نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 197498
ضرورت بازنگری استراتژیک در آموزش علوم مدیریتی
بخش تعاملی الف - سید حسین جلالی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۲
علوم مدیریتی (مدیریت بازرگانی، مدیریت صنعتی، مدیریت دولتی و نظایر آن) از جمله رشته های دانشگاهی هستند که در سالیان اخیر با افزایش تقاضا از سوی داوطلبان ادامه تحصیل در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری و افزایش عرضه از سوی دانشگاه ها روبرو بوده اند. توسعه بی رویه این رشته از حیث دایر شدن واحدهای عامل آموزش در دانشگاه ها و شهرهای مختلف و افزایش ظرفیت پذیرش آن عملا سبب افزایش چشمگیر حجم ورودی دانشجویان به این رشته گردیده و به تبع آن انبوهی از فارغ التحصیلان در گرایش های متنوع رشته مدیریت به بازار کار معرفی شده اند.

سئوال اصلی از متولیان نظام آموزش عالی کشور، پرسش از استراتژی آنها در قبال حجم انبوه دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته؛ و نیز استراتژی آنها در خصوص توسعه این رشته در وضعیت کنونی است. آیا فارغ التحصیلان این رشته از قابلیت های اولیه به منظور ورود به بدنه کارشناسی سازمان های دولتی و خصوصی برخوردار می باشند؟ آیا نظام آموزش عالی مهارت های اساسی از جمله ارتباطات و مدیریت تیم، فنون مذاکره، توانایی تحلیل های اقتصادی و مهارت تفکر استراتژیک را به دانشجویان این رشته تعلیم می دهد؟ آیا نظام آموزش عالی وجه تجربی آموزش رشته مدیریت را به منظور اقدام به راه اندازی کسب و کار، مدیریت تیم های پروژه کوچک و بزرگ، پژوهشگری اقتصادی و تحلیل گری مالی مورد توجه قرار داده است؟

متاسفانه پاسخ به بسیاری از این سئوالات منفی است و عمده خروجی فارغ التحصیلان این رشته از قابلیت های لازم برای جذب به بدنه کارشناسی سازمان های دولتی و خصوصی برخوردار نیستند. کارراهه اکثر فارغ التحصیلان این رشته به ویژه در مقطع کارشناسی محدود به استخدام در بانک ها و بیمه ها گردیده است و کیفیت نامناسب آموزش های دانشگاهی آنها را از ورود به عرصه تجاری و عهده دار گشتن فعالیت های اقتصادی ناتوان ساخته است. با وجود رویکرد پژوهشی دوره های تحصیلات تکمیلی، عمده فارغ التحصیلان این رشته در مقاطع ارشد و دکتری فاقد توانایی طراحی و اجرای پروژه های پژوهشی و تحلیلی هستند و پیوستن به موسسات بانکی در قالب نیروهای اجرایی رده میانی محتمل ترین بازار کار برای این افراد محسوب می شود. این وضعیت زمانی پیچیده تر می شود که فارغ التحصیلان گرایش مدیریت دولتی نیز وضعیت مشابهی همانند فارغ التحصیلان گرایش های مدیریت بازرگانی و مدیریت صنعتی یافته اند و فلسفه وجودی گرایش مدیریت دولتی به فراموشی سپرده شده است.

این اتفاقات ضرورت بازنگری استراتژیک در نحوه آموزش رشته مدیریت را به مسئولان نظام آموزش عالی گوشزد می کند، این بازنگری صرفا از طریق تغییر کتب مرجع آموزشی حاصل نخواهد شد و لازم است تا روش تدریس در دانشگاه ها تغییر کند و آموزش های مبتنی بر کسب مهارت به منظور فعالیت در عرصه های اجرایی، تحلیلی، پژوهشی و مشاوره ای جایگزین آموزش های رایج گردد. افزایش ظرفیت پذیرش رشته مدیریت در قالب فعلی به چالش های موجود در میان فارغ التحصیلان علوم مدیریتی دامن زده و سبب شکل گیری جمع کثیری از نیروی انسانی کشور بدون وجود چشم انداز مناسبی از اشتغال، اعتبار اجتماعی و آینده علمی می گردد. بایستی به خاطر داشت که هدف از آموزش رشته مدیریت در دانشگاه به معنای امروزی آن، متفاوت از جریان رایج در دانشگاه های کشور است و ادامه این روند ضمن اتلاف سرمایه های مادی کشور و تخریب سرمایه انسانی موجود میان دانشجویان این رشته ها، به تضعیف نظام تجاری و کارشناسی اقتصادی در کشور منجر خواهد شد.
 
کلمات کلیدی : سید حسین جلالی
 
سلطانی
۱۳۹۲-۰۶-۱۱ ۲۰:۰۴:۱۳
متاسفانه محتوای آموزشی در رشته مدیریت بسیار ناکارآمد است و نمی توان با این برنامه آموزشی انتظار خروجی فارغ التحصیلان در سطح مطلوب را داشت (1609636) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.