نظر منتشر شده
۶۹
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 4723
موضوع: تحليل تاريخي انقلاب اسلامي
تاریخ انتشار : جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۵۹
مشخصات ششمین میهمان ویژه "الف"
عبدالله شهبازی، پژوهشگر و مورخ
متولد 1334 ـ شیراز
فارغ التحصیل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
از بنیانگذاران موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی و مدیر پژوهشی این موسسه
معاون پژوهشی موسسه تخصصی مطالعات تاریخ معاصر ایران
طراح و مدیر دهها پروژه پژوهشی تاریخ معاصر ایران از جمله:
•    فهرست نمایه مطبوعات ایران در دوره قاجاریه
•    دانشنامه ایالات و طوایف ایران
•    روزشمار تاریخ ایران در دوره قاجاریه
•    سایت تخصصی حاوی مقالات و پژوهش های استاد: www.shahbazi.org
 
 
علیرضا - آلمان
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۳:۳۲:۰۵
با سلام و تشکر
مگر هویدا نخست وزیر موفقی نبود پس چرا شاه او را کنار گذاشت. (12754)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۵ ۰۱:۰۹:۱۵
هویدا قطعا نخست وزیر موفقی نبود. به عکس، دوران 13 ساله صدارت او اوج دیکتاتوری محمدرضا شاه بشمار میرود. در ادوار پیشین دوران پهلوی هیچگاه فساد به پایه دوران هویدا نبود. افکار عمومی هویدا را بعنوان شخصیتی بی اراده و ضعیف می شناختند و شاه را به عنوان حاکم مطلق؛ امری که مغایر با قانون اساسی مشروطه بود که ظاهرا تمامی مسئولیت با رئیس دولت و شاه مبری از مسئولیت است. هویدا با رویه اطاعت محض خود به یکه تازی شاه و خواهران و برادرانش، بویژه اشرف پهلوی، میدان داد و همین امر سبب شد که تمامی نفرت ملت علیه شاه متمرکز شود. راز علاقه شاه به هویدا و دیرپایی صدارت او نیز همین بود.
شاه هویدا را در زمانی کنار گذاشت که انقلاب آغاز شده بود. شاه تصور میکرد با این اقدام مردم کمی آرامتر خواهند شد حال آن که در خطا بود. بازداشت هویدا و نصیری (رئیس سابق ساواک) مردم را جری تر کرد و خواستهای آنان را ژرفای بیشتر داد. (12799)
 
مير سيد از تهران
۱۳۸۵-۱۱-۱۵ ۱۱:۱۵:۴۲
آقاي شهبازي عزيز؛ مردم دوره هويدا را از نظر اقتصادي دوره موفقي ميدانند. درست است كه دوره هويدا آزادي سركوب ، استقلال ايران پايمال و فساد و استبداد پهلوي دوم به اوج رسيد اما هويدا از نظر كنترل تورم كه موفق بود، نبود؟ (12924)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۱۵ ۱۵:۱۶:۵۷
تا موفقیت را چه بدانید؟ از سال 1974 که درآمدهای نفتی ناگهان زیاد شد، درآمد های قشر متوسط و ثرتمند هم به دلیل ترزیق پول در جامعه افزایش یافتند. مثلا به تمامی دانشجویان خارج ازکشور (شایدهم درداخل) حقوق می دادند. من هم یکی ازآن دانشجویان بودم. این پول نه تنها مرا رام نکرد، بلکه بر بی عدالتی ها واقف ترشدم . (12947)
 
ahmad
۱۳۸۵-۱۱-۱۷ ۱۱:۲۰:۱۹
توجه داشته باشيم جمعيت ايران در آن زمان 25 ميليون و فروش نفت 6ميليون بشكه در روز بود اما در مدرسه اي كه درس ميخواندم در منطقه نارمك در سال 1356 به خدا براي نشستن نيمكت كافي نبود آن هم صبح پسران و عصر دخترانه بود. اما در كلاس تلوزيون گذاشته بودند و فيلمهاي وسترن امريكايي را ميديديم! تو خود حديث مفصل بخوان... (13267)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۰۱:۵۹:۱۰
با پوزش از مراجعه کنندگان محترم به خاطر تاخیر در پاسخ دهی که به دلیل برخی حوادث غیرقابل پیش بینی رخ داد.
فرض دوست محترم این است که در دوران هویدا، وی مدیر اجرایی کشور بود که چنین نیست. در این دوران، همانطور که عرض کردم، دیکتاتوری محمدرضا شاه به اوج خود رسید و این دیکتاتوری، که از حمایت کانونهای معینی در غرب برخوردار بود، مصادف شد با افزایش بیسابقه قیمت نفت. به این ترتیب، درآمد ارزی قابل توجهی وارد ایران شد و درآمد سرانه ایرانیان را، با توجه به کمی جمعیت، به حدود 1000 دلار رسانید.
معهذا، باید توجه شود که در این دوران عامه مردم از رفاه سودی نبردند. بیش از 60 درصد جمعیت ایران روستایی و کاملا محروم از ابتدایی ترین امکانات زندگی مدنی بودند. در میان شهرنشینان نیز اکثریت قابل توجهی در فقر میزیستند. وضع کارمندان نیز وخیم بود. داشتن یک اتومبیل پیکان آرزوی هر کارمندی بود که به سادگی تحقق نمیافت.
بنابراین، زمانی که از دوران هویدا سخن گفته میشود، باید توجه شود که در این دوره شاه زمامدار واقعی مملکت بود و هویدا نقش مهمی در برنامه ریزی و مدیریت کشور نداشت. و چنانکه گفتم این نقض مسلم قانون اساسی مشروطه بود.
، (13595)
 
م
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۳:۳۲:۱۳
رسانه های رسمی داخل ایران ادعا می کنند که شاه آمریکایی بود. پس چرا کارتر انقدر شاه را تحت فشار گذاشته بود و چرا بعد از انقلاب شاه را رها کرد؟ (12755)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۵ ۰۱:۰۹:۳۳
شاه فقط \"آمریکایی\" نبود. رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی به راستگراترین و افراطی ترین کانونهای امپریالیسم انگلوساکسون (ایالات متحده آمریکا و بریتاینا) وابستگی داشتند. این کانونهای نظامیگرا با صهیونیسم پیوند تنگاتنگ داشته و دارند. سرشناس ترین چهره این کانونها در گذشته ریچارد نیکسون (رئیس جمهور آمریکا) و ادوارد هیث (نخست وزیر بریتانیا) بودند. زمانی که حکومت نیکسون و هیث مقارن شد بعنوان اوج یکه تازی محمدرضا شاه شناخته میشود. ریگان، جرج بوش اول و جرج بوش دوم (رئیس جمهور کنونی آمریکا) شاخص ترین چهره های این کانون در دوران اخیر هستند.
این ادعا که کارتر شاه را زیر فشار قرار داد صحت ندارد. ولی این درست است که شاه در انتخابات آمریکا، بدلیل پیوند با همان کانونها، بر روی رقیب کارتر، جرالد فورد، سرمایه گذاری کرد. همزمان، در بریتانیا نیز دولت جناح چپ حزب کارگر، به رهبری جیمز کالاهان، در قدرت بود. پیشتر شاه با دولت محافظه کار ادوارد هیث عمیقترین پیوندها را برقرار کرده و وابستگاه حکومت پهلوی در پرونده سازی و دسیسه علیه دولت هارولد ویلسون (سلف دولت کالاهان) نقش داشتند. (ماجرایی که در تاریخ انگلیس بعنوان "توطئه علیه ویلسون" معروف است و سردمدار آن جرج کندی یانگ، فرمانده کودتای 28 مرداد 32 و رئیس شبکه های مخفی پیمان ناتو ، بود)
بنابراین، حکام وقت آمریکا و بریتانیا، در زمان انقلاب تصادفاً از آن کانونهایی نبودند که حاضر باشند برای حفظ حکومت شاه به آب و آتش بزنند. بنابراین، زمانیکه انقلاب آغاز شد آنها تا حد معینی از حکومت پهلوی، بعنوان حکومت دست نشانده آمریکا و انگلیس، حمایت کردند ولی زمانیکه نارضایتی عمیق مردم ایران را دیدند ترجیح دادند از اقدامات جنون آمیز خودداری کنند. اگر این تصادف و تقارن تاریخی نبود و مثلا دولتهای نیکسون و هیث در آمریکا و انگلیس بر سر کار بودند قطعا کار به لشکرکشی میکشید و انقلاب اسلامی با خونریزی بیشتر پیروز میشد.
معهذا، نباید تصور کرد که دولتهای آمریکا و انگلیس مخالف شاه بودند. آنها حکومت پهلوی را متحد استراتژیک و پایگاه اصلی خود در منطقه می شناختند. به همین دلیل، کارتر کمی پس از به قدرت رسیدن با فروش شش هواپیمای آواکس به حکومت پهلوی موافقت کرد و در جریان انقلاب مکررا حمایت خود را از شاه اعلام نمود.
بعلاوه، هنوز انقلاب اسلامی ناشناخته بود. بعدها امپریالیسم انگلوساکسون از انقلاب ایران درس گرفت و در الجزایر و ترکیه بشدت و با خشونت مانع صعود مسلمانان به قدرت شد.
برای جلوگیری از هرگونه کژفهمی و سوء برداشت، این بحث نیاز به بررسی دقیق تر دارد که در اینجا امکان آن نیست. (12802)
 
یک پدر
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۳:۳۲:۱۹
صدا و سیما و مطبوعات دست آوردهای انقلاب را به صورت آمار ساخت پتروشیمی و سد و جاده و پالایشگاه و بیمارستان اعلام می کنند. پسر من متولد 1361 است و لیسانس گرفته. او از من می پرسد اگر دست آورد 28 ساله انقلاب این سد و پل و پالایشگاه و ... باشد که رضاخان در سلطنت 20 ساله خود پل و سد و جاده بیشتری ساخت؟! به نظر شما من چه جوابی به این حوان تحصیل کرده بدهم که قانع شود؟ (12756)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۲:۴۵:۳۵
زمانی در خیابان نیاوران پیاده میرفتم. دو آقای محترم و مسن (مسن تر از بنده) از اتومبیل پیاده شدند و به سمتم آمدند. دوستانه از مصاحبه های تلویزیونی من تشکر کردند و پرسیدند: وجدانا آیا رضا شاه کار مثبتی نکرد؟ گفتم: مثلا؟ گفت: مثلا جاده چالوس. گفتم: میدانید که این جاده اختصاصی برای تردد اتومبیل شاه به شمال و سرکشی وی به املاکش بود (املاک پهناوری که از طریق غصب اموال مردم به دست آمد) و مردم عادی حق تردد در جاده فوق را نداشتند. نامش نیز \"جاده مخصوص\" بود.
دستاوردهای انقلاب اصلا قابل مقایسه با دوران رضا شاه نیست. آمار و ارقام نشانگر این امر مسلم است. دوست محترم را به آمار و ارقام ارجاع میدهم که به روشنی گویاست. (13597)
 
رضایی
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۳:۳۳:۰۸
چرا امام خمینی (ره) از همان ابتدا استراتژی مبارزه خود را مبارزه با آمریکا گذاشته بود؟ چرا ایشان از همان سال 42 از آمریکا انقدر کینه داشتند؟ (12757)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۲:۵۰:۱۲
امام (ره) نسبت به آمریکا \"کینه\" نداشتند و تنها علیه آمریکا نیز از ابتدا مبارزات خود را آغاز نکردند. اگر به آثار و اسناد امام به دوران قبل از شروع نهضت مراجعه شود، حساسیت های ایشان روشن میشود.
از بدو شروع نهضت در آغاز دهه چهل شمسی، امام نسبت به سلطه اسرائیل و انگلیس و آمریکا بر ایران هشدار میدادند. در مسئله اسرائیل بشدت حساس بودند.
در آن زمان طبیعی بود که لبه تیز حمله امام متوجه آمریکا باشد. آمریکا قدرت برتر برآمده از درون جنگ جهانی دوم بود و رهبر بلامنازع \"بلوک غرب\" محسوب میشد. سلطه آمریکا بر ایران نیز از آغاز دهه چهل بسیار محسوس شد و طرح باصطلاح \"اصلاحات\" آمریکایی، که به شاه دیکته شد، هدم بنیانهای جامعه ایرانی را نشانه گرفته بود. بنابراین، امام به رأس دشمنان ایران و اسلام تهاجم خود را آغاز کردند. (13598)
 
