نظر منتشر شده
۲۵
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 204553
حقیقت نزد کدام است؟ چوپان دروغگو یا چوپان درستکار؟
بخش تعاملی الف - امیر مشهود، 17 آبان 92
تاریخ انتشار : جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۳۹
مکتب فرانکفورت و یا انتقادی یکی از نحله های فلسفی قرن بیست میباشد. این مکتب واکنشی به روشنگری است. روشنگری مدعی شناخت هر حقیقتی با مشاهده بر واقعیت است. فرانکفورتی ها روشنگری را جریانی نومینالیسم (نام گرا) میدانند. نومینالیسم مدعی است که فقط چیزهای خاص وجود دارند. که با نامهای خاص شناخته میشوند.از نظر نومینالیسم چیزی بنام حقیقت کلی توهمی بیش نیست. شکاکیت، مشاهده، رد و طرد تبیین های رقیب، ساز وکار روشنگری برای شناخت حقیقت است. هر آنچه که دیده می شود، قابل تمایز با چیزهای دیگر است و این حقیقت امر واقع است. بین حقیقت و واقعیت فاصله ای نیست. تنها روشهای علمی نیاز است که حقیقت هر امر واقع عیان شود. این یعنی روشنگری ویا بقول کانت روشن نگری.

در اواسط قرن بیست جهان شاهد فاجعه ای عظیم بود. جنایتهای رخ داده در جنگ جهانی دوم موجب حیرت متفکرین گردید. انسان تا به آن تاریخ چنین پدیده ای را تجربه نکرده بود. شاید تنها جنگهای صلیبی قرون وسطی در میزان خشونت قابل رقابت با جنگ دوم جهانی هستند. البته منظور میزان تلفات نیست. بدون شک با دستیابی انسان به سلاح های پیشرفته تر میزان تلفات افزایش می یابد. منظور رفتار خشونت آمیز است .جنگ دوم جهانی حول محور بر ساخته ای بنام نژاد برتر روی داد. فرانکفورتی ها مفهوم «نژاد برتر» را حاصل نگاهی نومینالیسم به وقایع می دانند. انسان قرن بیست با استفاده از علوم تجربی ادعای شناخت نژاد برتر را پیدا کرد. فجایع جنگ دوم جهانی ناشی از همین ادعا است. ادعایی که نتیجه ی جریان روشنگری بود.

از سوی دیگر ادیان وجود دارند. ادیانی که با رد و طرد هر گونه جادو و تردستی تنها با نام خدا نظم می پذیرند. در ادیان مفهوم خدا با طرد بت پرستی و خرافات به نقطه ای می رسد که دیگر بسادگی قابل دستیابی نیست. حقیقت فرای واقعیت است. حقیقت قابل شناسایی است اما نه با علوم تجربی و یا مشاهده و شکاکیت. اتفاقا تنها راه وصول به حقیقت ایمان است. یعنی در ادیان روش دستیابی به حقیقت دقیقا مقابل روشنگری قرار می گیرد. اگر در روشنگری شکاکیت گام اول برای شناخت حقیقت محسوب میشود، در ادیان ایمان گام اول می باشد. اگرچه این دو تفاوت اساسی با یکدیگر دارند اما در یک نکته با هم مشترک هستند. هر دو حقیقت را قابل شناسایی می دانند. در هردو جریان حقیقت قابل وصول است. اما یک شرط نیاز دارد. برای شناخت حقیقت نیاز به متخصص می باشد. در روشنگری متخصص شناخت حقیقت، دانشمندان علوم تجربی هستند. از سوی مقابل در ادیان نیز متخصص شناخت حقیقت معرفی شده است. جنگهای صلیبی حاصل ادعای شناخت حقیقت از سوی همین متخصصین دینی بود. از یک سو کشیشان و از سوی دیگر خلفای اسلامی ادعای شناخت حقیقت را داشتند. و حاصل طولانی ترین جنگها در تاریخ بشریت بود. پیشگامان مکتب فرانکفورت همچون هورکهایمر و آدورنو با چنین نگرشی کار خود را آغاز کردند. از دیگر متفکرین این مکتب میتوان به هربرت مارکوزه، والتر بنیامین و یورگن هابرماس اشاره کرد. شاید سوالی که توسط هورکهایمر وآدورند مطرح گردید را هابرماس پاسخ داده باشد. آنها مدعی بودند تطبیق حقیقت با واقعیت منجربه جنگ جهانی دوم شده است. از سوی دیگر فاصله ی بین حقیقت و واقعیت به تنهایی کافی نیست. چرا که متخصصینی با ادعای شناخت حقیقت می توانند به همان نسبت فاجعه آفرین باشند. شاید عقلانیت جمعی که هابرماس از آن نام میبرد، تنها جواب این متفکرین برای سوال مطرح شده باشد. یعنی فاصله ی بین واقعیت و حقیقت مشتمل بر فضایی گردد که محصول خرد جمعی است. این خرد جمعی شاید ادعای شناخت حقیقت را نداشته باشد اما بسته به زمان و مکان می تواند بهترین قضاوت را در مورد امر واقع نشان دهد.

