توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 424036
پیشنهاد کتاب/ «هنر همیشه برحق بودن»؛ آرتو شوپنهاور؛ ترجمه عرفان ثابتی؛ ققنوس
چگونه شکست را به پیروزی بدل کنیم
بخش فرهنگی الف؛ 23 آذر 1395
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۱۱
« هنر همیشه برحق بودن »
نویسنده: آرتو شوپنهاور
ترجمه: عرفان ثابتی
صدا : علیرضا آرا
ناشر: ققنوس،  1395
155 دقیقه، 120000 تومان
 
شما می‌توانید کتاب گویای « هنر همیشه برحق بودن» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

****

تا اوایل دهه هشتاد، هیچ یک از آثار آرتور شوپنهاور به فارسی درنیامده بود، گزیده‌ای از نوشته‌های او در اواخر دهه سی با ترجمه‌ای نه چندان قابل اعتماد منتشر شده بود که آن هم در بازار نایاب بود. با این حال کم مهری به چنین چهره‌ی تاثیرگذاری مانع از شهرت او نشده بود.

از این فیلسوف نامدار آلمانی و آموزگار معنوی فردریش نیچه، در آثار بسیاری به بزرگی یاد شده بود و نهایتا به واسطه فصولی از چند کتاب مرجع تاریخ فلسفه که به او نیز پرداخته شده بود، برای مخاطب فارسی‌زبان به نامی آشنا بدل شد.

کتاب «هنر همیشه برحق بودن» یکی از نخستین ترجمه‌ها از آثار خود شوپنهاور بود که در میانه دهه هشتاد به فارسی منتشر شد. خلاء موجود در بازار کتاب و جذابیت‌های خود این کتاب دست به دست هم داد تا به اثری پرمخاطب بدل شد؛ چنان که تجدید چاپ پی‌درپی آن برای کتابی با مضمون فلسفی واقعا توجه برانگیز بود.
خوشبختانه در سالهای اخیر پاره‌ای آثار شوپنهاور (و شاهکارش جهان همچون اراده و تصور) به فارسی ترجمه شده‌اند و مخاطب ایرانی نیز می‌تواند به واسطه آثار خود این فیلسوف با اندیشه‌های بدبینانه‌اش آشنا شود.

شوپنهاور با وجود شهرتی که به بدبینی دارد، چهره‌ای محبوب و تاثیرگذار در میان بسیاری از هنرمندان بزرگ بوده است. این نکته شاید ناشی از آن بود که شوپنهاور بسیار درباره درد و رنج زندگی و جنبه‌های زشت و اندوهبار آن نوشت و این به مذاق روحیه حساس هنرمندان در برابر ناملایمات زندگی خوش می‌آمد.

اما جالب اینکه شوپنهاور با وجود اینکه یک عمر برطبل پلشتی زندگی کوبید خود با زندگی میانه بسیار خوبی داشت و روایت است که با اندوه فراوان با زندگی وداع کرد. در زندگی هیچگاه با مشکل مالی روبه‌رو نشد و به معنای متداول نیاز به کارکردن نداشت فرزند بازرگانی بود که استعداد حفظ دارایی‌هایی که از پدرش به او به ارث رسیده بود داشت و با چند سرمایه‌گذاری به طور قابل توجهی بدان افزود.

شاید مهمترین مشکل او همدوره شدن با هگل بود که شهرت او و فلسفه‌اش دیگر فیلسوفان هم زمان خود را تحت الشعاع قرار می‌داد. اما شوپنهاور آنقدر مغرور بود که برای تدریس همان دانشگاه و همان روز و ساعت کلاس هگل، را برگزید. نتیجه اینکه کلاس درسش خالی ماند و این شکست چنان بر او گران آمد که برای همیشه با تدریس در دانشگاه خداحافظی کرد.

در خلوت خود به اندیشه و نوشتن پرداخت. در توهم بود که دیگران در حال زدوبند و توطئه علیه او هستند؛ تا آثارش توفیقی پیدا نکند. گاه افرادی را برای نظر سنجی میزان توفیق آثارش استخدام می‌کرد. با همه این احوال هیچگاه در اینکه روزی اهمیت آثارش درک خواهد شد شک نکرد. در هنگام پیری تازه شهرتش شروع به اوج گرفتن کرد اما دیگر او به فیلسوفی کج خلق و منزوی بدل شده بود.
 