هاتف
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۴:۰۴:۵۷
جریان امیرانتظام را تشریح بفرمایید و این که ایشان چگونه و برای کجا جاسوسی می کردند؟ (12766)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۲:۵۶:۵۱
با توجه به اینکه پرسش فوق به تاریخ انقلاب مرتبط نیست، با پوزش از دوست ارجمند فوق، از پاسخ به آن معذورم. (13601)
 
مرادی
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۴:۳۱:۰۰
الف - به نظر شما آیا امام (ره) از همان سال 42 و به ویژه یکی دو سال آخر منتهی به بهمن استراتیژِ روشنی داشتند یا خود را به دست قضا سپرده بودند؟
ب- \"جمهوریت\" چطور در ذهن امام (ره) شکل گرفت؟ قاعدتا ایشان به عنوان یک عالم دینی نباید با دموکراسی و رای مردم کاری می داشتند... (12765)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۲:۵۵:۵۰
اگر به آثار و اسناد اولیه امام (مانند کشف الاسرار) مراجعه شود، استراتژی امام روشن میشود. استراتژی اصلی امام از آغاز اجرای احکام اسلام بود. طبیعی است که گام به گام با تحول جامعه و حرکت نهضت این استراتژی نیز کاملتر شد ولی جوهره اصلی آن از آغاز تا پایان بلاتغییر بود.
پدیده ای بنام \"جمهوریت\" مفهومی جدید در دنیای جدید است. جمهوریهای کهن مانند یونان باستان، که از آنها بعنوان نمونه های اولیه جمهوری یاد میشود، شباهتی به جمهوری های مدرن نداشتند و درواقع همان نظامهای قبیله ای مبتی بر شیخوخیت و دمکراسی قبیله ای بوددن که مثلا در میان اعراب نیز وجود داشت.
طبیعی است که روحانیت شیعه نیز بتدریج با این مفهوم آشنا شو د. امام نخستین مرجع شیعی بودند که استقرار نظام جمهوری را مطرح کردند و آن را محقق ساختند. این خواست در زمانی مطرح شد که احزاب سیاسی مخالف حکومت پهلوی، حتی حزب مارکسیست توده، و جبهه ملی خواستار استقرار نظام جمهوری در ایران نبودند. (13600)
 
محمدمهدی
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۴:۵۸:۳۴
نقش و عملکرد جریان توده ای و کمونیست در جریان انقلاب و جریان شناسی این گروه از سال های آغازین تا 57 را بفرمایید.
متشکرم (12771)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۳:۰۲:۰۹
تاریخ حزب توده بسیار مفصل است و از پیش زمینه آن در دوران مشروطه شروع میشود و سپس به تاسیس حزب توده در 1320 میانجامد. پرسشگر محترم به منابع متعدد در این زمینه مراجعه فرمایند.
در رابطه با انقلاب، حزب توده نقش مهمی ایفا نکرد و درواقع با پیروزی انقلاب بود که رهبران در اواخر سال 1357 و اوایل سال 1358 این حزب از آلمان شرقی به ایران آمدند. (13605)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۳:۰۳:۲۲
با پوزش مجدد، پاسخ به بقیه پرسشها را به فردا موکول میکنم. (13606)
 
حمید اصفهانی، درباره جریان ملی
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۵:۰۲:۴۹
عده ای معتقدند که جریان ملی مذهبی که در قبل از انقلاب به جبهه ملی موسوم بودند و بعدا به اسم نهضت آزادی معروف شدند اساسا نقش و وزن عمده ای در پیروزی انقلاب نداشتند و مطرح نیز نبودند و با روی کار آمدن این جریان در دولت موقت بود که جایگاهی در بین افکار عمومی یافتند.
به همین علت بود که حضرت امام از روی کار آمدن بازرگان ابراز پشیمانی کردند و در بیان تندی در سال 1358 از خدا به خاطر این مسایل عذرخواهی کردند.
اشاره به : صحيفه نور ج 8 صفحه 251 تاريخ: 58/5/27

نظر جنابعالی درباره این تحلیل چیست؟
(12770)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۲۲:۵۹:۲۲
نه تنها نهضت آزادی ایران و جبهه ملی بلکه سایر گروههای سیاسی، حتی گروهها و احزاب مذهبی مسلح و غیرمسلح، در انقلاب سهم عمده ای نداشتند. انقلاب بر بنیان شخصیت امام شکل گرفت و تداوم یافت. اگر نهضت امام نبود قطعا تجمع کلیه احزاب اپوزیسیون نیز نمیتوانست به ساقط کردن حکومت پهلوی بینجامد. (13603)
 
احمد
۱۳۸۵-۱۱-۱۴ ۱۶:۴۴:۵۳
فضاي باز سياسي كه شاه بادستور اربابان امريكايي خود و بدنبال پيروزي كارتر در انتخابات رياست جمهوري سعي داشت ايجاد كند با چه انگیزه ای بود و چه تاثيري در روند پيروزي انقلاب داشت؟ (12782)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۲:۴۱:۰۹
در پاسخ به یکی از پرسشهای پیشین عرض کردم که محمدرضا پهلوی وابسته به کانونهای معینی بود که اخلاف آنها امروزه به \"نومحافظه کاران\" شهرت یافته اند. اینان راستگراترین جناحهای حاکمه غرب بودند.
همانطور که عرض کردم، مهمترین حامی شاه در اواخر سلطنت او، که اوج اقتدار و دیکتاتوری اش محسوب میشود، سالهای ریاست جمهوری نیکسون در آمریکا و نخست وزیری هیث در انگلیس است. تصویری که از شاه در ذهن ما نقش بسته متعلق به این دوره است که مقارن شد با افزایش شدید قیمت نفت و روانه شدن سیل دلارهای نفتی به ایران. این پدیده در شخصیت شاه غرور و خودبینی وحشتناکی ایجاد کرد. ویلیام شوکراس در کتاب \"آخرین سفر شاه\" به زیبایی این روانشناسی شاه در اواخر سلطنتش را توصیف کرده است. شاه حتی تصور میکرد میتواند در انتخابات آمریکا اعمال نفوذ کند. او به راستی خود را بزرگترین سیاستمدار و دولتمرد جهان میدانست. کانونهای معینی نیز برای خارج کردن دلارهای نفتی از دست او به این خودبینی بیمارگونه دامن میزدند. شاه مایل نبود که جناح معتدل حزب دمکرات آمریکا، که کارتر نماینده آنها بود، به قدرت برسد و به این دلیل بر روی جرالد فورد، رقیب کارتر، سرمایه گذاری مفصل مالی کرد.
طبعاً صعود کارتر به ریاست جمهوری شوک بزرگی برای شاه بود مضافا اینکه وی تجربه تلخ دوران جان کندی را داشت که منجر به تحمیل دولت دکتر علی امینی به وی شد.
حکومت وقت آمریکا فساد و ناپایداری حکومت پهلوی را میشناخت و تصور میکرد با تحمیل برخی اصلاحات دمکراتیک میتواند این پایگاه اصلی غرب در منطقه خاورمیانه را حفظ کند. شاه تسلیم این فشارها شد همانطور که در زمان کندی تسلیم شد و اقدامات موسوم به \"انقلاب سفید\" را انجام داد.
ولی حکومت وقت آمریکا و دولت کارتر تصور نمیکردند که فضای سیاسی باز منجر به فوران انقلاب شود آن هم انقلابی به عظمت انقلاب اسلامی و با مضمونی بشدت ضد آمریکایی.
فضای باز سیاسی، که با برکناری هویدا (چهره منفور حکومت پهلوی) و صعود دولت آموزگار (چهره مطلوب آمریکاییها) آغاز شد، به فوران امواج انقلاب انجامید و این موج مهارشدنی نبود. عقب نشینی های گام به گام شاه در مقابل خواستهای ملت این خواستها را عمیقتر کرد و سرانجام به سقوط حکومت پهلوی انجامید. (13703)
 
سعیدی
۱۳۸۵-۱۱-۱۶ ۱۰:۲۶:۰۲
آقای دکتر شهبازی با توجه به مطالعات و تحقیقات جنابعالی بهائیت تا جه اندازه در رژیم پهلوی نفوذ کرده و در راستای اسلام زدایی گام برداشت؟ (13051)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۱۵:۱۵
درباره نقش سیاسی بهائیت در تاریخ معاصر ایران کار پژوهشی جدی انجام نگرفته و از معدود آثار در این زمینه رساله 67 صفحه ای اینجانب است با عنوان \"جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران\" که در سایتم قابل دسترسی است. این کار باید کامل میشد و بصورت بخشی از جلد پایانی کتاب \"زرسالاران\" انتشار می یافت.
اجمالا اینکه، بهائیت قدیمی ترین و متشکل ترین سازمان مخفی سیاسی در ایران است که قدمت آن به نیمه دوم سده نوزدهم، یعنی به دوران ناصرالدینشاه، میرسد. عنصر مهم دیگر، بسته بودن این تشکیلات و وفاداری به رأس و مرکزیت هرم تشکیلاتی است.
در رساله پیشگفته سیر تاریخی نفوذ بهائیگری را، بویژه از مشروطه به بعد، توضیح داده ام.
بهائیگری، بعنوان یک تشکیلات سیاسی مخفی و نیمه مخفی، در صعود سلطنت پهلوی نقش داشت و در دوران رضاشاه اهرمهای مهمی را در قدرت سیاسی بدست گرفت. فرضیاتی درباره پیوندهای بهائی رضاشاه مطرح است که برخی اسناد آن را بسیار جدی میکند. مثلا، بر اساس سندهای متعدد میدانیم که فرزندان ارشد رضا شاه، پیش از سلطنت او، یعنی محمدرضا و اشرف، در مدرسه بهائیان درس میخواندند.
در دهه 1320 و اوایل دهه 1330 نفوذ بهائیان در دیوانسالاری ایران اوج گرفت که با مقابله شدید مرجعیت شیعه و در رأس آن مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و سایر مراجع مواجه شد. در پی تهدیدات آیت الله بروجردی به خروج از ایران، شاه موقتا عقب نشینی کرد و حتی به پزشک مخصوص خود، ایادی- که بهائی بود، دستور داد چند صباحی از ایران خارج شود.
معهذا، در دهه 1340 شمسی و بویژه در دوران دولت هویداست که تمهیداتی که از مشروطه آغاز شده بود به نتیجه رسید و بهائیت واقعا بر حکومت ایران غلبه یافت. نه تنها تعداد قابل توجهی از وزرا بلکه بسیاری از معاونین وزیر و مقامات عالی کشوری و لشکری در دوران هویدا بهائی بودند. بخش مهمی از تشکیلات ساواک نیز بطور عمده به دست بهائیان افتاد. مثلا، پرویژ ثابتی، مدیرکل امنیت داخلی، بهائی بود. خود نصیری، رئیس ساواک، نیز مشکوک به بهائیگری است.
تمامی اینها مغایر با ادعای رسمی بهائیان است که \"در سیاست دخالت نمیکنند.\" درواقع، بهائیت طی یک استراتژی گام به گام مبتنی بر برنامه ریزی و پنهانکاری طی چند دهه زمام سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران را به دست گرفت.
تلاش بهائیان برای اسلام زدایی را از سیاستهای فرهنگی حکومت پهلوی به روشنی میتوان دریافت. ساواک را مثال میزنم.
از زمانی که بهائیان در ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی) به قدرت فائقه بدل شدند، ضدیت این تشکیلات با روحانیت و نیروهای مذهبی و اهانت به دین و مذهب شدت گرفت. پیش از این چنین نبود و حتی برخی مقامات نظامی و امنیتی، برغم نوکری و وابستگی، عرق دینی داشتند و ضد مذهب نبودند.
نفوذ بهائیان در فرهنگ و رسانه ها، از جمله تلویزیون و سینما، نیز عامل مهم دیگر بود.
در حوزه اقتصاد، بهائیان به قدرت درجه اول ایران بدل شدند.
عین این وضع را فرقه دونمه (فرقه جدیدالاسلام های یهودی در عثمانی) در ترکیه داراست؛ در حدی که میتوان ترکیه امروز را تیول دونمه ها دانست. سیاست و اقتصاد و فرهنگ در قبضه شبکه منسجمی از دونمه هاست.
درباره فرقه دونمه در کتاب زرسالاران توضیح داده ام. از این منظر، بهائیت را میتوان شاخه ایرانی فرقه دونمه دانست همانگونه که فرانکیستها (پیروان یعقوب فرانک) شاخه فرقه دونمه در اروپای شرقی و مرکزی بشمار میروند. درباره فرقه فرانک نیز در پژوهش فوق توضیح داده ام. (13705)
 
