نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 358669
۸ پرده از نخستين جلسه تحقيق پرونده قتل ستايش
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۴۰
متهم نوجوان، با اضطراب شديدي به چشمان هر كه ازكنارش عبور مي‌كرد خيره مي‌شد؛ مي‌ترسيد همه او را بشناسند و يادشان بيايد همان پسر ۱۷ ساله‌اي است كه ۲۲ فروردين امسال، ستايش، دختر شش ساله افغان را به خانه‌اش كشاند، مورد تعرض قرار داد، به قتل رساند و جسدش را با اسيد تخريب كرد. اين حدس او اشتباه نبود؛ جز سرباز زندان كه با دستبند، او را در اسارت خود گرفته بود، كارمندان دادگاه نيز هر از گاهي از اتاق‌شان بيرون مي‌آمدند و سركي به چشمان متهم مي‌كشيدند: «اين همان قاتل ستايش است، همان كه با اسيد...» و چهره‌شان در هم كشيده مي‌شد.

ترس از چهره متهم مي‌باريد. با دستبند به سرباز زندان چسبيده و به ديوار شعبه هفتم دادگاه كيفري استان تهران تكيه داده بود. ته‌ريش داشت و با لباس آبي كانون اصلاح و تربيت، بيش از همه متهمان در چشم مي‌زد. در دوقدمي او، پدر و مادر ستايش روي صندلي نشسته بودند. زن، چهره‌اش را پشت همسرش پنهان كرده بود. هر دوي‌شان در سكوت، انتظار شروع «نخستين جلسه تحقيق از متهم درباره جرم تعرض به ستايش» را مي‌كشيدند. آنها از مدت‌ها پيش، تصميم خود درباره پرونده را گرفته‌اند: «ما فقط قصاص مي‌خواهيم.»

لحظات براي متهم به كندي مي‌گذشت تا سرانجام، در شعبه هفتم دادگاه باز شد و سرباز زندان او را داخل برد. اولياي دم نيز پس از او پاي در محكمه گذاشتند؛ با اين همه، اين جلسه كه قرار بود تنها به جرم متهم درباره تعرض به ستايش تحقيق كند، به دليل عدم حضور وكيل او شروع نشده، پايان يافت و به هفته آينده موكول شد؛ متهم ۱۷ ساله هنگام خروج از دادگاه، مي‌ترسيد؛ فكر مي‌كرد همه او را مي‌شناسند.

۱۰:۲۰ : خودروي زندان، روبه‌روي دادگاه كيفري استان تهران توقف كرد. در آن متهم به قتل ستايش، با پيراهن آبي كانون اصلاح و تربيت و چهره‌اي پراضطراب و زرد، بين دو سرباز نشسته بود. او را از خودرو پياده كردند و با دستبند به سربازي جوان تحويل دادند. هر دو پله‌هاي دادگاه را به آرامي بالا آمدند و با گذشتن از راهروهاي پرپيچ و خم، به شعبه هفتم دادگاه رسيدند؛ متهم نگاهي به اطراف انداخت؛ از فاصله‌اي نزديك، زن و مردي آشنا ديد: پدر و مادر مقتول؛ ستايش قريشي.

۱۰:۲۵ : پدر و مادر ستايش (مقتول) در سكوت، روي صندلي‌هاي نزديك شعبه هفتم دادگاه نشسته بودند. زن، چادر به سر داشت، قامتش را پشت همسرش پنهان كرده و هر از گاهي به متهم نگاه مي‌كرد. شوهرش (پدر ستايش) با لحني آرام و لبخندي تلخ، به سوالات تعدادي از خبرنگاران پاسخ مي‌داد؛ همه حرفش اين بود: «قصاص مي‌خواهيم».

