توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 376632
پیشنهاد کتاب / «قلبی به این سپیدی»؛ خابیر ماریاس؛ ترجمه مهسا ملک‌مرزبان؛ چشمه
از راز من هیچ ندانی آسوده تری!
حمیدرضا امیدی سرور،6 مرداد 1395
تاریخ انتشار : سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۴۲
«قلبی به این سپیدی»
نوشته: خابیر ماریاس
ترجمه: مهسا ملک‌مرزبان
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۵
۲۸۰ صفحه ، ۲۰۰۰۰ تومان

شما می‌توانید کتاب «قلبی به این سپیدی» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین خرید کنید.

****

در طول دهه های اخیر فراوان از پایان عصر رمان، سخن گفته شده؛ به خصوص با مرگ نویسندگان نامداری که آخرین بازماندگان نسل های طلایی گذشته بودند. اما تجربه نشام داده خیلی نباید چنین پیش‌بینی هایی را جدی گرفت. هر دوره نویسندگان خودش را دارد. نویسندگانی که الزاما قرار نیست نقش پیشکسوتان خود را بازی کنند. مجموعه «جهان نو» در نشر چشمه، همانگونه که از نامش پیداست به انتشار آثار نویسندگان معاصری که در دهه های اخیر آثارشان را منتشر کرده اند، اختصاص دارد. آثاری که خواندن آنها حکایت از این واقعیت دارد که اوضاع و احوال رمکان در این روگار چندان هم بد نیست و رمان زنده و سر و حال به پیش می رود. «قلبی به این سپیدی» اثر خابیر ماریاس با ترجمه مهسا ملک مرزبان یکی از تازه ترین عناوینی ست که در مجموعه جهان نو در نشر چشمه منتشر شده است.

«قلبی به این سپیدی» مصداق بارز یکی از اساسی‌ترین قواعد بازی در رمان نویسی است؛ قاعده ای که می گوید اگر بتوانی در همان ده بیست صفحه اول خواننده را جذب خود کنی، بازی را برده ای در غیر این صورت بخت نویسنده باید خیلی بلند باشد تا خواننده رمان را زمین نگذارد و یا اینکه خواننده به دلیلی خاص به خواندن کتاب ادامه بدهد. البته موفقیت یک شروع خوب زمانی کامل می شود که با یک ادامه منطقی و پر کشش همراه شود.

خابیر ماریاس شروعی تکان دهنده و نفس گیر را برای خواننده کتاب تدارک دیده و چنان او را درگیر داستان می کند که همراه شدن مخاطب با این ایده امری مسلم محسوب می شود. اما او همانقدر که هنر یک شروع خوب را دارد، ایجاد کشش برای ادامه داستان نیز تواناست.

«خابیــر فرزند چهارم خانواده ماریاس بود. در ســال ۱۹۵۱ در مادریــد بــه دنیا آمد. ســه تــا از برادرهایش دســتی در هنر داشــتند. پدرش خولیــان ماریاس هم فیلســوف برجســته‌ای بود که به خاطــر فعالیت‌های جمهوری‌خواهانه‌اش بعد از جنگ‌های داخلی اســپانیا روانه‌ی زندان شد. مادرش دولورس فرانکو قبل از ازدواج مترجم و ویراستار مجموعه منتخب آثار ادبی اسپانیا بود. خانه‌ای داشتند پر از کتاب، هنر و بحث‌های مرتبط با آن و خابیر عموی فیلم‌سازی داشت که در نوجوانی بیش از همه تحت تاثیر او قرار گرفــت»، نویسندگی را زمانی که بسیار جوان بود آغاز کرد، دستاورد در این زمینه چهارده کتاب بوده است که اغلب به مهمترین زبان‌های زنده جهان ترجمه شده اند. « ماریاس در دهه‌ی هشــتاد در کنــار ترجمه‌ که آن را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کرد و رمان‌هایی مثل «تریسترام شندی» اثر «الرنس اســترن» را به اسپانیایی برگرداند که جایزه‌ی ملی بهترین ترجمه را برایش به ارمغان آورد، دو رمان منتشر کرد.» از این نویسنده پیش از این نیز در ایران مجموعه ای از داستان های کوتاه در قالب کتابی با عنوان «آن زمان که فانی بودم» و نیز رمان «مرد است و احساسش» منتشر شده است.

