدا به چنین دستوری عمل نکند، نزد خدا پاسخی نخواهد داشت؛ مگر این که مشخص گردد این دانش با یکی از اصول اندیشه دینی در تضاد است. البته آیه الله جوادی آملی به بی مبدا و معاد بودن علوم تجربی جدید هم اشاره کرده و آن را از نواقص این دسته از علوم می دانند، اما راه برطرف کردن این نقصان را قرار دادن این دانش ها در چارچوب متافیزیک دینی می دانند. برای مثال پزشک امروزی که مطابق با مشاهدات و مجربات از خواص داروها آگاهی می یابد، اگر به نقص الهام الهی در تشخیص بیماری (حتی با رعایت آزمایشهای دقیق تجربی) اعتقاد داشته، اگر خواص داروها را باذن الله بداند و اگر در طبابت خود قصد قربت داشته باشد و ... در چارچوب طب اسلامی تحقیق و عمل کرده است.

۴. دیدگاه آیه الله عابدی شاهرودی: این دیدگاه که توسط برخی از شاگردان ایشان از جمله دکتر حسنی و دکتر علیپور بسط یافته است، برای پی بردن به دیدگاه اسلام درباره یک علم خاص، باید از روش اجتهادی استفاده کرد. مطابق با این دیدگاه زبان دین زبان واقع نماست، متون دینی خودکفا هستند و نقش عقل تنها فهم متون دینی است و ... بر این اساس برای دست یافتن به طب اسلامی تنها باید از آیات و روایات بهره گرفت و روش اجتهادی نه تنها در مقام کشف که حتی در مقام داوری نتایج بدست آمده کفایت می کند. این دیدگاه علی رغم شباهت هایی که با مکتب تفکیک و دیدگاه امثال آقای مهدی نصیری دارد، اما تفاوت های برجسته ای هم میان آنها وجود دارد که این نوشتار فرصت پرداختن به آنها را ندارد.
به نظر می رسد نحله فکری طب اسلامی که جناب آقای رحیمی به آن اشاره کرده اند و دکتر روازاده را از آن نحله فکری می دانند به چهارمین دیدگاه از دیدگاه های فوق نزدیک تر باشد. آنها تنها طب معتبر را طب برگرفته از وحی و آموزه های انبیاء و اولیاء می دانند.

حال نوبت می رسد به بررسی مبانی این دیدگاه. در این زمینه چند سوال مبنایی وجود دارد:
۱. آیا زبان دین، تنها زبان واقع نماست؟ یا زبان دین، همچون زبان عادی از تمامی کارکردهای زبانی بهره گرفته است؟
۲. آیا آیات و روایات طبی که بدست ما رسیده است برای تدوین یک نظریه جامع طبی کفایت می کند؟ یا تنها می تواند به عنوان یک نظریه، در بخشی از حوزه وسیع علم طب اظهار نظر کند؟
۳. آیا مسلک ما در استفاده از آیات و روایات طبی، مسلک اخباری گری است یا مسلک اجتهادی؟
۴. آیا بررسی اعتبار روایات طبی ضرورت دارد؟ در این زمینه تابع دیدگاه قدما هستیم یا متاخرین؟
۵. روش ما برای فهم محتوای روایات طبی چیست؟
۶. آیا تجربه می تواند به عنوان ملاکی برای سنجش فهم ما از روایات طبی ایفای نقش کند؟ و ...
روشن است که بحث درباره مبانی متعدد این نحله فکری مجالی بسیار وسیع می خواهد. اجازه دهید در این جا تنها یکی از مواردی که اکثر قائلین به طب اسلامی آن را در تایید دیدگاه خود به آن اشاره می کنند را بررسی کنیم. کتاب اهلیلجه منتسب به امام صادق(ع). همان طور که جناب رحیمی و دیگر پیروان طب اسلامی تصریح دارند. این کتاب متن مناظره امام صادق(ع) با یک طبیب هندی کافر است که معتقد است علم طب توسط بشر و بصورت مستقل از وحی و با استفاده از تجربه و مقایسه به دست آمده است. حضرت در این مناظره با اشاره به ادله ای اثبات می کنند که بشر هیچ راهی برای دسترسی به علم طب با استفاده از تجربه نداشته و تنها از طریق وحی می توانسته به علم صحیح طب دست پیدا کند (رک: http://shiateb.blogfa.com/post-۱۷.aspx). سپس چنین برداشتی از روایت به استناد قدمایی همچون شیخ مفید(ره) مورد تایید قرار می گیرد.

وقتی مبانی فکری این نحله به احادیثی از این دست مستند شد، برای تحکیم این مبانی باید به چند سوال مهم پاسخ داد؟
۱. آیا صحت انتساب این رساله به امام صادق اثبات شده است؟ به عبارت دیگر آیا روایت صحیح است؟
۲. در صورت قوت سندی روایت، آیا محتوای روایت نیز دلالت بر صحت استناد روایت به معصوم دارد؟
در این جا تنها اشاره ای می کنم به نظر آیه الله محمد حسین حسینی طهرانی درباره این رساله:
حضرت‌ اُستادنا الاكرم‌ علَّامۀ طباطبائي‌ - قدّس‌ الله‌ تربته‌ - در تعليقۀ خود بر عبارت‌ مجلسي‌ بر صحّت‌ خبر چنين‌ آورده‌اند: ما حصل خبر اهليلجه‌ اثبات‌ حجيّت‌ حكم‌ عقل‌، عدم‌ كفايت‌ حسّ در احكام‌، اثبات‌ وجود صانع‌ از طريق‌ سببيّت‌، اثبات‌ وحدت‌ صانع‌ از طريق‌ اتّصال‌ تدبير و ... است و در اين‌ امور ابداً شكّي‌ نیست، نه‌ از جهت‌ حكم‌ عقل‌ و نه‌ از جهت‌ مطابقت‌ آن‌ با ساير ادلّۀ نقليّه.

اما این خبر مشتمل‌ است‌ بر تفاصيلي‌ كه‌ شاهدي‌ بر آنها از احكام‌ نقليّه‌ و عقليّه‌ نداريم‌، بلكه‌ مطلب‌ در آنها برعكس‌ مي‌باشد، مثل‌ اشتمال‌ آن‌ خبر بر آنكه‌‌ علم‌ طبّ و داروشناسي‌ مستند به‌ وحي‌ خدائي‌ هستند. در اين روایت استدلال‌ شده است‌ بر آنكه‌ انسان‌ واحد قدرت‌ بر اين‌ تتبّع‌ عظيم‌ و تجارب‌ وسيع‌ را ندارد.

در حالي‌ كه‌ مي‌دانيم آن‌ علوم‌ استناد دارند به‌ رَصَدهاي‌ بسيار، و محاسبات‌ علميّه‌ و تجربه‌هاي‌ ممتدّه‌ از اُمَّت هاي‌ مختلفه‌ در أعصار و قرون‌ طويله‌ كه‌ همگي‌ آنها برروي‌ هم‌ انباشته‌‌ شدند و به‌ صورت‌ فنّ طب درآمدند‌. دليل‌ بر اين‌ گفتار آن‌ است‌ كه‌ نهضت‌ علمي‌ أخير، علم‌ طبّ را در قالب‌ جديدي‌ ريخت‌ كه‌ از آن‌ قالب‌ قديمي‌اش‌ به‌ مقدار غير قابل‌ إحصاء و شمارش‌، وسيعتر و گسترده‌تر مي‌باشد و استنادشان‌ فقط‌ به‌ رَصَدْها و تجربه‌‌ها و محاسبه‌هاي‌ علميّه‌ است‌. آري‌ ممكن‌ است‌ استناد أصل‌ علم‌ طبّ به‌ وَحْي‌ و بيان‌ پيامبر بوده‌ باشد.

از جمله‌ چيزهائي‌ كه‌ خبر اهليلجه‌ بر آن‌ مشتمل‌ است‌ آن‌ است‌ كه‌ درياها هميشه‌ بدون‌ زياده‌ و نقصان‌ باقي‌ هستند و دائماً بر يك‌ حال‌ بوده‌ و خواهند بود، با آنكه‌ تغييرات‌ كلّي‌ در آنها امروزه‌ از امور واضحه‌ محسوب‌ مي‌شود، و علاوه‌ بر اين‌ كتاب‌ و سُنَّت‌ با اين‌ تغييرات‌ مساعد است‌.

آنچه‌ را كه‌ من‌ گمان‌ دارم‌ - و الله‌ أعلم‌- اصل‌ خبر از آن‌ اخباري‌ است‌ كه‌ از امام‌ صادق‌ (ع) صادر شده، وليكن‌ از تصرّفِ تصرّف‌ كنندگان‌ محفوظ‌ نمانده‌ است و در آن‌ زيادتي هائي‌ و نقيصه‌هائي‌ را اعمال‌ نموده‌اند كه‌ آن‌ را از استقامت‌ اصلي‌ خود خارج‌ كرده‌ است‌. شاهد بر اين‌ نظريّه‌، نسخه‌هاي‌ مختلفۀ عجيبه‌اي‌ است‌ كه‌ مُصَنِّف‌؛ آنها را نقل‌ مي‌نمايد. به‌ علّت‌ آنكه‌ نسخه‌ها ممكن‌ است‌ در يك‌ كلمه‌ و دو كلمه‌، و يك‌ جمله‌ و دو جمله‌ با هم‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند به‌ جهت‌ سهو كردن‌ راوي‌ در ضَبْط‌ آن‌، يا سهو كاتب‌ در استنساخ‌ آن‌؛ و اما اختلاف‌ به‌ مقدار يك‌ ورقه‌ و دو ورقه‌، و پنجاه‌ سطر و يكصد سطر، جدّاً مستبعد به‌ نظر مي‌رسد، مگر آنكه‌ مستند به‌ تصرّف‌ عمدي‌ بوده‌ باشد. از آنچه‌ كه‌ شاهد بر كلام‌ ما مي‌باشد، مشكل‌ بودن‌ بيان‌ و گفتار در اوائل‌ و اواسط‌ خبر است. وَاللهُ أعلم‌(امام شناسی، ج ۱۸، ص ۶۸،
رک: http://www.maktabevahy.org/Services/Document/View.aspx?OId=۲۱۵.
البته قصد بنده از بیان این نقل قول بهره گیری از اتوریته شخصیتی همچون استاد حسینی تهرانی یا علامه طباطبایی نیست، بلکه خواستم شاهدی آورده باشم که اگر کسانی هستند که صحت کل روایت را پذیرفته و برداشت خود را از این روایت به عنوان مبنای فکری نحله خود قرار داده اند، بدانند که چنین ادله ای در نقد این مبنا ارائه شده است و به همین دلیل متواضعانه تر از استحکام بی چون و چرای مبانی نحله فکری خود و ضعف نحله های فکری مقابل سخن بگویند.
در پایان باز هم از پاسخ منصفانه و عالمانه جناب آقای حمید رضا رحیمی تشکر می کنم و امیدوارم این گفتگو به روشن شدن هر چه بیشتر بحث کمک کند.
------------------------------------------------------
جوابیه مجدد آقای رحیمی به سوالات آقای ابطحی:
برادر بزرگوار، جناب آقای ابطحی، سلام علیکم ...
در طرح مساله طب اسلامی برای متخصصین بنده فکر میکنم آن موضوع اساسی که باید فعلا مورد توجه قرار گیرد، بحث بر سر این مساله است که آیا اساساً بشر بدون رجوع به وحی می‌تواند علم صحیح نافع در جهت هدف خلقت انسان تولید کند یا نه. وقتی نتیجه معلوم شد آنوقت نوبت به این مساله می‌رسد که در علوم مختلف از جمله طب، چگونه می‌توان نظام سازی کرد. این‌که جریاناتی هستند که معتقد به این نظام سازی بر حول محور وحی هستند اما جواب دقیقی به این مساله نداده‌باند در اصل مساله خدشه‌ای وارد نمی‌کند. اگر معلوم شود که راهی جز تولید علوم خالص دینی وجود ندارد در هر مرتبه و مرحله‌ای از تبیین آن قرار گرفته باشیم در جایگاه حق واقع شده‌ایم. اینکه طب اسلامی چه مبانی فلسفی و کلامی و فقهی دارد، موضوعی است که در مراحل بعدی بحث قرار می‌گیرد. و بهتر است که بدون روشن شدن وجه اول مباحثه اصرار در ورود به مسائل تخصصی این عرصه نداشته باشیم چون عجله در ورود به این حوزه با مشکلاتی همراه خواهد بود. از جمله اینکه بخش وسیعی از فعالان حوزه طب سنتی و اسلامی هنوز نسبت خود را با مسائل مبنایی و فلسفی این عرصه روشن نکرده‌اند و در التقاطی از طب مدرن و سنتی و اسلامی به سر می‌برند. یکی از نتایج این التقاط این است که بدون توجه به اختلافاتی که در مبانی معرفت‌شناسی این علوم وجود دارد در پی ایجاد هماهنگی و تعامل بین این علوم هستند که به دلیل حاکمیت علوم مدرن در فضای حال حاضر علمی کشور ناخودآگاه و بدون قصد خاصی، جریان طب اسلامی را به سمتی می‌کشانند که نتیجه آن انحلال نرم طب اسلامی در مبانی علمی طب کلاسیک است و به جای تدوین اصول علمی این جریان بر اساس مبانی اسلامی به تشریح دستاوردهای این عرصه بر مبنای اصول پذیرفته شده در سیستم سکولار دانشگاهی می‌پردازند. یکی از نمونه‌های مشهور آن را می‌توانید در تشریح علت استفاده از ظروف مسی توسط حکمای قدیم در بیان دکتر روازاده مشاهده نمایید که در مقام تشریح علت، به بحث یون در علم شیمی متمسک می‌شوند تا مخاطب خود را متوجه این مساله کنند که حکمای قدیم تا چه حدی در شناخت مسائل علمی پیش رفته بودند! در حالی که اگر معتقد به غیر علمی بودن نگاه مدرن در رویکرد به شناخت پدیده‌های عالم باشیم دیگر نمی‌توانیم از نتایج حاصله از آن در تبیین و تشریح اصول علمی مورد بحث در علوم اسلامی استفاده نماییم. چون اتفاقی که در چنین رویکردی واقع می‌شود، قرار گرفتن اعتبار دستاوردهای طب اسلامی در گرو حجیّت اصول علمی نظام سکولار مدرن است. در واقع در چنین رویکردی قبل از اینکه بخواهیم علمی بودن دستاوردهای اسلامی را اثبات کنیم، علمی بودن نگاه مدرن را به پدیده های عالم پذیرفته ایم. در چنین شرایطی، مهمترین مساله این است که فهم عمومی این جریان را به مرحله‌ای برسانیم که متوجه اختلافات مبنایی در بین این دو نگاه شوند و از این رویکرد التقاطی فاصله بگیرند و در حوزه تخصصی نیز علمائی پرورش یابند که بتوانند عمل مقنّن کردن اجزاء مختلف این علم را نسبت به مبانی اسلامی به انجام رسانند و ممکن است این مساله سال‌ها به طول انجامد. بنابراین اگر بخواهیم از همین ابتدا جریان عمومی طب اسلامی را مورد سوال قرار دهیم که مبانی فقهی و فلسفی و کلامی اش را توضیح دهد، نباید انتظار پاسخی در حد افق های آرمانی ترسیم شده را داشته باشیم. این جریان مثل هر جریان علمی دیگر در مسیر رسیدن به اهدافش سیر میکند و با تکامل ابعاد مختلف فهم ما از حقیقت علوم اسلامی نسبت های خود را با دین جامع الهی مستحکم تر خواهد کرد. این از لحاظ جو عمومی و غالب در طب اسلامی ...
اما در جریان طب اسلامی افرادی حضور دارند که در سطحی بسیار بالاتر قرار دارند که شاید حاضر به بروز اطلاعات خود نباشند! بنده در مصاحبه‌ای که با یکی از این افراد داشتم درخواست کردم که منابعی معرفی کنند، و پاسخ ایشان این بود که: "ببینید، ما اسناد این حرف ها و خود این حرف ها رو فقط برای شاگردان خودمون توضیح میدیم ؛ برای افرادی که اهل مجادله هستند و وقت ما رو میگیرن و برای کسانی که می خواهند سوء استفاده کنند و برای کسانی که می خواهند این علم رو بدزدند و تا حالا هم خیلی از علوم اسلامی رو دزدیدند و به نام خودشون کردند، ما این حرف ها رو نمیگیم ... بله، اون هایی که گفتم شاید از روی ضرورت بوده و خدا خواسته، ولی اون مسائل اصلی و مسائلی که سرّی هستند و مسائلی که شیعیان ناب از اون ها مطلع هستند و در مورد اون ها دارن کار می کنن، این ها رو فقط به شاگردان خودشون یاد میدن ..."
بر این اساس بنده نظری دارم که به این شرح میباشد:
حقیقت طب اسلامی ریشه در معارفی دارد که از اسرار علوم انبیاء الهی است، و برخی از این معارف در اسناد روایی موجود نیستند بلکه محل آن در سینه افرادی است که حاملان این اسرار هستند و همچنین کتبی که کلید کشف سرّ آن در دست این افراد است. اگر آن بخش غالب فضای علمی کشور به حدی نرسیده باشد که از این معارف بهره لازم را بگیرد، انتشار آن کار عاقلانه‌ای نخواهد بود و باید صبر کرد تا عمق فهم این فضای غالب به مرحله ای برسد که توانایی هضم این معارف را داشته باشد. بر این اساس اینکه شما می‌فرمایید: "آیا مبانی فلسفی، کلامی، اصولی، فقهی و تفسیری طب اسلامی در جایی منقح و مدون شده است که بتوان به عنوان مرجع به آن رجوع کرد؟ آیا در این زمینه متخصصی را می شناسید که بتواند به سوالات این حوزه پاسخ دهد؟" پاسخ مثبت است. اما بنده هرچند که پاسخ اصلی را در رجوع به این عده خاص میبینم ولی در مقام عمل چاره ای جز ارجاع به همان جو غالب عمومی ندارم! و آن جو غالب هم هرچند پاسخ های بسیار مناسبی دارند اما در حد فهمی که فضای عمومی این جریان تا امروز توانسته به آن برسد. پس لازم است که نگاه ما به جریان طب اسلامی در حد راهی باشد که این جریان نوپا تا به امروز طی کرده است. و یکی از مشکلات ما در این جو غالب این هست که معارف مورد نیاز به صورت پراکنده در دست افراد مختلف موجود است. یعنی مثلا جهت بررسی مسائل فلسفه علم باید به یک شخصی رجوع بدهم که فلسفه میداند اما از مسائل طبی چندان آگاهی ندارد و در مسائل طبی باید به فردی رجوع دهم که طب میداند اما فقه و فلسفه نمیداند و در فقه هم به همین صورت است. این واقعیت باعث شده است که اجزاء مختلف این سیستم هنوز ارتباط بین این حوزه ها را در آن سطحی که در موضوع علم طب تخصصی شده باشد کاملا بررسی نکرده باشند. مثلا یک فیلسوف هرچند که می‌تواند به مفاهیم کلی در نوع رویکرد به مساله علم بپردازد اما چون موضوع تحقیق خود را بطور تخصصی به شاخه علم طب اختصاص نداده است، توان برقراری ارتباطات دقیقتر را ندارد و در همان حالت کلی می‌تواند به جایی برسد که لزوم وجود طبی را که اسلامی باشد اثبات نماید. اما مبانی فلسفی علم طب را نمی‌تواند تبیین کند و از طرف دیگر یک پزشک که بیشتر توان خود را صرف یادگیری تکنیک ها و روش های درمانی کرده است چون از فلسفه علم طب و ارتباطات آن با این روش ها اطلاع کافی ندارد بنا بر جو رایج به سمت تعامل با جریان های علمی رقیب تمایل پیدا میکند و با همین رویکرد به تبلیغ طب اسلامی می‌پردازد. در واقع عدم اجتماع حوزه های مختلف مورد بحث در بررسی تخصصی در موضوع علم طب، باعث عدم تطبیق رویکرد اجزاء مختلف این جریان به علم طب شده است، پس ابتدا باید حرکتی انجام گیرد که این حوزه های مختلف در موضوع علم طب به یکدیگر متصل شوند. به همین دلیل با اینکه اعتقاد زیادی به ضرورت نقد جریان طب اسلامی دارم و خودم هم این رویه را در پیش گرفته ام اما فکر می‌کنم افرادی که از مسائل جاری در این جریان اطلاع کافی ندارند ممکن است که در رویکرد انتقادی خود بجای تقویت این جریان و اتصال این اجزاء از هم گسسته، طب اسلامی را در تقابل با علوم اسلامی قرار دهند و به جای منظم کردن این فضای تقریباً آشفته باعث گسستگی و آشفتگی بیشتر ‌شوند. مثلا یک فیلسوف وقتی با مواضع دکتر روازاده در موضوعات مربوط به حوزه تخصصی خود برخورد می‌کند، اگر از شرایط حال حاضر جریان طب اسلامی آگاهی نداشته باشد، به نقد مستقیم مواضع ایشان خواهد پرداخت و دیگر این را در نظر نمی‌گیرد که جریان طب اسلامی پس از عبور از موانع بسیار توانسته در بین مردم جایی برای خود باز کند و این حرکت به گونه ای بوده است که امثال دکتر روازاده را در ذهن عموم جامعه به عنوان یکی از پرچمداران و پیشکسوتان این جریان مطرح کرده است. بنابراین نقد ایشان در ذهن عموم جامعه به مثابه نقد جریان طب اسلامی قلمداد خواهد شد و با واکنش احساسی، هم از سوی علاقه‌مندان ایشان و هم از جانب مخالفان ایشان مواجه خواهد شد و عملاً گره‌ای از مشکلات این جریان باز نخواهد کرد. فرضاً اگر دکتر روازاده به این نقد پاسخ هم بدهند به احتمال زیاد این پاسخ، فرد منتقد را قانع نخواهد کرد و بیشتر به صحت انتقاد خود مطمئن می‌شود و از طرف دیگر جو عمومی طرفداران ایشان چون از ظرائف و دقائق این مباحث تخصصی بی اطلاع اند جوابیه جناب دکتر را به عنوان جوابیه قاطع قبول خواهند کرد و همچنان در همان جهت قبلی به سیر خود ادامه خواهند داد! در واقع در چنین شرایطی به جای استفاده مثبت از پتانسیل به وجود آمده در بین اقشار مردم در حرکت به سمت ارزش ها و تصحیح انحرافات، به سوء تفاهم ها و بدبینی ها دامن زده‌ایم. در حالی که اگر از دل جریان طب اسلامی به انتقاد آن بپردازیم نتایج فوق العاده عالی خواهد شد. باید اذعان کنم که جریان طب اسلامی متاسفانه از وجود چنین نقدهایی بی بهره است و این باعث می‌شود که برخی تصورات عامیانه از این جریان شریف حتی بین برخی فعالان و علاقه‌مندان جریان وجود داشته باشد. به همین علت وقتی با نقد شما به دکتر روازاده برخورد کردم با خود گفتم که چه عجب! بالاخره یک نفر پیدا شد که به نقد مبنایی و اصولی این مواضع بپردازد و از این بابت خوشحالم. اما اگر اطلاع شما از ابتلائات حال حاضر این جریان بیشتر شود نقد شما می‌تواند به نقد سازنده تری تبدیل شود .. ان‌شاءالله
اما در مورد جوابیه ای که در وبلاگ خود با عنوان "بررسی مبانی طب اسلامی" مطرح کرده اید باید اشاره کنم که هم این مطلب و هم مطلب قبلی شما بیش از اینکه انتقادی باشد، به طرح سوالات مختلف اختصاص یافته و این عجیب نیست که در برخورد با جریان طب اسلامی سوالات مختلفی در ذهن ایجاد شود. طرح سوالات از جریان طب اسلامی شاید ساده باشد اما پاسخ به این سوالات چون ناظر به ابعاد مختلفی است که هر کدام باید توضیح داده شوند به هیچ عنوان ساده نخواهد بود و بنده به هیچ عنوان قصد نداشتم که مساله تا این حد کشدار شود. به هر حال بنده هم با توجه به شرایط کاری و تحصیلی خود وقت بسیار اندکی برای پرداختن به این قسم مباحثات دارم و بعید است که بتوانم بیش از این مقدار برای این مباحثه وقت بگذارم. همچنین باید توجه کنید که فهم دیدگاه های این نحله فکری برای عموم مخاطبین کار آسانی نیست و یکی از مواردی که بحث در این موضوع را مشکل می‌سازد سوء تفاهم های بسیاری است که در برخورد با این دیدگاه ایجاد می‌شود که هم ناشی از وجود بحران مفاهیم در جامعه ماست و هم به علت راه متفاوت و جدیدی است که این جریان در نسبت با باورهای رایج و مشهورات امروزی جامعه می‌پیماید که این مسائل نمی‌گذارد که منظور واقعی نویسنده از پس واژه‌های به کار گرفته به مخاطب برسد.
در ضمن باید متذکر شوم که نحله فکری جناب دکتر روازاده که انصافاً حق بزرگی بر گردن امثال بنده داشته‌اند با نحله فکری مورد نظر اینجانب یکی نیست و ایشان برخی روش های تحقیق و استدلالات علوم مدرن را قبول دارند و بحثشان بر سر خروجی های این سیستم هاست و معتقدند که این خروجی ها در یک فضای دینی متفاوت از فضای غیر دینی است. اما بحث بنده بر سر مساله "حجیت روش" است که در تفکرات فرهنگستان علوم اسلامی بیش از جریان های دیگر مشهود است. و در مورد آن ۶ سوالی که مطرح فرموده اید باید بگویم که سوال‌های خوبی است اما جواب دادن به این سوال‌ها با توجه به این‌که ناظر به مباحث تخصصی مختلفی هستند وقت بسیاری می‌گیرد که برای بنده میسور نیست. اما بطور خلاصه آنچه مورد نظر بنده است بدین شرح است:
۱- آیا زبان دین، تنها زبان واقع نماست؟ یا زبان دین، همچون زبان عادی از تمامی کارکردهای زبانی بهره گرفته است؟
بنده هنوز به این نتیجه نرسیدم که آیا قرار دادن زبان دین بین دو گزینه واقع نما و سمبلیک کار صحیحی است یا نه. بحث درباره زبان دين ابتدا در اروپا و پيرامون گزاره‌هاى آيين يهوديّت و مسحيّت مطرح شد و از اين رو، دين شناسان و متفكّران در مقام ارائه ديدگاه خود از مثالهايى كه در كتاب مقدّس يهوديان و مسيحيان ذكر شده بود سود جستند و در نهايت چنين گفتند كه وقتى ما به كتاب مقدّس مى‌نگريم و مطالبى را در آن مى‌يابيم، نبايد تصوّر كنيم كه اين كتاب همانند يك كتاب علمى مى‌خواهد ما را با واقعيت‌هاى خارجى آشنا سازد، بلكه زبانى كه در دين به كار رفته، مانند زبان اسطوره و زبان سمبليك واقع نما نيست. اما اینکه ما هم در رویکردی که به دین جامع الهی داریم بخواهیم دقیقاً همین تقسیم بندی را انجام دهیم مساله‌ای است که بنده هنوز در مورد آن اطمینانی ندارم.

