سالهای دور با کسی معاشرت میکردم که هر لحظه، حرفی میزد. الان چیزی میگفت، قولی میداد، قراری میگذاشت، لحظهای بعد نقض حرف خودش را بر زبان میآورد. این گونه افراد چقدر قابل تحملاند؟
***
سالهای دور با کسی همکاری میکردم که هر زمان کارش گیر بود، پیگیر بود و به تلفنش جواب میداد. اما مبادا از روزی که کار دیگری پیش او میفتاد یا در موقعیتی قرار میگرفت که میبایست پاسخگوی کارش میبود. این بار خطوط تلفن بودند که دیگر خط نمیدادند!
***
تیتر این مطلب اول این بود: «چه قدر قابل اعتماد هستیم؟» فکر میکردم که به راستی "قدر" هر انسان به اندازه ی قابل اعتماد بودن اوست. این که اطرافیانت چقدر میتوانند به تو اعتماد کنند. حتی تو چقدر اعتماد خدا را جلب کردهای؟ اعتماد همه جا معنی میدهد.
***
از صفات و رفتارهای مختلف برایمان زیاد گفتهاند، اما از "اعتماد" کمتر شنیدهایم. از صبر گفتهاند، از صداقت گفتهاند، از نظم و وفای به عهد گفتهاند، اما کمتر کسی اعتماد را برایمان تعریف کرده است.
حقیقت این است که اعتماد، ماحصل همهی اینهاست. کسی با اعتماد است که صبور باشد، منظم باشد و در کار خودش مدیریت داشته باشد، صادق باشد و به عهدی که بسته، پایبند بماند. با اعتماد بودن کار سختی است.
در رابطهی خود و خدا هم اعتماد تعریف میشود. کسی که نافرمانی خدا را نمیکند، قابل اعتماد است. خدا به او رو میکند و نعمتهایش را سرازیر...
***
افرادی که قابل اعتماد نیستند، افراد خوبی هم نیستند. این اعتماد البته فراگیر است و میزان دارد. دوستی داشتم که تعبیر زیبایی برای چنین افرادی به کار میبرد. او میگفت فلانی «نوار دو لبه» است. تعبیر زیبایی که حقیقتا برازندهی چنین کسانی است.
***
هر چند قابل اعتماد بودن یک معیار است، اما میزانش خودمان هستیم. خود ما بهترین داوریم برای این که ببینیم چقدر قابل اعتمادیم. در سختیها چه میکنیم؟ چقدر صبور هستیم؟ در قول و قرارهایمان؟ در خانه؟ در محل کار؟ پای عهدی که با خدا بستهایم؟ خدا کند نوار ما فراتر از ۲ لبه نرود!