نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 249021
نگاهی به «نام من سرخ»؛ اورهان پاموک/ ریحانه بهبودی
تاریخ انتشار : شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۵۷
نام من سرخ 
نویسنده: اورهان پاموک 
مترجم: تهمینه زاردشت 
ناشر: مروارید، چاپ اول، بهار ۱۳۹۲  

****

همنوایی دو فعل نقش زدن و نگاشتن. بازی موازی و گاهی مخطط کلمات و نگاره‌ها. اورهان پاموک کتابی را با هفت رنگ نقش زده است و حاصل کار نقاشی کاشی گونه‌ای است از اثر. نقاش نویسنده می‌شود و نویسنده نقاش، راوی نگارگر است و خود نگاره. این سبک ویژه ابداع بدیع پاموک است. فصول کتاب با راویان مختلفی روایت می‌شود. راوی می‌تواند شخصیتی باشد انسانی، نگاره‌ای باشد در نقاشی (مانند اسب، درخت و سگ) و یا حتی مفهومی انتزاعی (مانند مرگ).

در جهان سرخ پاموک هر عنصری می‌تواند راوی سخنگویی باشد که بی شرمانه خواننده را مخاطب قرار می‌دهد و از او می‌خواهد که دنیا را از چشمان او بنگرد. از نگاه یک یهودی دوره‌گرد، از نگاه نقش اسبی ظریف، از نگاه بی‌مهابای مرگ و یا از نگاه غریب یک سکه. دورن مایۀ اصلی داستان نگاهی مبسوط به نگارگری مینیاتور است. داستان زمان‌مند است و در بستر پادشاهیِ سلطان مراد در پادشاهیِ عثمانی می‌گذرد. داستان مکان‌مند است: استانبول، زادگاه نویسنده. داستان حکایتی است همه جانبه از مینیاتور. شاید حتی گاهی بیشتر به یک مستندنگاری تاریخی شبیه باشد تا یک داستان.

داستان در قلب نقاش‌خانۀ دربار عثمانی می‌گذرد، با تمام شکوه و ظرافت و حسادت‌ها و عاشقانه‌ها. این بار هم اما پاموک به عنصر مورد علاقه خود باز می‌گردد و داستان را بر پایه آن می‌چرخاند: «رویارویی شرق و غرب». شرق سنت است و پایبندی و وفاداری و اصول و انتزاع، غرب تجدد است و دگرخواهی و واقع‌گرایی. شرق، عالم مثل را نقش می‌زند و غرب پرتره را. شرق ابدیت را پر و بال می دهد و غرب لحظه های گذرای زندگانی را. این دو عالم بار دیگر در امپراطوری عثمانی رو به رو می‌شوند و ملاقات آن‌ها با یکدیگر پله پله داستان را به جلو می‌برد. استادانی تا پای جان وفادار می‌مانند به بهزاد و کلک بی مانندش و استادانی قدم بر می‌دارند برای دگرگونی و تجدد خواهی. این میان، پایِ مرگ هم باز می‌شود. مرگی سرخ‌گون به رنگ سرخیِ خون. «سرخ» حتی فراتر می‌رود و رنگ هستی می‌شود، رنگ حضور، رنگ شهود بی‌واسطۀ هستی. سرخ پر است و سنگین و لعاب‌دار. قبایی یکپارچه که هستی و مرگ را در آغوش گرفته است. پاموک این گونه رنگ سرخ را قداست می بخشد: «وقتی به عالمی که من رنگارنگش ساخته‌ام می‌گویم «باش»، عالمی از سرخی‌ام هست می‌شود. هر که مرا ندیده انکارم می‌کند اما من همه جا هستم».

چیزی که داستان را سخت و کند می‌کند وسواس بیش از حد نویسنده در عالم خیال است. مصداق‌های روایت‌گونه از احوال و روزگار نقاشان هرات، شیراز، تبریز و اصفهان گاهی دنبال کردن داستان را با سکته هایی مواجه کرده است و خط اصلی داستان این میان کمرنگ می‌شود. نویسنده برای توصیف کتاب سفارش داده شده سلطان گاه ضد و نقیص می گوید آنقدر که تصور منسجمی در ذهن شکل نمی‌گیرد.

آن چه داستان را برای ما بیشتر جذاب می‌کند، نقش پر رنگ ایرانی‌ها در سرتاسر کتاب است. هنر ایرانی، نگاره ایرانی، نقاش ایرانی، شاهنامه ایرانی و دربار ایرانی. پاموک منصفانه و بی‌تعصب و البته با طمانینه و به تفصیل در جای جای کتاب به نقش پررنگ ایرانیان در هنر شرق اشاره می‌کند. بسیاری از روایت‌هایی که در دل روایت اصلی نقل می‌شود از سرزمین ایران است و این جای دلگرمی است.

سرانجام آنکه خواندن این کتاب تجربه فضایی رازگونه، انتزاعی و سبکی متفاوت و نامنتظر است.
 
کلمات کلیدی : نام من سرخ +اورهان پاموک + تهمینه زاردشت + ریحانه بهبودی
 
سعید مرادی کیا
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۰۱:۰۲:۲۲
با سلام
از خواندن این متن زیبا و وزین لذت بردم.امیدوارم بتونم روزی این کتاب رو مطالعه کنم.تفسیر خوبی بود.خدا قوت (2499222) (alef-15)
 
سید پیمان روانشید
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۰:۳۱:۴۰
در رابطه با کتاب بررسی فوق العاده ارزشمند و خوبی بود و از مطالعه آن بسیار لذت بردم.نگارنده با نگاهی دقیق و ظریف به بررسی داستان پرداخته و با توانمندی خاص در قلمی کردن نظرات خود، خواننده مطلب را راغب و علاقمند به مطالعه مجدد کتاب می کند تا این بار با نگاهی جدید تر و بهتر به مطالعه آن بپردازد. (2499517) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
نگاهی به «نام من سرخ»؛ اورهان پاموک/ ریحانه بهبودی