۲- آیا آیات و روایات طبی که بدست ما رسیده است برای تدوین یک نظریه جامع طبی کفایت می کند؟ یا تنها می تواند به عنوان یک نظریه، در بخشی از حوزه وسیع علم طب اظهار نظر کند؟
در منابع روایی ما حدود ۱۲۰۰۰ حدیث طبی وجود دارد که البته باید احادیث مربوط به انسان شناسی و هستی شناسی و ... را هم به آن اضافه کرد. اگر کسی بعد از مطالعه این احادیث معتقد باشد که هنوز مطالب کافی جهت بنای یک نظام طبی وجود ندارد باید پاسخ دهد که از چه جایگاهی نسبت به نقص این اطلاعات صحبت میکند؟ آیا نظام طبی خاصی (مثلا طب رایج) مد نظر او بوده که بر اساس آن این سنجش را انجام داده یا از قبل مشرف به تمام ابعاد علم طب بوده که امروز از نقص اطلاعات در این عرصه صحبت میکند. در مورد اول باید خود آن معیار در بوته سنجش قرار گیرد و قبل از آن نمیتواند ادعایی داشته باشد و مورد دوم هم که مخصوص اولیاء الهی است و بشر عادی نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد! اما ممکن است که این ادعا بر اساس یک نیاز ایجاد شده باشد. مثلا جهت درمان یک بیماری به هیچ راهی در منابع روایی اشاره نشده باشد و بر این اساس به این نتیجه برسیم که نیاز به اطلاعات دیگری در این زمینه هست که مستقل از منابع روایی باید بررسی شود. اما نکته‌ای که اینجا باید توجه شود این است که منظور از رجوع به منابع روایی یک رجوع اجتهادی برای ساختن یک نظام طبی است نه یک برخورد اِخباری! بر این اساس اگر کسی معتقد به نقص در طب اسلامی باشد باید بتواند این نقص را در اصول لحاظ شده در این سیستم جستجو کند. حال اگر از این زاویه به بحث نگاه کنیم از دو منظر به بررسی این سیستم خواهیم پرداخت. اول در مقایسه با طب غالب که طب مدرن است و دوم در مقایسه با حقیقت طب اسلامی است که هرچه از آموزه های انبیاء و اولیاء الهی در این باره در دست داریم از آن مشتق شده است. در مقایسه طب اسلامی - که حاصل اجتهاد ما در قرآن و حدیث است - با طب مدرن، هیچ موضوعی را نمی‌توان یافت که طب مدرن بتواند مدعی بررسی آن باشد و طب اسلامی نتواند. اما در طب اسلامی موضوعات بسیاری یافت میشود که توان بررسی آن وجود دارد و طب رایج یا به بررسی آن نمی‌پردازد و یا اصلا راهی به شناخت صحیح آن ندارد (مثلا ارتباط بین مسائل معنوی با بیماری ها). پس از لحاظ موضوعات مورد بررسی در علم طب ما برتری داریم. بر این اساس در یک مقایسه نسبی برتری ما نسبت به طب مدرن و تمامی مکاتب طبی دیگر احراز خواهد شد. حال سوال اینجاست که به چه دلیل منطقی میتوان این برتری نسبی را رد کرد؟ طب مدرن بر اساس یک دید محدود و غلط نسبت به ظاهر حیات دنیا تحقیقات خودش را انجام داد و به نتایج امروزی رسید (که البته ثبت دستاوردهای علمی مسلمانان به نام غربی ها و تاثیرات آن ها از علوم اسلامی را در نظر نمی‌گیریم) و طب اسلامی هم همین راه را با توجه به دیدی وسیع تر که حاصل نگاه دینی و عقل قدسی است می‌پیماید و به نتایج مورد نظر می‌رسد. پس طب مدرن و هر مکتب طبی دیگر هیچ برتری در مقایسه با طب اسلامی ندارد و هرچه دارند کمبود و نقص نسبت به طب اسلامی است. به همین دلیل حتی اگر این طب اسلامی که نتیجه اجتهاد ما از قرآن و حدیث بوده است نقصی داشته باشد نسبت به سایر مکاتب طبی کامل تر است و همین کفایت می‌کند. اما اگر بخواهیم این طب اجتهادی را با آن طب اسلامی حقیقی مقایسه کنیم باید اذعان کرد که هیچ ادعایی مبنی بر همسانی این دو در حال حاضر بین فعالان این جریان وجود ندارد. در واقع در مسیری که جریان طب اسلامی جهت رشد و بالندگی خود برای رسیدن به آن حد نهایی و آرمانی ترسیم کرده یک شرط لازمی وجود دارد که آن ظهور ولی معصوم است و با این شرط ادامه مسیر رشد این جریان تکمیل خواهد شد و حرکت های کنونی جهت زمینه سازی برای رسیدن به آن حد آرمانی است.
اما اگر سوال شود که آیا تنها منبع شما برای بنای این نظام طبی، قرآن و حدیث است باید گفت که [لااقل از نظر بنده] در مواجهه با قرآن نمی‌توان مدعی نقصی در بیان اصول اساسی مورد نیاز برای نظام طبی بود. اما از آنجایی که این کتابی است که لا یمسه الا المطهرون است جهت فهم اسرار آن باید به خاندان عترت علیهم السلام مراجعه کرد و معلوم نیست که تمام این اسرار از طریق منابع روایی به ما رسیده باشد. برخی از اطلاعات طب اسلامی شامل اسرار محرمانه ای هستند که توسط انبیاء و اولیاء الهی به اهلش آموخته شده و چون نباید در دسترس بیگانگان قرار میگرفته به صورت رمز در برخی منابع ذکر شده و یا در سینه حاملان اسرار علوم الهی ریخته شده تا در وقتش به نفر دیگری منتقل کنند و برخی نیز در ابعاد فرامادی این دنیا به امانت گذاشته شده اند تا از دستبرد بیگانگان محفوظ باشند و در وقت مناسب توسط افرادی که صاحب توانایی لازم هستند به جامعه منتقل شوند که هر کدام از این موارد نیاز به توضیحاتی دارد تا باعث سوء تفاهم نشود. به عنوان مثال جهت معرفی یکی از راه های غیر معمول در رسیدن به علومی که دیگر استادی برای آن یافت نمی‌شود به این قضیه اشاره می‌کنم تا معلوم شود دست جریان طب اسلامی برای دسترسی به اطلاعات مورد نیازش تا چه حدی باز است:

حجت الاسلام استاد داوود صمدی آملی (شارح آثار علامه حسن زاده) در صفحۀ ۱۶ از شرح رسالۀ رابطۀ علم و دین، نقل می‌كنند:

«در هزار و یک نکته آمده است که جناب آقا سید محمد حسن الهی طباطبایی، اخوی علامه طباطبایی(رحمهما الله) تصمیم گرفته بودند که در این رشته (علم موسیقی) کتابی تدوین نمایند. از آنجا که جناب آسید محمد حسن الهی همانند اخوی بزرگوارشان در باب احضار [ارواح مومنان] از قوّت بسیاری برخوردار بودند و در این رابطه خیلی قوی بودند لذا در وقتی، جناب فارابی را احضار نموده به محضرش عرضه داشت: "من می‌خواهم در علم موسیقی کتابی بنویسم شما چه می‌فرمایید؟" آن بزرگوار در جواب فرمود: " شما شروع بفرمایید من نیز کمک‌تان می‌کنم." جناب آسید محمد حسن الهی طباطبایی شروع به نوشتن این کتاب کردند و کتابی بسیار سنگین در این علم نوشتند. منتهی بر اساس جوّ کذایی آن روز جرأت نکردند کتاب را ظهور دهند و در نهایت تصمیم به دفن آن گرفتند و آن را دفن کردند و سرنوشت این کتاب از دایرۀ کتاب تدوین خارج و به کتاب تکوین نظام هستی اتصال یافت.»
وقتی که این اسرار از طرق مختلفی که در اختیار محققان واقعی جریان طب اسلامی است دریافت شد بسان آن معمایی می‌ماند که چون حل شود آسان شود! و فهم ما را نسبت به اصول حقیقی این علم و ارتباطش با دین جامع الهی بالا خواهد برد. در حالی که قبل از ان نمی‌توانستیم چنین اصولی را از ظاهر قرآن و حدیث استخراج کنیم.
از سوی دیگر یکی از دلایلی که باعث ایجاد سوال در برخورد با واژه طب اسلامی می‌شود و شبهه جامع نبودن آن را مطرح میکند این است که سوال کننده هنوز نتوانسته خود را از آن تصورات رایجی که نسبت به مساله طب و علم وجود دارد رها کند و چون از این زاویه به مساله نگاه می‌کند نمی‌تواند به فهم درستی از این عرصه دست یابد. مثلا اگر یک پزشک امروزی برای خود این سوال را مطرح کند که بدون توسل به دستگاه های پیچیده چگونه می‌توان به خواص گیاهان مختلف و تاثیر آن بر روی بدن انسان پی برد، جوابی نمی‌یابد. بر این اساس منکر جامعیت طبی می‌شود که حاضر به استفاده از این ابزار نیست. اما در طب اسلامی بر اساس نگاه متفاوتی که به انسان و هستی وجود دارد راه های دیگری پیموده می‌شود که به هیچ عنوان موانع مورد نظر این پزشک در شناخت گیاهان و تاثیرات آن ها را نمی‌توان در آن پیدا کرد. طب اسلامی جهت بررسی اجزاء مختلف خلقت ابزار مخصوص به خود را دارد که او را از توسل به تکنولوژی بی نیاز می‌کند. حال اگر این ابزارها و روش ها از نظر بشر عصر مدرن عجیب و دست نیافتنی هستند مشکل ما نیست! بنده به یکی از این روش ها اشاره می‌کنم تا قدرت طب اسلامی در برخورد با اجزاء مختلف خلقت کمی روشن شود. امروز گروه های زیادی در دنیا مشغول تحقیقات گسترده ای بر روی گیاهان هستند تا مگر به مدد دستگاه های فوق مدرن و تجربیات مبتنی بر مشاهده به برخی خواص گیاهان پی ببرند اما طب اسلامی راه سریع و بی اشتباهی را در دست دارد که بدون این تجربیات زمان‌بر و پر اشتباه، به سرعت به نتیجه برسد و خواص گیاهان را بصورتی استخراج کند که برای همیشه پایدار بمانند و رد نشوند. ابتدا به روایاتی در این زمینه اشاره میکنم:
در كتاب اعتقادات شيخ صدوق آمده است:
در محراب حضرت سليمان بن داوود (عليه السّلام)، همواره گياهي مي‌روييد و زبان گشوده و مي‌گفت: مرا بگير كه براي درمان فلان و فلان بيماري مناسبم.
همچنين ابن عباس در حدیثی از معصوم نقل می‌کند:
حضرت داوود علیه‌السّلام هنگامی که به محراب عبادت می‌ایستاد، گیاهی در گوشۀ محرابش سبز می‌شد و با او تکلّم می‌کرد. حضرت از او می‌پرسید: نام تو چیست، در چه آب‌ و هوایی روییده می‌شوی، خاصیت برگ تو چیست، شاخه‌های تو چه دردی را دوا می‌کند، دانه‌هایت چقدر ماندگار است و درمان کدام بیماری است، ریشه‌ات شفای چه دردی است؟ ... گیاه پاسخ می‌گفت و حضرت این اطلاعات را به سمع مردم می‌رساند.
همچنين يكي از شاگردان مرحوم شيخ رجبعلي خياط در کتاب کیمیای محبت نقل مي‌كند كه ايشان مي‌فرمود:
گياهان هم زنده هستند و حرف مي‌زنند و من با آن‌ها صحبت مي‌كنم و آن‌ها خواص خود را براي من مي‌گويند.
شايد اولين مساله‌ای كه در برخورد با اين مطالب به ذهن برسد اين باشد كه اين نوع از شناخت، مخصوص انبياء و اولياء الهي است و در حيطة توانايي ما قرار نمي‌گيرد. بر اين اساس به توضيحاتي پيرامون اين اشكال مي‌پردازيم.
حجت‌‌الاسلام‌و‌المسلمين محمدطه طُرفي، يكي از محققان مجرب حوزة طب و نجوم اسلامي در اين رابطه مي‌گويد:
دستوري هست كه آقا امام صادق عليه‌السّلام به «جابر بن حيّان» داده‌اند كه شامل نماز مختصري است با چند آية قرآني. جابر بن حيّان در كتاب‌هاي خودشان مي‌گويند كه وقتي من اين دستور را انجام دادم كلّ گياهان با من صحبت كردند. يعني گياهان با انسان صحبت مي‌كنند؛ چون مرتبة آن‌ها از مرتبة حيواني هم پايين‌تر است و انسان اگر يك مقدار سلطة روحي پيدا كند، مي‌تواند با موجودات پايين تر از خودش صحبت كند. اين مرتبه، براي تمام كساني كه به اهل بيت (عليهم‌السّلام) اعتقاد دارند قابل درك و قابل لمس است و مي‌توانند به اين مرتبه برسند. اين مرحله براي كشف و شهود عرفاني و مباني توحيدي نيست، بلكه در طب اسلامي بحث مي‌شود. مرحوم شيخ رجبعلي خياط، وقتي با گياهان صحبت مي‌كرد، يك باب از همين ابواب طب بوده است. پيغمبران گذشته اين را مي‌دانسته‌اند، برخي از بزرگان يهود و مسيحيت هم اين را مي‌دانند، و در طايفة قِبلاني‌ها برخي از مباني اين را توضيح مي‌دهند كه داوود عليه‌السّلام، چگونه در محراب با گياهان صحبت كرد. چون گياهان حالت الهام دارند و با انسان صحبت مي‌كنند. جابر بن حيّان مي‌گويد كه اين دستور امام صادق را كه اجرا كردم، كلّ حروف و كلّ گياهان با من صحبت كردند و من اسرار تركيب گياهان را براي علم كيميا از اين‌جا ياد گرفتم. (سخنراني در دانشگاه امام صادق عليه‌السّلام با موضوع «طب روحاني»، سال ۱۳۸۶)
در برخورد با چنین مسائلی باید توجه شود که ما در حال سخن گفتن در مورد "طب جامع اسلامی" هستیم و طبی که منتسب به اسلام است بسیار متفاوت از آن تصورات رایجی است که امروزه در مورد علم طب وجود دارد و طبیبان واقعی این عرصه افرادی هستند که در جهت رسیدن به چنین جایگاهی پرورش می‌یابند. اگر منکرین جامعیت طب اسلامی می‌دانستند که با چه جریانی روبرو هستند و فهم آن ها از این جریان و ادعاهای آن عمق میافت در‌می‌یافتند که قدرت عمل این علم به قدری بالاست که موانع مورد تصور آن‌ها در رسیدن به مجهولات، در این علم مانع محسوب نمی‌شود. و البته این تنها یکی از روش‌های مورد بحث در طب اسلامی است و روش های عام تری بر اساس روش‌های اجتهادی طب اسلامی وجود دارد که همین امروز در فضای غالب جریان طب اسلامی جهت رسیدن به ترکیبات دارویی جدید مورد نیاز به کار برده می‌شوند که به عنوان نمونه به این سخنرانی از استاد حسین خیراندیش (مدیر موسسه تحقیقات حجامت ایران) ارجاع میدهم که در آن، روش رسیدن به ترکیب دارویی مورد نیاز برای درمان بیماری برص (ویتیلیگو) شرح داده شده است و این ترکیب در هیچکدام از منابع روایی و طبی که در دسترس هستند جهت درمان برص بکار برده نشده است: (آدرس: http://shiateb.blogfa.com/post-۸۰.aspx)

۳- آیا مسلک ما در استفاده از آیات و روایات طبی، مسلک اخباری گری است یا مسلک اجتهادی؟
مسلک ما مسلک اجتهادی است همانطور که توضیح داده شد.

۴- آیا بررسی اعتبار روایات طبی ضرورت دارد؟ در این زمینه تابع دیدگاه قدما هستیم یا متاخرین؟
بررسی اعتبار روایات از طریقی مثل علم رجال قطعاً یکی از موارد مورد استفاده در جریان طب اسلامی است اما تنها راه نیست. اما در مورد اینکه تابع کدام دیدگاه هستیم بنده فعلا نمی‌توانم اظهار نظری کنم چون در این زمینه اطلاعی ندارم. بطور کل هر روشی که حجیت بیشتری را احراز کند.

۵- روش ما برای فهم محتوای روایات طبی چیست؟
برای دانستن این سوال باید چندین سال در محضر علماء این عرصه آموزش ببینید!