خابیر ماریاس رمانهای موفق کم ندارد، از این رو در انتخاب بهترین رمان او نظرها مختلف است، برخی رمان «تمام جانها» که در سال ۱۹۸۹ منتشر شده بهترین رمان او محسوب می کنند، برخی هم کتاب حاضر را. «ماریاس تا پیش از «قلبی به این ســپیدی» رمان‌های دیگری هم نوشت که خوش‌اقبال بود اما این »قلبی به این ســپیدی» بود که او را به جهانیان معرفی کرد. بعد از موفقیت چشمگیر این رمان در اسپانیا، به دلیل توجه منتقدان نامدار ادبی اروپا توانست در کشورهای دیگر هم توجه خوانندگان بی‌شماری را جلب کند، حتی بیش از سه میلیون نسخه از این کتاب در آلمان به فروش رسید و بعد از آن بود که جایزه‌ی ایمپک دوبلین را برد.» به هر روی باید گفت«قلبی به این سپیدی» یکی از شاخص ترین و در عین حال جذاب ترین آثار در کارنامه این نویسنده است؛ کسی که اورهان پاموک او را شایسته دریافت جایزه نوبل دانسته است.

روبرتو بولانیو نیز معتقد است خابیر ماریاس بهترین نویسنده اسپانیایی زبان معاصر است و... از این قسم اظهار نظرها که بر شایستگی آثار و قدرت قلم این نویسنده تاکید دارند فراوان است. قلبی به این سپیدی در سال ۱۹۹۷ برنده جایزه بین المللی ایمپک دوبلین شده است.

اغلب منتقدان نیز نظرهایی پر از ستایشی درباره این رمان ابراز کرده اند. یکی از مایه های جذابیت بخش آن برخورداری از اتمسفری ویژه است، جهانی پر رمز و راز و پیچیده که بردن خواننده به جهانی ناشناخته تعبیر شده است. البته این ناشناختگی بسشتر بر بکر بودن پهلو می زند تا عجیب و غریب بودن.

داستان از سر میز غذا در یک روز به ظاهر معمولی آغاز می شود. همه با آرامش مشغول غذا خوردن هستنند اما زنب به نام ترزا بعد از ترک کردن میزا غذا به حمام می رود و با شلیک گلوله به زندگی خود خاتمه می دهد.

این شروع غیر منتظره تلنگری می شود برای تحریک کنجکاوی خواننده و به وجود آمدن این انتظار که از دلایل این خودکشی رازگشایی شود. بنابراین مخاطب برای کشف دلایل این تصمیم غیرمنتظره با ولع ادامه داستان را خوانده و پیش می رود.

نویسنده با تدارک دیدن چنین موقعیتی که به طور بالقوه از بار دراماتیک درونی بسیاری برخوردار است که می تواند با پرورش درست کشش درونی و بیرونی قدرتمندی برای رمان به وجود آورد. با روایتی اول شخص مخاطب را به دل ماجرایی پر رمز راز می برد. بنابراین می توان با مترجم رمان هم عقیده بود که « این کتاب درباره رازهایی از زندگی است که آدم‌ها نباید بدانند چون دانستن آن‌ها باعث تغییر مسیرهایی در زندگی‌شان می‌شود و نتایج ناخواسته‌ای برای‌شان به‌وجود می‌آورد.»

راوی کتاب یک زبان شناس است، نویسنده رمان با استفاده از چنین تمهیدی تاکیدی که روی اهمیت زبان به عنوان عنصری که نقش ویژه ای در روابط انسانی بازی می کند، به شکلی آشکار تر در معرض دید خواننده قرار می دهد.

قلبی به این سپیدی اگرچه به ظاهر رمانی داستان محور به نظر می رسد، اما به واقع به شدت اثری درونگرایانه است و می کوشد از منظری روانکاوانه به انسانها و روابط چالش برانگیز میان آنها بپردازد.
 
کلمات کلیدی : نشر چشمه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
از راز من هیچ ندانی آسوده تری!