توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 259182
کتاب سازی به شیوه لمبرت
بخش تعاملی الف - علیرضا طالب زاده
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۷
درست در مرکز شهر مشغول رانندگی هستی که پشت یک چراغ قرمز ترمز می کنی. تایمر چراغ راهنما از ثانیه ۷۹ شروع به شمارش معکوس می کند. توجه ات به آن طرف چراغ جلب می شود: بنر بزرگی روی پایه های ضخیم فلزی خودنمایی می کند. به نوشته های بنر دقیق می شوی: «جناب آقای دکتر ...... انتشار کتاب جناب عالی با عنوان......... توسط انتشارات لپ لمبرت در کشور آلمان را که نشان از لیاقت، درایت و همت والای شما دارد به جامعه علمی کشور و استان تبریک گفته و موفقیت روزافرون شما را از ایزد منان خواستاریم. گروهی از دانشجویان دانشگاه ........ واحد .........» و تو به عنوان یک شهروند عادی در شهری کوچک چه دانی که لپ لمبرت چیست همین قدر دانی که ناشری است در آلمان است. در عین حالی که در دل، نویسنده کتاب را تحسین می کنی با اندکی تردید به مساله نگاه می کنی که چگونه ممکن است در شهری کوچک کسی که رشته اش جغرافیای ...... است کتابی به زبان انگلیسی نوشته که توسط ناشری بین المللی آن هم در آلمان به چاپ رسیده است.

حالا دیگر لپ لمبرت به اسمی آشنا برای شمار زیادی از دانشگاهیان و جامعه آکادمیک ایران تبدیل شده است. شاید کمتر استاد و دانشجوی تحصیلات تکمیلی را می توان یافت که حداقل یک بار این اسم دهن پرکن به گوشش نخورده باشد یا ایمیلی درباره این ناشر دریافت نکرده باشد.

اما سوال اساسی این است: لپ لمبرت چیست؟ آیا ناشری معتبر و بین المللی است؟ کتاب های چاپ شده توسط این ناشر از چه نوع اعتباری برخوردارند؟ در این مختصر سعی خواهم کرد به این سوالات جواب دهم.

داستان خیلی ساده اتفاق می افتد: ایمیلی رسمی با لوگویی زیبا از یک انتشاراتی در آلمان بنام لمبرت یا به اختصار لپ (نشردانشگاهی لمبرت) دریافت می کنی که امضا دارد و به صندوق اصلی و نه صندوق اسپم شما رسیده است. نامه، شما را بنام و حتی با عنوان دکتر خطاب کرده است و در کمال ادب از شما درخواست می کند که آثار نوشتاری خود مخصوصا پایان نامه ات را که برایش خیلی زحمت کشیده ای و مانند بعضی دانشجویان از بیرون نخریده ای برای انتشار به شکل کتاب به آنها بسپارید.

تعجبتان وقتی بیشتر می شود که متوجه می شوی موضوع پایان نامه ات را هم در پیام آورده است. ایمیل را چندین بار می خوانی و فکر می کنی این جور ایمیل ها باید برای افراد انگشت شماری فرستاده شده باشد. هیچ چیز مشکوکی در پیام وجود ندارد. دست به کار می شوی و به عللی وطنی درباره آن با هیچ همکار و دوست و آشنایی صحبت نمی کنی، کمی هیجان زده هستی و به شرایط قرارداد هم که عبارت از تیک زدن فرمی است توجه چندانی نمی کنی. یک اکانت برای خودت در وب سایت آنها باز می کنی که بیشتر روند کار از طریق این اکانت صورت می گیرد. دستی بر پایان نامه ات می کشی و به فرمت خواسته شده برایشان ایمیل می کنی. همه چیز به خوبی پیش می رود. لذت می بری که کارها و مکاتبات خیلی روان پیش می رود. در دل اروپایی جماعت را تحسین می کنی که چقدر در کار خود جدی و منظم هستند.

در مرحله بعد ناشر از شما درخواست می کند که عکس و بیوگرافی مختصر خود را برای چاپ در پشت جلد آپلود کنی. با وسواس بهترین عکسی را که داری انتخاب می کنی. اندکی بعد، از شما برای طرح روی جلد کتابتان نظرخواهی می کنند و حتی مجموعه ای را معرفی می کنند تا از میان آنها با توجه به موضوع کتابت تصویری را انتخاب کنی. نه از شما درباره محتویات اثر سوال می کنند و نه خرده ای بر نگارش شما می گیرند. روزهای خوشی را سپری می کنی، اعتماد به نفست بالاتر رفته و احساس می کنی که واقعا داری زندگی می کنی. در عرض دو هفته کتاب آماده شده است. ظاهرا هیچ چیز مشکوک و غیرعادی وجود ندارد. نه یک ریال پرداخت می کنی و نه یک ریال به شما پرداخت می شود. نسخه دیجیتالی کتاب هم مجانی به دستت می رسد. تصویر شما در پشت جلد خودنمایی می کند. حسابی ذوق زده می شوی، روز بزرگی برای شماست. قرارداد می گوید از فروش هر جلد آن درصدی اندک هم در آینده به شما تعلق خواهد گرفت اما مهم نیست اثر شما بین المللی شده است و در سایت آمازون و سایت های دیگری برای فروش عرضه شده است. به همین سادگی!

