کد مطلب: 244838
از حمایت از سرمایه تا سرمایهسالاری؛
نگاهی به آینده الگوی توسعه شهر مشهد
بخش تعاملی الف - میثم ظهوریان
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۴۳
در هفته گذشته خبر پلمب پروژه احداث هتل بینالمللی هفت ستاره آبادگران مشهد به دلیل تخلف در مفاد پروانه و تعدیل برخی پروژههای بلندمرتبهسازی در دست مطالعه، توسط شورای شهر مشهد از جمله مسائل مورد توجه رسانههای محلی استان خراسان رضوی بود. این اقدام اگر چه موجب رضایت بسیاری از تحلیلگرانی که نگران وضعیت کنونی الگوی حاکم بر توسعه شهر مشهد و سایر کلانشهرهای کشور بودند شد، اما برخی از فعالین اقتصادی نیز با اظهار نگرانی از فرار سرمایهگذاران از شهر آن را مورد انتقاد قرار دادند.
در واقع آن چه در سالهای اخیر بر الگوی توسعه شهر اغلب کلان شهرهای کشور حاکم بودهاست و بعضا بدیهی تلقی میشود، نوعی مدرنیسم کور و بیضابطه است که نه تنها هیچ سازگاری با گفتمان انقلاب اسلامی ندارد که حتی امروزه در بسیاری از کشورهای سرمایهسالار غربی نیز مورد انتقاد شدید متفکران و اندیشمندان قرار دارد.
این دیدگاه همانند لباسی است که آنچنان به بدن الگوی توسعه شهری در کشورمان چسبیدهاست که بسیاری از کارگزاران اجرایی مدیریت شهری حتی متوجه وجودش نمیشوند. در واقع این دیدگاه در طول زمان و به تدریج به بخشی از هویت کلان شهرهای کشورمان تبدیل شدهاست و انتقاد از آن به مثابه این ادراک میشود که بخواهیم انسانی را زنده پوست بکنیم. چالش با این جنس از توسعه نامتوازن و سرمایهسالارانه مبتنی بر اصالت سود منجر به این میشود که انسان به عنوان فردی ضد توسعه معرفی شود و این در حالی است که شرایط بحرانی کنونی اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی شهر تهران به عنوان الگویی از این جنس توسعه در برابر ما قرار دارد. به دلیل حاکم شدن همین نگاه نیز جهت جذب سرمایه و سرمایهداران هر گونه تخلفی از اصول و ضوابط شهرسازی، معماری و محیط زیستی مانند بلند مرتبهسازیهای بی ضابطه، ساخت و ساز در ارتفاعات و نابودی فضای سبز موجود در شهرها توجیه گردد.
پژوهشهای انجام شده در حوزه جامعه شناسی اقتصاد نشان دهنده این است که آن چه که مطلوبیت اقتصادی زندگی جامعه را کاهش میدهد نه فقر که احساس فقر است و بسیاری از مردم با این که فقیر نیستند به دلیل احساس فقر رضایت پایینی از زندگی دارند. مهمترین علت این مسئله نمایش و تبلیغ اشرافیت و تجملات در مکانهایی مشابه همین هتل ۷ ستاره و برجهای لوکسی است که هر روز تبلیغات مربوط به فروش آنها را که وعده رفاه و آسایشی بی نظیر برای خریداران این اماکن میدهند را در رسانههای کشور شاهد هستیم. به عبارت دیگر اگر چه ممکن است ایجاد بناهای بلندمرتبه و لوکس همانند هتل ۷ ستاره مذکور در ظاهر موجب افزایش سرمایه و اشتغال در شهرهای بزرگ گردد، اما اثر مقایسهای آن بر کاهش احساس مطلوبیت زندگی جامعه آن چنان بالا است که در مجموع موجب گسترش نارضایتی اجتماعی و اقتصادی خواهد گردید . از سوی دیگر آثار روانی و اجتماعی برجسازی و بلند مرتبهسازی از طریق سلب مناظر طبیعی، آسمان و کوهها و کاهش فضای تنفسی شهر نیز از جمله مواردی است که در مدلهای تحلیلی اقتصاد محور که مبتنی بر اصالت سود تنها به محاسبه هزینه-فایده مالی پروژهها میپردازد به راحتی نادیده گرفته میشود.