۶- آیا تجربه می تواند به عنوان ملاکی برای سنجش فهم ما از روایات طبی ایفای نقش کند؟
بله. نباید تصور کرد که این نحله فکری با تجربه مخالف است. در واقع "روش تجربه" است که برای ما مهم است. هر تجربه ای در این جریان بر اساس متدهایی انجام می‌گیرد که مقنن به اصول اجتهادی طب اسلامی باشند. مثلا فرض کنید که بخواهیم اثرات حجامت را در یک بیماری که در روایات به آن اشاره شده بررسی کنیم. اگر بر اساس اصول مورد تایید طب مدرن بخواهیم به امر تجربه مبادرت کنیم به احتمال بسیار زیاد باید روایت را فاقد اعتبار اعلام کنیم! چون در بررسی این سنت الهی به هیچ عنوان شرایط گفته شده در روایات و منابع طبی قدیم را در نظر نمی‌گیرند. جالب است که جهت انجام حجامت در حدود ۲۰۰ شرط گفته شده است که شامل موارد مختلفی از شرایط نجومی، مکانی، مزاجی، جنسی و ... می‌شود. اما طب مدرن چون قائل به این موارد نیست بر روی تمام کیس‌های خود به روش مشابه این عمل را انجام می‌دهد و معلوم است که چنین روش غلطی به نتیجه نخواهد رسید. حال فکر می‌کنید که نحله های فکری که فقط به عبارت "تجربه" اشاره می‌کنند و هیچ اشاره ای به روش این تجربه ندارند تا چه حد قادر به ایجاد یک رویکرد منطقی نسبت به این مساله هستند؟ مواردی که از برخی بزرگان در رابطه با مفید بودن دستاوردهای طب مدرن شنیده میشود بنده را به این نتیجه می رساند که دلیل پذیرش این دستاوردها بر اساس باوری است که ناشی از مشاهده است. و چون فرد مشاهده کننده علم به بسیاری از جوانب ماجرا ندارد در برخورد با دستاوردهای طب مدرن به اشتباه می افتد. برای فهم بهتر این موضوع در خصوص علم طب، مثالی میزنم. فرض کنید که یک فردی که مبتلا به سردرد شدید شده است پس از مراجعه به یک پزشک و شرح ماجرا نسخه ای از قرص ها و داروهای شیمیایی دریافت می کند و پس از مصرف آن این سردرد بر طرف میشود. حال این شخص با رفع درد سرش به این نتیجه می‌رسد که مشکل برطرف شده است. پس این را یک مشاهده قابل قبول جهت کارآمدی طب مدرن تلقی میکند و با دیدن موارد مشابه در اطرافیان خود این باور در ذهن او تثبیت میگردد. بر این اساس هیچ عجیب نیست که عنوان کند طب مدرن در درمان بیماری ها توانا است. اما آیا اگر او عالم به طب سنتی بود باز هم به همین نتیجه می رسید؟ ... حال این موضوع را از دیدگاه طب سنتی و اسلامی بررسی می نماییم. طب اسلامی معتقد است جهت درمان بیماری ها باید گرمی را با سردی و سردی را با گرمی و خشکی را با تری و تری را با خشکی درمان کرد. این دیدگاهی است که امام صادق علیه السلام در مناظره با یک طبیب در مجلس منصور دوانیقی مطرح می کنند و می فرمایند: این روش را از پدرانم و ايشان از پيامبر، و او از جبرئيل، امين وحی و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را می‌داند آموخته ام. حال با توجه به این دیدگاه واقعه شکل دیگری به خود خواهد گرفت. شخص مذکور بر اثر غلبه سودا (که خلط سرد و خشک است) در سرش دچار سردرد سوداوی شده است. بر این اساس طب سنتی و طب اسلامی جهت درمان او روشی را در پیش می‌گیرد که این سردی و خشکی را با گرمی و تری خنثی کند تا سلامتی را بر اساس تعریف مورد نظر خود به روحانی باز گرداند که این گرمی و تری از روش های گوناگون مثل تغذیه و دعا و ... ایجاد می گردد. اما طب مدرن چون به سیستم اخلاطی معتقد نیست بر اساس روش علمی خود دارویی را به او داده است که خود این دارو سودا زا بوده یعنی باعث گسترش بیماری در بدن او شده است اما درد سر او را از بین برده است. این شخص بر اثر از بین رفتن علامت بیماری که درد سر بود فکر میکند درمان شده اما بیماری در بدن او گسترش یافته و باعث ایجاد عوارض دیگری خواهد شد. در واقع درد سر نشانه ای از وجود بیماری که همان از بین رفتن تعادل مزاجی بدن است بود تا آن شخص را متوجه سازد باید فکری به حال خود کند. اما طب مدرن این نشانه را از بیمار گرفت بدون اینکه علت بیماری را رفع کند و گفت برو که درمان شدی! اما چرا او این خیانت را عین رحمت میبیند و به جای پی بردن به ناکارامدی روش طب مدرن در مواجهه با بیماری به مفید بودن این روش اعتقاد پیدا میکند؟ چون علم او در مورد این بیماری و علت های ان محدود بود و او هم با همین علم محدود به مشاهده و تجربه انجام شده اعتماد کرد! به همین راحتی انسان در اعتماد به امر مشاهده فریب میخورد. اینکه برخی بزرگان بدون اینکه دلیلی بر مفید بودن دستاوردهای پزشکی مدرن بیاورند بر مفید بودن آن اصرار دارند ناشی از چیست؟ حال بر این اساس به بررسی سخن علامه طباطبایی علیه الرحمه در اشاره به حدیث اهلیلجه می‌پردازیم. ایشان می‌فرمایند : " در اين روایت استدلال‌ شده است‌ بر آنكه‌ انسان‌ واحد، قدرت‌ بر اين‌ تتبّع‌ عظيم‌ و تجارب‌ وسيع‌ را ندارد. در حالي‌ كه‌ مي‌دانيم آن‌ علوم‌ استناد دارند به‌ رَصَدهاي‌ بسيار، و محاسبات‌ علميّه‌ و تجربه‌هاي‌ ممتدّه‌ از اُمَّت هاي‌ مختلفه‌ در أعصار و قرون‌ طويله‌ كه‌ همگي‌ آنها برروي‌ هم‌ انباشته‌‌ شدند و به‌ صورت‌ فنّ طب درآمدند‌. دليل‌ بر اين‌ گفتار آن‌ است‌ كه‌ نهضت‌ علمي‌ أخير، علم‌ طبّ را در قالب‌ جديدي‌ ريخت‌ كه‌ از آن‌ قالب‌ قديمي‌اش‌ به‌ مقدار غير قابل‌ إحصاء و شمارش‌، وسيعتر و گسترده‌تر مي‌باشد و استنادشان‌ فقط‌ به‌ رَصَدْها و تجربه‌‌ها و محاسبه‌هاي‌ علميّه‌ است‌."

دو موضوع در این نظر قابل بررسی است:
یکی اینکه ایشان بدون هیچ قیدی به تجربی بودن دستاوردهای طب قدیم و همچنین طب جدید اشاره می‌کنند و این به معنای تایید مفید بودن این دستاوردها میباشد. چون در غیر اینصورت معنی ندارد که این دستاوردها شاهد بر رد غیر تجربی بودن علم طب شوند. اما آیا این واقعیت که روش تجربه در طب قدیم متفاوت از طب جدید است از نظر ایشان مهم نبوده است؟ یعنی فقط به صرف اینکه این تجربه مورد قبول یک سیستم فکری بوده اند باید دستاوردهای آن ها نیز تایید گردند؟ حال بنده برای شما توضیح می‌دهم که چرا چنین نظری اثبات کنندة اشتباه ایشان در رویکرد به علم طب است: طب قدیم شرط رسیدن به سلامتی را برقراری تعادل در اخلاط بدن می‌داند. از این منظر اگر یک سیستم طبی چنین شرط اساسی را مد نظر خود قرار ندهد به هیچ عنوان ضامن برقراری سلامتی در بدن نخواهد بود. به همین دلیل طب قدیم، روش طب جدید را در برقراری سلامت به رسمیت نمی‌شناسد چون سلامتی مورد نظر طب مدرن در حالی برقرار می‌شود که اخلاط بدن میتوانند در عدم تعادل واقع شده باشند. یعنی سلامتی در طب مدرن به معنای بیماری در طب سنتی است! پس اگر روش طب قدیم را قبول داشته باشیم دیگر نمی‌توانیم روش طب جدید را قبول کنیم و اگر روش طب جدید را قبول داشته باشیم دیگر هیچ الزامی به روش طب قدیم که همان برقراری تعادل در اخلاط اربعه است نخواهد بود. چطور می‌شود که ایشان هم دستاوردهای طب قدیم و هم جدید را در کنار هم و بدون توجه به این اختلاف مبنایی ذکر می‌کنند در صورتی که قبول یکی به معنای عدم قبول دیگری است؟! به نظر می‌رسد که دلیل ایشان در مفید خواندن این دستاوردها همانند شخص مثال ما مبتنی بر مشاهده و تجربه بدون ملاحظه روش آن است و این به هیچ عنوان مورد قبول نیست و اطبای طب اسلامی به علت علمی که به جوانب ماجرا دارند سخن ایشان را در جایی که ناظر به مفید بودن روش برقراری سلامت در طب مدرن است تایید نخواهند کرد و به همین دلیل با وجود اینکه بسیاری از آن ها دارای مدرک پزشکی هستند اما در صدد جایگزین کردن طب اسلامی به جای طب مدرن در این کشور هستند و به خاطر این هدف زحمات زیادی را متحمل شده اند.
و مطلب دیگر اینکه ایشان با اشاره به تجربی بودن علم طب در دنیای قدیم و جدید قصد دارند این برداشت را که علم طب منحصر در آموزه های وحیانی است را رد نمایند. در صورتی که امر تجربه در طب قدیم بر اساس اصولی انجام می‌شده است که تحت تاثیر آموزه های انبیاء الهی بوده است. طب قدیم طب اخلاطی بوده است و این سیستم همانطور که در بیان امام صادق علیه السلام هم امده است حاصل آموزه های الهی است و اطبای قدیم ریزه خوار سفره ای بوده اند که انبیاء الهی گسترده بودند و در بررسی هزاران حدیث طبی این امر به خوبی مشهود است که خاندان وحی از این روش در تحلیل مسائل طبی استفاده می‌کرده اند. از این جهت طب قدیم هرچند که فقط به بخش جسمانی طب اسلامی پرداخته است اما چون تحت تاثیر آموزه های انبیاء الهی بوده نسبت به طب مدرن به حقیقت این علم نزدیکتر بوده است و رعایت برخی اصول طب اسلامی مثل مزاج شناسی باعث دستاوردهای قابل اعتنا در آن شده است که تا امروز نیز برقرار هستند و قبلا اشاره کردیم که ما با امر تجربه مخالف نیستیم اما این تجربه باید بر اساس اصولی انجام شوند که مستند به سنت های الهی باشد. بر این اساس این نظر ایشان هم قابلیت رد این برداشت از حدیث اهلیلجه را ندارد. چون طبیب هندی معتقد به روش صرفاً تجربی بود اما در اینجا روشی مورد استفاده قرار گرفته که صرفاً تجربی نیست و یک تجربه قاعده مند بر اساس آموزه های غیر تجربی وحیانی است.
بنده معتقدم که این حدیث به علت اینکه کاملاً استدلالی است حتی اگر از لحاظ سند مورد سوال قرار گیرد از لحاظ استدلالات غیر قابل خدشه ای که دارد مخالفان این دیدگاه را به چالش می‌کشاند و بنده به مخالفان این دیدگاه عرض می‌کنم که اگر توانستید این استدلالات را رد کنید! که نخواهند توانست. سیدبن طاووس علیه الرحمه در دو مورد از تالیفاتشان به این رساله استناد کرده اند و به تفکر در استدلالات آن توصیه کرده‌اند. حال اینکه برخی از اسناد این رساله از لحاظ محتوا مطالبی دارند که درست نیست، مورد اعتراض ما نیست و این هم جزئی از مسائلی است که باید در شناخت این حدیث مورد توجه قرار بگیرد و این کار جهت جدا کردن موارد غیر واقع از حدیث قطعا لازم است.
همچنین باید توجه داشت که هیچ کسی منکر اختلاف دیدگاه بین علماء در مورد این موضوعات نیست. و این مسائلی که بنده عرض کردم یک دیدگاه از میان دیدگاه های مختلفی است که در این جریان وجود دارد. محل بحث اینکه کدام دیدگاه صحیح است قبل از اینکه در عرصه طب مطرح باشد در عرصه فلسفه علم مطرح است و امروز بحث‌های بسیار عمیقی در مورد این موضوع بین جریان‌های فکری مختلف مطرح است. بعنوان مثال آیا اختلاف دیدگاهی که بین فرهنگستان علوم اسلامی و موسسه امام خمینی (رحمة الله علیه) در مورد علم دینی مطرح است حل شده است که امروز بخواهیم همان اختلافات را به شاخه طب بکشانیم؟ نظر بنده این است که دیدگاهی که باید در جریان طب اسلامی دنبال شود تابع حل اختلافاتی است که در بین جریان‌های فلسفی و اعتقادی وجود دارد و تا علوم انسانی از این آشفتگی حال حاضر بیرون نیاید همچنان این اختلافات در طب اسلامی مطرح خواهد بود.
والسلام
حمیدرضا رحیمی
مدیر وبلاگ طب اسلامی


--------------------------------------------------------------------------------
سایت الف برای روشن تر شدن بحث، علاقمندان را به پرونده ای که در این باره در نشریه پنجره به چاپ رسیده است ارجاع می دهد:
دریافت فایل پرونده
عناوین این پرونده:
** طب استعماری و سعادت نسلی که در دست ماست
( پرونده ای برای بازشناسی طب سنتی و اسلامی، لعیا اعتماد سعید )

** جهان اسلام زادگاه علم پزشکی
( علم و فرهنگ پزشکی اسلامی سندی موفق بر پیشانی سبک زندگی اسلامی، حسن رحیم پور ازغدی)

** انقلاب طبی برای پاکسازی ضد ارزش ها و جایگزین کردن ارزش ها
( طب سنتی و هم گرایی یا واگرایی آن با طب مدرن در گفتگو با دکتر حسین روازاده، بهنام رحیمی تهرانی)

** از فراز دانش انسانی به فرود علم حیوانی
( دیدگاه حضرت آیت الله جوادی آملی در تفاوت انسان و حیوان در طب)

** رابطه ملک، ملکوت و طب
( نگاهی به طب جامع اسلامی، حجت الاسلام محمد طه طرفی)

** نظام طب آرمانی، منجی بشریت
( قدرتی برتر از انرژی هسته ای در گفتگو با استاد حسین خیراندیش، حمیدرضا رحیمی)

** درمان طبیعی با حقایق دینی
( گفتارهایی کوتاه از برخی بزرگان در باب طب سنتی)

** انبیای الهی بنیان گذاران طب
( مناظره امام صادق علیه السلام با طبیب هندی )

** طب اسلامی دروازه تمدن اسلامی
( درمان سنتی اسلام و شاخصه های آن در روایات، حمیدرضا رحیمی)

** طب قدیم رگ مستقل و زنده حیات طب در جهان
( علم ابزاری در دست سیاست های ضد دینی، مریم ضامنی )
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۰۹:۴۵:۳۲
ارزش طب سنتی در کشور ما بر همگان مشخص و واضح است.رواج عطاری ها و وسایل درمانی قدیمی نشان از توجه مردم به این مقوله دارد. توجه به نظرات بزرگان دینی و اسلامی می تواند راهکشا برای ترویج بیشتر آن باشد (724786) (moderator22)
 
یخی
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۱:۵۷:۲۲
اتفاقا طب سنتی در کشور ما خیلی غریب مانده!
ای کاش در مورد فوائد فصد و حجامت و زالو و سایر موارد طب سنتی نشریات معتبری شروع به چاپ مقالات علمی بکنند تا مردم رویکرد عالمانه تری نسبت به این موارد پیدا کنند (724960) (moderator21)
 
حسن
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۳:۲۳
شاید چون هیچ فایده ای نداره هیچ کس در نشریات علمی چیزی از این خرافات نمینویسد (725805) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۳:۵۷:۱۱
شما از کجا فهمیدی خرافاته؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (727138) (moderator21)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۱:۲۷:۵۲
با سلام
البته توی این موضوع وبسایت های زیادی دارند فعالیت می کنند مثلا zaloo.ir یک وب تخصصی درباره زالو درمانی است یا islamteb.ir یک پایگاه تخصصی درباره خبرهای طب اسامی است و ...
و گرایش مردم به طب اسلامی خیلی زیاد شده لکن این دانش در بین مسئولین غریب مانده است
با تشکر (725902) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۰:۰۰:۳۵
zaloo.ir خیلی بامزه بود! (727143) (moderator21)
 
مهرداد
Russian Federation
۱۳۹۱-۰۱-۲۳ ۱۶:۲۹:۴۶
آقای یخی راست میگه احتمالا خیلی از دوستانی که منفی زدن اطلاعی ندارن یا امتحان نکردن.بنده الان 26 سال سن دارم و از کودکی میگرن شدید دارم که پیش بهترین پزشکان ایران هم رفتم که فقط داروهایی مثل والپروات سدیم و آمی تریپتیلین و ... تجویز میشد و مضرات زیادی برام به همراه داشت مثل همیشه کسل بودن و لرزش شدید دست.ولی از 4 سال قبل حجامت و زالو درمانی کردم و البته با مراعات غذایی به حمدالله مشکل خاصی نداشتم و واقعا از اینکه به طب سنتی و اسلامی خودمون اعتماد کردم خیلی خوشحالم.ضمنا در این 4 سال از هیچ دارویی استفاده نکردم (736221) (moderator18)
 
حجامت
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۰۷:۵۴
دايي بنده واريس داشت و پس از مدتها كه كه پزشكان كلاسيك نتونستن درمانش كنن به حضور دكتر آقا رفيعي رفتن و پس از فصد و برخي داروهاي گياهي الحمدلله در حال خيلي خوبي قرار گرفته اند
.
.
.قابل توجه كساني كه دنبال مستندات درمان با طب سنتي هستند :
كتاب حجامت درماني كه درمان بيش از 100 نوع بيماري با حجامت رابصورت مستند ذكر كرده را حتما تهيه كنيد ( از مركز حجامت ايران واقع در فلكه دوم صادقيه باغ فيض امامزاده حكيمه خاتون سلام اله عليها . . . (726759) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۱:۰۷:۰۰
جالبه!خود من پیشنهاد این گفتگوی مکتوب را دادم اما نظر مرا چاپ نکردید!! ستاریان (724902) (moderator21)
 
مير شمس
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۱:۰۸:۰۶
بخشي از كلام آقاي دكتر روازاده :"درباره علوم دیگر می­توان تبیین­هایی ارائه کرد و آن­ها را مخلوق انسان­ها دانست، اما در مورد طب ادله‎‎اي وجود دارد که انسان نمی‎توانسته علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد. "
اين جمله حاوي اشكال اساسي است. مگر علوم فيزيك و شيمي و حتي علوم فني ساخته و مخلوق بشر است؟
اما در علوم طب ما موارد مختلفي مثل عملهاي جراحي ، ژنتيك و لقاح مصنوعي ، پيوند اعضا ، ليزيك چشم و .... كه در طب سنتي ديده نمي شود و علم طب نيز با ابداعات مخلوقات روبرو شده است. (724904) (moderator21)
 
Czech Republic
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۴:۳۸:۴۱
انسان اشرف مخلوقات است و همانطور که نحوه ی نگهداری هر وسیله ای را باید در کاتالوگ کارخانه ی سازنده دید نحوه ی نگهداری از بدن را هم تنها باید در روایات معصومین که وابسته به فیض الهی هستند، دید.دلیل افزایش بیماریها و کاهش طول عمر انسان همین پزشکی غربی است که پیش فرض غلطی دارد:انسان یک موجود زنده است مانند حیوانات که از تکامل منتج شده (725983) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۲:۳۸:۱۹
ولی متوسط عمر بشر بخصوص در کشورهای غربی(صنعتی) بیشتر شده (726346) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۳:۵۸:۱۳
شما پزشکی الان غرب را با پزشکی قبل از این مقایسه می کنید. در حالی که ما پزشکی اسلامی را با پزشکی کنونی مقایسه می کنیم (727141) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۸:۰۹:۱۳
سلام
فکر میکنم پزشکی فعلی که در کشورهای غربی درمانگری میکنه با اون چیزی که ما در کشورمون به عنوان پزشکی غربی یا مدرن میشناسیم کمی فرق داره و بهتره. کجای دنیا اینقدر مثل ایران داروی شیمیایی مصرف میشه؟
رتبه سرانه مصرف داروهای شیمیایی در ایران بسیار بالاست و عوارض این داروها خود عامل بیماری و کاهش عمر. غرب طب رو از مسلمین گرفت و مسیر اونرو منحرف کرد. (727371) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۱۰:۱۴:۵۶
علم؛ کشف رازهای هستی است.
اصالت رازها از ذات الهی است.
اما استدلال و پژوهش‌محوری و استنباط علمی؛ فرضیه و آزمون و استنتاج علمی بر اساس شواهد و کاربست آن؛ همگی از نشانه‌های انسان خردورزی است که از هدیه‌ی الهی یعنی عقل بهره‌مند است و آن را با ادعاهای ناکارآمد و عوام‌فریبی ذایل نکرده.
بنابراین دست از لجاجت طب قدیم یا ... بردارند و به اندیشه‌محوری و کشف رازهای آفرینش بیشتر اهتمام کنند. که اگر چنین نکنند؛ در جاهلیت لجاجت کرده؛ که هیچ؛ از عقل بهره نگرفته‌اند؛ که هیچ؛ جان انسان‌ها و ایمان و باورشان را هم به مخاطره انداخته‌اند و این یک ظلم بزرگ به بشر امروزی است که با خرافات یا علم ناقص؛ بخواهیم آنها را از حق طبیعی زندگی سالم و بی‌دغدغه و طولانی و آرام؛ منع کنیم. (727425) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۲۰ ۱۴:۳۱:۲۵
روازاده: "درباره علوم دیگر می­‌توان تبیین­‌هایی ارائه کرد و آن­‌ها را مخلوق انسان­‌ها دانست، اما در مورد طب ادله‎‎ای وجود دارد که انسان نمی‎توانسته علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد."