دولت دهم و یا همان دولت آقای احمدی نژاد مدعی تغییر مفهوم کتب درسی است. اتفاقا ادعای درستی دارد. کتب درسی در دوره ی ایشان تغییرات اساسی بخود دیده است.در این نوشتار نمونه ای از دروس جدید کتب دبستان را بررسی می کنیم.در کتاب جدید فارسی دوم دبستان درسی مشاهده می شود بنام چوپان درست کار. همه ی ما داستان چوپان دروغگو را شنیده ایم و نیاز به تکرار آن نیست.اما هر کسی با دیدن عنوان چوپان درستکار کنجکاو شده و مبادرت به خواندن مطلب می نماید. داستان چوپان درستکار از این قرار است:
چوپان درست کار

روزی بود روزگاری بود .مردی بود که گوسفندان زیادی داشت. او آدم درست کاری نبود. اما چوپانی داشت که از گوسفندهای او نگه داری می کرد و مرد درست کار و راست گویی بود. چوپان هرروز شیر گوسفندان را می دوشید و به خانه ی صاحب گوسفندها می برد. او هم آب در آن می ریخت و شیر را دو برابر می کرد و به مردم می فروخت. چوپان هربار او را نصیحت می کرد و می گفت: «این کار درست نیست». اما او به حرفهای چوپان گوش نمی داد و لبخندی می زد و می گفت: «تو چوپانی ات را بکن و مزدت را بگیر!»

یک روز که چوپان، گوسفندان را به چرا برد، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد. چوپان برای نجات خود، بالای درختی رفت اما سیل همه ی گوسفندان را با خود برد. چوپان، هیچ کاری نتوانست بکند. ناچار، پیش صاحب گوسفندان رفت و گفت : «سیل گوسفندان تو را برد.»

مرد گفت: «من باور نمی کنم، آخر این همه آب، ناگهان از کجا آمد؟»

چوپان گفت:«شنیده ای که می گویند قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود. این سیل همان آب هایی است که تو در شیر می ریختی و به مردم می فروختی.»

مرد با شنیدن حرفهای چوپان در فکر فرو رفت.

(کتاب فارسی دوم دبستان چاپ اول ۱۳۹۱)

همانطور که گفته شد هر خواننده ای پس از مشاهده ی این داستان ناخودآگاه به مقایسه ی داستان فوق با داستان چوپان دروغگو می پردازد. در ادامه نیز شاهد یک نوع از قیاس بین دو داستان هستیم.

در داستان چوپان دروغگو حقیقت بر واقعیت منطبق است. حقیقت چیزی فرای حیطه ی امر قابل مشاهده نیست. چوپان دروغ می گوید و عکس العمل کار خود رامی بیند. به نوعی قانون نیوتن حکم فرماست. قانون کنش و واکنش. وقوع هر کردار بدی این حقیقت را بدنبال دارد که با یک کردار بد پاسخ داده می شود. چوپان بدی کرد درنتیجه بدی دید. حقیقت و واقعیت هر دو بر هم منطبق هستند. نگاه نومینالیسم به وقایع درداستان چوپان دروغگو به وضوح قابل مشاهده است.