۱۳۸۵-۱۱-۱۶ ۱۰:۲۶:۱۸
آقای دکتر شهبازی
اینکه شما فرموده بودید خاندان کریستین امانپور بهائی بوده اند تا چه اندازه صحت دارد؟ و چه مدارکی برای ارائه دارید؟(با توجه به اینکه ایشان همینک در ایام دهه فجر در ایران هستند؟) (13056)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۱۷:۲۷
در این باره در سایتم توضیح داده ام. مدارک را دستگاههایی باید عرضه کنند که سند و مدرک در اختیار دارند. توجه کنید که همسر خانم امانپور آقای جیمز روبین سخنگوی سابق وزارت خارجه آمریکا و یهودی است. (13706)
 
سعید
۱۳۸۵-۱۱-۱۶ ۱۰:۲۶:۳۸
آقای دکتر شهبازی
خاطرات آقای فردوست تا چه اندازه صحت دارد و قابل اعتماد است؟
خود فردوست آیا آدم سالمی بوده یا جنایت کار می باشد؟ (13057)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۲۲:۱۷
اینجانب به عنوان تنظیم کننده و ویراستار خاطرات فردوست هیچگونه دخل و تصرف و تحریفی در مضمون این خاطرات نکردم. مطالب همه از فردوست است. برخی از این مطالب در زمان تدوین برایم عجیب بود و به این دلیل کنجکاو شدم و حاصل این کنجکاوی و تلاش برای شناخت میزان صحت برخی از این مطالب منجر به تالیف جلد دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی شد که نام آن را گذاشتم: \"جستارهایی از تاریخ معاصر ایران\".
بسیاری از مطالب کتاب قابل اعتماد و منحصربفرد است و بعدها اسناد فراوانی به دست آمد که صحت سخنان فردوست را ثابت میکرد.
مهمترین نکته در خاطرات فردوست روشن کردن نقش فائقه شاپور ریپورتر و پدرش در حکومت پهلوی است. این مسئله را دنبال کردم و اسناد فراوانی بدست آوردم که بخشی از آنها در فصلنامه تاریخ معاصر ایران منتشر شده است. این اسناد در سایتم قابل دسترسی است.
به نظر من فردوست فرد سالمی بود و در مقایسه با سایر رجال دوران پهلوی آلودگی نداشت. به همین دلیل در زمان انقلاب در ایران ماند. (13708)
 
دانشجوی قدیمی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۱۰:۲۹:۳۱
تا موفقیت را چه بدانید؟ از سال 1974 که درآمدهای نفتی ناگهان زیاد شد، درآمد های قشر متوسط و ثرتمند هم به دلیل ترزیق پول در جامعه افزایش یافتند. مثلا به تمامی دانشجویان خارج ازکشور (شایدهم درداخل) حقوق می دادند. من هم یکی ازآن دانشجویان بودم. این پول نه تنها مرا رام نکرد، بلکه بر بی عدالتی ها واقف ترشدم .

چه وقت و چگونه به دانشجویان داخل کشور حقوق میدادند ؟ ! من در آن دوران که شما ذکر خیر آنرا فرموده اید در داخل کشور دانشجو بوده ام و حقوقی دریافت نکرده ام . جور تحصیلات مرا هم مرحوم پدرم از حقوق بخور و نمیر خود تامین میکرد .
لذا خوشحالم از این بابت \" دینی به گردن \" ندارم .

بله ، ما در همان اوان شنیده بودیم بعضی از دانشجویان \" خودی \" آنروز مانند دانشجویان \" خودی\" امروز از امتیازهای ویژه و خاص ، در آمدهای نفتی و امکانات مملکت بدلیل روابط ویژه و خاص با بزرگان و صاحبان مملکت ، برخوردار بوده و لذت میبردند و دانشجویان \" یک لا قبائی\" چون من فقط ناظر این امتیازات ویژه و خاص بوده ایم . بنابراین این ما بودیم که با تمام وجود بر بی عدالتی ها واقف شدیم .

خداوند به شما توفیق عنایت فرماید . (13448)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۰۲:۰۳:۳۶
سرکاردانشجوی قدیمی:
1- اگر کمی دقت می کردید من ننوشته ام به داخل کشوری ها حقوق می دادند. در پرانتز نوشته ام \" شاید\". دلیل این بی اطلاعی هم این بود که مدت زیادی درایران نبودم و اطلاع نداشتم.
2- این پول را (کمک هزینه نحصیلی) که مبلغش برابربود با حقوق یک کارگر درکشوری که من بودم، به همه پرداخت می کردند. برای کاری به سفارت رفته بودم، مسئول دانشجویی از من خواست فرم تقاضای کمک هزینه را امضاء کنم، من رد کردم. اوگفت دستوردارد برای کسانی که امضاء نمی کنند، خودش امضاء کند. به این ترتیب بود تصمیم گرفته بودند به همه دانشجوان این مبلغ را بپردازند.
3- به هرحال چگونه شما حکم صادر میکنید این فقط شما هستید که لیاقت تشخیص بی عدالتی را از عدالت به دلیل محرومیت کشیدن دارا می باشید؟ محرومیت کشیدن و زجر کشیدن(آنهم فقط از دیدگاه اقتصادی) دلیل بر شناخت بی عدالتی نیست. باید عدالت را شناخت تا به بی عدالتی پی برد. به این دلیل درطول تاریخ بیشترین محرومینی که به قدرت رسیدند از بزرگترین ظالمین شدند. آیا علی(ع) عدالت را در محرومیت شناخت؟ البته منظوراین نیست که هر محرومی از روی کینه و کمبود مخالف بی عدالتی است، و نه برای اجرای عدالت. بلکه انسان باید هم در محرومیت و هم در غنا برای اجرای عدالت قیام کند نه برضد بی عدالتی. (13620)
 
مهدی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۱۱:۲۹:۱۲
در مورد جریانات دادگاه های انقلاب توضیح دهید. (13469)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۲۹:۲۷
دادگاههای انقلاب از ضروریات انقلاب بود و فضایی ایجاد کرد که ضد انقلاب مرعوب شود و از توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی تا حدودی دست بکشد.
معهذا، به گمان من، با توجه به فضا و روانشناسی سیاسی آن زمان، تندرویهایی نیز در صدور احکام شد.
برخی از مصادره اموال شاید نادرست و افراط بود. شاید میشد در زمینه محاکمه امثال هویدا و نصیری بهتر و با تامل بیشتر عمل کرد. ولی بهرحال فضا، فضای انقلاب بود. توده مردم واقعا از عمال حکومت پهلوی نفرت عمیق داشتند و از اعدامها با شادی استقبال میکردند. من خود در خیابانها شاهد فروش روزنامه هایی که حاوی تصاویر تیرباران شدگان بود بودم و شادی مردم را می دیدم.
هر پدیده ای باید در ظرف زمانی و مکانی خود سنجیده شود.
در مجموع، به گمان من، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلابهای بزرگ تاریخ، مثل انقلاب 1789 فرانسه و انقلاب 1917 روسیه، از کمترین خشونت و بی نظمی برخوردار بود. به تاریخ این انقلابها مراجعه شود و قساوت و حتی توحش در این انقلابها مقایسه شود با روند قانونمند و محدود احکام دادگاههای انقلاب در ایران.
در انقلاب فرانسه، معروف به انقلاب کبیر فرانسه، این خشونت در حد توحش صرف بود و ایرانیان ثابت کردند که حتی در انقلاب نیز بسیار متمدن تر از بسیاری از ملتهایی چون فرانسه و روسیه هستند. (13711)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۰۱:۲۵:۰۶
آقای شهبازی:
مقایسه انقلابهای فرانسه و روسیه با ایران را، خود شماهم فکرمیکنم قبول نداشته باشید. به دلائل فراوان منجمله اینکه این انقلاب تجربیات آنها را مد نظر داشت. اما درهمان اوضاع انقلابی که میفرمائید، عدهء زیادی بودند که هشدار میدادند. حتی امام خمینی با به عقب انداختن اعدام هویدا موافق بودند وپیغام فرستاد اما افسوس. (13825)
 
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۱۱:۲۹:۳۵
سلام
به نظر شما و در یک نگاه منصفانه هزینه ها و منفعت های کلی انقلاب برای ما تاکنون چه بوده است؟ (13470)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۳۲:۲۲
منافع انقلاب بسیار بزرگ بود. انقلاب ملت ایران را زنده کرد و آحاد این ملت را به حیات سیاسی وارد نمود.
این سخن، شعار نیست و در پیرامون آن میتوان مقالات متعدد نوشت. طبعا انقلاب هزینه هایی نیز داشت ولی در منظر کلی ضرورتی بزرگ در فرایند توسعه جامعه ایرانی بود.
انقلاب اسلامی تنها انقلاب واقعی در تاریخ ایران است. من انقلاب مشروطه را اصلا قابل قیاس با انقلاب اسلامی نمیدانم. درواقع، تنها با انقلاب اسلامی بود که فرایند شتابان رشد ملی در ایران آغاز شد. (13712)
 
حامد نبوی
۱۳۸۵-۱۱-۱۸ ۱۷:۳۰:۴۴
تحلیل مجاهدین خلق مبنی بر اینکه قبل از انقلاب روسای آنها در زندان بودند و همین عامل باعث افتادن جریان به دست روحانیت شد تا چه حد صحیح است و چرا؟ (13561)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۳۹:۱۱
این تحلیل بی پایه است. نه تنها مجاهدین خلق بلکه سایر گروههای سیاسی اعم از مذهبی و مارکسیستی و راست و چپ در شروع و پیروزی انقلاب سهم نداشتند.
انقلاب پدیده دیگری بود.
توجه شود که گروههای چریکی مسلح در ایران به تبع موج جهانی پدید آمدند که از آمریکای لاتین آغاز شد و سراسر جهان را فراگرفت. در ترکیه گروههای چریکی مسلح بسیار قویتر از ایران بودند. حتی در آلمان و ایتالیا نیز چنین بود. چرا در این کشورها انقلاب نشد؟
به عکس، این انقلاب بود که سبب شد مجاهدین خلق احیاء شوند و دهها هزار نفر را جذب کنند. جریان فکری که در سازمان مجاهدین خلق تبلور یافته بود، پس از انقلاب مخربترین تاثیر را بر مدیریت جدید بر جای نهاد. بسیاری از افراط ها و تندرویها و حرکتهای غلط ناشی از تاثیر رسوبات تفکری بود که مجاهدین خلق در میان جوانان مسلمان انقلابی رواج دادند. این نظرات حتی در جوانان دانشجویی که با مجاهدین خلق مخالف بودند نیز رسوخ کرده بود. روانشناسی خاص شبه فرقه ای، که از مجاهدین خلق نشئت میگرفت، بر سایر دانشجویان نیز تاثیر گذاشت و با پیروزی انقلاب به ایستارهای رایج در مدیریت سیاسی کشور بدل شد.
در یک کلام، اگر انقلاب رخ نمیداد دو سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق به پایان راه خود رسیده و به تاریخ پیوسته بودند. انقلاب سبب احیای این دو سازمان شد. (13714)
 
صادق
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۱۰:۴۲:۵۴
چه شد که حضرت امام مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد؟ (13649)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۲۲:۳۱:۵۵
به گمان من، در آن فضای زمانی و جهانی انتخاب مرحوم مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر موقت یکی از خردمندانه ترین تصمیمات امام (ره) بود.
این اقدام امام را از جوانب مختلف میتوان تحلیل کرد. یکی از مهمترین این جنبه ها کمرنگ شدن حساسیت کانونهای قدرتمند بین المللی علیه انقلاب بود و ممانعت از دست یازیدن آنها به اقدامات خطرناکی که میتوانست امحاء و کشتار بخش قابل توجهی از مردم ایران را در پی داشته باشد.
امام بسیار سنجیده و خردمندانه عمل میکردند و این هدایت داهیانه نقش اساسی در پیروزی سریع انقلاب داشت. در غیر اینصورت، انقلاب میتوانست با تلفات و خسارات انسانی و مادی سنگین و حتی جبران ناپذیری مواجه شود. (13961)
 
