توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 460695
راهنمای کتاب/«رخصت مرشد 5»؛خسرو آقایاری؛نیستان
حكايت 7 پهلوان
مسعود عباس زاده؛ 30 اردیبهشت 1396
تاریخ انتشار : شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۴
«رخصت مرشد 5 (قم)»
نویسنده: خسرو آقایاری
ناشر: نیستان، چاپ اول 1395
316 صفحه، 26000تومان

شما می‌توانید کتاب «رخصت مرشد 5»را  تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

****
 
پهلوان ابولقاسم همايوني، پهلوان صادق قمي، پهلوان حسين كله پز قمي، پهلوان سيد تقي كمالي، پهلوان ميرزا عبدالحسين عليشاهي، پهلوان سيد شاه محمود برقعي و پهلوان سيد محمود رضوي قمي، 7 پهلواني هستند كه در مجموعه داستان رخصت پهلوان 5 – قم، حكايات آنان نقل شده است. پهلوان ابولقاسم همايوني فرزند مهدي خان كه نظر كرده پهلوان صفر بود كه پهلوان دربار شاه قاجار را به زمين زده بود و چون در ميان مردم مي زيست، محبوب آنان بود، با همت بچه محل ها خود در محله باجك قم زورخانه اي فراهم كرد و همواره درس اخلاق و پهلواني را در مكتب پهلوان صفر 70 ساله آموخت، چرا كه پهلوان صفر با مرام معتقد بود پهلوان هاي واقعي از بين همين بچه ها در مي آيند و بايد به اينها دل بست.

داستان پهلوان ابوالقاسم همايوني در عين داشتن جنبه هاي روايي و تاريخي خوب، نوعي تك نگاري از تاريخ و فرهنگ پهلواني و عياري و اصطلاحات غني آن مي باشد. آقاياري در اين داستان بالغ بر 15 اصطلاح ناب  و مهم را در قالب داستان آورده تا بيش از پيش در مجموعه آثار خود پيرامون پهلوانان به اشاعه اين فرهنگ غني و با هويت بپردازد. گرچه مجموعه داستان رخصت مرشد 5 – قم، مملو از چنين اطلاعات كم نظير مي باشد. در اين داستان، حتي كشتي پهلوان صفر با پهلوان يدالله خيره سر هم  حكايتي نغض و بامعنا از اخلاق و مرام است، چرا كه: جان بر تن مرد بي ادب زندان است / هركس كه ادب ندارد او حيوان است. از بي ادبي كسي به جايي نرسيد / حقا كه ادب وظيفه انسان است. اين پهلوان نظر كرده با عنايت هاي مولايش علي (ع) نيز از بيماري مهلك يرقان (زردي) جان سالم به در مي برد و پس از آن كه پهلوان اكبر خراساني را در دربار شاه قاجار شكست مي دهد، به زيارت سيدالشهداء (ع) مي شتابد و دست آخر هم در حالي كه صفات پسنديده و بي همتاي مولايش علي را زمزمه مي كند، جان به جان آفرين تسليم مي كند.

در داستان پهلوان صادق قمي هم آقاياري نشان مي دهد كه چگونه اين شخصيت، از مردي فقير و ساده، تبديل به پهلواني بزرگ و وارسته مي شود. او با حضور در زورخانه پهلوان آقا عزيز و فروكردن شانه چوبي به صورت بي مويش، مردانگي اش را اثبات مي كند و با كشتي گرفتن با پهلوان اكبر خراساني كه پهلوان نامدار و حيله گر در دربار شاه قاجار بود، توانايي هايش را نشان مي دهد و دست آخر، پهلوان يعقوب گالش كلاردشتي را شكست داده و تمام صله شاه قاجار كه طبقي بزرگ از سكه هاي طلا بود، به حريف مازندراني اش مي بخشد. داستان او درس سادگي و فقيري و در عين حال، مناعت طبع و لوطي گري به معناي واقعي و اخلاقي آن است. در داستان پهلوان حسين كله پز قمي نيز آقاياري با دستمايه قرار دادن   ظرفيت هاي داستاني و تاريخي زندگي اين پهلوان كه در طول 85 سال زندگي اش جز به آيين جوانمردي  و قناعت دل نبست و اخلاق پهلواني را به يكي از بالاترين درجات خود رساند،جنبه هاي ديگري از اخلاق و مرام پهلواني را در سرزمين جوانمردان از قم تا تبريز و ديگر نقاط ايران، باز مي گويد.

در داستان پهلوان سيدتقي كمالي كه پسر سيد كمال، كليددار آستان مقدس حضرت معصومه (س) و خود، سركشيك نگهبانان حرم و مؤذن آستان مقدس بود و همچنين نوچه خاص پهلوان حسين كله پز قمي و جوانمردي هاي او در دوران سيطره روس ها در جنگ جهاني اول بر ايران زندگي مي كرد، حكايت مواجهه اش با قزاق هاي روس و پهلواناني چون: كلاوري گرجي روس، ميرزاعبدالحسين عليشاهي قپان دار، پهلوان عليشاهي و پهلوان محمدعلي اسكويي و دست آخر هم ادب كردن پهلوان جوان و مغرور و درس فتوت و جوانمردي دادن به مردم كوچه و بازار، شنيدني است.

داستان پهلوان ميرزا عبدالحسين عليشاهي و علي قليچ گرجي كه ماجراي مواجهه اش با پهلوان سيدتقي كمالي قبلاً آمده، از آن جهت شنيدني است كه  روايت سرسختي و در عين حال افتادگي و خضوع پهلوانان ايراني است. پهلواني 100 ساله كه علي قليچ گرجي روس تبار از هيبتش، ميدان خالي مي كند و بارديگر ثابت مي شود كه دود از كنده بلند مي شود.

هر چند نوچه پهلوان، حسن مينويي قبلاً پهلوان روس را از رو برده بود. در داستان پهلوان سيد شاه محمود برقعي نيز آقاياري با سبك نويسندگي و چيره دستي مثال زدني اش در حوزه روايت تاريخ پهلوانان ايراني، داستان پهلواني را مي گويد كه تاريخ زنده سادات برقعي، هيئت چهار مردان و طوايف لك قم مي باشند و در پهلواني هم يد طولايي دارند.

در آخر هم داستان پهلوان سيد محمود رضوي قمي كه نماد مبارزه پهلوانانه و ستم ستيزانه با رضاخان قلدر بود كه با دست خالي در ماجراي مسجد گوهرشاد، قزاق ها و پاسبان ها را به زانو درآورد و زنگ مردانگي براي هميشه تاريخ، نثار روح و جوانمردي هاي آنان نواخته شد.
 
 
کلمات کلیدی : انتشارات نیستان
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
حكايت 7 پهلوان