لسیر جوان بود که پدرش به دلیل نامعلوم خودکشی کرد و ثروتی قابل توجه برای همسر و فرزندش باقی گذاشت. مادر شوپنهاور که بیست سال از پدرش جوانتر بود، نویسنده سطح پایینی بود با تمایلات روشنفکرانه که به اتکای ثروتی که از همسر مرحومش باقی مانده بود، میهمانی‌هایی با حضور با چهره‌های اسم‌ورسم‌دار هنر و ادبیات روزگار خود (همانند گوته)، ترتیب می‌داد. شوپنهاور اگرچه از فضل‌فروشی‌های مادرش بیزار بود اما در این میهمانی‌ها با بسیاری از این چهره‌های برجسته روزگار حود آشنا شد. سرزنش‌های مادر که از عدم درک نبوغ پسرش حکایت داشت، سرانجام بعد از تحقیر رساله دکترای شوپنهاور توسط مادرش، چنان آزرده خاطرشد که از بیست و شش سالگی به بعد دیگر مادرش را ندید. دیدگاه‌های زن ستیزانه‌اش شاید بی‌تاثیر از این رابطه برزخی مادر و پسر نبود. البته ماجرای دیگری هم بود، زمانی که پرچانگی‌های آزاردهنده و بی پایان زنی خیاط و حراف ، شوپنهاور را به واکنشی ناخودآگاه واداشت و باعث افتادن زن از روی پله‎ها و مصدومیت او شد که در نتیجه شوپنهاور محکوم به پرداخت هزینه‎های دادرسی و همچنین برقراری مقرری ماهیانه‎ای به‎دلیل از کارافتادگی زن خیاط شد.

«هنر همیشه برحق بودن» از جنبه هایی همان نوشته‌ای است که فیلسوفی چون شوپنهاور می‌توان انتظار داشت. کسی که در همه عمر جهان و آدمهایش را همچون خصمی در برابر خود می‌دید. از یک سو محنت‌های زندگی و از سوی دیگر مردمانی که بسیارغیر قابل اعتماد هستند. بنابراین شایسته است به هر روشی که شده بر آنها پیروز شد!

اما چه با جهان‌بینی فلسفی شوپنهاور موافق باشیم یانه، این نگاه زمینه ساز خلق آثار ارزشمند و تفکر برانگیزی شده و به همین دلیل نیز سیاهه بلند و بالایی از بزرگان، از اندیشه‌هایش تاثیر گرفته‌اند.

«هنر همیشه بر حق بودن» یکی از منحصر به فردترین آثار شوپنهاور است. نخست از این رو که برخلاف روح استدلالی بسیاری از آثار حاضر، از ماهیتی جدلی برخوردار است. اما دلایل دیگری نیز در میان است و ظاهرا همین تفاوت‌ها باعث شده شوپنهاور در زمان حیات خود این کتاب را منتشر نکند. البته بخشهایی از آن را با تغییرات در یکی از آثار خود منتشر کرده است.

چنان که از عنوان کتاب نیز پیداست شوپنهاور در این رساله راه‌هایی را به مخاطب می‌آموزد که همیشه برحق جلوه کند. راه‌هایی که هنگام بحث و مجادله شکست‌ها را به پیروزی مبدل کند. به این ترتیب تا اندازه‌ای نیز رویکرد هدف وسیله را توجیه می‌کند در پیش گرفته اما این رویکرد بیش از آن که جلوه‌ای ماکیاولیستی داشته باشد، تقلیدی کنایی و طنزآمیز از سوفسطائیان بود که هنرشان در مباحثه و مجادله در میان یونانیان خریدار داشت و از آن جهت برای توفیق در بحث راست را ناراست می‌کردند، که توسط سقراط و افلاطون که جویندگان راستی و حقیقت بودند، مورد تحقیر قرار می‌گرفتند.

به این ترتیب شوپنهاور نیز در کتاب خود با اصالت بخشیدن به پیروزی، راه‌هایی که از حقیقت نیز دور می‌افتند را مجاز می‌شمرد اما نگاه او در این زمینه بیش از آن که مبتنی بر پذیرش این روش باشد، طعنه‌آمیز است و کنایی. درواقع می‌توان آن را نوعی نعل وارونه زدن نیز محسوب کرد، بدین ترتیب که شوپنهاور با ترتیب دادن اثری که بر دنائت و خودخواهی آدمی استوار شده، راه و روشهای رسیدن به پیروزی بر این اساس را مورد کنایه و ریشخند قرار می‌دهد.