علي مرادي - سيدني
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۱۰:۴۵:۳۵
لطفا بفرماييد سهم روحانيت، ماركسيستها، مجاهدین و نهضت آزادي را در پيروزي انقلاب چقدر ميدانيد؟
بجز اين 4 گروه ، آيا گروه ديگري هم نقش داشت در پيروزي انفلاب؟ (13644)
 
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۱۰:۴۷:۱۷
با سلام خدمت آقای شهبازی

چرا روحانيت با اصلاحات ارضي مخالفت كرد؟

چرا آيت الله بروجردي براي جلوگيري از اعدام فداييان اسلام كاري نكرد واز نفوذ كلام خود استفاده نكرد؟ (13562)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۲۳:۵۹:۵۵
1- در مورد اصلاحات ارضی حکومت پهلوی:
ارجاع میدهم به یادداشتی که در این زمینه در سایتم منتشر شده است.
اجمالا اینکه این سیاست \"تقسیم اراضی\" نام داشت یعنی هدف از آن تقسیم اراضی بود. پیامدهای منفی این اقدام امروزه مبرهن است و همین امر یکپارچه سازی اراضی کشاورزی را به یکی از نیازهای مبرم کنونی رشد اقتصادی ایران بدل کرده است. در این باره و پیامدهای مخرب سیاست تقسیم اراضی کشاورزی توسط حکومت پهلوی در سایتم مفصل بحث و استدلال کرده ام.
این سیاست بسیار عوامفریبانه بود. برخی مراجع، مانند آیت الله بروجردی، به صراحت به مخالفت با آن برخاستند ولی بعدا امام خمینی، پس از ارتحال آیت الله بروجردی، با احتیاط بیشتر به مسئله برخورد کردند زیرا فضای سیاسی نسبت به زمان آیت الله بروجردی تغییر کرده بود.
بعبارت دیگر، امام با هشیاری بنحوی عمل کردند که در عین محکوم کردن اقدامات غیرشرعی و غیرعقلایی حکومت پهلوی، از جمله در مسئله تقسیم اراضی کشاورزی، روحانیت در موضع اتهام قرار نگیرد. این هشیاری در فتوای مهم ایشان درباره سیاست تقسیم اراضی کاملا مشهود است. این استفتا و پاسخ امام در سایتم موجود است.
برای شناخت سیاست تقسیم اراضی حکومت پهلوی ارجاع میدهم به مقاله ارزشمند محقق گرانقدر ایرانی مقیم آمریکا، آقای دکتر محمدقلی مجد، که در فصلنامه تاریخ معاصر ایران ترجمه و منتشر شده است و نیز کتاب ایشان در این زمینه به انگلیسی که انتشارات دانشگاه فلوریدا در سال 2000 منتشر کرده است.
2- در مورد روابط فدائیان اسلام و آیت الله العظمی بروجردی:
اینجانب نماد حرکت اسلامی در سالهای پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه را مرحوم آیت الله بروجردی میدانم. تا آنجا که در منابع آمده آقای بروجردی تلاشهایی کردند برای جلوگیری از تیرباران فدائیان اسلام. متاسفانه اکنون کتابخانه اام در دسترسم نیست که مستندا ارجاع دهم به اقدامات آقای بروجردی.
صراحتا عرض میکنم هرچند ممکن است مورد پسند برخی دوستان واقع نشود. ملاک و شاخص حرکت اسلامی برای بنده در سالهای فوق آیت الله بروجردی است نه آیت الله کاشانی و نه فدائیان اسلام. درواقع، این نهاد مرجعیت است که باید بعنوان شاخص حرکت اسلامی شناخته شود و این حرکت در عمل و کردار آقای بروجردی تبلور یافت که عقلایی ترین رفتار و کردار بود.
فدائیان اسلام، برغم سلامت نفس، اشتباهاتی نیز داشتند و افراط هایی. امام در زمان حیات آقای بروجردی از ایشان تبعیت میکردند و رفتار سیاسی مشابهی داشتند برغم اینکه در اوج بلوغ سیاسی و فکری بودند و در دهه چهل زندگی خود.
پس از انقلاب نیز هیچگاه امام (ره) عملکرد فدائیان اسلام را تایید نکردند. مناسبتهای فراوانی بود، مانند سالگرد شهادت مرحوم نواب و دوستانش، لیکن امام خمینی سکوت کردند. و نیز توجه شود که پس از انقلاب خانواده مرحوم نواب با امام (ره) دیدار خصوصی کردند. در این دیدار همسر مرحوم نواب صفوی نظر امام را درباره ایشان جویا میشود، امام می فرمایند: «مرحوم نواب مخلص بود.» همین. مطلبی دال بر تایید عملکرد فدائیان اسلام بیان نمیکنند.
این مسایل دارای اهمیت اساسی است و اگر زمانی محققی به کار درباره فدائیان اسلام پرداخت باید اولا بکوشد تا به اسناد مهم موجود در این زمینه، از جمله بازجوییهای مفصل فدائیان اسلام و مرحوم آیت الله کاشانی که موجود است، استناد کند و ثانیا از اسطوره سازی پرهیز کند و تحلیلی علمی و مستند و غیرشعاری به دست دهد. (13715)
 
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۱۳:۲۵:۳۴
زمانی در خیابان نیاوران پیاده میرفتم. دو آقای محترم و مسن (مسن تر از بنده) از اتومبیل پیاده شدند و به سمتم آمدند. دوستانه از مصاحبه های تلویزیونی من تشکر کردند و پرسیدند: وجدانا آیا رضا شاه کار مثبتی نکرد؟ گفتم: مثلا؟ گفت: مثلا جاده چالوس. گفتم: میدانید که این جاده اختصاصی برای تردد اتومبیل شاه به شمال و سرکشی وی به املاکش بود (املاک پهناوری که از طریق غصب اموال مردم به دست آمد) و مردم عادی حق تردد در جاده فوق را نداشتند. نامش نیز "جاده مخصوص" بود.
دستاوردهای انقلاب اصلا قابل مقایسه با دوران رضا شاه نیست. آمار و ارقام نشانگر این امر مسلم است. دوست محترم را به آمار و ارقام ارجاع میدهم که به روشنی گویاست.

جناب آقای عبدالله شهبازی ، باسلام :
جا قطع بود که جنابعالی در نیاوران و در محله \" اعیان نشینان و چالوسیان\" پیاده روی میکردید که اینگونه مورد سئوال قرار گیرید ؟ و آنگونه سردستی جواب دهید ؟
من مسلما از جنابعالی مسن ترم . نه اتومیبل دارم و نه خانه ای از خودم . بعداز 35 سال کار و تلاش با مدرک لیسانس و تجارب بسیار که همچنان ادامه دارد ، سال ها با حداقل دستمزد ساخته و در حال حاضر نیز از حداقل مزایا بازنشتگی محرومم . اینها را از این رو گفتم که یک وقت بعنوان مورخ و محقق تصور نفرمائید بنده هم مانند آن دو آقای مسن تر از شما \" طاغوتی \" هستم .

قصدم تائید \" رضا شاه \" نیست . از خاندان \" پهلوی \" و دار و دسته اش ، با دلیل و بی دلیل همواره متنفر بوده و هستم .

اما سئوالی ( شاید هم چند سئوال ) از جنابعالی دارم.

سئوال این است :

بنظر شما ، بعنوان یک مورخ و محقق مورد قبول و وثوق \" رسانه ها \" . آیا میتوان با تاریخ بمصداق \" سنگ مفت و گنجشک مفت \" برخورد کرد و پاسخی سطحی و انچنانی مثل بالا داد ؟ و از استدلال های علمی و منطقی و کارشناسانه سر باز و روی از تاریخ و وقایع آن برتافت و آنها را افسانه و خیال نامید ؟ اگر چنین است ، و ظاهرا هم چنین است ، جایگاه \" تاریخ ، مورخ و محقق \" کجاست ؟
\" متولی و مدافع \" تاریخ کیست ؟ من ؟ یا شما ؟ (13658)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۰۰:۱۰:۵۲
دوست محترم
حضرتعالی به وضع بنده نیز در زمان پاسخ دادن به این پرسشها توجه فرمایید. در این گفتگوی انلاین فضا برای توضیح بیشتر نیست.
در مورد خیابان نیاوران نیز برخورد تعرض آمیز جنابعالی برایم عجیب است. تاکنون نمیدانستم که این خیابان \"طاغوتی\" است. بهتر است به کسانی اعتراض کنید که در این خیابان سکونت یا دفتر دارند. بنده بسیار کم و به حسب ضرورت در نیاوران تردد کرده ام هر چند زندگی یا تردد در آن را \"بد\" نمیدانم.
تحلیل دوران رضاشاه در این مناظره دشوار است. میتوانید به منابع مختلف مراجعه فرمائید.
اجمالا عرض کنم که در روانشناسی اجتماعی مردم ما، و سایر ملتها، پدیده ای بنام \"نوستالژی سیاسی\" وجود دارد. یعنی، مردم ناراضی از وضع موجود نسبت به گذشته تلقی مثبت نوستالژیک پیدا میکنند.
در دوران اولیه حکومت قاجاریه، تا زمان فتحعلی شاه، \"نوستالژی صفوی\" در ایران رواج داشت یعنی مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران صفویه را می خوردند. این نوستالژی در حدی بود که تا زمان فتحعلیشاه پادشاهان قجر برای خود تبارنامه ساخته و خویش را از نسل صفویه معرفی میکردند. از زمان فتحعلیشاه و با آثاری چون رستم التواریخ بود که حرکت فرهنگی برای تخریب یاد و خاطره دوره های صفوی و زندیه آغاز شد.
در دوران پنجاه ساله سلطنت ناصرالدینشاه، مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران فتحعلیشاه را میخوردند و آن زمان را \"عصر خاقان مغفور\" می نامیدند.
در دوران نابسامان و منحط مظفرالدینشاه و احمدشاه و سپس رضاشاه مردم ناراضی از وضع موجود دچار \"نوستالژی ناصری\" بودند و با حسرت از \"عهد شاه شهید\" یاد میکردند که به دیدشان دوران ثبات و آرامش و بهروزی بود.
بعدها، نوستالژی رضاشاهی در ایران رواج یافت.
واقعیت چیز دیگری است. به نظر بنده، که میتوانم درباره آن صدها برگ بنویسم، دوران رضاشاه بزرگترین ضربه را بر رشد جامعه ایرانی وارد کرد و تمامی نابسامانیهای پسین مولود این دوران است. (13716)
 
دانشجوی قدیمی
۱۳۸۵-۱۱-۱۹ ۱۳:۳۱:۱۱
سرکاردانشجوی قدیمی:
1- اگر کمی دقت می کردید من ننوشته ام به داخل کشوری ها حقوق می دادند. در پرانتز نوشته ام " شاید". دلیل این بی اطلاعی هم این بود که مدت زیادی درایران نبودم و اطلاع نداشتم.
2- این پول را (کمک هزینه نحصیلی) که مبلغش برابربود با حقوق یک کارگر درکشوری که من بودم، به همه پرداخت می کردند. برای کاری به سفارت رفته بودم، مسئول دانشجویی از من خواست فرم تقاضای کمک هزینه را امضاء کنم، من رد کردم. اوگفت دستوردارد برای کسانی که امضاء نمی کنند، خودش امضاء کند. به این ترتیب بود تصمیم گرفته بودند به همه دانشجوان این مبلغ را بپردازند.
3- به هرحال چگونه شما حکم صادر میکنید این فقط شما هستید که لیاقت تشخیص بی عدالتی را از عدالت به دلیل محرومیت کشیدن دارا می باشید؟ محرومیت کشیدن و زجر کشیدن(آنهم فقط از دیدگاه اقتصادی) دلیل بر شناخت بی عدالتی نیست. باید عدالت را شناخت تا به بی عدالتی پی برد. به این دلیل درطول تاریخ بیشترین محرومینی که به قدرت رسیدند از بزرگترین ظالمین شدند. آیا علی(ع) عدالت را در محرومیت شناخت؟ البته منظوراین نیست که هر محرومی از روی کینه و کمبود مخالف بی عدالتی است، و نه برای اجرای عدالت. بلکه انسان باید هم در محرومیت و هم در غنا برای اجرای عدالت قیام کند نه برضد بی عدالتی.