اما برای داشتن نسخه کاغذی کتابت باید بهای کتاب را به حساب آنها واریز کنی یعنی کتاب خودت را از آنها بخری. البته جدیدا این طور شده و قبلا یک نسخه کاغذی رایگان برای هر مولف پست می کردند. زیاد دلخور نمی شوی با خود قیاساتی می کنی و مساله را برای خودت توجیه و به نوعی با آن کنار می آیی. با زحمت زیاد چند ده یورو به حساب آنها واریز می کنی و نسخه کاغذی کتاب را برایت پست می کنند. کتاب را به همکارانت نشان می دهی و حتی برایش امتیازات اداری هم می گیری. اثر را در رزومه خود اضافه می کنی و اینجا و آنجا با افتخار درباره چاپ کتابت در آلمان و فروش آن در وب سایت های معتبر دنیا صحبت می کنی

وب سایت دانشگاهی که در آن کار می کنی خبر آن را درج می کند..... اما خوشحالی شما دیری نمی پاید، به مرور که اطلاعاتی درباره این انتشاراتی کسب می کنی و وقتی می بینی هر کسی از راه می رسد حداقل یک کتاب در انتشارات لمبرت منتشر کرده و حتی کسانی را می یابی که تا ۲۰ کتاب با این ناشر به چاپ سپرده اند این احساس به شما دست می دهد که ناشی گری کرده و غیرحرفه ای جلو رفته ای. حس می کنی در معامله ای مهم مغبون شده ای و اثرت را ارزان فروخته ای و با دست خودت بی ارزشش کرده ای.

هفته پیش دانشجوی من با اظهار خوشحالی و با این حس که برای کشورش خدمتی انجام داده است نسخه دیجیتالی هشتمین کتابش را که با این انتشاراتی منتشر کرده بود برایم ایمیل کرد. قبل از اینکه محتویات کتاب را نگاه کنم روی جلد کتاب در عنوان سه غلط املایی آشکار که به صورت بلد تایپ شده بود یافتم که بد جوری تو ذوق می زد. یعنی حتی عنوان به آن درشتی را هم پروف نکرده بودند! پشت جلد هم عکس نویسنده همراه با بیوگرافی به چشم می خورد. محتویات داخل کتاب پر از غلط های املایی و دستوری و بیشتر انگیسی از نوع ایرانی بود. با عقل جور در نمی آمد انتشاراتی آلمانی و کتاب های این چنینی. چطور چنین چیزی ممکن است؟ واقعا داستان چیه؟

درباره انتشارات آکادمیک یا نشر دانشگاهی لمبرت: این انتشاراتی که مقرش در شهر ساربروکن آلمان است و به دو زبان انگلیسی و روسی کتاب منتشر می کند خود قسمتی از غول انتشاراتی آلمان وی دی ام (ورلگ دکتر مولر) است. نشر دانشگاهی لمبرت یا به اختصار لپ که در ایران بیشتر به نام لپ لمبرت معروف شده است شرکتی قانونی و ثبت شده است که سیاست های خاص خودش را دارد و از نوع ناشرانی است که بر اساس «چاپ با درخواست مشتری» کار می کند، یعنی فقط فایل دیجیتالی کتاب در دسترس است. و با توجه به پیشرفت های عظیمی که در دسکتاپ پابلیشینگ بوجود آمده در صورت سفارش فوری یک نسخه کاغذی در می آورند و به مشتری می فرستند.

چیزی که در ابتدا برای دانشجو و استاد ایرانی غیر قابل تصور و تجسمش سخت است. در این شیوه تیراژ و شمارگان دیگر مفهوم خود را از دست داده است و این طور نیست که مثلا ۲۰۰۰ نسخه چاپ و در انبار ذخیره کرده باشند. این شیوه را می توان نوعی پیشرفت در صنعت چاپ تلقی کرد و آلمان که یکی از پیشرفته ترین کشورها در صنعت چاپ و نشر است دارای تعداد بیشتری از این نوع ناشران است. بنا بر ادعای مسئولان انتشارات لمبرت آنها پیش فرض را بر این می گذارند که اثری که دارد چاپ می شود از استاندارد بالایی برخوردار بوده و نیازی به بازبینی و ویرایش ندارد. همچنین در تبلیغاتشان تاکید می کنند که صاحب اثر می تواند کتابش را بدون هزینه و رایگان منتشر کند. به نظر می رسد با توجه به تصاحب کامل کپی رایت اثر توسط ناشر این ادعاها بیشتر روی اهداف اقتصادی و سودجویانه متمرکز است تا اعتماد به مؤلف به طوری که از این طریق سود کلانی را نصیب صاحبان انتشاراتی می کند.