اما در داستان چوپان درستکار شاهد چه اتفاقی هستیم؟در این داستان مرد گله دار یا صاحب گوسفندان نیز جزای عمل بد و زشت خود را می بیند. او آب در شیر مخلوط می کرد و می فروخت در نتیجه همان آبها جمع شدند و گله ی گوسفندان او را بردند. در این داستان دیگر امر واقع با حقیقت منطبق نیست. چرا که جمع شدن قطره قطره ی آبهای مخلوط در شیر و تبدیل آن به سیل با هیچ قانون فیزیکی و شیمیایی قابل تبیین نمی باشد. این داستان اشاره به فضایی دارد که فرایند جمع شدن قطره قطره ی آبهای داخل شیر و جاری شدن سیل از آنها در آن فضا رخ داده است. وجود این فضا قابل ادراک است. چوپان درستکار می تواند حدس بزند که سیل از کجا آمده است. اما این فضا قابل رویت نیست. به عبارت دیگر ما با فضای غیبی سر کار داریم. در این داستان محل حقیقت، عالم غیبی است. بنابراین واقعیت (زندگی روزمره) با حقیقت (عالم غیب) منطبق نیست. شناخت این عالم غیب کار انسان های معمولی (کودکان دوم دبستان) نیست. بنابراین برای شناخت این عالم نیاز به کارشناس می باشد. کارشناس عالم غیب چه کسانی هستند؟

۱- طرح چنین فضای غیبی، کودک را در وضعیتی قرار می دهد که هر کس با ادعایی شبیه رمالی و جن گیری و مرتاضی توان سیطره بر افکار فرزندانمان را داشته باشد.

۲- فرض بر این که قصد نویسنده ی این داستان تشویق و ترغیب کودکان به ایمان به خداوند باشد. کودکی که درعصر انقلاب ارتباطات بسر میبرد با داستانهایی مملو از مضامین و ادبیات قرون وسطایی چه بر خوردی می کند؟

۳- آیا بهتر نیست تفهیم عقاید و گفتمان مذهبی خود را در قالب مفاهیمی منطبق بر عصر حاضر ارائه کرده و از خرافه پنداری کودکان جلو گیری کنیم؟

۴- شاید هم قرار است که کودکان امروز ، سربازان فردای اشخاصی باشند که هاله ی نور بدور سر خود می بینند.

من نمی دانم کسانی که به تغییر محتوای کتب درسی فعالیت دارند به دنبال چه چیز هستند. اما یک چیز مشخص است و آن اینکه باید در مورد همین دروس جدید نیز بازنگری صورت پذیرد.
۱۳۹۲/۰۷/۲۲ ۰۷:۲۳
 
 
کلمات کلیدی : امیر مشهود
 
چوپان درستکار
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۱:۵۹:۴۶
موضوع چوپان دروغگو و چوپان درستکار برای قدیم و حداکثر دهه 60 بود. الان چوپان دروغگو مازراتی و پورشه سواره و در مسیر کارم در شمال تهران در روزهای بارونی، روی منی رو که تو زندگیم خواستم "چوپان درستکار" باشم (و درنتیجه سال هاست 30 سالگی رو رد کردم و امکان مالی برای ازدواج رو هنوز پیدا نکردم) با بی توجهی آب و گل و لای کنار خیابون رو می پاشه. (1763978) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۲:۰۳:۳۶
دولت نهم و دهم که دروغگو بودند، در عوض دولت راستگویان رشد منفی 5.8 درصد اقتصاد رو به صفر میرسونند. ببینید دولت راستگویان خودشون دروغ رشد منفی 5.8 درصد رو سر زبونها انداختند. بعد اومدند تکذیبیه فرستادن که منظورشون رشد منفی 0.58 درصد بوده و عذرخواهی کردند. الان دوباره رئیس کل بانک مرکزی دولت راستگویان، ولی الله سیف‌ فرمودند:
"با اشاره به رشد منفی 5.8 درصدی اقتصاد در سال گذشته، گفت: پیش‌بینی می‌شود رشد اقتصادی در سال ۹۲ با برنامه‌ریزی‌های بهتر و کارآمدتر به صفر برسد."