1 . خوشحالم در آن شرایط ظلم و بیدادگری \" رژیم پهلوی \" این \" غنامادی \" را داشته اید که مدت زیادی در ایران نباشید و از وقایع داخل بی اطلاع. و نیز خوشحالم آنقدر \" غنا مادی \" داشته اید که کمک هزینه تحصیلی رژیم را قبول نکنید . واز این طریق بی عدالتی داخل کشور را در خارج ازکشور و در \" غنا \" و \" بی اطلاعی \" بشناسید! بی خبر ازاین که \" کمک هزینه تحصیلی \" بخشی از در آمدهای کلان \" نفتی \" بود که باصطلاح سهم دانشجویان ؟ ! خارج از کشور بود .


2 .من که باشم ، که حکم صادر کنم . گردن من از مو هم نازکتر است .
در شرایط آن روز گاران و اگر ناراحت نشید حتی امروز تنها من نیستم که لیاقت تشخیص بی عدالتی را داشته باشم . اشتباه شما و همفکران تحصیل کرده خارج همین است . که فکر میکنید \" مردم \" نمیفهمند .

3 . شناخت من و دیگران از بی عدالتی \" آنهم فقط از دیدگاه اقتصادی \" نبود . خوشبختانه اقتصاد یکی از مظاهر و نشانه های بسیار بارز و شفاف بی عدالتی است و علیرغم تصور شما اتفاقا قبل از هر پدیده دیگری ، بسیار هم مورد تشخیص اقشار بی در آمد یا کم در آمد ، محروم و یا محروم شده جامعه قرار میگیرد . الا \" اغنیا \" .

4 . مولا علی از دیگاه اقتصادی میفرمایند:
\" کاخی بنا نمیشود ، مگر آنکه حق مظلومی ضایع شود \" .
این حق از جانب چه کسانی ضایع میشود ؟
پاسخ آن را جنابعالی که در \" غنا \" برای اجرای عدالت \" قیام \" کرده اید بهتر میدانید .

5 . انشاالله که در \" غنا \" و حال و احوال بی خبری دوران تحصیلی خارج از کشور نیستید
سری به کوچه و خیابانها بزنید ، تو صف و داخل اتوبوس و ... به \" پچ و پچ \" و درد دل مردم که از در آمدهای کلان \" نفتی \" میگویند گوش بدهید . (13669)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۰۲:۰۱:۰۰
مورد توجه دانشجوی قدیمی گرامی:
مطلب زیر را از مصاحبه مرحوم مطهری که الف منتشر کرده است برای شما انتخاب کرده ام:

البته من منکر این نیستم که در دنیا جنگ طبقاتی وجود دارد. جنگ مرفه و محروم، استثمارگر و استثمار شده،در دنیا فراوان دیده‏میشود اما این جنگ جنگی مقدس نیست.زیرا همان ارزشی که‏استثمارگر در این جنگ دارد از آن نظر که صرفا برای منافعش جنگ میکند، استثمار شده نیز دارد.برای او نیز این نبرد،نبرد انسانی‏نیست.هیچ آرمان متعالی در آن مطرح نیست.گذشته از جنگهای‏سیاسی،که غرورها و جاه طلبیها،مسبب آن هستند، جنگهائی باانگیزه‏های علمی و فرهنگی که ناشی از غریزه حقیقت جوئی انسان‏است نیز در دنیا وجود دارد.اما از نظر قرآن،نهضتهای مقدس‏نهضتهائی است که در آنها جنگ میان حق و باطل درگیر شده است. حق از آن نظر که حق است نه از آن نظر که تامین کننده منافع است. باطل از آن نظر که باطل است و پوچ و مانع رشد و پیشرفت و تکامل‏انسان،نه از آن نظر که برضد منافع این گروه یا آن گروه است. (13978)
 
مورخ آن لاین
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۱۴:۱۵:۲۹
با سلام
آقای شهبازی بعد از 22 بهمن اگه سئوال تاریخی داشتیم کجا رجوع کنیم مشکل ما در مورد تاریخمان این است که وقتی سئوال برایمان ایجاد می شود هیچ کس نیست که جواب دهد. من الان سئوالی در ذهنم نیست ولی مطمئنم سئوالات زیادی ایجاد می شود که نیاز به منبع موثق برای ان دارم. تخصص من هم که تاریخ نیست که در کتب تاریخی تخصصی دنبال جواب بگردم. کاش راهی بود که جواب همه کسانی که سئوال تاریخی دارند داده می شد نه اینکه با حرفهای بین مردم عامی سرپوش روی سئوال کشیده می شد. البته منظورم این است که شما می توانید با جمع کردن گروهی این کار را انجام دهید نه اینکه شخصا خودتان وقت شریفتان را صرف این کار نمایید
ممنونم (13753)
 
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۱۹:۱۵:۳۶
دوست محترم
حضرتعالی به وضع بنده نیز در زمان پاسخ دادن به این پرسشها توجه فرمایید. در این گفتگوی انلاین فضا برای توضیح بیشتر نیست.
در مورد خیابان نیاوران نیز برخورد تعرض آمیز جنابعالی برایم عجیب است. تاکنون نمیدانستم که این خیابان "طاغوتی" است. بهتر است به کسانی اعتراض کنید که در این خیابان سکونت یا دفتر دارند. بنده بسیار کم و به حسب ضرورت در نیاوران تردد کرده ام هر چند زندگی یا تردد در آن را "بد" نمیدانم.
تحلیل دوران رضاشاه در این مناظره دشوار است. میتوانید به منابع مختلف مراجعه فرمائید.
اجمالا عرض کنم که در روانشناسی اجتماعی مردم ما، و سایر ملتها، پدیده ای بنام "نوستالژی سیاسی" وجود دارد. یعنی، مردم ناراضی از وضع موجود نسبت به گذشته تلقی مثبت نوستالژیک پیدا میکنند.
در دوران اولیه حکومت قاجاریه، تا زمان فتحعلی شاه، "نوستالژی صفوی" در ایران رواج داشت یعنی مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران صفویه را می خوردند. این نوستالژی در حدی بود که تا زمان فتحعلیشاه پادشاهان قجر برای خود تبارنامه ساخته و خویش را از نسل صفویه معرفی میکردند. از زمان فتحعلیشاه و با آثاری چون رستم التواریخ بود که حرکت فرهنگی برای تخریب یاد و خاطره دوره های صفوی و زندیه آغاز شد.
در دوران پنجاه ساله سلطنت ناصرالدینشاه، مردم ناراضی از وضع موجود حسرت دوران فتحعلیشاه را میخوردند و آن زمان را "عصر خاقان مغفور" می نامیدند.
در دوران نابسامان و منحط مظفرالدینشاه و احمدشاه و سپس رضاشاه مردم ناراضی از وضع موجود دچار "نوستالژی ناصری" بودند و با حسرت از "عهد شاه شهید" یاد میکردند که به دیدشان دوران ثبات و آرامش و بهروزی بود.
بعدها، نوستالژی رضاشاهی در ایران رواج یافت.
واقعیت چیز دیگری است. به نظر بنده، که میتوانم درباره آن صدها برگ بنویسم، دوران رضاشاه بزرگترین ضربه را بر رشد جامعه ایرانی وارد کرد و تمامی نابسامانیهای پسین مولود این دوران است.
جناب آقای عبدالله شهبازی ، با سلام مجدد و تشکر از پاسخ جنابعالی :

با پارا گراف اول کاملا موافقم . اما چه عوامل و چه کسانی و چه نارسانی هائ اجتماعی/ سیاسی موجبات \" نوستالژی سیاسی \" را فراهم میاورد ؟

بسیاری از هم نسلان \" مسلمان \" من . تاکید دارم \" مسلمان \" در اوج بلوغ فکری به خیابان ها ریختند و علیه فقر ، بدبختی ، فساد ، فحشا ، اعتیاد ، دزدی ، اختلاس ، غارت ، چپاول ، تبعییض ، اختلاف فاحش طبقاتی ... و بطور کلی بی عدالتی و ظلم \" پهلوی \" انقلاب کردند و در کنار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی طالب برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه آن و برخورداری از مزایای آن بودند . وگرنه ما ، منظور ایرانیان قرنها مسلمان بوده و اسلام در \" رگ و ریشه \" مان نفوذ معنوی خود را داشته و دارد . بهمین جهت هم دعوت حضرت امام را به عنوان یک شخصیت روحانی لبیک گفته اند. اینکه گاهی \"شعار \" میدهیم انقلاب منحصرا بخاطر اسلام بوده فکر میکنم از نظر تاریخی جای سئوال داشته باشد .
بهرحال ، نه تنها برای نسل ما ، حتی ، برای نسل پرورش یافته و بزرگ شده انقلاب
این سئوال مطرح است ، که آیا 28 سال برای \" استقرار و اجرای عدالت \" فرصت کمی است ؟
من و نسل من ، شاید در سنین 60 - 70 سالگی سر خورده و دچار \" نوستالژی سیاسی \" شده ایم . نسل انقلاب را دریابید . فکر میکنم با توجه به شرایط و اوضاع احوال سیاسی / اجتماعی جامعه و جوامع دورانهائی که نام برده اید . میباید در تئوری \" روانشناسی اجتماعی و نوستالژی سیاسی \" تجدید نظر کرد .

با احترام (13782)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۲۲:۳۹:۰۴
برادر ارجمندم
نظر حضرتعالی درباره نابسامانیها و ریشه نارضایتی ها کاملا برای بنده مفهوم و بسیاری از موارد آن مورد قبول من است. اگر به سایتم مراجعه فرمایید خواهید دید که خود من نیز در موضع انتقادی ام. مفهومی بنام "طبقه جدید" را نیز بنده در مقالات و تحلیلهایم، دو سه سال پیش از دوم خرداد 1376، برای اولین بار در مورد ایران پس از انقلاب به کار بردم که به سرعت رایج شد. منظورم گروهی از مدیران دولتی و حکومتی بود که در سالهای پس از انقلاب بدلیل برخورداری از اهرمهای قدرت سیاسی به ثروت رسیدند و بتدریج یک طبقه جدید و یک مدیریت متصلب و نسبتا بسته را شکل دادند. این همان پدیده ای است که در جامعه شناسی سیاسی از آن با عنوان "بورژوازی بوروکراتیک" یاد میشود یعنی گروهی از مدیران دولتی و اطرافیان و وابستگان آنها که از طریق رانتهای ناشی از دیوانسالاری ارتزاق میکنند و به یک طبقه اجتماعی بدل میشوند.
در زمینه ریشه نارساییها به تحلیلهای بنده مراجعه فرمایید که در سایتم (صفحه کتابخانه) به آدرسهای زیر موجود است:

* دو دهه دگرگونی ساختاری در ایران
http://www.shahbazi.org/Articles/Structure.pdf

* مصاحبه با مجله زمانه: سیاستهای توسعه و مدرنیزاسیون در ایران
http://www.shahbazi.org/pages/library.htm