باید توجه داشت که دیدگاه مذکور نه تنها بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی که توسط بسیاری از متفکران غربی نیز مورد انتقاد شدید قرار دارد. به عنوان مثال کاسر در کتاب ارزنده و پرفروش خود «بهای بالای مادیگرایی » به فراتحلیل پژوهشهای انجام شده بر روی آثار سرمایهسالاری و گرایش به مادیات بر روی انسان میپردازد و نتیجه میگیرد که افرادی که بهای بیشتری به ارزشهای مادی میدهند از سلامت روانی و شادی کمتری در زندگی نسبت به سایرین برخوردارند. به گفته وی تقریبا تمام مطالعات تجربی مذکور اثبات کننده این مسئله است که مادیگرایی باعث کاهش شاخصهای مرتبط با مطلوبیت زندگی مانند شادی و رضایت از زندگی و افزایش نگرانی، افسردگی، بیماریهای جسمی (مانند سردرد)، خودشیفتگی و رفتارهای ضد اجتماعی میشود. این در حالی است که عمده تبلیغات تجاری به دنبال نمایش معکوس این تصویر به جامعه و ایجاد این باور که از طریق مصرف و اشرافیگری و تجملات میتوان به آرامش، شادی و احترام رسید، هستند.
دیدگاه ماکس وبر جامعه شناس سرشناس آلمانی نیز در انتقاد از حاکم شدن سرمایه و مادیات بیش از همه در استعاره معروف وی از مادیات به عنوان قفس آهنین منعکس است. وی در باره تاثیر مادیگرایی بر زندگی انسانها مینویسد: «توجه به متاع دنیوی بايد همچون ردايي سبك بر روي شانه هاي اولياي خدا باشد كه در هر لحظهاي بتوانند آن را كنار زنند؛ اما سرنوشت مقدر كرده كه اين ردا تبديل به قفسي آهنين شود. متاع مادي قدرت فزاينده و شديد درزندگي بشريافته و بر آن مسلط شده است. قدرتي كه هيچ گاه در تاريخ سابقه نداشته است.»
بر این اساس میتوان گفت این که افراد و گروههایی بدون برخورداری از شایستگی خاص و به صرف برخورداری از سرمایه و قدرت اقتصادی و مالی بتوانند در تصمیمگیریها، تصمیمسازیها و امور اجرایی شهر تاثیرگذار باشند با الگوی اسلامی و عقلایی از حکمرانی شهری در تضاد است. البته این به معنی حذف این قشر در برنامههای شهر نیست بلکه در صورتی این حضور ارزشمند خواهد بود که استفاده از این سرمایه مبتنی بر پلنی جامع باشد که بر اساس منافع کنونی و آینده شهروندان و نسلهای آینده طراحی شده است و نه این که خود این افراد تعیین کننده و خواسته آنها مبنای برنامههای توسعه شهری قرار گیرد که در این صورت به اسم مردمسالاری عملا حکومت اشراف و سرمایه داران بر شهرهای کشورمان حاکم خواهد گردید.
اگر چه در این جهت میتوان اقدامات اخیر در برخورد با برخی از پروژههای مبتنی بر نگاه مذکور را گامی مثبت در جهت حاکم نمودن الگویی صحیحتر از مدیریت شهری قلمداد نمود، اما در واقع کثرت پروژههایی که در سالهای اخیر به بهانه جذب سرمایه و به بهای محیط زیست،آرامش روحی و روانی مردم و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی شهرها شروع شده و در حال اجرا است، به میزانی است که بعید است چنین اقدامات مقطعی و کوچکی بتواند به سدی در برابر آن تبدیل شود و تاسفبارتر این که یک سوی بسیاری از پروژههای مذکور به برخی از نهادهای حاکمیتی باز میگردد. بر این اساس به نظر میرسد مجلس شورای اسلامی به عنوان اصلیترین نهاد سیاستگذار در کشور میبایست با نگاهی آینده نگرانه و به صورت ساختاری به تدوین ضوابطی بپردازد که مانع حاکمیت منافع کوتاه مدت سرمایهسالاران بر سرنوشت حال و آینده کلان شهرهای کشور گردد.
کلمات کلیدی : میثم ظهوریان