یعنی بعد از این همه که به پای آمریکا افتادن، ایشون میخوان رشد اقتصادی نیم درصد رو به جای پنج و نیم درصد به مردم غالب کنند، تازه اگر بتونند نیم درصد بالا ببرند و به صفر برسونند. بعدشم اگر کسی اعتراض کرد، دوباره دولت راستگویان میگن ببخشید ما منظورمون نیم درصد بود، نه پنج و نیم درصد. تورم هم وقتی به قدرت رسیدند چون راستگو هستند، چهل درصد اعلام کردند، شانس آوردیم پنجاه درصد اعلام نکردند. بعد دولت داس و امید، بر پایه دروغهایی که به ملت تحویل میدن، تورم رو پایین میارن، رشد اقتصادی رو بالا میبرن. دست آقای جنتی درد نکنه که شفاعت آقای روحانی رو کردند، ما چطوری باید از ایشون تشکر کنیم؟

http://www.inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=7&Id=179025&Rate=0 (1763982) (alef-10)
 
علی
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۵:۰۸:۳۰
اولاً وقتی یه متن مینویسی یه با خودت بخون ببین چیزی ازش میفهمی بعد دکمه ارسال را بزن!
ثانیاً کی تکذیبیه فرستاده که 0.58 بوده و اشتباه کرده. (1764149) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۵:۴۷:۵۴
راستی تو چرا همه جا همین نظر رو می نویسی و همیشه هم بی ربط نسبت به متن است

لطفا یک مقدار خلاق باش! و با انصاف!؟

الان متن در مورد چی داره میگه شما چی داری میگی!؟

من هم با نظر نویسنده مقاله کاملا موافقم

چون داستان جدید بیشتر برای کودکی 8 ساله اتفاقاتی غیر قابل درک را دارد و آن چیزی قابل لمس می باشد این است که صاحب گوسفندان سودش را به ضرری که نسیه است ترجیه می دهد

و در ضمن حتی بعد از پایان داستان و آن اتفاق، در ذهن آدم تداعی می شه که صاحب گوسفندان در طول این مدت سودی به اندازه چندین برابر گله گوسفندی را که از دست داده کرده

برای کودکان علوم تجربی قابل فهم تر است چون در حال آموزش دادن و ارتقای حواس خود هستند. (1764180) (alef-4)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۲۱:۲۹:۰۵
روت نمیشد وگرنه این نظرات کیلویی رو قبل از تحویل دولت منتشر میکردی. (1764758) (alef-13)
 
عاطی
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۲۳:۴۱:۲۷
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم به خصوص اونجایش که میگه: ب پای دولت آمریکا افتادن؟!؟!؟......(واقعا که)
.
.
.
.
تا شما دوست عزیز و امثال شما هستید به قول شما داس ک چ عرض کنم،لودر هم هیچی رو نمتونه عوض کنه (1764956) (alef-13)
 
رفیق
۱۳۹۲-۰۸-۱۹ ۰۷:۰۱:۱۹
عزیزم اگه همه متن این بندا خدا هم چرت با شه
کلمه داس رو خوب اومده، این همه جابه جایی برای چیه با این دلایل آبکی نشون به اون نشون که توی جابجایی یکی از استانداران حرفی رو که قایم میکردند از دهنشون پرید بیرون و اون طرف که مسئول این کار بود گفت: از زحات استاندار قبلی تشکر میکنیم خیلی زحمت کشیدند ولی از اونجایی که دولت و سیاست عوض شده این تغیرات طبیعیه(!!). {نقل به مضمون} (1767061) (alef-13)
 