* تجدد، توسعه و جهان امروز
http://www.shahbazi.org/Articles/Modernization.pdf

* درسهایی که از هند میتوان آموخت
http://www.shahbazi.org/Articles/India.pdf

اگر به مطالب فوق مراجعه فرمائید خواهید دید که بنده "منتقد" وضع موجودم و "ناراضی" از برخی عملکردها بویژه انحصار قدرت و ثروت در دست گروه معینی که بسیاری از آنها "تصادفا" در زمان انقلاب در مسند قدرت قرار گرفتند و نوعی الیگارشی مادام العمر حکومتگر را پی ریزی کردند.
معهذا، انتقاد و نارضایتی دلیل بر آن نیست که وجوه مثبت انقلاب و دستاوردهای نظامی بنام جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود.
انقلاب اسلامی پدیده ای بزرگ در تاریخ ایران، و اولین انقلاب واقعی تاریخ ایران، و یکی از تحولات بزرگ جهان در قرن بیستم میلادی بود که تاثیرات و پیامدهای بزرگی بر جای نهاد.
درباره وضع موجود جامعه نیز، برغم تمامی انتقادات، نمیتوان همه چیز را "سیاه" دید.
من تصویری روشن از دوران پهلوی دارم. در آن زمان چهار بار به دلیل فعالیت سیاسی زندان رفتم و از مطالعه و درک و فهم سیاسی کافی برخوردار بودم.
وضع جامعه ایران پس از انقلاب بهیچوجه قابل قیاس با وضع جامعه ایران در قبل از انقلاب نیست. در این میان، نقش توطئه ها و دسیسه های دشمنان برای تخریب نظام برخاسته از انقلاب نیز نباید کوچک و کم تاثیر انگاشته شود.
نمیخواهم به آمار و ارقام استناد کنم. فقط گاهی خودم بیاد میآورم وضع زندگی در روستاها در زمان شاه را، بیاد میآورم وضع زندگی خویشان و بستگان کارمند و تحصیلکرده خود را و مقایسه میکنم با رفاه کنونی. همین کافی است. امروزه، طبقه متوسط در ایران گسترش فراوان پیدا کرده و اقدامات عمرانی و رفاهی بسیار عظیم است.
گاهی با بعضی دوستان درباره نارسائیها بحث میشود. همانطور که عرض کردم، بنده نیز منتقدم و معترض و ناراضی از بسیاری مسایل؛ ولی "انصاف" نیز دارم
میگویند ضرورت زمانه سبب این تحولات و پیشرفتها شد. پاسخ میدهم مگر در زمان پهلوی ما با تحول زمانه نباید متحول میشدیم؟ چرا چنان عقب مانده بودیم؟
بعلاوه، در همسایگی ما کشوری چون پاکستان است. چرا "جبر زمانه" این تحولات را در وضع زندگی عامه مردم در پاکستان ایجاد نکرد؟
ماروین زونیس، جامعه شناس آمریکایی، در اوایل دولت هویدا به سفارش آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، برای بررسی تحولات ایران به کشور ما سفر کرد. حاصل سفر او یک بولتن مفصل محرمانه برای سیا است، که نسخه ای از آن را دارم، و کتابی که با نام "نخبگان سیاسی در ایران" به انگلیسی در همان زمان منتشر شد. زونیس مینویسد: عجیب است که ایرانیان هیچگاه خود را با کشورهای مشابه خویش و همسایگان خود مقایسه نمی کنند بلکه فقط خود را با آمریکا مقایسه میکنند. و میزان رشد و پیشرفت خود را با آمریکا و اروپای غربی می سنجند.
پسرم دوستی دارد فرانسوی که تحصیلکرده کره جنوبی و آشنا با آسیای جنوب شرقی است. به کره شمالی نیز سفر کرده.زمانی به تهران آمده و میهمان ما بود. پرسیدم: تفاوت مردم ایران با مردم آسیای جنوب شرقی چیست؟
گفت: "تفاوتی عجیب در روانشناسی مردم دو منطقه وجود دارد. در آسیای جنوب شرقی نارسایی بسیار زیاد است ولی مردم در تمامی مسایل خود را مقصر میدانند. ولی در ایران مردم در همه چیز حکومت را مقصر میدانند حتی در مسایل عادی که هیچ ربطی به حکومت ندارد؛ و خود را مبرا از هرگونه تقصیر و مسئولیت."
زمانی با تاکسی در تهران به جایی میرفتم. راننده قانون شکن و غرغرو یک ریز به "آخوندها" و "وضع موجود" فحش میداد و همزمان سبقت غیرمجاز میگرفت، یکطرفه میرفت، به راننده بغلی فحاشی میکرد؛ و سرانجام کرایه ای غیرمنصافه از من گرفت.
خلاصه میکنم: بنده نیز مانند حضرتعالی معترضم و منتقد؛ ولی این سبب نمیشود که دستاوردهای عظیم انقلاب و جمهوری اسلامی ایران را نفی کنم. وضع فعلی مطلوب نیست ولی در مقایسه با دو قرن عقب ماندگی و انحطاط جامعه ایران گامی بسیار سترگ در پیشرفت جامعه ایرانی است. فساد و نابسامانیها هست ولی تصور نمیکنم در هیچ کشوری در جهان مانند ایران در میان نخبگان سیاسی و مدیران دولتی رده بالا سلامت نیز وجود داشته باشد. باید تلاش کرد که نابسامانیها و بی عدالتی ها و فسادها را مرتفع کرد و جامعه را بهتر و بهتر کرد. نتایج کار بزرگی که انقلاب در احیای شخصیت آحاد ایرانیان، بویژه نسل جوان کرد، در دهه های بعد بهتر پدیدار خواهد شد. به حق معترض و منتقد باشیم ولی زندگی و جامعه خود را "سیاه" نبینیم. زیباییها فراوان است. این روانشناسی بیش از هر چیز برای خود فرد مضر است و بر فرزندان انسان تاثیرات نامطلوب برجای میگذارد. (13802)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۰۱:۲۴:۲۲
جناب شهبازی:
نوشته اید\"فساد و نابسامانیها هست ولی تصور نمیکنم در هیچ کشوری در جهان مانند ایران در میان نخبگان سیاسی و مدیران دولتی رده بالا سلامت نیز وجود داشته باشد. \" نمیدانم این مطلب را سهوا مرقوم فرمودید یا از روی بی اطلاعی است؟ اخیرا آمار فساد در کشورهای جهان منتشر شد و ایران ازاین نظر رتبه بالائی را احراز کرد که خبر آن هم در رسانه های داخلی منتشر شد. (13827)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۲۲:۳۹:۲۴
بنده از این آمار بی اطلاعم.
مطلب فوق را آگاهانه نوشتم و با شناخت کافی. کم و بیش درباره وضع سایر کشورها مطالعه و آشنایی دارم تا این داوری را عرضه کنم.
آری، فساد مالی در دیوانسالاری ایران گسترشی غیرقابل انکار دارد. ولی در کنار آن \"سلامت\" نیز غیرقابل انکار است. این سلامت هم در میان مسئولان رده بالاست، هم در میان مسئولان و مدیران میانی و هم در میان طیف وسیع کارگزاران حکومتی.
مقایسه کنید سلامت مسئولان درجه اول ایران را با پیشینه خانوادگی و فردی کسانی چون جرج بوش و تونی بلر که علنا کارگزار کانونهای زرسالاری هستند که آنها را به قدرت رسانیده اند.
در بسیاری از کشورهای دیگر نیز همین وضع است.
به گمان من، بیش از \"فساد\" عامل مهم در ایجاد نابسامانیهای موجود \"فقر دانش سیاسی\" در میان بخشی از مسئولان و مدیران ایرانی است و عملکردهای نابخردانه و عدم کفایت. البته منکر فساد نیز نیستم. (13962)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۰۲:۰۲:۴۰
آقای شهبازی:
قرار نیست ما خود را با بوش و بلر مقایسه کنیم. این همه مرارت را تحمل می کنیم تا حکومت اخلاق داشته باشیم. حکومت قانون و حکومت حق داشته باشیم. جامعه در سلامت باشدو... جهت اطلاع شما خلاصه خبررادرج میکنم.
خبرگزاری فارس: بر اساس تازه‌ترین گزارش سال ۲۰۰۶ سازمان بین‌المللی شفاف سازی، در ۱۶۳ کشور جهان، ایران درشاخص فساد گریزی مسئولان دولتی و سیاسی (سلامت اقتصادی) رتبه ۱۰۶ را کسب کرد که در مقایسه با رتبه ۹۳ سال گذشته ۱۳ پله تنزل نشان می‌دهد.
این گزارش که از سال ۱۹۹۵ تاکنون هرساله از سوی سازمان بین المللی شفاف سازی منتشر می شود، براساس ۱۶ کار تحقیقاتی توسط ۱۰ نهاد بین المللی تنظیم شده است و سطح شیوع مفاسد مالی و اقتصادی را در بخش دولتی کشورها مورد ارزیابی قرار می دهد.
سازمان بین المللی شفاف سازی نمره مبارزه با فساد را در کشورها از یک تا ده مشخص می کند که نمره ده نشان دهنده کمترین فساد و نمره یک نشان دهنده بیشترین فساد است.
ایران در گزارش سال ۲۰۰۶ نمره ۷/ ۲را از ده کسب کرده که در مقایسه سال گذشته ۲/۰ کاهش یافته و به یک معنی وضعیت ایران در خصوص مبارزه با مفاسد بدتر شده است و دامنه تغییر نمره فساد اقتصادی ایران نیز بین ۳/۲ تا ۱/۳ اعلام شده است.
این در حالی است که ایران در گزارش سال ۲۰۰۵ نمره ۹/۲ را از ده کسب کرده و بین ۱۵۹ کشور در رتبه ۹۳ قرار گرفته بود.
ایران در گزارش سال ۲۰۰۴ در بین ۱۴۶ کشور در رتبه ۸۸ قرار گرفته بود.
در گزارش سال جاری فنلاند، ایسلند و نیوزلند نمره های ۶/۹ را از ده کسب کردند و به ترتیب به عنوان سالم ترین کشورها از نظر مسئولان دولتی و سیاسی شناخته شدند.
این در حالی است که در سال جاری هایتی با نمره۸ /۱ از ده فاسد ترین کشور از نظر مسئولان دولتی و سیاسی ارزیابی شده است.
در سال ۲۰۰۵ ایسلند با کسب نمره ۷/۹ از ده رتبه اول کمترین فساد پذیری را کسب کرده بود و چاد نیز با کسب نمره پایین ۷/۱ در رتبه آخر قرار گرفته بود.
دانشگاه کلمبیا، واحد اطلاعات اقتصادی لندن، مرکز بین المللی اطلاعات تجاری خاورمیانه، گروه بازرگانی بین المللی و مرکز تحقیقات جهانی بازار گزارشی از فساد دولتی در ایران به سازمان بین المللی شفاف سازی ارایه کردند.
بر اساس گزارش سال ۲۰۰۶، از نمره کامل ده که حاکی از اقتصاد کاملا سالم است، ۷۵ درصد کشورها از مجموع ۱۶۳ کشور جهان نمره کمتر از پنج گرفته‌اند که حاکی از شایع بودن فساد دولتی در اکثر کشورهای جهان است و ۷۱ کشور نیر نمره کمتر از ۳ اخذ کردند.
نکته قابل توجه گزارش سال جاری این است که وضعیت مبارزه با فساد در کشورهای آمریکا،برزیل، کوبا، اسرائیل، اردن، لائوس، سیشل، ترینیداد و توباگو و تونس در مقایسه با سال قبل بسیار بدتر شده است و در عوض کشورهای الجزایر، چک، هند، ژاپن، لاتیو، لبنان، ماریتیوس، پاراگوئه، اسلوونی، ترکیه، ترکمنستان و اروگوئه رتبه بهتری را در مقایسه با سال گذشته کسب کردند.
در گزارش سال ۲۰۰۶ تنها کشورهای ایسلند، فنلاند، نیوزلند، دانمارک، سنگاپور، سوئد و سوئیس نمره های بالاتر از ۹ کسب کرده اند.
این گزارش حاکی است، وضعیت فساد مسئولان اسراییل در مقایسه با سال گذشته بدتر شده است و این رژیم که در سال گذشته در رتبه ۲۸ قرار گرفته بود، در سال جاری به رتبه ۳۴ تنزل کرد، این در حالی است که موقعیت آمریکا نیز در مقایسه با سال گذشته ۵ پله تنزل کرد و این کشور در رتبه ۲۲ قرار گرفت (13974)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۱۲:۰۱:۳۳
من این \"سازمان بین المللی شفاف سازی\" را نمی شناسم و منابع آن در مورد وضع فساد در ایران نیز نمیتوانند \"بیطرف\" باشند: دانشگاه کلمبیا و غیره.
این تلقی را از فساد مالی در میان مسئولان ایرانی ندارم. عرض کردم که منکر فساد نیستم و گستره وسیع آن. مقایسه کردم ایران را با کشورهای مشابه و نیز کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و حتی ژاپن. فساد در همه جا هست. به گمان من، بیش از فساد مالی، سوء مدیریت میتواند پیامدهایی داشته باشد که از فساد بدتر است. (13991)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۱۲:۵۵:۲۹
ادامه پاسخ:
دوست ارجمند
\"فساد\" (یعنی فساد مالی مانند اختلاس و ارتشاء) پدیده زشت و مضری است برای رشد جامعه ولی تعیین کننده نیست.
در جوامع باصطلاح پیشرفته میزان فساد مالی، از نظر کمیت و کیفیت، به یقین بسیار بیش از ایران است. بوش و بلر را چرا مثال نزنیم؟ مگر آنها رهبران آمریکا و بریتانیا نیستند که سه قرن است در رأس قافله توسعه دنیای غرب جای دارند؟
آنچه برای بهروزی و رشد یک جامعه مهم است فقط فقدان فساد در میان مدیران نیست بلکه توانمندی و دانش مدیران و دانش عمومی نخبگان فکری و فرهنگی و سیاسی یک جامعه مهمتر است.
در آمریکا و بریتانیا و ژاپن و سایر کشورهای باصطلاح \"پیشرفته\"، که از سامان اجتماعی جاافتاده برخوردار شده اند، فساد در رأس هرم سیاسی بسیار عظیم است ولی این فساد پوشیده است و وضع نهادهای اجتماعی به گونه ای است که مردم از وضع موجود احساس رضایت کنند و نسبت به فساد سران و حکومتگران حساس نباشند.
مثلا، سوئد بعنوان یکی از نمونه ترین کشورهای دارای سلامت اداری مثال زده میشود و واقعا چنین است. برخی از بستگان من در سوئد زندگی میکنند و از وضع این کشور اطلاع دقیق دارم. ولی کمتر کسی، اعم از سوئدی و غیرسوئدی، میداند که این کشور تیول غیررسمی خاندان زرسالار والنبرگ است. درواقع، فاصله طبقاتی چنان عظیم است که مردم از بابت آن رنجی احساس نمی کنند. این الیگارشی همان است که هربرت جرج ولز، نویسنده نامدار انگلیسی، ایشان را \"انسانهایی به سان خدایان\" نامیده بود؛ یعنی مانند خدایان یونان باستان بر فراز ابرها زندگی میکنند و مردم به ایشان نگاهی ستایش آمیز دارند.