1) دوست بزرگوار فرض را بر این گذاشته که دانش بشر و زیست بشر مستقل از خداست؛ مگر اینکه به اسلام بگرود. لا حول و لا قوة الا بالله. پس هیچ برگی در گیتی جز به مدد و یاری الهی از جای نمی‌جنبد. چرا این بزرگوار دوست دارند که علم و دانش بشری را از ذات الهی مستقل بدانند؟ منبع این جدایی‌پذیری کجاست؟
2) ابن‌سینا و دیگر حکما، دانش خود را چگونه دریافت کردند؟ وحیانی که نبوده! الهام اگر باشد؛ چرا آن تاریخ بوده و امروز نیست؟ آیا الهام به بشر؛ به مکتب و دین منحصر است؟ و آیا به پیروان ادیان دیگر این الهام انجام نشده، پیش یا بعد از اسلام؟
3) آیا واقعا بشر مستقل از اراده و مشیت الهی، بر روی زمین فعالیتی می‌تواند انجام دهد؟ منشأ این توانایی چیست؟ شرک؟!
4) اصل استدلال بزرگواران بسیار ناستوده و محل اشکال بزرگ است. از دیگر سوی، مبنای بازگشت به گذشته چیست؟
5) چرا هر کسی مطلبی یا نقدی و اعتراضی دارد؛ یا باید بی‌سواد و کم‌اطلاع باشد؛ یا چشم و گوش بسته، سمعاً و طاعتاً باشد؟ (730869) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۱:۲۲:۰۷
خدا شکر به سمت قرون وسطا داریم پیش میریم، الان دنیا تو فکر نانو پزشکی ما تو فکر چرا و پرت های 1400 ساله پیش (724925) (moderator21)
 
ناظر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۴۳:۰۷
اتفاقاً تو دنیا هم دارند به سمت کارهای حکیمانه گذشتگان پیش میروند.
نانو پزشکی جزء نگره و اگر درمانی انجام بده قطعاً عوارضی خواهد داشت.
البته طب سنتی عوارض کمتری داره. (725611) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۱:۵۴:۵۳
یعنی هر چیزی که قدیمی بود بده؟ جالبه!!!؟ (725922) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۸:۰۰:۰۹
خيلي نياز به مطالعه داري سطحي قضاوت نكن (726022) (moderator21)
 
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۱:۳۱:۲۱
طب اسلامي يعني چه؟ (724937) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۴:۴۵
کتاب بحارالنوار ملا باقر مجلسی را بخون. (725035) (moderator21)
 
Canada
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۳:۳۹:۴۶
خوندم، چیزی نداشت. می‌شه بگی‌ دقیقا کدوم صفحش خیلی‌ به نظرت جالب اومده که برم یه دفعه دیگه بخونم.

حالم به هم میخوره از این نظرات به درد نخور و تکراری که "یه چیز‌های هست، که یک آدمایی می‌فهمن ولی‌ بقیه نمی‌فهمن. فقط مشکل اینکه اونی‌ که می‌فهمه دیگه به بقیه نمیگه!!!!" (725969) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۲۰:۲۶:۰۴
دوست بزرگوار.
منتقدان این نظرات؛ شاید نه همه؛ لااقل گروهی از آنها نیازی نمی‌بینند که افراد را انکار یا تایید نمایند.
این دوستان معتقدند که مرحوم علامه مجلسی یا ابن سینا و بسیاری دیگر از اندیشمندان سرزمینهای اسلامی با همه بزرگی دستشان از این دنیا و ادامه دانش اندوزی و گام برداشتن در سیر تکامل علمی کوتاه است.
این وظیفه اندیشمندان است که پژوهش را تعقیب و دانش را تکامل بخشند.
اما نگاه این برخی دوستان؛ تاکیدی است بر اینکه عقربه های زمان؛ لاجرم باید در چندصد سال پیش متوقف شود وگرنه طب سنتی از کارآیی و حیِّض وجود خارج می‌شود. یا توهینی به بزرگان و نیاکان و پیشینیان است.
من توقف دوستان را اعجاب برانگیز و موافقان این آرا را عجیب میدانم. (729626) (moderator18)
 
حسن
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۷:۲۹
طب سنتی یعنی بیماریهای واگیر دار و مرگ و میرهایی که در قرنها پیش جان صدها هزار نفر را گرفت تاریخ بخوانید تا بفهمید که طب سنتی چگونه نا توان بوده در برابر طاعون و سل و دهها بیماری واگیر دار در طول تاریخ. خدا به انسان عقل داده که پیشرفت کنه نه اینکه به عقب برگردد (725808) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۰:۰۰:۰۱
اینهایی که گفتید طب سنتی نیست و هیچ ربطی به آن ندارد. کاش یاد می گرفتیم در مورد چیزی که دانشی در مورد آن نداریم سخن نگوییم. (727142) (moderator21)
 
مصطفي
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۰۷:۵۶
نمي دانم اين كشمكشها چه سودي دارد؟ انگار طب مدرن بر اساس قوانيني است كه خداي ديگري آن را آفريده و حالا ما مي خواهيم با طب اسلامي به جنگ اين طب كافرساخته‌ي از خدا بيخبر برويم!
خوب همه اينها بر اساس تحقيق و تجربه و بر اساس قوانين طبيعي است كه خدا آنها را وضع كرده و حالا چه فرقي مي كند كه يك مسلمان آنها را كشف كند يا يك ملحد بي دين؟
ضمن اينكه اگر مدعي برتري يك شيوه طب هستيم، چرا درمانگاهي بيمارستاني تاسيس نمي كنيم و بر اساس آن درمان را شروع نمي كنيم؟ اگر برتري وجود داشته باشد مطمئنا بايد ملموس باشد و طبيعتا مردم هم جذب آن خواهند شد. (724974) (moderator21)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۱۷:۰۸
طب اسلامی با حکمت رابطه داره و حکمت به ملحد بی دین عطا نمیشه. (725591) (moderator21)
 
حسن
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۹:۳۳
یعنی طب نوین شیطانی است که در اسرائیل و امریکا و انگلیس بهترین پزشک ها هستند؟ کمی فکر کردن قبل از حرف زدن چیز خوبی است که تمرین کنیم (725811) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۱:۵۷:۱۸
اولا بحث بر سر همین تجربه است که طب جدید چیزی غیر از تجربه را قبول ندارد و به قول خودشان غیر علمی می دانند و طب سنتی تجربه را فقط روشی می داند.
ثانیا اگر متخصصین متعصب طب رایج بگذارند و سنگ اندازی نکنند پیشنهادات شما هم عملی خواهد شد. (725923) (moderator21)
 
معین
۱۳۹۱-۰۱-۲۱ ۰۳:۰۶:۲۶
در تهران گویا جایی با عنوان دهکده سلامت برای اجرای گسترده طب سنتی دارند میزنند که مشابه بیمارستان است. (731780) (moderator18)
 
erfan.tavakkol@yahoo.com
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۱۲:۲۰
اساس طب سنتی نظریه‌ی اخلاط اربعه است که خود فرعی بر عناصر اربعه در فیزیک قدیم است. آیا امروز کسی این نظریه‌ی فیزیکی را می‌پذیرد؟ (724984) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۳:۰۹
نظریه های فیزیکی بستگی دارد
نظریه های فیزیکی انشتین در آن زمان پذیرفته شده بود و حال نظریه های فیزیکی کوانتوم مورد قبول است که قوانین فیزیک کوانتوم با اکثر قوانین فیزیک نیوتون در تناقض است. پس علم فیزیک امروز که بیشتر کوانتومی است علم فیزیک گذشته رو فقط یک تجربه میدونه (725310) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۵:۵۶:۵۱
دوست عزيز
خوب است انسان موقع اظهار نظر اندكی با مو ضوع آشنا باشد
هيچكدام از انهاييكه گفتی الان بی استفاده نشده و ديگری را نسخ نكرده
هرانچه كه در مهندسی عمران و مكانيك تدريس ميشود مربوط به مكانيك كلاسيك نيوتنی است وعلم كوانتوم تنها در مورد ذرات بسيار كوچك در حد نانومتر صحيح است و نسبيت اينشتاين در سرعتهای نزديك سرعت نور كاربرد دارد
وجالب اينكه مدال نوبل اينشتاين به خاطر فعاليت او در فيزيك كوانتوم بود و نه نسبيت خاص

ولی فرضيه اخلاط چهارگانه و سردی و سفتی كه جابر ابن حيان مطرح ميكند از اساس رد شده و علم از زمانی پيشرفت كرد كه اين نظريات را رد كرد
طبيعتا هر چيزی كه بر مبنای بنيان غلط يعنی همين اخلاط بيان بشه قابل اعتماد نيست (725384) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۱:۵۹:۳۱
اخلاط اربعه بر اساس اصالت تجربه رد شد است که خود در حد یه ادعاست.
دلیلی که برای رد اخلاط اربعه آورده شده خود ادعایی بی دلیل است. (725925) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۶:۰۷
منبع : اینترنت

مناظره خواندنی امام صادق(ع) با یک طبیب هندی
ربيع حاجب مى گويد: روزى طبيبي هندى در مجلس منصور كتاب طب مى خواند، در حالى كه امام صادق عليه السّلام درآنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت، به امام ششم عليه السّلام گفت: دوست دارى از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: نه، زيرا آنچه من مى دانم از دانش تو بهتر است. طبيب پرسيد: تو از طب چه مى دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشكى، و خشكى را با رطوبت درمان مى كنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى گذارم و براى تندرستى دستور پيامبر را به كار مى برم كه فرمود: «شكم خانه درد است، و پرهيز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته بايد عادت داد».
طبيب گفت: طب جز اين چيزى نيست.
امام گفت: مى پندارى كه من اين دستورها را از كتاب هاى بهداشتى ياد گرفته ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من اين ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت:البته من. امام عليه السّلام فرمود: اگر اين چنين است من از تو سؤالاتى مى پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.
امام صادق(علیه السلام) سئوالات زير را از طبيب هندي پرسيدند:
"چرا جمجمه ي سر چند قطعه است؟
چرا موى سر بالاى آن است؟
چرا پيشانى مو ندارد؟
چرا در پيشانى خطوط و چين وجوددارد؟
چرا ابرو بالاى چشم است؟
چرا دو چشم مانند بادام است؟
چرا بينى ميان چشم هاست؟
چرا سوراخ بينى در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاى دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان
آسياب، پهن و دندان بادام شكن بلند است؟
چرا كف دست ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکه است و در جاى خود
حركت مي كند؟
چرا کبد(جگر) خميده است؟
چرا كليه مثل دانه لوبياست؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى گردند؟
چرا گام هاى پا ميان تهى است؟ "
طبيب هندي در پاسخ به تمامي سئوالات بالا گفت : نمي دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مى دانم. طبيب گفت: بيان كن. امام فرمود:
جمجمه به دليل اينکه ميان تهى است، از چند قطعه آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مى شد، لذا چون چند قطعه است، ديرتر مى شكند.
موى در قسمت بالاي سر است، چون از ريشه ي آن روغن به مغز مى رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارات بيرون مى رود و سرما و گرمايى كه به مغز وارد مى شود، دفع مي شود.
پيشانى مو ندارد، براى آنكه روشنايى به چشم برسد.
خط و چين پيشاني نيز عرقي را از سر مي ريزد، نگه مي دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه ها كه آب هاي روى زمين را نگهدارى مى كنند.
ابروها بالاى دو چشم قرار دارند تانور به اندازه ي کافي به آنها برسد. اى طبيب، نمى بينى وقتي شدت نور زياداست، دست خود را بالاى چشم ها مي گيري تا روشنى به مقدار کافي به چشمهايت برسد و از زيادى آن پيشگيرى كند؟!
بينى بين دو چشم قرار دارد تا روشنايى را بين آنها به طورمساوي تقسيم كند.
چشم ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمى شد و دوابه همه جاي آن نمى رسيد و بيماري چشم درمان نمى شد.
خداوند سوارخ بينى را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مى آمد و نه بوي چيزي را در مى يافت.
سبيل و لب را بالاى دهان آفريد، تا فضولاتى را كه از مغزپايين مي آيد نگه دارد و خوراك و آشاميدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از پاک کند.
براى مردان محاسن(ريش) را آفريد تا نيازي به كشف عورت(پوشاندن سر)نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخص شوند.
دندان هاى پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد، و دندانهاى آسياب را براى خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تادندان هاى آسياب را مانند ستونى كه در بنا به كار مى رود، استوار كند.
دو كف دست را بى مو آفريد تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي کشيد به خوبي آن را حس نمي کرد.
مو و ناخن را بى جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.
قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه ها در آيد و از باد زدن ريه خنك شود.
كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بيرون رود.
كليه را مانند دانه لوبيا ساخت، زيرا منى قطره قطره در آن مى ريزد و از آن بيرون مى رود. اگر کليه چهار گوش يا گِرد بود، اولين قطره مى ماند تا قطره دوم در آن بريزد و آدمى از انزال لذت نمى برد. زماني که منى از محل خود كه در فقرات پشت است، به كليه مي ريزد، كليه چون كرم بسته و باز مى شود و کم کم مني را به مثانه مى رساند.
خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پيش روى خود راه رود، و به همين علت حركات وى ميانه است، و اگر چنين نبود در راه رفتن مى افتاد.
پا را از سمت زير و دو سوى آن، ميان باريك ساخت، براى آنكه اگر همه پا بر روي زمين قرار مي گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مى شد. سنگ آسياب چون بر سر گردى خود باشد، كودكى آن را بر مى گرداند و هر گاه بر روى زمين بيفتد، مردي قوي به سختى مى تواند آن را بلند كند.
آن طبيب هندى گفت: اين ها را از كجاآموخته اى؟ فرمود: از پدرانم و ايشان از پيامبر و او از جبرئيل، امين وحى و او از پروردگار كه مصالح همه اجسام را داند.
طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگارى (725313) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۰۳:۲۱
يعنی مايع منی از كليه ايجاد می شود ؟

يا اين مطلب را امام صادق گفته كه در آن صورت نعوذ باا...در علم لدنی او شك است

يا راوی اشتباه كرده

يا كسی كه علم خود را تنهااز روايات مشكوك اخذ می كند در گمراهی‌است (725392) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۸:۴۲:۰۳
اول مطلب رو درست بخون بعد اظهار نظر کن
نوشته: از محل خود که فقرات پشت است,به کلیه میریزد (726051) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۱۶:۳۶
اصلا مایع ویزیکول سمینال وارد کلیه می‌شود؟ هرگز.
به نظر می‌رسد نویسندگان؛ ادعای مدرن خویش را از زبان دین به خورد مردم بی‌مدعا (عامه یا جاهل!) می‌دهند تا افاضه فضل نمایند. (726637) (moderator21)
 
حدیث
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۱:۴۹:۳۳
باز هم به کلیه نمی ریزد برادر!
از فقرات پشتی هم نمی آید.
این حدیث از لحاظ سند بسیار ضعیف و از لحاظ یافته های قطعی امروزی غلط است. (726989) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۸:۰۱:۱۵
سایت سیاسی مکان خوبی برای انتقال مباحث دقیق با جزییات بسیار نیست.بهتر بود یک نکته کلی مهم را مطرح می کردید. (725529) (moderator21)
 
Canada
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۸:۵۰:۰۳
اولا باید صحت این روایات بررسی شود. ثانیا اگر این طب اسلامی است که از همین الان فاتحه آن خوانده است. (725571) (moderator21)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۴۶:۰۶
تا وقتی وارد این وادی نشدی ادعاها رو عجیب می بینی و نا آشنا. (725617) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۴۳:۳۹
مثلا تولید منی در کلیه (725813) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۴۷:۱۱
اینترنت منبع نیست! یک فضا است. مثلا در باره یک مطلب بگوییم: منبع کتابخانه! یا بدتر، بگوییم منبع مقاله: کهکشان راه شیری! سطر پنجم از یک کتاب! (726671) (moderator21)
 
حامد
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۱:۱۲:۰۹
پس باید معتقد باشیم که منی به کلیه ها میریزه و قلب از باد زدن ریه ها خنک می شه! وفضولات مغزی از بینی و دهان بالا و پایین میره و اگه مردی ریش و سبیلشو بزنه ستر عورت بهش واجب می شه و مهمتر از همه اینکه اگه یه مدتی بشر از میل دوا برای چشم استفاده نکنه ممکنه در نسل های بعدی چشمها مربعی بشن!!! (726930) (moderator21)
 
چند منبع
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۱۶:۳۶:۴۳
باز منتشر شده توسط rohisamadi در وب سایت تبیان مرکز زنجان

http://tebyan-zn.ir/detailed-papers/rohisamadi/227193/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87+%D8%B7%D8%A8%D9%91%DB%8C+%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%DB%8C+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82(%D8%B9)+%D8%A8%D8%A7+%DB%8C%D9%83+%D8%B7%D8%A8%DB%8C%D8%A8+%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C/default.html

منبع :‌سایت هیئت فاطمیون

http://www.fatemiyon.ir/index.php/1389-08-28-00-10-04/1389-08-30-21-01-52/3710-1390-06-31-03-22-01


http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=626878


http://www.netiran.net/fatemiyon/link/55294


http://www.khorshidekhavari.com/forum/showthread.php?t=4069


http://semema.blogsky.com/1390/03/07/post-271/


http://namazeadine.blogfa.com/cat-18.aspx

.
.
.
.
.
.
.
.
.
. (727853) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۲۱:۲۱:۴۹
حالا یه جورایی منبع شد. اما اینها منبع خبرند. اما منبع علمی نیستند. منابع علمی نیز تعریف خاص خود را دارند.
باید یک دانشگاهی نتایج و مشاهدات کلاسیک را بررسی کرده و نتایج را تایید کند و در یک مقاله علمی با پیشینه و ... درج گردد. سپس بحث متخصصین و کارشناسان و ... تازه از مرحله فرضیه یک گام به پیش رود و در جای جای جهان نتایج مشابهی داشته باشد.
آنگاه PAPER را میتوان یک منبع معتبر دانست.
تمام درد نیز همین است.
کلی گویی؛ افسون گونه عمل کردن؛ بدون در نظر گرفتن حجم و ... آنچه سایر دوستان گفتند؛ همه از مشکلاتی است که باید جدا به آن پرداخت.
آنگاه که این مسیر طی شود؛ تازه در ابتدای راه رشد علمی قرار خواهند گرفت. به جای آنکه به ما عقب‌گرد بدهند؛ خویشتن گامی پیش نهند و زحمت بی‌انجام تحمیل مفرمایند! (728133) (moderator18)
 
منبع paper
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۶:۵۱:۵۱
انبیای الهی بنیان گذاران طب
( مناظره امام صادق علیه السلام با طبیب هندی ) (729394) (moderator18)
 
آشنا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۷:۰۷:۲۳
طب مدرن به سمت جزء نگری رفته و در حالی که طب اسلامی و حتی طب سنتی یا یونانی کل نگر هستند. (725478) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۱:۳۷
بررسی روایات طبی از نظرسندی و همچنین بررسی تجربی آنها توسط آیت الله عباس تبریزیان انجام شده و در چهار مجلد موسوعه الطب الرسول المصطفی منتشر شده است.بهتر است به نظرات متخصصین روایات جهت کشف طب ائمه علیهم السلام مراجعه شود تا رواج عطاری ها و مدعیان پرسرو صدای طب که بیشترین صدمه را به گسترش طب اسلامی زده اند. (725030) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۲:۴۲
طب سنتی هم مانند هر حرفه تخصصی دیگر نیازمند ساماندهی است.بهتر است در کنار این مباحث نظری، مقامات دولتی هم ساز وکارهایی برای نظارت بر عطاری ها و تایید صلاحیت فنی آنها داشته باشند.ضمن آنکه برنامه های پژوهشی مشترک منجر به درک بهتر طب سنتی و مدرن از یکدیگر خواهد شد. (725034) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۷:۲۲
سلام بحث من این مناظره نیست. انتقاد بنده به سیستم خبرگزاری هاست. چندی پیش در سایتی مثل جهان، از قول معاون وزیر بهداشت آمد که نمک های دریا همه کلاه برداری هستند و پر از مواد سمی و آلودگی. حالا در همان سایت با بنیان گذار این نمک ها مصاحبه شده است. این چه معنی دارد؟ (725036) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۷:۴۸
همین الان افرادی در ایران داریم که نبض رو میگیره و از موی سر تا نوک پا رو
براتون اسکن میکنه. خودم برای اینکه آزمایش کنم خودمو در اختیار دو نفر از
این افراد قرار دادم. خب خودم اشکالات خودم رو میدونم که چه خبره! دیدم
قشنگ شروع کرد از بالا همینطور لایه لایه اسکن کرد تا پایین؛ علتش رو هم
گفت؛ درست هم گفت ... این هم پزشکی است دیگه؛ چرا خودمونو از این
محروم می کنیم؟ (725037) (moderator21)
 
Tehrani
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۴:۱۵:۲۰
سلام.
لطفا جهت ویزیت ، آدرسی از این آقایان که از طریق نبض بررسی می کنند را اعلام نمایید. با تشکر. (725219) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۴:۵۴:۱۲
تهرانی جان، آدرس آن دکتر در جیب گوینده اش است! (725295) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۴:۵۶:۱۵
آقای برزگر. کرج میدان توحید خیابان آبان- (725297) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۷:۴۲
اين عين كلام رييس جمهوره باور كن! (725315) (moderator21)
 
محمد2
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۲:۳۱:۴۷
چیزی که شما گفتی اگر درست باشه هم ربطی به موضوع نداره. من هم خودم رو از روشی که دلیلش رو ندونم ولی جواب بده محروم نمی کنم و این خودش ارزش تجربه است. ولی اینجا بحث مبنای علم طب است که آیا باید سکولار باشد یا الهی. به عقیده من ریشه این چیزی که امثال روازاده پیگیری می کنن در این فکره که باید با جسم انسان مثل معبد رفتار بشه و عالم یا علم غیر الهی حق دخالت و ورود نداشته باشه. به این ترتیب میخواهند انسان رو پاک (از نظر روحی) نگهدارند.
جواب هایی که به رحیمی داده شده کم محتوی است و چیزی رو روشن نمی کنه. رحیمی می خواد مدعی روش شناسی خودش رو روشن کنه و مدعی دست خودش رو باز گذاشته چون اساسا چیز مدونی نداره که ارائه کنه و فقط میخواد در عمل با تکیه بر تقدس (علم مقدس !) طب اسلامی جا باز کنه. جای مولانا خالی که زنهار بده: اشتراک گبر و مومن در تن است.
این عقیده و فکر مومن که تفاوت داره. (727304) (moderator18)
 
psk
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۳:۲۲:۳۵
بايد از تمام داشته ها و يافته ها استفاده كرد. چه ما حصل تجربه بشر باشه چه منشا وحي داشته باشه.
دوست عزيزي كه طب سنتي رو بازگشت به قرون وسطي ميدونن ، بدونن كه همين الان تو همون دانشگاههاي پزشكي آمريكا كه رو "پزشكي نانو" كار ميكنن دوره فوق تخصص "پزشكي گياهي" تدريس ميشه كه عيناً كتاب "قانون" ابو علي سينا رو درس ميدن و به "avesina medicine" يعني "پزشكي ابوعلي سينايي" معروف هست. (725127) (moderator18)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۲:۴۹
منظورتان Avicenna است؟ (725308) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۰۸:۰۷
دوست عزيز

اكر اندكی تاريخ علم پزشكی رو ميدونستيد داستان سوزاندن كتاب قانون در يكی از دانشگاههای اروپا رو ميدونستيد و اينكه چرا اينكار رو انجام دادند و چرا پيشرفت كردند