۱۰:۲۰ تا ۱۱:۳۰: متهم، دقايقي طولاني، با دستبند به سرباز زندان چسبيده بود و با چشمان گرد، به هر كه از كنارش عبور مي‌كرد، با ترس خيره مي‌شد. بيشتر وزنش را روي يك پا انداخته و كج ايستاده بود. افراد زيادي از كنارش عبور مي‌كردند اما آنها كه او را مي‌شناختند، بيشتر كارمندان دادگاه، لحظه‌اي به عقب برمي‌گشتند و ياد جرم او مي‌افتادند: «تعرض، قتل و سوزاندن جسد ستايش؛ دختر شش ساله افغان».

۱۱:۳۰ :در شعبه هفتم دادگاه كيفري باز شد و مردي جوان، رو به سرباز زندان گفت: «ببرش داخل». از دور چهره قاضي خازني، رييس شعبه كه پشت ميز نشسته و قامت خود را صاف مي‌كرد در چشم مي‌زد؛ او و همكارانش قرار بود در جلسه تحقيق غيرعلني، به جرم «تعرض متهم به ستايش» بپردازند. سرباز زندان، متهم را داخل برد اما ثانيه‌اي بعد بيرون آمد تا دستبند او را باز كند. كليد، دست سرباز ديگري بود كه درست، در يك قدمي پدر و مادر ستايش ايستاده بود. متهم را كنار آنها بردند؛ پاي قاتل با پاي پدر مقتول، يك وجب فاصله گرفت؛ پدر، پايش را جمع كرد. ثانيه‌اي بعد، كليد در قفل دستبند چرخيد و متهم به شعبه هفتم برده شد.

۱۱:۳۳: نورالله عزيزمحمدي، وكيل متهم، به سرعت از شعبه دهم بيرون آمد و خود را به جلسه رساند. لحظاتي پس از او پدر و مادر ستايش همراه عموي مقتول، وارد جلسه شدند اما به ثانيه نكشيد كه عموي مقتول از در شعبه بيرون آمد؛ دادگاه تنها متهم، اولياي دم و وكلاي آنها را مي‌پذيرفت.

۱۱:۴۵: اولياي دم از شعبه بيرون آمدند؛ يك اتفاق، جلسه را شروع نشده، به پايان رسانده بود. پدر ستايش گفت: «قاضي از من و همسرم خواست درخواست‌مان را بگوييم كه ما هم گفتيم شكايت داريم و قصاص مي‌خواهيم. متهم اما گفت چون وكيلم نيست، حرف نمي‌زنم.»

۱۱:۵۰: سرباز زندان، متهم را از شعبه بيرون آورد، هر دو نگاهي به اطراف انداختند و به سرعت، پيچ و خم راهرو‌ها و پله‌هاي دادگاه را طي كردند و بيرون رفتند؛ فرمانده منتظرشان بود. از دور دو خبرنگار از متهم عكس گرفتند؛ طوري كه چهره‌اش در لنز دوربين نيفتاد. لحظاتي بعد، او را بردند و سوار خودرو كردند؛ هنوز مي‌ترسيد، مردي كه متهم را در كنار ماموران ديده بود از خبرنگاران پرسيد: «او كيست؟».

۱۱:۵۴: وكيل اولياي دم، بيرون از دادگاه، درباره جلسه ديروز گفت: «در اين قبيل پرونده‌ها، وجود وكيل متهم الزامي است اما امروز (ديروز) به دليل عدم حضور وكيل در جلسه، متهم گفت حرفي نمي‌زند كه به اين ترتيب، رييس دادگاه نيز جلسه تحقيق درباره جرم تعرض به ستايش را به هفته آينده موكول كرد.»
 
کلمات کلیدی : ستایش افغانستانی ، ستایش، ورامین
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۱۳ ۱۰:۰۱:۱۸
اینجا متهم بدلیل نداشتن وکیل حرف نزد و دادگاه تعطیل شد

ایا بچه های قزوینی هم که شلاق خوردن وکیل داشتند و حق تقاضای تجدید نظر به انها داده شد؟؟؟؟ (3737610) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.