در بریتانیا که دارای جمعیتی تقریبا برابر با ایران است و وسعتی بسیار کمتر از ایران، دیوانسالاری منظم و کارآمد آن تنها با حدود هفتصد هزار نفر کارمند اداره میشود. این رقم در ایران به میلیونها نفر (تصور میکنم بیش از سه میلیون نفر) میرسد و این دیوانسالاری بشدت عقیم و ناکارآمد است.

میدانیم که پایه های انقلاب صنعتی قرن نوزدهم، که از انگلستان آغاز شد، در انگلستان نیمه اول قرن هیجدهم نهاده شد که دوران سلطنت جرج اول هانوور و صدارت والپول است. این دوران در تاریخ به \"انقلاب مالی\" معروف است زیرا تجمع ثروت در انگلستان عصر والپول یک قرن بعد منجر به انقلاب صنعتی در این کشور شد.
ولی آیا میدانید که جرج اول هانوور یکی از فاسدترین پادشاهان تاریخ بریتانیا و جهان بود؟ و نیز آیا میدانید که رابرت والپول، صدراعظم و معمار این \"انقلاب مالی\"، یکی از فاسدترین دولتمردان تاریخ بشری است؟
برای نمونه، ویل دورانت در کتاب \"تاریخ تمدن\" مینویسد:
«والپول تقریبا فاقد هر گونه اصول اخلاقی بود. سالهای بسیاری را آشکارا به زناکاری گذراند... مقام دولتی را وسیله سودجویی و مال اندوزی ساخت. راه پیشرفت خویشانش را فراهم کرد. برای خود کاخی به ارزش دویست هزار پوند بنا کرد ... او نمایندگان پارلمان را با پول میخرید... فساد پارلمنت بدانجا رسیده بود که در مجلس عوام جز به زور پول کاری از پیش نمی رفت...»
ولی همین عصر بیسابقه فساد بنیانهای تمدن جدید غرب را بنا نهاد.
بنابراین، فساد مالی در مدیران و دیوانسالاری پدیده زشت و مضری است که باید کاهش یابد یا اگر ممکن است ریشه کن شود. در این تردید نیست.
ثانیا، عامل رشد یک جامعه تنها فساد مالی نیست. من، اگر بنا بر انتخاب میان فقط دو گزینه باشد، مدیر کارآمد فاسد را بر مدیر ناکارآمد سالم ترجیح میدهم. مدیر فاسد ولی کارآمد و بادانش در سال مگر چقدر می دزدد؟ ولی او کار را پیش میبرد. مدیر سالم ناکارآمد و بی کفایت، که بدلیل روابط خویشاوندسالارانه (نپوتیستی nepotistic) به قدرت رسیده، ضررهایی بر جامعه وارد میکند که قابل مقایسه با دزدیها نیست. بعلاوه، او راه را برای دزدی دیگران هموار میکند.
معضل جامعه ما بیشتر از این دست است.
در میان مدیران عالیرتبه و میانی \"ساده زیستی\"، به تبع ایستارهای انقلاب و سیره امام راحل (ره)، هم اکنون یک ارزش است. ولی این ایستار اکنون در بسیاری موارد به تظاهر و ریاکاری تهوع آور بدل شده است. هم اکنون، حداقل دو بار دقیقا به یاد دارم که دو مسئول عالیرتبه اعلام کردند که بابت کار خود هیچ حقوقی از \"بیت المال\" دریافت نمیکنند. برایم مضحک بود. کاری به ثروتهای این دو نفر ندارم، ولی این حق یک مدیر است که به صراحت ارزش مادی کار خود را اعلام کند و ما به ازای آن را دریافت کند و در مقابل وظیفه اوست که کار خود را منطبق با استاندارهای عالی انجام دهد.
زمانیکه مدیری ادعا میکند از بیت المال برداشت نمیکند و مجانی و افتخاری کار میکند (یعنی بر سر ملت و جامعه منت هم میگذارد)، باید به دهن او زد. یعنی او میداند که کارش هیچ ارزش مولدی برای جامعه ندارد. در مقابل، دم خروس ها هم فراوان است که اکنون بسیاری از آنها آشکار و در معرض دید همگان است.
در مقابل، مدیری را تصور کنید که در ازای کار خود مبلغ معین و معتنابهی، متناسب با ارزش کارش، دریافت میکند و وظیفه خود را بنحو احسن انجام میدهد. ریاکاری زشت و مخرب است و نباید اجازه داد دیوانسالاری ما را بیش از این به تباهی بکشاند و اقشار پایین کارگزاران حکومتی را فاسد کند زیرا آنان تناقض میان ادعا و واقعیت را خوب میشناسند. (13993)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۱۹:۲۶:۱۱
آقای شهبازی:
بدبینی شمارا نسبت به مراجع بین المللی و تحقیقاتی ودانشگاهی، حتی غیر دولتی آنها، درک میکنم. اما عقیده دارم این بدبینی را باید با دقت و بررسی و تقابل دادن با نشانه ها وواقعیت ها محک زد و از شدت آن کاست.
مرقوم نموده اید \" فساد\" (یعنی فساد مالی مانند اختلاس و ارتشاء) پدیده زشت و مضری است برای رشد جامعه ولی تعیین کننده نیست\"
به نظر من دامنه فسادمالی کمی وسیع تر ازاینهاست. منجمله میتوان از رانت خواری و انحصار و احتکار و... نام برد. طبیعی است که شما دیدی تاریخ شناسانه از مقولات داشته باشید. اما معضلاتی که دررابطه با حال و آینده مردم درارتباط تنگاتنگ قراردارند را باید بادیدی وسیع تر نگریست. من نه تاریخ شناس هستم و نه جامعه شناس، اما عقیده بر یک تحلیل بالینی و علمی از کمبودها در کشوردارم که بدون سانسور صورت پذیرد. درغیراینصورت هرلحظه برشدت امراض موجود درجامعه اقزوده میشود و به موقعیتی می رسیم که تمام درهای بهبودی بسته میشوند. عقیده من برعکس شمابراین است که فساد اقتصادی یک ویروس ضدرشد است. به این دلیل که شما نوشته اید \" آنچه برای بهروزی و رشد یک جامعه مهم است فقط فقدان فساد در میان مدیران نیست بلکه توانمندی و دانش مدیران و دانش عمومی نخبگان فکری و فرهنگی و سیاسی یک جامعه مهمتر است.\" حال اگر کمی به مکانیزم رشوه(همان فسادی که خود مثال رده اید) توجه فرمائید، می بینید، کسی که رشوه می دهد یا هدفی خلاف قانون را دنبال میکند ومیخواهد بدین وسیله کاری خلاف انجام دهد، یا میخواهد قانون را دوربزند. دراین صورت این شخص از\"امتیازی\" استفاده میکند که رقبای او ازآن برخوردارنیستند. حال چنانچه رقبای او به قول شمااز مدیران لایق و نخبه و....باشند، چگونه میتوانند موفق گردند؟ واگر این نخبگان هم دست به رشوه دادن بزنند، دیگر چه احتیاجی به نخبه هست؟ زیرا مدیر لایق مدیری است که بدون کمک از بی قانونی و فساد، بتواند مدیریت کند. پس مدیر لایق و فاسد دروغی بیش نیست و نباید آن را باور داشت. دراین مورد نوشته اید \" ثانیا، عامل رشد یک جامعه تنها فساد مالی نیست. من، اگر بنا بر انتخاب میان فقط دو گزینه باشد، مدیر کارآمد فاسد را بر مدیر ناکارآمد سالم ترجیح میدهم. مدیر فاسد ولی کارآمد و بادانش در سال مگر چقدر می دزدد؟ ولی او کار را پیش میبرد. مدیر سالم ناکارآمد و بی کفایت، که بدلیل روابط خویشاوندسالارانه (نپوتیستی nepotistic) به قدرت رسیده، ضررهایی بر جامعه وارد میکند که قابل مقایسه با دزدیها نیست. بعلاوه، او راه را برای دزدی دیگران هموار میکند\" پس به نظر من انتخاب بین بد و بدتر وجود ندارد. فقط دوگزینه وجوددارند و آن انتخاب بین یک مدیر کارآمد سالم ویک مدیر نالایق فاسد حقیقت است. جناب آقای شهبازی، فساد در جامعه چنان ریشه دوانده است که به قول شما نامرعی شده است. شهرام جزایری در یک مصاحبه بعداز محاکمه اخیرش گفت: من 160 میلیارد سرمایه ام را از راه درست و مشروع بدست آورده ام. من عقیده دارم که به این حرفش باور دارد. علت اینست که نمی داند راه مشروع چیست؟ فساد یعنی چه؟ مطمئن باشید مدیری که لایق باشد، دست به فسادنمی زند. یک مدیرلایق چراباید از رانت استفاده کند؟ چراباید از انحصاراستفاده کند؟ این فسادها ازآن کسانی است که مدیریت ندارند و بااستفتاده از این موقعیت های خلاف قانون و رابطه ها می خواهند به اهدافشان برسند. به نظر من طرح این مسائل برای کشور حیاتی اند و به الف پیشنهاد میکنم دراین مورد بحثی راه اندازی کنند. (14011)
 
بینام
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۰۲:۰۳:۴۸
باسلام:
سئوالی در مورد چرائی...