ايراد از كتاب قانون نبود ايراد تكيه بيش از حد به گفته های ديگران و تعطيل كردن تجربه و آزمايش بود (725395) (moderator21)
 
ناظر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۲۲:۴۷
کشور آلمان که تولید کننده و صادر کننده بزرگ داروهای شیمیایی طب مدرن هست حدود 60 درصد داروهای داخلیش گیاهی هست.
آیا اروپا به داروهای سنتی پشت کرده؟
آیا اینطور پیشرفت کرده؟ (725596) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۲:۰۲:۵۰
طب گیاهی همان طب سنتی ایرانی نیست.
طب گیاهی هم شاخه ای از طب سنتی است هم شاخه ای از طب رایج. (725930) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۲:۰۲:۰۴
یعنی هر چه آنها گفتند درسته و ...؟ (725929) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۱:۱۴:۵۵
آقا رفرنس واحدهای درسی دانشگاه های آمریکا توی سایتشون هست. شما فقط یک دانشگاه رو معرفی کن و آدرس بده که همچین کاری می کنه، من اون وقت تمام و کمال خودم رو می سپارم دست طب سنتی که لایه لایه اسکن کنه منو! (725677) (moderator21)
 
علی
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۳:۵۰:۵۵
لازم میدونم از تیترتون تشکر کنم. به نظر من هم بررسی این موضوع یعنی طب مدرن و گزاره هایی که در منابع اسلامی در رابطه با طب آمده میتونه به ما در جهت بررسی امکان یا عدم لزوم امکان علم دینی کمک زیادی بکنه. یکی در نجوم و دیگری در پزشکی گزاره های زیادی در قران و سنت داریم که شاید تا به حال نگاه ی بهشون نشده.
(725170) (moderator18)
 
احسان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۱۹:۲۳
با سلام...از مبانی نظری بحثهای صورت گرفته که البته در حیطه تخصصی بنده هم نیست بگذریم به نظر من تمام علوم شعاعی از انوار قدسی الهی هستند و اغلب دانشمندان هم با شناختی که از عظمت هستی و ناچیز بودن خود و دانش خود داشتند به مقام الوهی و یگانگی خالق هستی معترف بوده و هستند طرح مبانی مکانیک کوانتوم توسط هایزنبرگ و تشکیک انشتین بواسطه کهولت سن و عدم توانایی درک عمیق این علوم و مباحث جالب صورت گرفته توسط این دو دانشمند شاهدی است برای این نکته.. از عده ای قلیل که بگذریم کسانی که با نیت خالصانه و بدون غرض بحث طب اسلامی را مطرح می کنند شاید به این نکته توجه ندارند که معنای غیر مستقیم این پیام تبدیل طب به دو نوع اسلامی و غیراسلامی است و لابد بر همین اساس مابقی علوم تجربی و نظری مثل فیزیک و شیمی و ریاضی را هم باید به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم کرد ....به نظر من خیلی از این نظریه پردازی ها با هدف تداعی تقابل اسلام با علوم مدرن طراحی شده که مایه گذاشتن از مقامات دینی و سیاسی هم تردید در نیات را بیشتر می کند....امیدوارم از بزرگان دینی هزینه نشود (725414) (moderator21)
 
رحیمی
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۳۷:۴۳
سلام

این که عنوان می کنید تمام علوم شعاعی از انوار قدسی الهی هستند در صورتی صحیح است که اول "علم" بودن آن ها مشخص شود! چطور شما علومی رو که در تقابل با نظام هستی مطرح شدن و به آلودگی طبیعت منجر شدند علم قدسی می دانید؟ به قول یکی از اساتید علم اگر علم باشد دیگر زباله ندارد! این همه زباله های مادی و معنوی که در اثر این به اصطلاح علوم ایجاد شدند بر اثر اتصالی بوده که به انوار الهی داشته؟! .. باید توجه کنید که با کلمات قشنگ قشنگ نمیشه این تناقضات رو نادیده گرفت. (725440) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۲۰:۵۳:۴۵
اگر دانش بشری مسیر تکامل را طی میکند و همه جانبه نگر نیست؛ یا اگر کسانی هستند که به دانش بشری و تکامل تدریجی علم توجهی ندارند و عمل نمیکنند؛ پس ... .
آیا علم را آفتی هست؟ آسیب انرژی هسته‌ای، یک آسیب جدی به نام زباله هسته‌ای، تشعشات و ... دارد. پس چرا حق مسلم ماست؟
چون با همه آسیب؛ کمکهایی ارزنده تر دارد.
برق و ووو هم همینطور. پزشکی هم همینطور.
اگر داروی x دارای عوارض جانبی هست؛ که بسیار مشاهده می‌شود؛ روشهایی برای شناسایی ایراد؛ رفع مشکل و یا تغییر دارو یا حذف مدل خاصی از آن؛ یا منع کاربرد برای بیماران خاص به صورت کاملا ساختیافته مطالعه شده و تا حصول به نتیجه برتر نیز این پژوهش ادامه می‌یابد.
هیچ بن‌بستی نیز برای کشف و جایگزینی راهکارهای دیگر نمی‌بیند.
اما گویا عده‌ای معتقدند طب، در نهایت تکامل و به صورت وحیانی نازل شده و در مستندی {بلا تشبیه } لایتغیر و تحریف‌ناشدنی نسل به نسل به برخی منتقل شده است. علمشان هم آسیب و آفتی ندارد.
اما هنوز هم حاضر به گفتگو نبوده و بیشتر مجادله یا فرار دارند. (729662) (moderator18)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۲۸:۴۱
منظور از طب اسلامی توجه به بعد دیگه ای از انسان یعنی روح هست.
در کدام قسمت طب مدرن به این نکته توجه شده.
اگر چیزی هم در روانشناسی وجود داشته باشه حتماً متاثر از نظرات اسلامی بوده.
اگر ما بعد روحانی انسان رو در نظر نگیریم و طب مدرن بسازیم خوب میشه طب غیر اسلامی.
نظرتون راجع به بیماریهای روان تنی چیه؟ (725601) (moderator21)
 
روح
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۹:۰۸:۲۱
برای توجه به روح انسان مجبور نیستید از جوشانده استفاده کنید!
با پنیسیلین هم می شود! (726814) (moderator21)
 
محمد
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۱۳:۵۹:۲۲
حالا کی گفته درمان در طب اسلامی فقط با روشهای مادی مثل جوشانده و پنی سیلین هست؟

البته طب مدرن در شناخت انسان نقص داره. (727683) (moderator18)
 
بهنام
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۲۴:۱۲
سلام

خیلی از اونایی که در مورد طب اسلامی و سنتی اظهار نظر میکنن هنوز با مسائلی که در این طب ها وجود داره آشنا نشدن. فک می کنن که طب سنتی طبیه که چند تا علف و گیاه رو مخلوط میکنه و به بیمارش میده! یا در مورد طب اسلامی که اصلا اطلاعاتی ندارن. شاید فکر کنن که این طب میگه برید نمازشب بخونید ارامش بگیرید. یا همون تصوری که در مورد طب سنتی دارن. بحث این طب ها خیلی عمیق تر از این حرفهاس. پیشنهاد میکنم اول به وبسایت هایی که در این مورد وجود داره یه سری بزنید و با ادعاها و دستاوردهاشون بیشتر آشنا بشید. (725419) (moderator21)
 
فرید
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۳۰:۰۸
باسلام طب اسلامی نتیجه اش بایدبه سلامتی وتندرستی ونهایتا طول عمرهمراه با سلامتی باشد ویکی از منابع که اکثرا به ان استناد میکنند طب النبی است همه میدانیم که ایمه اطهار عمر چندانی نداشتند چرا که توسط حاکمین جباروظالم عصر خود به شهادت میرسیدند اما در موردپیامبر اکرم که طب النبی از سخنان ایشان است ورسول اکرم با مرگ طبیعی از دنیا رفته اندوباتوجه به اینکه ایشان انچه را که توصیه فرموده اندخود به ان عمل مینموده اندبرای من جای سوال است پیامبر میبایست بیش از 63 سال عمر میکردندکه نتیجه طب اسلامی با شد عمر پر برکت ایشان باید بیش از 80 سال میبود لطفا در این خصوص راهنمایی فرمایید (725427) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۵۱:۱۱
برادر گرامی ... اولا در این که پیامبر گرامی اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفتند کاملا محل اشکال است چون روایاتی از مسموم شدن ایشان توسط گوشت مسمومی که توسط یک زن یهودی به ایشان داده شده خبر می دهد. در ثانی ما یک عمر طبیعی داریم و یک عمر تقدیری. همیشه اینطور نیست که پایان عمر به صورت طبیعی باشد. معصومین علیهم السلام چون حقیقت تعادل را دارا هستند با این عمرهای کوتاه به مرگ طبیعی دچار نمیشوند. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: ما منا الا مسموم اءو مقتول. یعنی از ما نیست جز اينكه بوسيله سم يا شمشير بيداد، به قتل خواهد رسيد. (725456) (moderator21)
 
رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۷:۰۲:۳۵
پیامبر اکرم(ص) در اثر بیماری ناشی از سمی مخلوط با غذا که توسط زنی یهودی به ایشان وجمعی از اصحاب خورانده شد و پیامبر با دستور به انجام حجامت با عث کاهش اثر سم شدند و از مرگ رهایی یافتند ولی سبب بیماری مزمن ایشان شد ودر نهایت سالها بعد باعث شهادت ایشان شد در ضمن در نهایت امر عمر همه موجودات دست خداوند است و هنگام رسیدن اجل هیچ علمی بشری مانع مرگ نخواهد شد. (725471) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۲:۰۴:۲۳
دوست گرامی. چه کسی گفته پیامبر به مرگ طبیعی مرده اند!؟؟؟؟ (725931) (moderator21)
 
حمیدرضا رحیمی
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۶:۵۸:۲۴
سلام علیکم ... مسئول محترم. بنده جوابیه ای به آقای ابطحی در باره این سوالات فرستاده ام که میتوانید آن را در آدرس زیر دانلود نمایید. فقط اگر تصمیم به انتشار آن داشتید بصورت کامل منتشر نمایید. با تشکر:


http://s1.picofile.com/file/7345534294/pasokh2.docx.html

حمیدرضا رحیمی
مدیر وبلاگ طب اسلامی (725470) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۲۶:۳۱
سلام
طب گیاهی؛ سنتی؛ زالو و ... هرچه اسمش باشد؛ در برابر طب رایج، بیشتر بازیچه است.
در حالی‌که امروز بحث دارونشانی یا drug delivery مطرح است؛ بحث اینکه یک مشت علف را بجوشانی! با چه غلظتی؛ در چه دمایی! با چه کیفیت و برآیندی از میکروارگانیسم‌ها و املاح و مواد معدنی و آلی و آنچه بر سر این‌ها در این فرآیند خواهد آمد و بخوری! یا بیاشامی یا بمالی!!! آنهم با چه دوز یا حد و مقداری؟ یک امر کاملا غیر عاقلانه و نشانی از عدم بلوغ استفاده‌کنندگان و توصیه‌کنندگان است. این افراد در طی بلوغ تاریخی علم بشری؛ هنوز تمایل دارند کودک بمانند و چون اراده کرده‌‎اند، هنوز هیچ راهکاری برایشان نمی‌توان جست.
ضدیت با عقل که پیامبر پنهان وجود هر کس است که ودیعه‌ی الهی در بدن ماست، آن‌ها را به سفسطه و فلسفه‌درمانی کشانده و بازار مکاره‌ای برای خویش می‌طلبند. (726648) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۳۹:۴۳
آقای رحیمی؛ سلام
اینک انواع ساختارهای تشخیصی وجود دارد.
شما به جای سونوگرافی؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای ماموگرافی؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای رادیولوژی؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای الکتروکاردویوگرام؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای ... ؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
این از بعد تشخیص. طب سنتی یا طب اسلامی یا هر نام دیگری که بر آن بنهیم؛ بر اساس یک‌سری کلیات تشخیصی داده و پیشنهادی دارد. شما کافیست چند گامی در بازار عطاران یا پزشکان موسسه حجامت و ... بگذارید. آنگاه هم در تشخیص تفاوت بسیار است، هم در درمان! و هم اثربخشی ناچیز یا مبارزه با نشان‌های بیماری به جای درمان! و هزاران نقطه‌ضعف دیگر که نیاز به مستندسازی بیشتر دارد.

در بعد درمان بفرمایید:
شما به جای لیزیک؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای عینک و سمعک؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای جراحی؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما به جای استفاده از سونداژ و بالون؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟
شما مطلقا ابزار ندارید. مثلا برای دفع سنگ کلیه در طب اسلامی چه دارید؟ جز یک مشت شعار! مثلا اگر چنین می‌فرمودی؛ سنگ نمی‌داشتی یا سنگت بزرگ نشده باید دفع می‌شد! و الآن بنشین وصیت‌نامه بنویس و ما هم مرگت را نظاره‌گر خواهیم بود!

در بعد بهداشت:
اسلام بر اساس روایات دارد که: غذا را با نمک آغاز و با آن پایان بخشید! ضمنا در طبخ غذا و ... نیز تاکیدات بسیار است. اما طب جدید آثاز زیانبار نمک بر تراکم استخوان؛ بر تصلب شرائین و ... را کشف کرده!

نشستن دوزانو و چهارزانو و قضای حاجت و هزاران نکته‌ی دیگر را هم به آن بیفزاییم که باز هم تحقیقی بسیار چدی و قابل تامل است!

از این نکات ارزنده که بگذریم؛ عدم توجه مدعیان طب سنتی؛ چه در چین و هند، چه در ایران؛ با سیستماتیک عمل کردن و پژوهش‌محوری است! هیچ تفاوتی بین مریض تا مریض دیگر؛ بین مرض تا مرض دیگر نیست! هرکس باید فلان دارو را بخرد؛ بجوشاند و ... .!؟
کسانی که پژوهش‌محور وارد این حوزه از طب شوند؛ لاجرم چاره‌ای جز طی همان مسیر گذشتگان برای رسیدن به طب مدرن و علمی و عادی را نخواهند داشت.
بازگشت به گذشته، شاید نیازی برای تشخیص مسیر تکامل انسان‌ها و موزه‌ای از تاریخ زندگی بشر بر روی کره خاکی باشد؛ اما یک فرآیند عاقلانه علمی برای زندگی بشر امروزی نیست. دندان‌پزشکی را ترک کرده و به میخک! بوعلی‌سینا پناه بریم!؟ این عقل اسـت؟ آیا اگر بوعلی زنده بود، اینهمه پویندگی و بالندگی را از قلم می‌انداخت و آنقدر مغرور بود که ما را به دوران خویش بازگرداند؟
من چنین باوری ندارم. شما مردم ایران چطور؟
از خواندن نظرات مستند شما لذت خواهم برد. چون نظر شما هر چه باشد؛ برایم درسی است که بهتر از دیدگاهم دفاع کرده و به نقاط ضعف و قوت کارم آشنا شوم.
زنده‎باد منتقدان ارزنده و صاحب‌اندیشه افکار بالا.
با ادب و احترام.
بدرود. (726658) (moderator21)
 
حميدرضا رحيمي
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۵۶:۵۵
سلام عليكم و رحمة الله ... دوست گرامي. بنده در سه مورد كلي به مطلب شما نقد دارم:

1- عدم رعايت نحوه صحيح ورود به اين مباحثه علمي
2- نسبت دادن برخي دستاوردهاي طب سنتي به طب مدرن (و مطرح كردن اينكه شما بجاش چي داريد؟!)
3- نسبت دادن برخي امور غير واقع و كاملاً سليقه اي و شخصي به طب سنتي و اسلامي بدون هيچ دليل و سند معتبر كه ناشي از عدم آگاهي شما از اين عرصه است

اول بايد ديد كه شما از كدام قاعده عقلي به اين نتيجه رسيده ايد كه وقتي بحث بر سر حجيّت و عدم حجيّت روش رسيدن به علم در نگاه مدرن است مي‌توانيد از آنچه دستاوردهاي اين علم مي‌خوانيد سخني به ميان بياوريد؟ ... توجه كنيد: بحث اين است كه دستاوردهاي طب مدرن، حاصل به كار گيري روش هاي مدرن‌اند، و اين روش ها هم بر مبناي نگاه مدرن توليد شده‌اند. پس اگر معلوم شود كه نگاه مدرن توانايي توليد روش صحيح در رسيدن به قواعد علمي را ندارد تمام دستاوردهاي حاصل از اين روش فاقد اعتبار خواهند شد. يعني اگر آب از سر چشمه گل آلود باشد، تمام رودخانه گل آلود مي‌شود و يا بعبارتي: خشت اول چون نهد معمار كج / تا ثريا ميرود ديوار كج ... پس اين‌كه شما در زماني كه بحث ما بر سر مباني و مبادي اين علم است به يكباره دستاوردهاي آن علم را به رخ تفكري مي‌كشانيد كه هيچ باوري به مباني توليد آن و در نتيجه دستاوردهاي آن ندارد روشي غير منطقي را در پيش گرفته‌ايد. آيا شما در مقام مناظره با يك يهودي جهت اثبات حقانيت خود به آيۀ "ان الدين عند الله اسلام" استناد مي‌كنيد؟ معلوم است كه نه. چون او اصلاً قرآن شما را قبول ندارد و بايد اول خود قرآن را اثبات كنيد!! و چون تمركز اصلي ما در اين بحث ابتدا بر روي عدم حجيّت روش در نگاه مدرن بود شما بدون روشن شدن اين موضوع نمي‌توانيد به دستاوردهاي آن استنادي كنيد و چه برسد به اينكه آن‌ها را به عنوان معيار محك دستاوردهاي جريان رقيب قرار دهيد ... تمام مطالب شما با توجه به همين اصل فاقد اعتبار است و ديگر نيازي به ادامه بحث نيست. اما بنده توضيحات ديگري را جهت روشن شدن برخي مسائل عنوان ميكنم.

يكي از ابتلائات جامعه ما اين است كه اطلاعي از بسياري از دستاوردهاي توليد شده در گذشته تمدن اسلامي نداريم و به اشتباه اين دستاوردها را در حوزه دستاوردهاي مدرن قلمداد مي‌كنيم و بعد فقط به واسطه اين كه خودمان اينطور فكر مي‌كنيم اجازه ميابيم هر طور كه مايليم قضاوت كنيم حتي اگر به تحقير بزرگترين دانشمندان مسلمان همچون ابن سينا منجر شود! مثلا شما اگر اندك اطلاعي از تاريخ طب سنتي داشتيد مي‌دانستيد كه علم جراحي و ابزار جراحي اصلا مال طب سنتي بوده است و طب مدرن تغيير چنداني در اين ابزار ايجاد نكرده است. به عنوان نمونه به يك سند معتبر اشاره مي نمايم. يكي از كتاب هاي شناخته شده طب سنتي در اين زمينه كه به زبان های لاتین، فرانسه، ترکی و فارسی هم ترجمه شده است كتاب "التصریف لمن عجز عن تألیف" است كه اثر ابوالقاسم ابن عباس زهراوی یکی از پزشکان مسلمان و از مفاخر جهان اسلام است كه در زمان خود در رشته جراحی سرآمد بود و به آن درجه از برجستگی رسید که کتاب او در تمامی دانشگاه های اروپا تا قرن ۱۷ میلادی تدریس می شد. دكتر غلامرضا كرد افشاري كه مدرس دانشكده طب سنتي مي‌باشند در اين رابطه مي گويند: ما [در طب سنتي] کتاب «التصریف لمن عجز عن تألیف» را داریم که در آن فنون جراحی به طور کامل وجود دارد و ابزارهایی که امروزه در جراحی استفاده می‎شوند در آن موجود است. جهت مشاهده برخي صفحات از نسخه خطي اين اثر گرانسنگ به اين آدرس مراجعه نماييد: http://www.qeshmdaily.com/prtf.cdviw6dvjgiaw.html

حال ببينيد وقتي كه شما به چنين مسائلي واقف نباشيد به اسم انتقاد اينطور جريان طب اسلامي را مورد خطاب قرار مي‌دهيد كه: " شما به جای جراحی؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟" و اين عدم اطلاع به همين جا ختم نمي‌شود بلكه كار را به جايي مي‌كشاند كه افرادي چون ابن سينا را اينطور مورد خطاب قرار مي‌دهيد كه: " دندان‌پزشکی را ترک کرده و به میخک! بوعلی‌سینا پناه بریم!؟" كأنه طب سنتي فقط سروكارش با مشتي علف و گياه بوده كه نه بايد انتظار وجود جراحي در آن داشته باشيم و نه دندانپزشكي و ... . اين تصور خود شماست و شما با اين تصوير خودبافته (و يا القاء شده) نمي‌توانيد يك ترسيم آگاهانه از حقيقت اين علم و دستاوردهايش داشته باشيد. بعنوان مثال ديگر اينكه فرموديد: " شما به جای عینک و سمعک؛ در طب اسلامی، چه برابرنهادی دارید؟" قبل از اينكه پاسخي به سوال شما بدهم بياييد فكر كنيم كه اگر بگويم چه داريم براي شما كفايت مي‌كند يا تازه اول بحث انكار و تحقير و ... فرا مي‌رسد؟! فرض كنيد بنده بگويم، ما جهت درمان ناشنوايي و كم شنوايي 14 شيوه درماني داريم كه هر روش داراي مرتبه باطني مربوط به خود است كه در مجموع 28 روش را شامل مي‌شود، اما آيا گفتن اين 28 روش براي شما كافيست؟! از كجا مي‌توانيد بفهميد كه بنده درست مي‌گويم يا فقط ادعا مي‌كنم؟! مگر روش انجام اين اصول و قدرت فهم آن علومي كه در تخصص شما نيست در اختيار شما هست كه بخواهيد صحت و عدم صحتش را متوجه شويد؟! بر چه اساسي مي‌خواهيد قضاوت كنيد كه چنين سوالاتي را مطرح مي‌كنيد؟ بايد به اين نكته توجه كرد كه اصلا اين روش انتقاد از اساس ايراد دارد و منطق صحيحي آن را پشتيباني نمي‌كند ...