کلیت کتاب از یک پیش درآمد که عنوان کتاب را بر پیشانی دارد آغاز می‌شود؛ از سی و هشت بخش کوتاه و سه ضمیمه تشکیل شده است. هر بخش با توجه به محتوای خود عنوانی دارد و در انتهای برخی از آنها مثالهای کوچکی نیز به عنوان مصداق عرضه شده است: گستره مقیاس را بسط بده؛ از مشترک‌های لفظی استفاده کن؛ گزاره‌های خصمت را تعمیم بده؛ دستت را رو نکن؛ به مقدمات کاذب متوسل شو؛ با سوال پیچ کردن اقرار بگیر؛ خصمت را عصبانی کن؛ سوال‌های انحرافی مطرح کن و....عناوین برخی بخشهای کتاب هستند.

کتاب مقدمه و موخره‌ای به قلم ای. سی. گریلینگ دارد. در مقدمه توضیحات سودمندی درباره این کتاب و سبک و سیاق آن ارائه شده که برای درک بهتر کتاب توسط خواننده و چگونگی ارتباط با آن بسیار موثر است. موخره کوتاه این نویسنده نیز درباره بدبینی فلسفی شوپنهاور واجد نکات جالب و سودمندی است.

عرفان ثابتی ترجمه روان و خوبی از کتاب حاضر ارائه کرده. البته این ترجمه از انگلیسی انجام شده که یادداشت مترجم انگلیسی نیز در انتهای کتاب آمده است.

***

قریب به ده سال از انتشار این کتاب خواندنی که مخاطبان زیادی هم داشته می‌گذرد. نشر ققنوس به تازگی نسخه گویای این کتاب را نیز به بازار داده است. پیشرفت‌های تکنولوژیک در این زمنه باعث شده علاوه بر کتاب کاغذی شکل‌های دیگری از کتاب نیز در سبد ناشران قرار بگیرد.

همانند نسخه دیجیتال و همچنین نسخه کتاب گویا که نشر ققنوس در هردو زمینه فعالیت‌های قابل اعتنایی داشته. همچون اپلیکیشن کتابخوان اختصاصی خود و حالا انتشار کتابهای گویا که می‌رود شکلی گسترده بگیرد. همه اینها یعنی قرار دادن فرصت هایی برای برقراری ارتباط بهتر و وسیع‌تر؛ به خصوص در زمانه‌ای که آن چنان ریتم پرشتابی گرفته که مجبوریم از فشرده‌ترین وقت‌ها نیز نهایت استفاده را داشته باشیم.

کتاب گویا نیز فرصت‌های تازه ای برای ارتباط با کتاب برای آنها که زمان و امکان مطالعه  کتاب چاپ شده روی کاغذ را ندارند. حسن نسخه کتاب گویای «هنر همیشه برحق بودن» در این است که به شکلی حرفه‌ای با صدایی مناسب و اجرایی درست عرضه شده و برای بهتر شدن نتیجه کار از موسیقی نیز استفاده شده است. این کتاب با صدای علیرضا آرا اجرا شده و موسسه نوین کتاب گویا کار نشر صوتی آن را برعهده گرفته است.
۱۳۹۶/۰۶/۰۵ ۲۲:۲۶
 
۱۳۹۶/۰۵/۲۴ ۱۱:۴۹
 
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ ۲۳:۲۷
 
۱۳۹۶/۰۲/۱۸ ۱۴:۴۹
 
۱۳۹۶/۰۲/۱۳ ۰۶:۵۵
 
۱۳۹۶/۰۱/۱۷ ۱۳:۳۰
 
۱۳۹۶/۰۱/۰۶ ۲۲:۴۱
 
۱۳۹۵/۱۲/۲۵ ۲۰:۰۱
 
۱۳۹۵/۱۲/۲۱ ۱۷:۱۹
 
۱۳۹۵/۱۲/۰۹ ۲۲:۲۰
 
 
کلمات کلیدی : نشر ققنوس
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
چگونه شکست را به پیروزی بدل کنیم