حمید
۱۳۹۲-۰۸-۱۹ ۰۹:۴۱:۰۳
ما دو نوع خواب داریم : 1- کسی که بخواب رفته 2- دوم اینکه خودش بخواب زده
شما نوع دومی تادیر نشده بلند شد اطرافت نگاه کن بعد جواب ببده (1767336) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۲:۰۷:۳۱
کاملا با نظر نویسنده موافقم (1763991) (alef-10)
 
صادقی
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۴:۳۷:۳۹
من موافق یا مخالف نیستم. نویسنده بهتره بود که رفرنس یا مرجع مطلب مکتب فرانکفورت را قید میکرد. و ربط و ضبطش به باقی یادداشت را روشن تر میکرد. این فرانکفورتیها نبودند که میگفتند حقیقت توهمی بیش نیست. این پست مدرن های افراطی بودند که حقیت مطلق را نفی کردند. فرانکفورتیها بیشتر بر ضد توده و عوام بودند. برخی هم نئو مارکسیست بودند که بعدها اندیشه های جالب توجهی را ارایه دادند. (1764123) (alef-4)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۲:۳۰:۵۷
مطلب بسیار بسیار وزین و قابل تاملی بود. سپاس از شما. (1764012) (alef-10)
 
حامد
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۴:۰۶:۲۶
گویا نویسنده اصل را در مکاتب غربی دیده است و قانون نیوتن را برای ثوجیه همه پدیده ها کافی می دادند و بخاطر سحر و جادو از حقایق معنوی که همه انرا در زندگی درک کردهایمو حقایق قرانی است را میخواهد کنار بگذارد دین امر عقلانی است و با ان می توان خرافه را از واقعیت وبا نکیه بر دین شناسان متدین تشخیص داد ومی توان با ارامش خاطر به ان عمل کرد (1764090) (alef-4)
 
فرهنگی
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۴:۴۳:۵۶
من که سال هامعلم پایه دوم بودم الان یادپسرهای نازنینی افتادم که الگوی شان معلم شان بود. (1764128) (alef-4)
 
دارا
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۶:۱۴:۴۳
درست است که دلت دهم اشتباهاتی داشت اما نویسنده محترم باید این را مدنظر قراردهند که ما به کودکان هم می گوییم اگر دروغ گفتی در آتش جهنم خواهی سوخت ،حال باید یک کارشناس بیاید و عالم برزخ و قیامت و... را برای کودک جا بیاندازد.
ضمناً کودکان امروز نسبت به کودکان دیروز که امثال نویسنده محترم و ما باشیم بسیار باهوش تر و با استعداد ترند و گیرایی بهتری در مسائل دارند .بهتر است اگر نقدی به دولت داریم هم از راهش وارد شویم .
البته این جانب با حذف درسهایی مثل دهقان فداکار، خاله کوکب مخالفم . (1764200) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۶:۴۱:۵۶
فوق العاده بود (1764217) (alef-4)
 
میلاد
۱۳۹۲-۰۸-۱۷ ۱۷:۵۱:۱۳
به نظرم مطلب بی سر و ته ای بود آخع آدورنو و هابرماس (ایام اطلاح طلبی) چه ربطی به داستان سرایی برای کئکان دارد. نویسنده خواسته بگوید ما هم فلیفه بلدیم و هم روانشناسی کودم و از این دو مهم تر سیاست گذاری آموزشی، کلا هم از احمدی بدم میاد.
هر چند مطالب به ظاهر درستی در مقاله آمده ولی اصولا بسیار بهتر از این می شد مطلب نقادانه راجع به تغییر کتب درسی و نقش داستان در پرورش قوای خلاقانه و انتقادی در کودکان نوشت.
البته برای کسانی که کامن های فوق رو گذاشتند همین مطلب نویس هم از سر زیاد است ( با احترام تمام به خرد جمعی ). منظورم آن است که کمتر کسی به اصل مطلب پرداخته. (1764354) (alef-4)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۹ ۰۷:۰۵:۰۸
تایپت افتضاحه تا نصف خوندم حوصله ام سر رفت (1767062) (alef-13)
 