اما در مورد عينك:
اين هم يكي از مواردي است كه دوستان ما از تاريخ علمي و اسناد ان بي‌اطلاعند. اولا بحث نور كه پايه و اساس بحث عدسي‌ها را تشكيل مي‌دهد در آثار دانشمندان اسلامي و بخصوص "ابن هيثم" مورد بحث قرار گرفته است و جالب اينكه ابن هيثم در کتاب خودش در جایی که بحث نور و شکست را مطرح می‌کند به فرموده‌اي از امام صادق علیه السلام اشاره كرده و از آن استفاده كرده است كه اگر نوري را كه از اشياء دور به سمت ما مي‌آيد از هم بگسترانيم مي‌توانيم اشياء دور را بزرگتر ببينيم! و اين قبيل اطلاعات به جايي مي‌رسد كه فقط طبق يكي از اسناد، سیصدسال قبل از زماني كه به اختراع عینک در غرب نسبت مي‌دهند، در کتاب "العلل و الاسباب" بحث عینک بصورت تئوريزه مطرح مي‌شود كه بطور اجمال در این کتاب که نسخه خطی آن در کتابخانه آقای گلپایگانی موجود است، نویسنده، قانون ابن سينا را شرح داده و مي‌گويد که من از حرف های شیخ الرئیس ابوعلی سینا این‌طور می‌فهمم که که اگر کسی بتواند از آبگینه‌ای صاف استفاده کند و آن را طوری درست کند که شبیه عدسی چشم بشود و مثلا پهنای وسط آن اینطور باشد و گردی دور آن آنطور باشد و دایره اش به فلان صورت باشد (با شرح مفصل) می‌تواند کاری کند که اشخاص دوربین و نزدیک بین مشکلشان حل شود؛ و اين قبيل دستاوردهاي علمي مسلمانان به گونه‌اي بوده است كه استاد «مهدی محقق» از انجمن مفاخر ایران در باره آن مي‌گويد: "در سال 1712 رئیس دانشگاه آکسفورد به دانشجویان خود می‌گوید که بروید عربی یاد بگیرید! می‌پرسند چرا؟ می‌گوید: مسلمانان بیش از 300 فرمول علمی تجربه شدۀ قوی و جواب داده دارند که شما باید بروید یاد بگیرید و به نام خودتان ثبت کنید!" و البته رفتند و ثبت كردند و امروز ما ايرانيان مسلمان به علت عدم اطلاع از حقيقت تاريخ، امثال ابن سينا را با چنين عبارات تحقير كننده‌اي وصف مي‌كنيم و نمي‌دانيم كه دستاوردهاي علمي دانشمنداني مثل نيوتون و گاليله كه همچون بتي توسط شيفتگان علوم دانشگاهي پرستيده مي‌شوند در كتب ابن سينا و دانشمندان مسلمان به صورت دقيق و مستند موجود است و به قدري اين منابع با اصول مورد ادعاي امثال نيوتون و ... هماهنگي دارد كه ايشان را متهم جدي كلاهبرداري و دزدي از دانشمندان اسلامي مطرح مي‌كند. جهت بررسي مستند اين موضوع به اين مقاله مراجعه نماييد: http://shiateb.blogfa.com/post-136.aspx

و بنده دليلي نمي‌بينم كه بخواهم بر سر اثبات تك تك اين امور وقت بگذارم آن هم وقتي شما با چنين اطلاعات ناقصي كه نتيجه آن را مي‌توان در چنين عباراتي ديد:

" برای دفع سنگ کلیه در طب اسلامی چه دارید؟ جز یک مشت شعار! مثلا اگر چنین می‌فرمودی؛ سنگ نمی‌داشتی یا سنگت بزرگ نشده باید دفع می‌شد! و الآن بنشین وصیت‌نامه بنویس و ما هم مرگت را نظاره‌گر خواهیم بود!"

به گذشته علمي و اعتبار دانشمندان مسلمان بي احترامي مي‌كنيد. اميدوارم اگر تندي در سخنان بنده بود بر من ببخشاييد ... اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا

حميدرضا رحيمي
مدير وبلاگ طب اسلامي (727418) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۷:۰۵:۲۳
سلام؛ وقت بخیر.
بسیار خشنودم که به نوشتار من واکنش نشان داده شده‌است. آن هم از سوی بزرگواری چون شما.
1) از حاشیه‌ها می‌گذرم. از مخاطبان سایت هم درخواست دارم که وارد آن بحثها نه در این متن؛ در بحث دیگری نشوند. چون هدف را از پیش روی برخواهد داشت.
2) شما با استدلال خویش، ریشه مرا زده و اصولا مرا فاقد ارزش پاسخگویی دانسته‌اید، چه با مثل چه تصریح. این هم مهم نیست. به نظرم نباید وارد این بخش نیز شد.
3) من انکار تلاش گذشتگان؛ یا منشأ علم را مورد بحث قرار نداده‎ام؛ بلکه نگرانی و فریاد اندیشه‌های کسانی چون من، تلاش برخی برای نادیده‌گرفتن پیشرفت بشری، به اسم مدرنیسم و ناتوانی آن!!! در برابر بشر، و استغنای ما {چه اسلام، چه ایران؛ چه سنت!} در پاسخگویی به نیازهای بشر امروزی است.
نکته اینجاست که مهم نیست مبدع یک نظریه، یا ابزار کیست و ...، مهم آن است که آنان به کجا رسیده و ما کجا در جا زده‌ایم.

حتی اگر ریشه این دانش در دستان شماست؛ چرا میوه آن در دست دیگران است؟ و بدتر از آن؛ چرا شما به جای پذیرش قاعده بازی؛ یعنی همان روش پژوهش علمی؛ بیان فرضیه، آزمون فرض و .... ، هنوز بدون هیچ پیشرفتی، سعی دارید همان کردار چندصد ساله پیشین را تکرار فرمایید؟
من پرسش مهم خود را در بخش پایانی کلام بالایی نوشته‎‌ام.
مهم نیست عدسی را ایرانیان اختراع کرده‌اند یا مسلمانان. مهم این است که کدامیک از آن به عنوان ابزار درمانی بهره گرفته‌اند؟

این یعنی ناتوانی.

به نظر شما، دوست بزرگوارم، آیا آنچه به نام طب سنتی یا اسلامی، یا گیاهی؛ در جامعه امروزی ما در جریان است؛ با شناخت پدیده‌ها و روابط مطالعه‌شده سیستماتیک؛ در اختیار نسل شما قرار گرفته‌است؟ یا مطالعه همان قانون ابن سینا؟
دوست بزرگوار. این پرسش، تحقیر ایران و اجدادمان نیست. پرسشگری است. واضح پرسیدم. اگر ابن سینا، زنده می‌‎ماند، آیا امروز از همان روش بهره می‌جست؟ لاافل مانند شما از اینترنت که بهره می‌برد. این یعنی پذیرش تمدن در زندگی روزمره.
حداقل آن است که ابن سینا نیز راکد نمی‌ماند و دانش خود را به روز می‌‎نمود.
پرسش جدی من و برخی مانند من، این است که چرا افرادی؛ ابن سینا را سقف دانش بشری بدانند؟ آیا این امر باعث رکود و جمود نیست؟
ترس من از این است که با دانش دیروز، سعی در درمان نسل امروز داشته‌باشند و افرادی را برای مدیریت جامعه فردا، از پیشرفت و ترقی بازدارند. به اسم سنت.
نمی‌گویم سنت بد است.
اینگونه برخورد با سنت، ممکن است که سدّی در برابرپیشرفت باشد. و این همان راهی است که رفته‌‌ایم و بازمانده‌ایم و به ادعای دوستان؛ دستاوردهای ما در اختیار رشد دیگران قرار گرفته. اگر این ادعا هم درست باشد؛ نباید دوباره همان راه رفته را تکرار کرد.
باید امروز دانش روز را با همه ابزارهای نوین به امانت گرفته و اگر می‌توانیم بر آن بیفزاییم تا مدیون بشریت نباشیم.
این رکود؛ این رکود، این سکون.
آخر این چه تمدنی است که اجازه پیشرفت و پژوهش را نداده؛ چون ... بسیار بزرگ است!؟ این ... را خودم گذاشتم و از سایت نیست! حال خواه شما نام یک دانشمند پزشکی را درج بفرمایید یا یکی دیگر از بزرگان علم و ... . (729410) (moderator18)
 
بنابي
۱۳۹۱-۰۱-۲۷ ۰۰:۳۹:۵۷
بنام خداوند قادرو مهربان
باسلام وتشكر از پاسخهاي عالي شما :
به اطلاع ميرسانم بنده يك بيمار صرعي بودم بعداز چندسال مراجعه به پزشك حالم هرروز بدتراز روز قبل بود روز بروز افسردگي وناراحتي اعصاب وصرع، داشت مرااز پاي درميآورد ،بدتراز همه اين بود كه دكتر روزه را برام مضر اعلام ميكرد كه اين بيش از خود بيماري ناراحتم ميكرد ، داروهاكه مرا سست ميكردند وبيشتر اوقات را بايد در خواب ميگذزراندم نيز مرا زجر ميداد اين را بايداعتراف كنم كه هيچ موقع دستور پزشك را كامل عمل نكردم هرباركه به دكتر مراجعه ميكردم دارو راقويتر ميكرد ومن وقتي سستي ام بعداز مصرف دارو بيشتر ميشد دكترم را عوض ميكردم بلاخره از يك نفر شنيدم يك دكتر، دارو را كم مينويسد مراجعه كردم و نحوه مصرف دارو كه (هميشه خيلي كمتراز اونكه برام تجويز ميشد) مصرف ميكردم ،را به دكتر توضيح دادم آقاي دكتر عصباني شدند وگفتند شما دارو مصرف نميكردي الان هم نمي خواد دارو مصرف كني من خيلي خوشحال شدم و دارو رابكل كنار گذاشتم و اين باور در من پديد آمد كه من خودم البته فقط و فقط با توكل وياري خداوند متعال توانستم بيماريم را كنترل كنم الا بذكر الله تطمئن القلوب مرا متحول كرد يك سري مشكلات كه اگه بگم شايد خيلي ها باور نميكنه كه چطو ر حل شد مي خواهم بگويم با توكل بر خداوند وتوسل بر ائمه نه تنها بيماري بلكه خيلي مشكلات ديگر برام حل شدندو ميشوند الحمدولله. ببخشيد فكر كردم قابل استفاده باشد . (740437) (moderator18)
 
مهدی
Germany
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۸:۰۴:۳۴
سلام

سئوال من اینه که در شرایطی که برای سئولات فقهی نه چندان پیچیده، جوابهای گاها متناقضی توسط فقها ارایه می شود، این دوستان چگونه می خواهند نظر وحی رو در مورد فلان بیماری جسمی یا روحی فلان مریض خاص در فلان محل خاص با فلان درجه بیماری کشف کنند؟
قطعا بهترین درمان آن درمانی است که معصوم بفرماید اما مگر طب سنتی ما درست به نسل حاضر منتقل شده؟ مگر ریشه طب جدید چیزی جز طب سنتی بوده؟ و مگر های دیگر
بهتر است به جای تعصب بر روی طب جدید یا سنتی، به کشف و ارایه درست و علمی درمان های فراموش شده طب سنتی بپردازیم نه اصرار بر اجرای آن با همان قالب 100 سال پیش داشته باشیم.
موفق باشید (725533) (moderator21)
 
حمید
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۰۱:۱۰
سلام

آقا مهدی در مورد این سوالتون که "مگر ریشه طب جدید چیزی جز طب سنتی بوده؟" جواب رو از زبان سید شهیدان اهل قلم خدمتتون ارائه میکنم:

شهید سید مرتضی آوینی:

«در مورد طب، نباید پنداشت که علم پزشکی امروز صورت تکامل یافته طب قدیم است؛ علم پزشکی اصولا بر مبانی دیگری استوار است. در قدیم انسان را از یک‎سو جزیی از طبیعت و از سوی دیگر جامع همه طبایع می‎دانسته‎اند و بدین‎ترتیب سعی می‎کرده‎اند که نظم داخلی بدن انسان را دقیقا در انطباق با طبیعت خارج شناسایی کنند. بر این مبنا، انسان را همچون طبیعت خارج صاحب طبایع چهارگانه گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، و سرد و خشک می‎دانسته‎اند و اخلاط چهارگانه بدن انسان ـ صفرا، خون، بلغم و سودا ـ را متناظر با این طبایع اربعه قرار می‎داده‎اند و سعی می‎کرده‎اند از روی نظامی که فی‎مابین این طبایع چهارگانه در طبیعت موجود است، نظام داخلی بدن انسان را پیدا کنند و بر همان اساس عمل کنند. این مبنا، برخلاف آن‎چه معمولا می‎پندارند، توسط پزشکی امروز نه‎تنها نقض نشده است بلکه روز به روز حقانیت آن آشکارتر می‎شود. به هر تقدیر، ‎پزشکی امروز را هرگز نمی‎توان همان علم طب قدیم دانست. طب قدیم دقیقا‎ بر مبانی حکیمانه‎ای منشأ گرفته از دین اسلام، استوار بوده است و بدین‎ترتیب، امکان تعلیم و تدریس آن در حوزه‎‎های علمیه وجود داشته، حال آن‎که بین پزشکی امروز و مبانی اعتقادی و فلسفی ما پیوندی این‎چنین وجود ندارد. این حرف را به‎عنوان سرزنش تلقی نکنید؛ مقصود حقیر بیان این نکته است که چرا دیگر امکان تدریس این علوم در حوزه‎‎های علمیه وجود ندارد. آن‎چه در زمینه علم طب و پزشکی امروز گفتیم درباره همه علوم دیگر، حتی ریاضیات و هندسه نیز صادق است. همه این علوم در گذشته بر مبانی دیگری استوار بوده‎اند و فی‎مابین آن‎ها و مجموعه اعتقادات مذهبی و فلسفی انسان پیوندی کامل برقرار بوده است. این پیوند اکنون بریده شده و به اعتقاد حقیر، این انقطاع نه به علت تخصصی شدن علوم، ‎بلکه به‎علت جدایی علم و دین از یکدیگر حاصل شده است. تخصصی شدن علوم، خود معلول همین جدایی است.» (725581) (moderator21)
 
رضا
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۸:۲۵:۳۲
نظر حجت الاسلام دکتر سید محمود نبویان در مورد علم طب:

در پزشكی وقتی دارو تجویز می‌كنند اول عوارض مصرفش را اعلام می‌كنند. یعنی این دارو یك جا را درست می‌كند اما ده جای دیگر را خراب می‌كند. بشر قادر به توليد داروی بی عارضه نيست!چون بشر نمی‌تواند رابطۀ یك عمل را با كل عالم بسنجد. مگر بشر می‌تواند تمام ویژگی های بدن را بفهمد [و همه را با هم در نظر بگیرد]؟ یك ویژگی را می‌گیرد و آن را خوب می‌كند و از بقیه غفلت می‌كند و به آن ها صدمه می‌زند. این گونه نمی‌شود كار كرد. یك موجود با كل عالم مرتبط است و عقل بشر از درك این ارتباطات عاجز است. لذا خودِ سازنده‌اش باید بگوید كه چكار باید كرد ...

منبع: http://shiateb.blogfa.com/post-110.aspx (725545) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۵۶:۱۷
بالاخره راه حل ايشان چيست آيا هنگام بيماري از دارو استفاده مي كنند؟ (725631) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۲:۴۲:۴۶
ایشون مخالف دارو نیستن بلکه مخالف این هستن که از روش های مستقل از وحی اقدام به داروسازی بشه. (725753) (moderator21)
 
پزشک
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۸:۵۴:۵۶
در جریان طب اسلامی افرادی حضور دارند که در سطحی بسیار بالاتر قرار دارند که شاید حاضر به بروز اطلاعات خود نباشند! بنده در مصاحبه‌ای که با یکی از این افراد داشتم درخواست کردم که منابعی معرفی کنند، و پاسخ ایشان این بود که: "ببینید، ما اسناد این حرف ها و خود این حرف ها رو فقط برای شاگردان خودمون توضیح میدیم ؛ برای افرادی که اهل مجادله هستند و وقت ما رو میگیرن و برای کسانی که می خواهند سوء استفاده کنند و برای کسانی که می خواهند این علم رو بدزدند و تا حالا هم خیلی از علوم اسلامی رو دزدیدند و به نام خودشون کردند، ما این حرف ها رو نمیگیم ... بله، اون هایی که گفتم شاید از روی ضرورت بوده و خدا خواسته، ولی اون مسائل اصلی و مسائلی که سرّی هستند و مسائلی که شیعیان ناب از اون ها مطلع هستند و در مورد اون ها دارن کار می کنن، این ها رو فقط به شاگردان خودشون یاد میدن ..."
توخود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...... (725578) (moderator21)
 
مفتون
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۲۰:۲۱
کدام حدیث مفصل را باید بخونیم؟! .. اینکه حجت الاسلام صمدی املی حفظه الله میگویند برادر علامه طباطبایی بعد از اینکه کتاب علمی اش را تالیف کرد از ترس جو کذایی آن روز آن دفن کرد باید بفهمید که اوضاع از چه قرار هست. امامان ما هم علوم خودشون رو به امثال سلمان فارسی ها میگفتن. این که مساله تازه ای نیست. اگر میخواهید بیشتر بدونید که چرا جامعه امروز ما از این علوم محروم شده به قضیه ای رجوع میدم که علامه حسن زاده رو خونه نشین کرد و حجت الاسلام صمدی املی در این مورد میگویند که ایشان قبلا علوم خودش رو در کوچه و بازار در اختیار مردم میگذاشتن اما بعداً مکاشفه ای رخ میده که میبینن دارن لبهاشون رو با سوزن به هم میدوزن و ایشون هم این درد برزخی رو تحمل می کنن و بعد از اون سکوت می کنن .... حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! (725594) (moderator21)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۴۷:۱۷
حکمت نوریست که به هرکس ندهندش. (725619) (moderator21)
 
رهگذر
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۲:۲۸:۲۷
دقیقا انتظار داشتم اگر پزشکی این مطلب را بخواند بر همین موضوع تاکید کند.

دانش مقدس پزشکی برای کم کردن دردها و در احترام به جسم انسان هاست. نه دانشی سری یا علوم غریبه!
جالب است که در تنگنای بحث عقل و تجربه و زمانی که سندی بر صحت ادعا خواسته شود به این مطلب رو بیاوریم که این مطالب سری است!! (725738) (moderator21)
 
رحيمي
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۹:۱۵:۰۲
جناب رهگذر به اين دو حديث از رسول اكرم (ص) توجه كنيد:

ضايع كردن دانش به اين است كه آن را به غير اهلش بگويي. (زيرا او نمي‌فهمد و در نتيجه آن علم را به تمسخر مي‌گيرد)

حكمت (دانش) را نزد غير اهلش مگذاريد (كه در اين صورت) به دانش ظلم كرده‌ايد و از اهلش نيز منع نكنيد كه (در اين صورت) به آن‌ها ظلم كرده‌ايد.


ايشون گفتن به ما اين علوم رو به اهلش ميگيم. (726075) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۴۱:۱۲
من فکر می‌کنم تمام نظرات منفی نه به جناب رحیمی برای استفاده از آن؛ در استدلال خویش است. (726662) (moderator21)
 
مسلم
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۱۳:۲۵
جابر جعفی که از اصحاب سرْ امام باقر علیه السلام مي باشد روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته ای که سينه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگويم و نزديک است ديوانه شوم . امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو: حدثنی محمد بن علی بکذا وکذا ... ، ( يعنی امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت کرد ) (725784) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۰۲:۵۰:۰۰
پس اون حرفها که رکات علم آموختنش به بقیه هست چی شد و این چه نوع عالمی است که از ترس اینکه علمش را بدزدند و بنام دیگران کنند بروز نمیدهد و این چه علمی هست که قابل بحث کردن نیست؟ (725948) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۱۹:۴۳:۳۲
بد نیست اگر برخی نظرات آیت الله جوادی املی رو هم در مورد طب غربی منتشر کنید. ایشان در این مورد میفرمایند:

در اثر پیشرفت علم، آن‎‎ها بر بسیاری از امور تاختند و ستم کردند و اولین ستمی که این گروه الحادی نسبت به علوم کرد این است که چون انسان را در سطح حیوانِ گویا شناخت، سطح فن شریف طب را آن‎قدر پایین آوردند که به علم بیطاری (دامپزشکی) معرفی کردند. بسیاری از غربی‎ها، انسان را حیوانی می‎دانند که حرف می‎زند، لذا همایش‎‎هایی را برای شناسایی بیماری‎‎های مشترک انسان و حیوان برگزار می‎کنند. این‎ها انسان را که «معلوم» است در حد حیوان تنزل می‎دهند و وقتی «معلوم» تنزل پیدا کرد، «علم» هم تنزل پیدا می‎کند. کار اصلی دانشگاه، اسلامی کردن دانش است، نه این‎که مسلمان بپروراند. الان لاشه علم در دانشگاه‎‎ها تدریس می‎شود، نه خود دانش. دانش کنونی دانشگاه‎‎ها و متون درسی، توان آن را ندارد که انسان را الهی بار بیاورد.
معرفت‎شناسی فلسفه الهی، هم تجریدی و هم تجربی است؛ اما وقتی فلسفه از آن صبغه ‎الهی بی‎بهره شد و بر اساس «لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتی نَرَی اللهَ جَهْرَه» (بقره/ 55) معرفت‎شناسی‎اش فقط تجربی شد، محصول آن فلسفه الحادی است که رهاورد و بازده آن نیز متفاوت با رهاورد‎ها و بازده فلسفه الهی است؛ برای مثال، در فلسفه علم الحادی، تعمیم آزمایش‎‎های طبی از موش به انسان، امری پیش‎پا‎افتاده است‎؛ زیرا از دیدگاه چنان فلسفه‎ای انسان و موش هر دو حیوانند. با این تفاوت که انسان سخن می‎گوید و موش سخن نمی‎گوید؛ اما در حکمت متعالیه، افزون بر این‎که روح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است، اندیشه و انگیزه نیز چنین است. بر این اساس «لا شفاء فی الحرام» معنا می‎شود و الکلی که برای موش درمان است، دیگر برای انسان درمان نیست.