با توجه به عدم آشنایی ما با قوانین و مقررات حاکم بر جامعه اروپا شاید اطلاق «انتشاراتی کلاهبردار» توسط بعضی سایت ها و بلاگ ها به این ناشر کار درستی نباشد. درباره انتشارات وی دی ام که آن هم بر اساس «پرینت به درخواست مشتری» کار می کند تنها به ذکر این نکته اکتفا می کنیم که این انتشاراتی به علت چاپ آثار کم ارزش و پایان نامه های ضعیف و متوسط معمولا مورد انتقاد کشور های اروپایی قرار می گیرد.

هنوز آمار دقیقی وجود ندارد که نشان دهد چه تعداد از جامعه دانشگاهی ایران آثار خود را با این ناشر به صورت کتاب درآورده اند و چند اثر چاپ شده با این ناشر وجود دارد. چیزی که هست این انتشاراتی شهرت خوبی در اروپا ندارد و آثار چاپ شده با این ناشر در اروپا ارزش اکادمیکی چندانی ندارد و به نوعی در محافل دانشگاهی در آن ور آب بدنام شده است. حتی در سال های اخیر در بعضی کشورهای اروپایی منتشر کردن اثری با این ناشر امتیازی منفی برای روزمه محسوب می شود. بعضی موسسات تحقیاتی هم هستند که کتاب های منتشر شده توسط این انتشاراتی را اصلا قبول ندارند. شاید به همین علت است که توجه انتشارات لپ به این ور آب جلب شده است. نگاهی به بخش کاتالوگ وب سایت شکیل آن نشان می دهد که تا زمان نگارش این مقاله ۹۷۳۰۰ عنوان کتاب با سبک و سیاقی یکسان (نصف سفید و نصف آبی تیره) ثبت کرده است.

تقریبا هر نوشته ای در حد و اندازه کمی یک کتاب را که به یکی از زبان های انگلیسی یا روسی نوشته شده باشد می توان با آن به چاپ سپرد. با این وجود هنوز در ایران با توجه به عدم آشنایی بیشتر مسئولان مربوطه با انواع ناشران مجازی برای صاحبان این نوع از کتاب ها امتیازات اداری در نظر گرفته می شود و حتی چاپ کتاب با این ناشر یا ناشرانی از این نوع برای فرد پرستیژ محسوب می شود که ممکن است در رزومه و مصاحبه اش هم به آن اشاره کند. حتی وب سایت های بعضی دانشگاه ها و خبرگزاری ها ناآگاهانه و بدون اینکه بدانند انتشار کتاب در لمبرت ارزش خبری ندارد خبر آن را درج می کنند.

با ذکر این نکته که عده ای معتقدند تبریز و دانشگاهها و موسسات این شهر بیشترین دریافت کننده ایمیل از انتشارات لمبرت بوده است که برای نگارنده عیان نشد که چرا تبریز بیشتر هدف این ناشر قرار گرفته است، به نمونه هایی از آن اشاره می شود.

۱- در معرفی یکی از اعضای شورای شهر تبریز در سال ۱۳۹۲ با افتخار از چاپ کتاب توسط این عضو در آلمان (لمبرت) تقدیر می شود و تاکید می شود که انتشارات لمبرت از ایشان خواسته که اگر باز هم کتابی در موضوع مورد نطر دارد ارائه کند تا در سطح بین المللی چاپ شود.

۲- انجمن معلمان زبان انگلیسی (آذرالتا) در قسمت اخبار خود خبر منتشر شدن کتاب های سه نفر از اعضای خود توسط انتشارات لمبرت را با آب و تاب درج کرده است.

۳- دانشگاه تبریز در چندین مورد خبر چاپ کتاب توسط دانشجویان و استادان این دانشگاه را در وب سایت خود درج کرده است.

۴- خبرگزاری ایسنا- استان آذربایجان شرقی در مورخه ۱۶/۳/۹۱ خبری (با کد ۵-۲۴۸۶-۹۱۳) را با این عنوان مخابره کرد: «انتشارات لمبرت آلمان پایان‌نامه دانشجوی مکانیزاسیون دانشگاه تبریز را به صورت کتاب منتشر کرد.»

