توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 204139
استراتژی، گذار از منفعت به مصلحت
بخش تعاملی الف - سید حسین جلالی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۰۶:۲۱
استراتژی یکی از جذاب ترین شاخه های علوم مدیریتی است که به سبب گستره مفهومی فراتر از مباحث معمول اقتصادی مورد نظر قرار می گیرد. اگر زمانی استراتژی تنها برای اطلاق به تصمیمات مدیران ارشد شرکت های بزرگ تجاری بکار می رفت و طنین این واژه یادآور تصمیمات بنیادین و پیچیده بود، اکنون سخن از استراتژی ملی، استراتژی مذاکرات سیاسی، استراتژی رسانه، استراتژی توسعه ورزش همگانی و استراتژی نظام آموزش عالی مسئله عجیبی تلقی نمی شود. با این وجود، تلقی عمومی نسبت به مفهوم استراتژی از شفافیت کافی برخوردار نیست و افکار عمومی درک روشن و واحدی از مفهوم استراتژی به هنگام مواجهه با کاربرد روز افزون این اصطلاح از سوی گویندگان، نویسندگان و تصمیم گیرندگان ندارند.

برخی از علمای رشته مدیریت، استراتژی را همانند داستان فیل در مثنوی مولوی، مفهومی کثیرالوجه دانسته اند، وجوه مختلف استراتژی توافق بر یک مفهوم واحد را دشوار ساخته است و تورق هر یک از کتب علمی در حوزه مدیریت استراتژیک منجر به یافتن تعریفی تازه از این اصطلاح می گردد. فارغ از تعاریف دانشگاهی، استراتژی را می توان به واسطه کارکردهای آن به گونه ای که برای همگان دست یافتنی و برای همه عرصه ها کاربردی باشد، مفهوم سازی نمود. از این منظر، استراتژی طرحی پویا برای اتخاذ تصمیمات بهینه است. بنابراین؛ استراتژی هدف نیست و نباید آن را با تمایلات و آرزوها اشتباه گرفت؛ استراتژی از جنس برنامه ریزی های متداول جزئی نگر نیست، بلکه از جنس طرحی کلی و راهنما است؛ استراتژی یک تصمیم ایستا نیست، بلکه چارچوبی پویا برای اتخاذ تصمیمات بهینه است و این بهینگی الزاما از طریق تخصیص سنجیده منابع در دسترس حاصل می شود و در نهایت اینکه، غایت استراتژی گذار از منفعت زودگذر به مصلحت پایدار است.

با وجود چندین دهه تجربه از برنامه ریزی متمرکز در سطوح عالی، همچنان فقدان استراتژی در قالب طرحی پویا که منجر به اتخاذ تصمیمات بهینه گردد، در ساختار عمومی جامعه ملموس است و این فقدان منجر به غلبه منفعت بر مصلحت در عرصه تصمیم گیری های عمومی شده است. به همین جهت، بایستی در فرایند احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی، طراحی و تدوین برنامه ها و الگوهای استراتژیک، و مهمتر از آن، فراهم آوردن بستر تفکر استراتژیک برای تصمیم گیرندگان مورد توجه قرار گیرد. در این میان، بهره گیری از تجارب جوامعی نظیر برزیل، کره و یا ترکیه و تلفیق این تجارب با معیارهای فکری، فرهنگی، دینی و عرفی جامعه ایرانی می تواند نقط آغازی برای گذار از نظام صرفا مبتنی بر برنامه ریزی به نظام مبتنی بر استراتژی و تفکر استراتژیک باشد. بی گمان، انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی ضربه ای جبران ناپذیر بر بدنه کارشناسی کشور و منشا تصمیمات بدون پشتوانه در سالیان اخیر بوده است و اهتمام به احیای این سازمان بایستی به فال نیک گرفته شود. در عین حال، احیای این سازمان فرصتی برای اصلاح نهادی و رفع کاستی های ساختاری در جهت تبدیل آن به کانون تفکر استراتژیک در سطح ملی می باشد. فرصتی که می تواند زمینه ساز گذار جامعه ایرانی از منفعت نگری به مصلحت اندیشی در تمامی شئون باشد.
 
کلمات کلیدی : سید حسین جلالی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.