____________
با تشکر
امکان درج سوال شما مقدور نیست (13975)
 
صبح صادق
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۲۲:۲۸:۵۹
از نگاه حضرتعالی مهمترین عامل پیروزی انقلاب چه بوده است؟ (13803)
 
گنجی
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۲۲:۲۹:۴۷
آقای دکتر شهبازی
دریاره علل سقوط پهلوی به موارد متعددی اشاره کرده اند. حضرتعالی مهمترین عامل سقوط رژیم پهلوی را چه می دانید؟ (13804)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۲۲:۲۷:۱۴
مهمترین عامل سقوط سلطنت پهلوی را اگر بخواهیم در یک کلام خلاصه کنیم، بیگانگی و تعارض آن با بافت و ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه ایرانی بود.
حکومت پهلوی را کانونهای معینی صهیونیستی در سالهای پس از جنگ اول جهانی بر ایران تحمیل کردند و این حکومت چون فاقد ریشه و پایگاه اجتماعی بود نتوانست خود را با بافت جامعه منطبق کند. هماره، از آغاز تا پایان، مانند حکومتی بیگانه اقتدار خود را بر جامعه ایران تحمیل کرد.
سلطه کاست بسته ای از نخبگان سیاسی غربگرا، که ریشه در خاندانهای همبسته و خویشاوند داشتند، نوعی الیگارشی حکومتگر را در ایران پدید آورد که مقتضیات جامعه ایران را نمی شناخت و نسبت به هویت ملی و فرهنگی ایرانی دلبستگی و تعلق نداشت.
این حکومت تا پایان نه تنها نتوانست در جامعه ریشه بگستراند و پایگاه اجتماعی بیابد بلکه با گذشت زمان فاصله آن با جامعه عمیقتر و عمیقتر شد تا بدانجا که سرانجام \"ملت\"، یعنی اکثریت مطلق جامعه، این حکومت تحمیلی و ناسازگار با خود را طرد کردند. (13959)
 
نجدی، زمینه سازی برای انقلاب
۱۳۸۵-۱۱-۲۰ ۲۲:۳۰:۲۲
تغییر و تحول در درون امریکا و به روی کارامدن دموکراتها تا چه اندازه در زمینه سازی برای پیروزی انقلاب موثر بود؟ (13805)
 
عبدالله شهبازی
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۲۲:۲۷:۴۰
تصور میکنم در پاسخ به پرسشهای پیشین به این سئوال جواب داده شده است. (13960)
 
۱۳۸۵-۱۱-۲۱ ۱۱:۲۶:۲۴
جناب آقای عبدالله برادر ارجمندم
نظر حضرتعالی درباره نابسامانیها و ریشه نارضایتی ها کاملا برای بنده مفهوم و بسیاری از موارد آن مورد قبول من است. اگر به سایتم مراجعه فرمایید خواهید دید که خود من نیز در موضع انتقادی ام. مفهومی بنام "طبقه جدید" را نیز بنده در مقالات و تحلیلهایم، دو سه سال پیش از دوم خرداد 1376، برای اولین بار در مورد ایران پس از انقلاب به کار بردم که به سرعت رایج شد. منظورم گروهی از مدیران دولتی و حکومتی بود که در سالهای پس از انقلاب بدلیل برخورداری از اهرمهای قدرت سیاسی به ثروت رسیدند و بتدریج یک طبقه جدید و یک مدیریت متصلب و نسبتا بسته را شکل دادند. این همان پدیده ای است که در جامعه شناسی سیاسی از آن با عنوان "بورژوازی بوروکراتیک" یاد میشود یعنی گروهی از مدیران دولتی و اطرافیان و وابستگان آنها که از طریق رانتهای ناشی از دیوانسالاری ارتزاق میکنند و به یک طبقه اجتماعی بدل میشوند.
در زمینه ریشه نارساییها به تحلیلهای بنده مراجعه فرمایید که در سایتم (صفحه کتابخانه) به آدرسهای زیر موجود است:

* دو دهه دگرگونی ساختاری در ایران
http://www.shahbazi.org/Articles/Structure.pdf

* مصاحبه با مجله زمانه: سیاستهای توسعه و مدرنیزاسیون در ایران
http://www.shahbazi.org/pages/library.htm

* تجدد، توسعه و جهان امروز
http://www.shahbazi.org/Articles/Modernization.pdf

* درسهایی که از هند میتوان آموخت
http://www.shahbazi.org/Articles/India.pdf

اگر به مطالب فوق مراجعه فرمائید خواهید دید که بنده "منتقد" وضع موجودم و "ناراضی" از برخی عملکردها بویژه انحصار قدرت و ثروت در دست گروه معینی که بسیاری از آنها "تصادفا" در زمان انقلاب در مسند قدرت قرار گرفتند و نوعی الیگارشی مادام العمر حکومتگر را پی ریزی کردند.
معهذا، انتقاد و نارضایتی دلیل بر آن نیست که وجوه مثبت انقلاب و دستاوردهای نظامی بنام جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود.
انقلاب اسلامی پدیده ای بزرگ در تاریخ ایران، و اولین انقلاب واقعی تاریخ ایران، و یکی از تحولات بزرگ جهان در قرن بیستم میلادی بود که تاثیرات و پیامدهای بزرگی بر جای نهاد.
درباره وضع موجود جامعه نیز، برغم تمامی انتقادات، نمیتوان همه چیز را "سیاه" دید.
من تصویری روشن از دوران پهلوی دارم. در آن زمان چهار بار به دلیل فعالیت سیاسی زندان رفتم و از مطالعه و درک و فهم سیاسی کافی برخوردار بودم.
وضع جامعه ایران پس از انقلاب بهیچوجه قابل قیاس با وضع جامعه ایران در قبل از انقلاب نیست. در این میان، نقش توطئه ها و دسیسه های دشمنان برای تخریب نظام برخاسته از انقلاب نیز نباید کوچک و کم تاثیر انگاشته شود.
نمیخواهم به آمار و ارقام استناد کنم. فقط گاهی خودم بیاد میآورم وضع زندگی در روستاها در زمان شاه را، بیاد میآورم وضع زندگی خویشان و بستگان کارمند و تحصیلکرده خود را و مقایسه میکنم با رفاه کنونی. همین کافی است. امروزه، طبقه متوسط در ایران گسترش فراوان پیدا کرده و اقدامات عمرانی و رفاهی بسیار عظیم است.
گاهی با بعضی دوستان درباره نارسائیها بحث میشود. همانطور که عرض کردم، بنده نیز منتقدم و معترض و ناراضی از بسیاری مسایل؛ ولی "انصاف" نیز دارم
میگویند ضرورت زمانه سبب این تحولات و پیشرفتها شد. پاسخ میدهم مگر در زمان پهلوی ما با تحول زمانه نباید متحول میشدیم؟ چرا چنان عقب مانده بودیم؟
بعلاوه، در همسایگی ما کشوری چون پاکستان است. چرا "جبر زمانه" این تحولات را در وضع زندگی عامه مردم در پاکستان ایجاد نکرد؟
ماروین زونیس، جامعه شناس آمریکایی، در اوایل دولت هویدا به سفارش آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، برای بررسی تحولات ایران به کشور ما سفر کرد. حاصل سفر او یک بولتن مفصل محرمانه برای سیا است، که نسخه ای از آن را دارم، و کتابی که با نام "نخبگان سیاسی در ایران" به انگلیسی در همان زمان منتشر شد. زونیس مینویسد: عجیب است که ایرانیان هیچگاه خود را با کشورهای مشابه خویش و همسایگان خود مقایسه نمی کنند بلکه فقط خود را با آمریکا مقایسه میکنند. و میزان رشد و پیشرفت خود را با آمریکا و اروپای غربی می سنجند.
پسرم دوستی دارد فرانسوی که تحصیلکرده کره جنوبی و آشنا با آسیای جنوب شرقی است. به کره شمالی نیز سفر کرده.زمانی به تهران آمده و میهمان ما بود. پرسیدم: تفاوت مردم ایران با مردم آسیای جنوب شرقی چیست؟
گفت: "تفاوتی عجیب در روانشناسی مردم دو منطقه وجود دارد. در آسیای جنوب شرقی نارسایی بسیار زیاد است ولی مردم در تمامی مسایل خود را مقصر میدانند. ولی در ایران مردم در همه چیز حکومت را مقصر میدانند حتی در مسایل عادی که هیچ ربطی به حکومت ندارد؛ و خود را مبرا از هرگونه تقصیر و مسئولیت."
زمانی با تاکسی در تهران به جایی میرفتم. راننده قانون شکن و غرغرو یک ریز به "آخوندها" و "وضع موجود" فحش میداد و همزمان سبقت غیرمجاز میگرفت، یکطرفه میرفت، به راننده بغلی فحاشی میکرد؛ و سرانجام کرایه ای غیرمنصافه از من گرفت.
خلاصه میکنم: بنده نیز مانند حضرتعالی معترضم و منتقد؛ ولی این سبب نمیشود که دستاوردهای عظیم انقلاب و جمهوری اسلامی ایران را نفی کنم. وضع فعلی مطلوب نیست ولی در مقایسه با دو قرن عقب ماندگی و انحطاط جامعه ایران گامی بسیار سترگ در پیشرفت جامعه ایرانی است. فساد و نابسامانیها هست ولی تصور نمیکنم در هیچ کشوری در جهان مانند ایران در میان نخبگان سیاسی و مدیران دولتی رده بالا سلامت نیز وجود داشته باشد. باید تلاش کرد که نابسامانیها و بی عدالتی ها و فسادها را مرتفع کرد و جامعه را بهتر و بهتر کرد. نتایج کار بزرگی که انقلاب در احیای شخصیت آحاد ایرانیان، بویژه نسل جوان کرد، در دهه های بعد بهتر پدیدار خواهد شد. به حق معترض و منتقد باشیم ولی زندگی و جامعه خود را "سیاه" نبینیم. زیباییها فراوان است. این روانشناسی بیش از هر چیز برای خود فرد مضر است و بر فرزندان انسان تاثیرات نامطلوب برجای میگذارد.

جناب آقای عبدالله شهبازی با سلام و تشکر مجدد .

منهم \" انصاف\" دارم . اما راننده تاکسی که مصداقش را آورده اید نیستم . بقول دوستان شاید گرفتاری من از \" انصاف و مروت \" من است . از این نظر مثل مردم کره شمالی خود را مقصر میدانم نه حکومت را . هر چند برخلاف رژیم پهلوی ، حکومت منبث از \" من\" است .

با تشکر از سایت هائی که اشاره فرموده اید . حتما استفاده خواهم نمود .

با آرزوی توفیق برای جنابعالی . (13875)
 
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۱۳:۳۴:۱۲
درمورد اشغال سفارت امریکا که از تبعات انقلاب بود نظرات متعدد است.نظیر این که خود سفارت در این امر دست داشته است (چنانچه قبل تر از 13 آبان تلاشهایی برای تسخیر سفارت صورت گرفته بود).اتفاقا دکتر لاندن لاروش مقاله ای در این زمینه دارد که موئد این مطلب است.وی معتقد است با اشغال سفارت یک دودوزه بود.یا آیت الله طرف انقلابیون را می گرفت که ماانقلاب ایران را در دنیا بایکوت می کردیم یا طرف ما را که می توانستیم تفرقه افکنی کنیم و جای پای خود را محکم کنیم و ... نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟ ضمنا این جانب از خوانندگان مستمر و پرو پا قرص شما (در طول 6 سال گذشته) هستم و همواره از خدا برای جنابعالی طول عمر و سلامتی خواسته ام.موفق باشید. (13989)
 
گنجی
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۲۳:۴۲:۱۰
روشنفکران بالاخص دکتر علی شریعتی در زمینه سازی برای تحقق انقلاب اسلامی تا چه اندازه موثر بودند؟ (14016)
 
سعیدی
۱۳۸۵-۱۱-۲۲ ۲۳:۴۲:۱۸
نقش حسینیه ارشاد را در تقویت روحیه انقلابی و زمینه سازی برای انقلاب تا چه اندازه می دانید؟ (14015)
 
قشقائی بهزادی کریم
۱۳۸۵-۱۱-۲۳ ۱۲:۴۸:۳۵
مورخ خوب اقای شهبازی

لطفا زیاد سعی نکنید خیلی از چیزهای واقعی را نادیده بگیرید تاریخ نویس نباید عقاید شخصی اش را در کارش دخالت بدهد .

موفق باشید در نوشتن کارهای مستند نه توجیه گر (14160)
 
بخش تحليلي الف
۱۳۸۵-۱۱-۲۴ ۱۶:۴۵:۳۸
بخش تحليلي الف از همكاري استاد بزرگوار جناب آقاي شهبازي و همه بينندگان محترم كه در طول دهه فجر در پربار كردن اين مصاحبه كمك كردند صميمانه تشكر مي كند. (14300)
 
مستوره کاردان
۱۳۸۶-۰۳-۱۶ ۱۳:۳۸:۲۴
سلام عليکم

لطفا چنانچه درباره غصب و تصرفات اراضی و املاک مردم توسط رضا شاه اسناد و مدارک يا مقاله و کتابی وجود دارد بنده را باخبر نماييد.

متشکرم (28498)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.