نمی توان منکر شد که قشر دانشگاهی در ایران آگاهانه یا ناآگاهانه پایان نامه ها و آثاری درخور و ارزشمند را با این انتشاراتی منتشر کرده اند اما در یک نگاه می توان ادعا کرد که بیشتر آثار منتشر شده کم ارزش و از نظر نگارش و محتوا در سطح نازلی قرار دارند. گروهی از آنهایی که آثار خود را لمبرتی کرده اند دل خوشی از این انتشاراتی ندارند و اظهار پشیمانی می کنند و حتی عده ای فکر می کنند بهتر بود اثر خود را که دارای ارزش اکادمیکی بالایی است در فضای سایبری به صورت رایگان در دسترس عموم قرار می دادند تا اینکه با دست خود آن را بی ارزش کرده و حق چاپش هم را تمام و کمال به ناشر می دادند و سود مادیش را هم نصیب آنها می کردند.

البته واسطه های داخلی مخصوصا آنهایی که در کار فروش پایان نامه و مقاله هستند هم بیکار ننشسته و برای مکاتبات و ساختن کتاب به زبان انگلیسی برای مشتریان و متقاضیان لمبرتی پولی هم آنها از این بازار به جیب می زنند. در حالت خوشبینانه می توان گفت که شاید منتشر کردن اثری که امکان چاپ آن در داخل کشور وجود ندارد، هزینه اولیه می خواهد یا پایان نامه ای را در سطح بین المللی به صورت کتاب درآوردن بهتر از خاک خوردن آن در زیرزمین دانشگاه یا خانه باشد. همچنین برای آنهایی که تنها دنبال چاپ کتاب برای رزومه، ارتقا و یا افرایش حقوق و مزایا هستند و سازمان زیرمجموعه شان هم لمبرت را به عنوان یک ناشر معتبر به رسمیت می شناسد گزینه بدی نیست و شاید به نوعی حالتی دموکراتیک و بازی برد-برد است. هر چه باشد لمبرت از خلاء بوجود آمده در جامعه علمی ایران حداکتر استفاده را می کند و از طرفی عطش افراد را برای چاپ کتاب آن هم در سطح بین المللی فرو می نشاند همانطور که ظهور پردیس ها و دانشگاه های پولی تا حد زیادی خلاء عاطفی عنوان دکترا را پر می کند. اما آن چه مهم است این است که باید قواعد بازی را بلد باشی و حرفه ای عمل کنی.

کوتاه سخن اینکه اگر روزی ایمیلی از این ناشر دریافت کردید یا تصمیم گرفتید کتابی با این ناشر نشر دهید، حقایق زیر را درباره این ناشر مد نظر داشته باشید. به هر حال انتخاب با شماست.

۱- لمبرت از نوع ناشرانی است که بر اساس «پرینت با درخواست مشتری» کار می کند.
۲- آثار چاپ شده با این انتشاراتی ارزش آکادمیکی چندانی ندارد.
۳- هیچ نوع ویرایش، تصحیح، بازبینی توسط همکار یا داوری در کار نیست و هر چه می دهی همان بیرون می آید. حتی ممکن است چند صفحه سفید هم لای صفحات مونوگراف شما یافت شود.
۴- با چاپ کتاب با این ناشر کپی رایت و حقوق مادی کتابتان را تمام و کمال به ناشر می دهید و از نظر قانونی در هیج جا دیگر نمی توانید آن را بازنشر کنید. ظاهرا ۱۲ درصد از فروش هر کتاب به شما تعلق می گیرد اما باید این مبلغ به سقف معینی برسد تا بتوانید برداشت کنید در غیر این صورت فقط می توانید برای آن از خود کاتالوگ لپ کتاب سفارش دهید.
۵- اگر به امید منفعت مادی برای چاپ کتابتان هستید با این ناشر کار نکنید.
۶- اگر اثری آبکی و سفارشی دارید و دنبال ارتقا و امتیاز اداری هستی لمبرت گزینه خوبی است.
۷- برای اینکه بیشتر با روش و سیستم کار این انتشاراتی آشنا شوید پیشنهاد می کنم اثر کم اهمیتی را با این انتشاراتی چاپ کنید.
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ ۱۰:۰۹
 
۱۳۹۵/۰۸/۱۵ ۰۶:۲۴
 
۱۳۹۵/۰۶/۳۱ ۰۶:۰۰
 
۱۳۹۵/۰۶/۰۹ ۰۹:۵۴
 
۱۳۹۴/۰۹/۲۲ ۰۹:۰۴
 
۱۳۹۴/۰۹/۰۷ ۰۶:۴۶
 
۱۳۹۴/۰۶/۲۹ ۰۷:۵۸
 
۱۳۹۳/۱۱/۱۲ ۰۹:۵۰
 
۱۳۹۳/۰۸/۲۰ ۰۶:۴۶
 
۱۳۹۳/۰۷/۲۴ ۰۹:۵۱
 
 
کلمات کلیدی : علیرضا طالب زاده