منبع: هفته نامه پنجره (http://www.panjerehweekly.ir/1390/12/20/PanjerehWeekly/129/Page/80) (725613) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۶:۴۴:۱۳
ببینید.
بیماری مشترک انسان و حیوان داریم. نداریم؟
بیماری‌هایی داریم که مشاهدات بالینی و مطالعات و سنجش اثربخشی داروها بر آن؛ بر روی دام تست شده و سپس مجوز تجویز محدود گرفته و سپس فراگیر می‌شود.
این بد است؟
یا بد آن است که بدون پژوهش؛ فرض کنیم که یک گیاه و جوشانده و ضماد و سابیده‌ی آن؛ بتواند بر بدن معجزه ایجاد کند! و اگر فوتی حاصل شد و درمان اثر نکرد؛ اجل بوده و تقدیر و ...؟
کدام عقل است؟ (726667) (moderator21)
 
مهدی
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۲:۴۹:۰۶
مطمئناً اولین کاری که هر یک از طرفین بحث در مواجهه با یک بیماری (البته خدای نا کده) مثل دیابت یا سرطان و ... می کنند مواجهه به پزشک (طب مدرن) هست و این حرفهای طولانی و تمجید از طب اسلامی فقط به درد بحث کردن روی وب می خوره. (725759) (moderator21)
 
مسرور
۱۳۹۱-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۰:۰۴
نظر حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی در مورد طب:

قرآن کریم دارای علوم فراوانی است. این که میبینیم اخیرا برخی از حوزه های ما منحصر و محدود شده است به مسائل فقه و اصول، در گذشته اینطور نبوده. در گذشته در حوزه های علمیه 60 علم تدریس می شده، که این علوم را فخر رازی در یک کتاب به زبان فارسی خلاصه کرده است، به نام «جامع العلوم ستّینی». قرآن کریم مسائل طبی دارد. قرآن اصلا به عنوان کتاب شفا است. و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه ... و از همان ابتدای صدر اسلام، پیامبر اکرم، طب النبوی داشتند و برای مردم مسائل طبی را از طب القرآن بیان می کردند. اما ما الان این ها را از قرآن جدا کردیم. در صورتی که در گذشته پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام به مسأله طب و بهداشت هم می پرداختند. اصلا ما طب الائمه داریم، طب النبوی داریم، و لازمه خدمت و عبادت این هست که انسان از سلامت هم برخوردار باشد. یکی از موارد تقوا رعایت همین نکات طبی و بهداشتی است.

http://shiateb.blogfa.com/post-125.aspx (725801) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۳:۱۶:۴۳
خدا این آقای روازاده رو حفظ کنه

من در یک ویدئو دیدم که ایشون می‌گفتن دلیل این که چینی ها زیاد خود کشی می‌کنند اینه که زیاد ماهی می‌خورند!!!

لال شم اگه دروغ گفته باشم (726403) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۹:۱۱:۴۳
این روا زاده ، روانش پاکه پاکه. (726818) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۹:۱۸:۳۵
فكر ميكنم دليل اينكه ايشون چنين حرفي زده اين باشه كه ماهي به علت طبع سردي كه داره بعد از مدتي اگر زياد مصرف بشه بر روي مغز انسان كه اون هم مزاجش سرد هست تاثيرات مخربي ميذاره و باعث ايجاد تصورات توهمي در انسان و در نتيجه رفتارهايي مثل خودكشي ميشه. البته فك كنم يك حالتي هم ابن سينا براي چنين چيزي ذكر ميكنه كه اسمش رو ميزاره جنون سرد. (726825) (moderator21)
 
فرشيد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۳:۰۸:۲۹
عزيز برادر اين چيني ها نيستند كه ماهي زياد ميخورند بلكه ژاپنيها هستند كه ماهي زياد ميخورند و متسط عمربالايي در دنيا هم دارند بالاي 85 سال بعلاوه خود كشي دربين آنها هم خيلي كم است و فقط بخاطر شرافت هاراگيري ميكنند بنابراين خيانت و دروغگويي در بين ژاپنيها هم خيلي كم است (728970) (moderator18)
 
تقی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۲۴ ۱۱:۳۸:۲۶
پس به نظر شما دلیل خودکشی زیاد انها چیست (737247) (moderator18)
 
erfan.tavakkol@yahoo.com
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۵:۲۱:۵۲
از یاد نبرید که پزشکی قدیم نتوانست بسیاری از بیماری‌ها مانند طاعون و آبله سرخک و فلج اطفال و ... را درمان یا ریشه‌کن کند، و حتی عفونت شدید تا پیش از کشف پنیسلین درمان نمی‌شد. و هزاران مثال دیگر. (726567) (moderator21)
 
حميدرضا
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۰۴:۱۴
شما اگر ميتوني يك سند تاريخي بيار كه در جايي "طب اسلامي" نظام بهداشت و درمان مردم رو بصورت سازمان يافته در دست داشته و بعد بيماري هاي اينچنيني در اونجا پيدا شده باشه ... ميدونيد اشتباه شما چيه؟ اينه كه اولا فرق بين طب قديم و طب اسلامي رو نميدونيد و در ثاني در مورد همون طب قديم هم درست قضاوت نميكنيد. چون بين اين دو تا فرق قائل نميشيد:

1- مردم در قديم از بيماري ميمردن پس طب قديم ضعيف بوده
2- در برخي نقاط مردم از امكانات طب قديم بي بهره بودن پس مريض ميشدن و ميمردن


امروز كه قرن حاكميت طب مدرن هست در گوشه و كنار دنيا بسياري از مردم فقير و كشورهاي ضعيف دارن با بيماري هاي وحشتناك دست و پنجه نرم ميكنن و محتاج دارو و امكانات پزشكي هستن. حالا چون در اين عصر داره اين اتفاق مي افته شما نتيجه ميگيريد كه به خاطر طب مدرن هست؟! يا عدم دسترسي به امكانات طب مدرن رو دليل اصلي ميدونيد؟!

اتفاقاً اسناد تاريخي بر خلاف نظر شما حرف مي زنن:

يك نمونه روايي:

نقل است طبیبی برای مداوای بیماران مسلمان، وارد مدینه شد ؛ امّا پس از مدّتی به این علّت که کسی برای مداوا و درمان به نزد او نرفت از پیامبر خدا(ص) اجازه هجرت و ترک مدینه را خواستار شد. پیامبر (ص) به او فرمود: «به سوی خانواده ات باز گرد، همانا ما مردمانی هستیم که تا گرسنه نشویم غذایی نمی خوریم و قبل از آنکه سیر شویم دست از خوردن می کشیم»

منبع: مکاتیب الرسول، ص 426

بر همين اساس سعدي شيرازي مي گويد:

یکی از پادشاهان ایرانی طبیبی برای درمان مردم نزد پیامبر اسلام (ص) فرستاد. طبیب دو سال در عربستان بود کسی به وی مراجعه نکرد طبیب نزد پیامبر (ص) رفت و گفت به این سرزمین برای درمان آمده ام و کسی به من مراجعه نکرده است . رسول اکرم (ص) در پاسخ فرمودند : " مردم عربستان عادت دارند تا گرسنه نشوند غذا نخورند و قبل از سیر شدن دست از غذا می کشند " طبیب گفت : پس همین امر موجب سلامت آنهاست . طبیب سجده کرد و ترک خدمت گفت.

يك نمونه تاريخي:

دکتر "یاکوب پولاک" در سفرنامه ای که طی مدت 5 سال در دربار ناصرالدین شاه، نوشته در مورد عدم وجود بيماري در بين مردم تهران مطالبي دارند كه قسمتي از آن بدين شرح است:

من در تهران حرکت می کردم و بررسی کردم و دیدم که تهران، نیاز به تیمارستان ندارد. در تهران فقط 8 تا دیوانه پیدا شده که این ها هم [به اين دليل ديوانه شده اند كه] یا از بلندی افتاده اند یا سرشان به جایی خورده است... این ها یک اعتقادی دارند که مانع از روانی شدنشان می شود (این اعتقاد رو مینویسه و وقتی پیگیری ميشه معلوم ميشه ترجمه ی حدیثی است از مولا علی علیه السلام) ... من در تهران بررسی کردم و زنی که سرطان سینه داشته باشد و در تهران زندگی کند ندیدم ... این ها لباس هایی می پوشند که مانع از سرطان می شود.



و امام خميني (ره) در كشف الاسرار مي فرمايند:

همه شنيديد در زمان تصدی رضاخان همين شاه كنوني به تيفوئيد مبتلا شد، در وقتي كه تمام دكترهای درجه اول كشور از درمان آن مأيوس شدند، ‌طبيب طالقاني با دستور طب قديم او را معالجه كرد. خوب بود با چنين امتحاني رضاخان يا زمامداران آن روز به فكر اين بيفتند كه طب كشور خود ما نيز بايد دستكم در حساب بيايد لكن بقدری اينها خود را باختند و انگاره را از دست دادند كه حاضر نيستند براي خود جزيي فضيلتي قائل شوند و با حسن و هوش خود هر طور شده است مبارزه مي‌كنند كه مبادا بر خلاف اروپا سخنی بگويند.

طب يوناني را که براي علاج كليه امراض مزاجي بهترين وسيله بود و با سهلترين راه مطابق اقتصاد اين خدمت را بهتر از طب امروز اروپا انجام مي‌داد از ميان بردند و ريشه آنرا براي هميشه از جهان برانداختند و چنين خيانت بزرگي بخصوص به كشور ايران كردند.

يكي از دكترهاي امروزی مي‌گفت بر ما و بر دكتر‌های بزرگ اين كشور ثابت شده كه كاری از طب اروپا جز جراحی بر نمي‌آيد و داروهای اروپايی معالج نيست، بلكه مسكنی است كه ما به كار مي‌بريم و انتظار آن داريم كه دورۀ خود را طي كند و يا به خوبی و يا به هلاكت منجر شود. گفتيم پس چرا دكتر‌ها اين مطلب را به مردم نمي‌گويند.گفت: كسي قدرت اين گفتار را ندارد و درست گفت. (726753) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۴۲:۴۹
دوست گرامی؛ اگر در همان تاریخ؛ فردی از اعراب مدینه؛ مکه یا حتی مسافر و زائر مکه؛ در شهر مسلمین دچار سکته، یا ... بشود، که محال نیست! هست؟
آیا باور داریم که بر اساس روایت؛ در آن بلاد طبیب حاذق وجود نداشته؟ به استناد همین روایت شما؟
آیا باور داریم که بیماران یا باید دست به دامان معجزه معصومین (ع) شوند؛ یا بنشینند و منتظر دیدار ملک‌الموت شده و صیت‌نامه بنگارند؟
آیا اگر این توصیه از پیامبر گرامی باشد؛ اجحاف به حقوق اجتماعی نیست؟
هر چه بیشتر در این مسیر گام بردارید؛ نکات جدی‌تری از اختلاف فاز بین مردم و حقوق اجتماعی آنها در مملکت اسلامی آشکار می‌شود. مگر اینطور نیست؟ (727410) (moderator18)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۲:۲۹:۳۸
دوست عزيز ... اين روايت ربط زيادي به فرمايشات شما نداشت چون اين روايت فقط داره عنوان ميكنه كه در شهر مدينه (لااقل) كه دستورات طبي اسلام انجام ميشده مردم مريض نميشدن و نيازي به طبيب خارجي نداشتن. اما توجه كنيد كه اين طبيب قبل از رفتن، نزد پيغمبر (ص) ميرسن و اجازه ميگيرن . و ايشان خودشان رفتن اين طبيب رو تاييد ميكنن. يعني رئيس جامعه اسلامي كه از لحاظ معارف و معلومات علمي، اعلم از همه بشر هست و به فرموده قرآن هر سخني كه از دو لب مباركشان بيرون مي آيد چيزي جز وحي نيست و هيچ كسي عالم تر از ايشان به حقوق اجتماعي مردم نيست به اين طبيب مي فرمايند كه: برو! ... يعني در انجا نيازي به آن طبيب خارجي نبوده. اما اين به معني آن نيست كه وجود طبيب براي جامعه اسلامي را مطلقا رد كرده باشند. اينجا فقط به بيمار نشدن مردم اشاره شده و اينكه آن طبيب انجا كارش كساد بوده!! طبيبان مسلمان در بين مردم هستند و زندگي ان ها را طوري تدبير مي كنند تا بيمار نشوند و اصل طبابت اين است. نه اينكه منتظر شوي كسي بيمار شود بعد درمانش كني. در جامعه اسلامي واقعي، اين جور طبيبان كارشان عجيب كساد است! (728893) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۳:۰۲:۲۸
سلام ... اين حديث فقط به اين اشاره ميكنه كه مردم در جامعه اي كه تحت فرمان هاي بهداشتي اسلام باشد مريض نميشوند. نميگويد كه جامعه نبايد پزشك داشته باشد. حالا اگر كسي مريض شد بايد جامعه به ان پاسخگو باشه و تدابير لازم هم انديشيده شده باشه. و اگر چنين تدابيري انديشيده نشده بود كه پيامبر خدا كه در بالاترين مرتبه علمي و معرفتي قرار دارند و تمام احكام و دستوراتشان را عينا از خداوند متعال ميگيرند به آن پزشك نمي فرمودند كه برو! اگر قرار به فهم خقوق اجتماعي بشر باشه كه هيچ كسي بهتر از پيامبر خدا اين موضوع رو نميدونه. پس حتما تدابير لازم انديشيده شده بود و به آن طبيب خارجي مي فرمايند برو. حالا از جزئياتش كه چيزي در حديث نگفته ... اما بنده نظمر اينه كه چون در جامعه اسلامي كار طبيب اينه كه زندگي مردم رو جوري تدبير كنه كه مريض نشن اگر پزشكي بخواد اينطور كار كنه كه منتظر بشه مردم مريض بشن بعد درمانشون كنه كارش كساد ميشه! (728960) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۲۰:۱۹:۴۶
بزرگوارا؛ شما و متن دیگری در پاسخ به من نوشته‌‎اید.
اما فرض کنیم من بیماری کلیوی یا قلبی دارم؛ یا از قبل اسلام و دستورات بهداشتی در مکه و مدینه به عوارض بیماری دچار شدم!!! بالاخره عمر دستورات بهداشتی اسلام بیش از 23سال در حداکثر تاریخ خود که نرسیده، پس اگر بیماری حادث شود؛ بنا به نظر شما و دوستمان پیامبر کافیست.
سوال
هنوز هیچ کسی ادعای پزشکی و درمان برای خاتم‌الانبیا(ص) نداشته و این موضوع برای حضرت عیسی(ع) نوشته شده است.
پس این بیماران چه سرنوشتی خواهند یافت اگر پیامبر پزشک حاذف را از شهر خارج فرمایند!؟
آیا در اصالت روایت نباید تامل فرمود. در باره منطق آن چطور؟

دوستان بزرگوار.
لطفا بر مبنای احساسات زودگذر پاسخ نفرمایید. مستند و مستدل. و توام با ادب و احترام متقابل برای منتقد و پاسخ دهنده. (729620) (moderator18)
 
رحيمي
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۳:۱۵:۳۳
يك شبهه در مورد مقايسه بين طب جديد و قديم:

حجت الاسلام داوود صمدی آملی در جایی خیلی ساده این موضوع رو مطرح میکردن به این مضمون که: " در قدیم بهداشت کم بوده و با اینکه توالد زیاد بوده اما خیلی از بچه ها از دست میرفتن اما اونایی که میموندند خیلی خوب و قوی بودن اما الان چون بهداشت پیشرفت کرده بچه ها از دست نمی رن اما ضعیف شدن."

بنده میخوام اين موضوع رو اینطور بگم:

در قدیم با اینکه روش و اصول طبی قوی بوده اما چون سازماندهی طبی قوی نبوده این اصول اجرا نمیشدن و ابتلائات آن دوران به خاطر این موضوع بوده نه ضعف طب سنتی ... اگر طب سنتی با سازماندهی درست بر زندگی مردم نظارت می کرد، شبیه همان نظارتی که بر اشراف و پادشاهان انجام میگرفت، دیگر معنی نداشت که این اتفاقات ایجاد بشه اما به این موضوع دقت نمیشه و همه چیز سر طب سنتی خراب میشه .... از طرف دیگه طب جدید با اینکه روش غلطی رو در پیش گرفته اما چون سازماندهی قوی دارد میتواند کودکان را از مرگ اولیه نجات دهد اما باعث ضعف سیستم ایمنی بدن آن ها می گردد. در واقع، زنده نگه داشتن اطفال به خاطر سازماندهی قوی این سیستم و عوارض تحمیلی به خاطر روش غلط این طب و سایر علوم مدرن است. (727099) (moderator21)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۸:۴۱:۳۴
پنی‌سیلین‌ها گروهی از داروهای آنتی‌بیوتیک هستند که در برابر ارگانیسم‌های آسیب‌پذیر به خصوص باکتری‌های گرم مثبت به کار می‌روند. پنی‌سیلین‌ها اولین گروه از دسته آنتی‌بیوتیکهای بتالاکتام هستند.

در هر یک میلیون تقسیم سلولی یک جهش یافته را می‌توان یافت که به یک آنتی بیوتیک مقاوم باشد. هر گاه این جهش در بیمار تحت درمان با آنتی بیوتیک رخ دهد، جهش یافته قدرت زنده ماندن بیشتر از سایر میکروارگانیسمهای میزبان را دارا بوده و در مدت کوتاهی تعداد آنها افزایش می‌یابد و از این رو درمان با همان آنتی بیوتیک نتیجه مطلوبی بدست نمی‌دهد. و باید آنتی بیوتیک دیگری جایگزین آن شود
در اصل میکروب یاد می گیرد که چگونه خود را در برابر آنتی بیوتیک ها محافظت کند و چطور آن را خنثی و بی اثر کند.

آنتی‌بیوتیکها از شایعترین داروهای مورد استفاده نابجا هستند. نتیجه کاربرد وسیع آنتی‌بیوتیکها به وجود آمدن عوامل بیماریزای مقاوم بوده که خود نیاز به تولید همیشگی انواع جدیدتر آنتی‌بیوتیکها را ایجاد کرده. متاسفانه سرعت توسعه داروهای جدیدتر کاهش قابل توجهی یافته است. لذا لازم است درآینده از تجویز غیر ضروری این داروها توسط پزشکان پرهیز شود

آنچه به شدت دانشمندان را نگران کرده است، بی اثر شدن آنتی بیوتیک ها در درمان برخی از بیماری های عفونی است.

سرما بخورید ؛ آنتی بیوتیك نخورید

بعضى از اصحاب امام صادق (علیه السلام ) از زکام به آن حضرت شکایت کردند پس فرمود: زکام کارى از کارهاى خدا و لشکرى از لشکرهاى خداست که آن را فرستاده تا بیمارى تو را قلع و قمع کند

امام صادق عليه السلام : پيامبر خدا، زكام را درمان نمى كرد و مى فرمود: ((هيچ كس نيست كه رگى از جذام در او نباشد؛ و چون زكام به شخص برسد، اين رگ را در هم مى كوبد)). (727377) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۲۰:۴۰:۵۸
فرض کنیم:
زکام برای از بین بردن بیماری بدن مناسب است. مطالعات پژوهشی برای این موضوع در این چندصد ساله؛ کی و با چه نتایجی روبرو شده؟
بدیهی است که جوامع مدعی اسلام؛ ابدا وارد این حوزه نشده و شاید به دلایلی قصد ورود هم نداشته باشند.

آیا پژوهشی برای رگ جذام؟! انجام شده؟ ویروس سرماخوردگی ( یا زکام یا هر عاملی شاید باکتری و ...) بر آن رگ انجام شده و چه اثری داشته است؟ (729644) (moderator18)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۷:۴۲:۵۸
چند وقت پیش تلویزیون فیلمی سینمایی (خارجی) را پخش کرد که در آن کاملا به طور صریح و آشکار، طب سنتی رو در مقابل طب کلاسیک زیر سوال برده بود و کاملا از طب کلاسیک جانبداری می کرد (726737) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۱۱:۴۸
مرحوم آیت‎الله بهجت:

یکی از معمرین علمای نجف که حدودا 100 سال از عمر شریفش میگذشت، میفرمود: تا این ساعت، به طبیب مراجعه نکرده‎ام. عرض شد: چطور می‎شود؟ شما چه برنامه‎ای را در زندگی رعایت کرده‎اید که تا‎کنون بیمار نشده‎اید؟ فرمودند: فقط تابع شرع مقدس اسلام بوده‎ام، در خوردن غذا‎ها از نظر کم و کیف و جهات دیگر، فقط به دستورات طبی دین عمل کرده‎ام.

همچنین ایشان در این‎باره می‎فرمایند:

مرحوم مجلسی در یکی از مؤلَفاتش نوشته است: «اگر انسان به طب مأثور از ائمه اطهار (علیهم‎السلام) عمل کند، به بیماری مبتلا نمیشود؛ زیرا آنها عالِم به خواص مأکولات و سبزیها و چیز‎های دیگر هستند.» بنده هم فی الجمله دیده ام شخصی به طب مأثور عمل کرد، حدود 80 سال داشت و مریض نشده بود. زمانی‎که ما در نجف بودیم و وبا زیاد شیوع داشت، ایشان به عیادت بیماران میرفت، با این‎حال به بیماری دچار نشد و فقط در اواخر عمر، مرضش این بود که به نماز جماعت نمی آمد و به استراحت می پرداخت. البته برای کار‎های دیگر بیرون میآمد و نمیدانم که آیا در وقت وفات مریض شد و یا خیر.»

و در جایی دیگر می‎فرمایند: «انسان می‎تواند با رعایت آداب شرعی و دستور‎های دینی، از اطباء مستغنی شود.» (منبع: بهجت عارفان، ص186) (726764) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۵۲:۲۳
فرض که ادعا درست باشد:
الف) این موضوع شامل عامه مردم نیست.
ب) بهداشت و پیشگیری و دقت در بیمار نشدن؛ ربطی به معالجه و درمان ندارد.
موضوع گفتگو این است که مطالعات سیستماتیک و نهادینه‌شده برای راهکارهای درمانی با طب اسلامی یا طب سنتی و طب چینی و هندی بدست نخواهد آمد. (727414) (moderator18)
 
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۱۵:۴۶
این آقای روازاده وقتی مریض بشه می ره زالو رو جای مریضی اش می زاره یا می ره پیش بهترین دکتری که پزشکی رو بر مبنای تجربه خونده؟ من می دونم جواب چیه. این آقا می ره پیش پزشک. این حرفهایی که هم می زنه دکونه که باز کرده. (726769) (moderator21)
 
ناظر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۰۶:۱۵
"یا من اسمه دواء و ذکره شفا"

تا حالا مطبش رفتی ببینی چه خبره؟
بیمارهایی که طب مدرن توانایی درمان آنها رو نداشته اونجا نتیجه میگیرند. البته که شفا رو خدا میده و این دکتر هم وسیله است.
شاید دکتر در بیان فلسفه طب اسلامی در صدر قرار نگیره ولی نسخه های دارویی خوبی داره. بستگی به مصرف صحیح توسط بیماران داره.