علي
۱۳۹۲-۰۸-۱۸ ۰۸:۳۶:۲۴
با توجه به اين استدلال به هيچ عنوان نبايد در كتابها از تمثيل ، داستانهاي مثنوي ، حكايات سعدي و ... استفاده كرد. جالب است وقتي كه بخواهيم همه چيز را از ديد سياسي نگاه كنيم نه جاي خودش (1765194) (alef-13)
 
احمد
۱۳۹۲-۰۸-۱۸ ۱۰:۰۰:۱۳
این تغییر نادرست کتب درسی حاصل سطحی نگری و شتابزدگی در ایجاد تغییرات است. تغییرات را باید متفکرین ایجاد کنند نه سیاسیون یا افراد متاثر از سیاسیون. (1765308) (alef-13)
 
حسین
۱۳۹۲-۰۸-۱۸ ۱۰:۴۸:۴۵
بسیار زیبا و عالمانه به مطلب پرداخته شده. از نویسنده محترم تشکر میکنم. (1765377) (alef-13)
 
شاهد
۱۳۹۲-۰۸-۱۸ ۱۷:۰۷:۴۷
متن کتاب درسی رو احمدی نژاد ننوشته، نظرش رو هم حتما نخواستن و جزو ممیزیها هم حتما نبوده. حالا اینکه نظر کارشناسی شما با کارشناسایی که کتاب رو نوشتن متفاوته دلیل توهین نمیشه. این داستان رو هم ما از بچگی شنیده بودیم و کارتنش هم دیده بودیم. پیام داستان واضحتر از این حرفا بودکه با شنیدن این داستان علاقمند به رمال و فالگیر شده باشیم. خداییش میخواید انتقاد کنید ببینید که به جا باشه (1766122) (alef-6)
 
۱۳۹۲-۰۸-۱۹ ۱۴:۳۴:۴۸
خدا امواتت رو بیامرزه شاهدجان. ببینم، آقای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش دکتر احمدی نژاد بودند یا وزیر آموزش و پرورش تحمیلی مجلس؟ یادمه، خانم سوسن کشاورز رو ردّ صلاحیت کردن و ایشون رو که نماینده مجلس بودن رو بودن رو تحمیل به دولت کردن، درست مثل قاسمی، فرشیدی، متکی، همینطور برو. این بنده خدا دکتر احمدی نژاد شاید با ۴ یا ۵ تا وزیر خودش اینهمه طرحهای بزرگ رو اجراء کرد. (1768220) (alef-13)
 
رهی
۱۳۹۲-۰۸-۱۸ ۱۸:۵۴:۲۷
عنوان بهتر این است چوپان دروغگو یا دهقان فداکار (1766317) (alef-6)
 
پ
۱۳۹۲-۰۸-۱۹ ۲۳:۱۱:۴۳
نویسنده محترم معلمی که اون زمانها درس میداد با عشق و علاقه این داستان را به روز تفسیر میکرد معلمان امروز توهین نباشه دنبال درامد بیشترند و دروس را تفسیر نمیکنند (1769348) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۸-۲۰ ۰۴:۴۵:۰۹
افرادی که چینین داستانی رو تو کتابها نوشتند رو حساب و کتاب نوشتند و شما متوجه نشدید !!!

1-مردی بود که گوسفندان زیادی داشت. او آدم درست کاری نبود ( ؟؟؟!!!!!! )

2- چوپانی داشت که از گوسفندهای او نگه داری می کرد و مرد درست کار و راست گویی بود ( شاید منظور رییس حلقه ..... !!)

3- تو چوپانی ات را بکن و مزدت را بگیر!» ( میشه ربطش داد به و... و ..... )

4- مرد با شنیدن حرفهای چوپان در فکر فرو رفت ( ولی 8 سال دیگه تموم شده بود !! ) (1769606) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.