ضمناً طب اسلامی فقط در عرصه درمان نیست. بلکه شاید بیشتر از اون ، در بخش پیشگیری از بیماری برنامه داشته باشه.
رفتارها در طب اسلامی نقشی مهم دارند. شاید افرادی که با اون آشنایی نداشته باشند پس از آشنایی ، اینها رو زندگی اسلامی بدونند.
به عنوان نمونه رعایت آداب غذا خوردن بسیاری از مشکلات گوارشی رو رفع میکنه.
مثلاً :
عدم مصرف غذای خام و پخته با هم دیگر بدلیل زمان متفاوت هضم
عدم مصرف میوه و غذا و آجیل با هم بدلیل زمان متفاوت هضم
فکر میکنم مصرف آب در میان غذا موجب ایجاد ورم معده میشه و در طب اسلامی مصرف آب نیم ساعت قبل غذا و یا یکی دوساعت بعد از غذا توصیه شده.
این توصیه ها رو میتونید در بیان ائمه شیعه مشاهده کنید. (727388) (moderator18)
 
YaShafi.ir
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۱۸:۱۱
سلام علیکم
خارج از فضای بحث های بنیادی چرا در این زمینه که طب اسلامی ایرانی قادر است طیف بسیار زیادی از امراض و آلام انسانها را به راحتی درمان کند بحث نمی شود
مثلا در بیماری ام اس، سرطان روده و گرفتگی عروق کرونر قلب و نازایی و دیابت ببینید طب اسلامی ایرانی چگونه درمانگری می کند؟ خواهش می کنم پرداختن به اینکه مبانی نظری کدام طب درست است و همش در این خصوص بحث و جدل کنیم به راههای صحیح درمانگری و نتیجه بخش بودن آنها تمرکز کنیم.
والسلام علیکم (726770) (moderator21)
 
khzv
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۱۸:۳۸:۱۸
-1-1390 نظريات سايت الف
بسمه تعالي
همه دوستان مي دانند كه مقوله طب اسلامي و سنتي از همديگر جداست و امثال دكتر روازاده يا هر بزرگوار ديگري كه حرف در اين زمينه مي زند چه درست و چه نادرست از باب كلمه حق و يراد بهاالباطل است ( همه براي خوردن آمده اند چون دندان دارند) مشكل ما عدم باور و نيز ناآگاهي عالي رتبه ترين مقامات در اين باب و يا متاسفانه رانت خواري و دنبال منافع شخصي و سازماني بودن در اين مقوله است و الا چه مرضي است كه كسي دنبال احياي حقيقي طب نيست مسلما علماي حوزه و غير حوزه مانند دانشگاهي كه وظيفه شان خدمتت به خلق است را هم خواب ربوده - بگذريم سنگ سينه روازاده و امثالهم را به بهانه بيان راه و انديشه ايشان و مهم تر از آن توجيه برخي از نظريات نادرست ايشان و منسوب كردن ايشان به تقدس گرايي و ... كمي مشكوك است و الا همه ما را اگر بخواهند خواهند ديد كه گر پشت مي رود آن كار ديگر مي كند و ... حمايت از ايشان نيز توسط بزرگواراني مانند ... كه يكي از متمولين كشور بوده و قبلا رياست يك كميته خيريه را عهده دار بوده اند هم ناشي از ناآگاهي كامل و نيز بعضا درمان شدن بيماري يا ... بوده كه به ما ربطي ندارد مهم اين است كه گول اين سالوس بازي ها را نخورده و دنبال علت در خود و عملكرد خود باشيم . بررسي تاريخ علم و فلسفه علم و ساير مقوله هايي از اين دست هم زياد مهم نيست زيرا حقيقت طب و غير آن را تا صاحب اصلي علم نيايد شكافتني نخواهد بود زيرا از باب رحمت الهي است كه شامل بشر شده و آلام بشري تسكين مي بابد و الا ما نه دارو مي شناسيم و نه سبب آن و نه جلوي پايمان را مي بينيم بلكه كوركورانه به دنبال ازمون و خطاي خوديم و بيان آن به زبان علم !!!! همچو طفلي كه گل بازي مي كند و شيرين زباني .
به هر تقدير بنده دوستان و دوستداران علم را دعا مي كنم و گرگان در لباس ميش را كيش!!!
ناظر (726795) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۰:۰۷:۲۶
به نظر می رسد طب سنتی بیشتر برای پیشگیری از بیماری منایب باشد اما برای درمان کمتر موفق بوده است. اگر چه موارد استثنا هم دیده می شود. (726871) (moderator21)
 
YaShafi.ir
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۰۰:۱۵:۳۶
دوست گرامی
این حرف شما صحیح نیست بنده حدود چهار سال است که با طب ایرانی اسلامی آشنا شده ام و از نزدیک این مسئله را لمس کرده ام که طب ایرانی اسلامی بسیار در درمان موفق بوده به عنوان مثال در سرطان روده که یک از اقوام بدان دچار شده بود متخصصین طب رایج از درمان ایشان ناامید بودند و احتمال سه الی شش ماه زندگی را برای ایشان می دادند لکن با راهنمایی های طب ایرانی اسلامی ایشان حدود چهار سال است که زندگی می کنند و به طرز خوبی بهبودی حاصل شده است و افرادی که به دلیل گرفتگی عروق کاندید آنژیوگرافی بوده لکن با زالو اندازی روی قفسه سینه رگهای قلب آنها باز شده است و در درمان ام اس که طب رایج در درمان آن واقعا عاجز است لکن طب ایرانی اسلامی با اصلاح تغذیه بیمار را درمان می نماید و بسیار نمونه های دیگر که می توانید تحقیق کنید
والسلام (728337) (moderator18)
 
رهگذر
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۱۲:۳۷:۴۱
این حرف ها فقط برای تبلیغ هست. و همیشه در این بحث ها 1-2 نفری هم مدام میان و میگن ما فلان مریضی رو داشتیم خوب شدیم! (728907) (moderator101)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۷ ۲۳:۱۴:۵۵
متاسفانه درتمام مسایل افراط وتفریط منجر به تخریب حقیقت وکورکورانه رفتار کردن می شوداینکه طب نوین در بعضی ازموارد درمانده است ودر بسیاری موارد مفید است مورد تایید سازمان بهداشت جهانیwho نیز می باشد وحدوودچند سال قبل با مصوبه ای در رابطه با نیاز طب جایگزین تصویب کرد وپیشنهاد داد که تمام طبهای جایگزی یامکمل در صورت اثبات تحقیقی واماری پذیرفته شود
که در همان سالهای نخست طب چینی وحتی همیوپاتی پذیرفته شد وبه حق طب سنتی اسلامی وطب ایرانی به گفته دانشمندان همان ارگان هنوزجایش خالی وانتها دلیل آن خودخواهی وخودپسندی عوامل مربوطه وتخطیه کردن هر گروهی توسط گروه دیگر (727098) (moderator21)
 
حسام
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۰:۴۰:۰۶
پیشنهاد میکنم برای اینکه تکلیف این قضیه برای همه روشن شود یک برنامه pilot تهیه بشود به این عنوان که یک سری از افراد مثل آقای روازاده در این برنامه قرار بگیرند ، این افراد تنها میتوانند در مدت این تحقیق مثلا 20 ساله از طب اسلامی استفاده کنند ، به طور مثلا اگر به بیماری مثل زات الریه دچار شدند از هیچ آنتی بیوتیکی نمیتوانند استفاده کنند ، سپس در پایان تحقیق از متوسط طول عمر افراد در این گروه مثلا 1000 نفری ما میتونیم به این نتیجه برسیم که مثلا چون آقای روازاده بیشتر عمل کرد پس طب اسلامی بهتر است (727192) (moderator21)
 
هاشم
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۱:۲۶:۵۶
سلام بر همگی
واقعا برای افرادی که برای روایات هم منفی نظر میدهند متاسفم
بنده خودم مشکل میگرن داشتم با علم جدید وداروهاش واهدای خون خوب نشدم ولی بایک حجامت اصولی کاملا خوب شدم (727242) (moderator21)
 
حميدرضا رحيمي
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۲:۳۲:۱۲
سلام ... يكي از دوستان در نظرشون گفتن: من فکر می‌کنم تمام نظرات منفی نه به جناب رحیمی برای استفاده از آن؛ در استدلال خویش است.

حالا بنده هم ميخوام بگم كه فقط بنده نبودم كه اين منفي ها نصيبم شده بلكه ليست زير هم مثل بنده مورد عنايت دوستان بودند:

1- کتاب بحارالانوار ملا باقر مجلسی
2- شهيد سيد مرتضي آويني
3- حجت الاسلام دکتر سید محمود نبویان
4- احاديث رسول اكرم در عدم گفتن علم به غير اهلش
5- حديث امام باقر عليه السلام به جابر جعفي از اصحاب سرّ امام
6- حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی
7- آیت الله جوادی املی

و با حساب نظرات جديدي كه تا اين زمان اعلام موضع در موردشان صورت نگرفته است منتظرم كه ببينم آيا اين ليست به اين طريق تكميل خواهد شد يا نه؟

8- امام خميني رحمة الله عليه
9- مرحوم آيت الله بهجت رحمه الله

و البته اگر مايل باشيد بنده از بزرگان ديگر هم مطالبي نقل كنم كه اين ليست پربارتر بشه ...

بنده كه هرچي فكر ميكنم دوست ندارم اسمم از اين ليست خارج بشه! (727306) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۲۰ ۰۷:۰۷:۲۴
نه، برای توقف شماست. برای باور ناپذیری شما در برابر تغییر به مطلوب و مطالعات نوین است. هرچه باشد؛ بشر با مطالعات موردی به این پیشرفت نائل شده و برخی دوست دارند جامعه نیز مانند خودشان در جا بزند.
راهی که رفته شده؛ حتی اگر درست هم باشد؛ برمیگردد به هزار سال قبل. یعنی این هزار سال باید یا استنتاج سریالی باشد با آنچه شما میفرمایید و همه آنچه علم امروز است از آن شما باشد یا حذف شود؟ (730070) (moderator18)
 
Australia
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۰۰:۰۲
سلام
میخواستم خواهش کنم از آقای روازاده سوال کنید مدرک دکترای خود را دقیقا در چه تاریخی و از کدام دانشگاه دریافت نموده اند و عنوان پروژه پایانی ایشان چه بوده است؟
ممنون میشم از سایت الف اگر این سوال رو از آقای روازاده بکنند. (727385) (moderator18)
 
Australia
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۰۹:۰۹:۱۶
من در وبسایت رسمی آقای روازاده در مورد مدرک دکترای ایشون این رو پیدا کردم:

http://ravazadeh.com/fa/biography-doctor-ravazadeh.html
تحصیلات دانشگاهی:
دکتر روازاده برای ادامه تحصیل، عازم کشور ایتالیا شدند و پس از آشنایی با زبان آن کشور در رشته پزشکی مشغول به تحصیل گردیدند.
پس از اتمام تحصیلات مجدداً به کشور ایران بازگشتند و در دانشگاه تهران نیز طبق قوانین مربوط به فارغ التحصیلان خارج از کشور، دوره های در نظر گرفته شده را با موفقیت گذراندند و مدرک آن دانشگاه را نیز اخذ کردند و با وضعیت پزشکی کشور و نوع بیماریهای رایج کاملاً آشنا شدند.


از سردبیر محترم الف خواهشمندم از آقای روازاده سوالات زیر را بپرسند
آقای روازاده در چه تاریخی تحصیل خود را در ایتالیا آغاز کردند و در چه تاریخی در ایتالیا فارغ التحصیل شدند؟
رشته تحصیلی و نام دانشگاه ایشان در ایتالیا چه بوده است؟
در چه تاریخی ایشان وارد دانشگاه تهران شدند، چه دوره هایی را در دانشگاه تهران گذراندند و در چه تاریخی این دوره ها را به اتمام رساندند؟

ممنون از توجه و پیگیری شما (727393) (moderator18)
 
علی
United States
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۱۳:۰۴:۰۲
بنده اعتقاد دارم انچه که در مباحث اسلامی در خصوص حفظ الصحه وامور بهداشت تن و روان بما رسیده است کاملا منطقی و صحیح است و واقعا اگر مورد استناد و استفاده قرار گیرند شرط لازمی برای جلوگیری از امراض خواهند بود ولی از سوئی در دنیائی که طب مدرن پیشرفتهائی چشمگیر درقبال بیماریهای ناشناخته وصعب العلاج داشته و در عین حال هنوز به نقطه ارمانی نرسیده است چگونه میتوان به دستوراتی که درکتب طب سنتی و متکی باقوال بزرگان دین امده است اتکا کرد. سوال بنده از اقایانی که اصرار در طرح مسائل طب سنتی و اسلامی دارند این است که اگر نبی اکرم (ص) در حال حاضر و در دنیای امروز تشریف داشتند در باب استفاده از طب اسلامی و یا مدرن چه نظری ابراز میفرمودند؟مثلا در خصوص تومور مغزی استفاده از زمینه های سنتی واسلامی را تجویز میفرمودند و یا ارجاع به متخصص مغز و بهره گیری از ابزار و دستگاههای پیشرفته و ازمایشات تخصصی را تجویز میفرمودند؟
بنظر میرسد امثال اقای روازاده باید قبول کنند که نظرات ایشان که تاکنون در زمینه های مختلف ابراز شده خریدار چندانی ندارند و فقط باید ازکنار چنین نظراتی گذشت و دوستان صاحبنظر انها را چندان جدی نگیرند و دنبال نکنند. (727595) (moderator18)
 
Malaysia
۱۳۹۱-۰۱-۱۸ ۱۵:۲۱:۴۱
به روایت رای منفی می دهند چون به صحیح بودن آن شک دارند. دردهایی مثل میگرن خیلی وقت ها به صورت روانی موقتا درمان می شوند. من کسی را می شناسم که میگرن دارد و تا به حال ده بار گفته معالجه شدم اما چند ماه بعد دوباره مشکلش شروع شده. از آب درمانی امتحان کرده، تا انرژی دمانی. از طب ایرانی استفاده کرده تا طب جین سینگی چینی. (727761) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۰۳:۱۵:۱۴
پیشنهاد من به آقای روازاده و بقیه دوستان این است بیشتر از خود فیلم تهیه و منتشر کنند. (728439) (moderator18)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۱۹ ۰۸:۰۹:۳۰
بنده شناختي كه از دكتر روازاده دارم ايشان تو كارشان خيلي خوب و حرفه اي عمل ميكنند. شاهدبودم فردي دچار سكته مغزي شده بود با انجام حجامت و زالو درماني اين فرد را از مرگ صد در صد نجات داد. (728501) (moderator18)
 
دکترگلمراد
۱۳۹۱-۰۱-۲۲ ۲۰:۴۱:۱۳
با سلام خدمت دوستان متاسفم که در ابتدای هزاره سوم واغاز قرن بیست ویکم ما چقدر دگم شده ایم که خود را به علوم 1400 قبل پی وند می زنیم .به یاد داشته باشید که دانشمندان امروز جاهلان فردایند (از دید فردائیان )مطمئنا طب امروز کاستی هایی دارد کما اینکه طب 50 سال قبل نسبت به امروز کاستی هایی داشته است .اما اگر علمی کاستی داشت ما نباید به گذشته برگردیم ؟این تعصب از کجا امده که مسلمانها بخصوص شیعه ها فکر میکنند یک کتاب دارند که جوابگوی همه چیز است .پزشکی اقتصاد سیاست حقوق و...و.اگر اینطور می بود که ما هنوز هم بایستی برای هردردی جوشانده ای میخوردیم ؟پزشکی دانشی است تجربی وهر چیزی که به تجربه ثابت شود یعنی علم است.خدمتی که طب تا امروز کرده است بخصوص در صد سال اخیراصلا قابل چشم پوشی نیست بخوانید در همین ایران زمان ناصرالدین شاه وبا وطاعون چه مصیبتی در همین تهران ایجاد کرد که شاه ودرباریان از تهران فرار کردند.من خاطره ای دردناک از دوران کودکیم دارم که در روستای ما سرخک شایع شد نیمی از کودکان هم سن وسال ما را کشت من هنوز بعد از 60 سال خاطره دردناک ان دوهمبازی نازنینی را که دریکروز دراثر سرخک تلف شدند ازیاد نبرده ام .امروز با واکسیناسیون کودکان رقم مرگ ومیر سرخک را بی نهایت کاهش داده است .طب قدیم چکار می توانست بکند؟جراحی وانتی بیوتیکها سبب شده اند که متوسط عمر در همین ایران که صد سال قبل 40 سال بود حالا نزدیک 60 شده است (متوسط عمر را عرض می کنم حالا نگویید پدربزرگ من صد وده سال عمر کردهمان پدربزرگ از 10 تا بچه چهارتاش هم تا پایان عمر خودش باقی نمیماندند).اینکه اقای دکتر روازده این مطالب را می گوید اصلا لازم نبود ایشان بروند دانشگاه تشریح وبافت شناسی وفیزیولوژی ومیکربشناسی وفارما کولوژی بخوانند .خوب منابع این طب بود وایشون می توانست به کار حکیم باشی گری خود زودتر هم برسد.اگر همین اقای دکتر روازاده کاتارکت بگیرد(اب مروارید )چه راهی دارد جز جراحی ؟اگر کودکش دیفتری بگیرد چه راهی دارد جز درمان با پنی سیلین؟ ما وقتی دانشجوی طب بودیم مریض سرطانی برایمان مساوی مرگ بود.حالا به مدد داروهای جدید بیمارانی هستند که ده بیست سال بعد از شروع سرطان با درمان هوز هم به زندگی ادامه میدهند؟چقدر این پیوند عروق جان ادمها را نجات داده وعمر ادمها را زیادکرده .30 سال قبل هرکه سکته قلبی میکرد اگر نمیمرد بعد از سکته دوم حتما میمرد.حالا در همان 6 ساعت اول اولا از مرگ نجاتش میدهند ثانیا با عمل جراحی ویا تعبیه ابزار فلزی در درون عروقش به زندگی چنیدین دهساله دیگر برمیگردد.این طب سنتی شما اینجا چکار می کند.هیچکسی منکر این نیست که بشر بطور تجربی خواص خیلی از گیاه هان را برای درمان دردهایش پی برده بود ولی این امروزه جوابگوی دردهای ما نیست .اگر فرزند همین دکتر روا زاده دچار روان پریشی شود چکار می کند جوشانده کدام گیاه میزان نوروترانسمیترهای مغزش را که به هم خورده است تنظیم می کند.قدر دان دانش بشری باشیم وبه ان ارج بنهیم وبرای فردای خود کاری در جهت تعالی بکنیم .مردمان بخرد اندرهر زمان /راه دانش را به گونه بیان ./گرد کردند وگرامی داشتند /تا به سنگ اندر همی بنگاشتند.
موفق باشید دکتر گلمراد از تهران (734888) (moderator18)
 
United States
۱۳۹۱-۰۱-۲۶ ۲۰:۲۲:۵۸
در اون زمانی که شما خاطراتتون را تعریف می کنید عمدا نمی گذاشتند طب سنتی اجرا بشه
بعد هم شما چقدر مطمئن حرف می زنید مگر می دانید که برای بیماری هایی مثل دیفتری، آب مروارید و غیره پیشگیری و یا درمانی وجود ندارد شما که خود به نقد غیرعلمی انتقاد می کنید نمی توانید در مورد چیزی که به آن علم ندارید نظر بدهید
در ضمن هر چیز طبیعیش هم وجود داره پنی سیلین طبیعی هم وجود داره و اتفاقا گیاه هم هست فکر نکنید خیلی چیز عجیب غریبیه
وبسیاری از بیماری های شایع امروز نتیجه تغذیه غلط و درمان های ناقص است و پیشرفت های جزءنگر طب مدرن قابل مقایسه با نقص های بسیار آن نیست (740136) (moderator18)
 
گل پسر
۱۳۹۱-۰۱-۲۶ ۰۸:۳۵:۳۷
دوستانی که معتقد به کفایت طب مدرن در درمان هستند انسان رو فقط از بعد جسمانی نگاه میکنند,سوال من از ایشان اینه که تا حالا نشنیدن کسی در اثر استفادهاز دارویی خاص(مثلا داروهای هورمونی) تغییری در اخلاقش پیش اومده باشه یا در اثر استفاده از داروهای آرامبخش ساعات خوابش چند برابر شده باشه یا...؟ طب سنتی با اعتقاد به اینکه مزاج انسان در خلق و خوی او تاثیر دارد و طبع هرچیزی که وارد بدن او میشود-از راه خوردن،بوییدن و...-نیز بر خلق وخوی او تاثیر مستقیم دارد با نگاهی کل نگر اقدام به درمان بیماریش میکنه یعنی اگه می خواد مثلا افسردگی رو درمان کنه دارویی تجویز نمیکنه که طبعش اونقدر سرد باشه که طرف به خواب زمستانی بره! از برخی که دایه مهربون تر از مادر شده اند تعجب می کنم که نمی دونن امروزه پزشکان برای موفقیت بیشتر در امر تجویز همین داروهایی شیمیایی علیه السلام! به شناخت طبع داروها و مزاج آدم ها رو آوردن.البته این خبر خوبیه چون میشه امیدوا بود تعداد کشته های اشتباهات پزشکی-که امری کاملا پذیرفته شده اس!!-کاهش پیدا کنه (738886) (moderator18)
 
عبدالله مومن
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۱-۲۶ ۱۲:۴۴:۲۹
علي آقاي عزيز

اگر دقيقا" به طب اسلامي عمل شود.
ديگر زمينه اي براي بروز بيماريهاي ( بادرصد بالا ) نخواهدبود كه شما بخواهيد ازين مسئله استفاده كنيد و با مظلوم نمايي اعلام كنيد كه اگر روزي رسول خدا هم در اين زمان مي بودند. سعي مي كردند كه با استفاده از مواد امروزي دست به اين و آن كار مي زدند !

به طور مثال : استفاده از روغن نباتي = با بروز بيماريهايي مانند جربي خون و سكته هاي

و يا استفاده از فست فودهاي داراي مواد شميايي = بيماريها معده مانند سرطان و غيره

و يا استفاده از داروهاي شيميايي = عوارض جانبي بسيار براي استفاده كننده آن

ضمنآ" اگر مخالف موارد فوق مي باشيد. مشكلي نيست .
شما مي توانيد از تمام آن موارد استفاده كنيد و با عواقب آن دست به گريبان شويد !

هههههههههههههههههههههههه (739321) (moderator18)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
مناظره قلمی درباره طب سنتی+ جوابیه