توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 92644
خاطراتی از شهید علی محمدی در دانشگاه
تاریخ انتشار : جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۱۶
شهيد علي‌محمدي از گوشه تخته شروع به نوشتن مي‌كرد. مي‌نوشت و توضيح مي‌داد و جلو مي‌رفت. گرم درس گفتن مي‌شد تا اينكه چندبار نزديك بود از روي سكوي تخته سقوط آزاد كند! هر وقت اين اتفاق مي‌افتاد مي‌خنديد و مي‌گفت "اين كلاس دام آموزشي داره. "

به گزارش فارس، با فرارسيدن اولين سالگرد شهادت مسعود علي‌محمدي استاد برجسته فيزيك دانشگاه تهران جمعي از اساتيد و دانشجويان دانشكده فيزيك دانشگاه تهران به بيان خاطراتي از شهيد علي‌محمدي پرداخته‌اند كه در ذيل اين خاطرات را مرور مي‌كنيم:

* اولويت اصلي كار استاد علي‌محمدي كلاس درس بود

روزي با دكتر علي‌محمدي در اتاق كارش مشغول بحث كاري بوديم كه ناگهان تلفن همراهش زنگ زد. پس از صحبتش با تلفن كمي ناراحت بود. پرسيدم چه شده؟ با ناراحتي از اين شاكي بود كه تقاضايي از او شده كه در يكي از جلسات دانشگاه كه مهم است شركت كند، اما وقت نداشت چون در همان ساعت كلاس داشت و مي‌گفت كه اولويت اصلي كار او كلاس درس است و نبايد وقت دانشجويان را هدر داد. هر چند جلسه نيز براي امور دانشگاهي بود و به نظرش مهم، اما كلاس را به همه چيز ترجيح مي‌داد.(خاطره‌اي از حميدرضا مشفق رئيس دانشكده فيزيك دانشگاه تهران)


* ذوق‌زدگي دانشجويان نسبت به ارائه درس "كوانتوم " توسط شهيد علي‌محمدي

سال اول دانشگاه بودم و زمزمه‌هايي راجع به وجود درسي به اسم "كوانتوم " را شنيده بودم. با توجه به تصوري كه از اين درس داشتم و جذابيت و در عين حال سخت بودنش با خودم مي‌گفتم كاش استادي كه قراره اين درس رو باهاش بگذرونم از اساتيد برجسته دانشكده باشه. گذشت تا ترم 4، همه منتظر بوديم تا درس‌هاي ترم بعد و اساتيد مربوطه اعلام بشن. قبل از اعلام رسمي يكي از بچه‌ها رفته بود پيش استاد و فهميده بود كه دكتر علي‌محمدي قراره ترم بعد "كوانتوم " رو ارائه كنه. خبر پخش شد و ما هم با ذوق‌زدگي خاصي اين موضوع رو به همديگه مي‌گفتيم. يادش به خير، نذرهايي سر همين موضوع به ظاهر ساده كرده بوديم، غافل از اينكه ترم 6 مي‌رسه و كلاس كوانتومي كه دكتر نيمه‌تمام گذاشت و رفت...


* ترم هفت بوديم و با شهيد علي‌محمدي درس آماري داشتيم. گذشته از خاطراتي كه در سر كلاس همه از دكتر به ياد دارند، مي‌خواهم يك خاطره از امتحان پايان ترم درس آماري تعريف كنم: دكتر فصل آمار كوانتومي را درس داده بود و من سر كلاس نبودم. براي امتحان پايان ترم كه داشتم مسائل را حل مي‌كردم به يك مسئله جالب برخوردم و چون سركلاس نبودم نتوانستم منظور سئوال را بفهمم. پيش دكتر رفتم و به او سئوال را نشان دادم و بعد گفت الان وقت ندارم فردا بيا. فردا كه رفتم ديدم گفت ديگه فرجه حل سئوال تمام شده و من سئوال حل نمي‌كنم و من هم با خودم گفتم حتما اين سئوال را نمي‌دهد، بنابراين بي‌خيال حل آن سئوال شدم چون سرمان هم براي كنكور شلوغ بود، درحالي كه به نظرم سئوال خوبي آمده بود!

خلاصه فرداي آن روز كه سرجلسه امتحان نشسته بودم ديدم آخرين سئوال امتحان همان سئوال بود و دكتر سرجلسه به من نگاه كرد و خنديد! من هم نگاه كردم و توي دلم خنديدم و نهايتا هم 18 شدم به خاطر همان سئوال. خدا بيامرزد دكتر رو. مرد فعال و با اراده و پشت‌كاري بود كه البته ويژگي‌هاي اخلاقي خاص خودش را داشت و روي هم رفته مرد بزرگي بود كه از دستش داديم و من هميشه در كارهاي علمي او را به عنوان يكي از الگوهاي ايراني خود قرار داده‌ام و خيلي وقت‌ها يادش مي‌كنم. اميدوارم راهش همچنان ادامه يابد.(خاطره از دانشجو علي معتضدي)


* حساسيت استاد نسبت به دانشجويانش برايم فراموش نشدني است

سال88 با شهيد عليمحمدي درس مكانيك كوانتومي داشتيم. دكتر دانشجويان ورودي 86 دانشكده را از همان ترم 1و2 كه با ايشان درس فيزيك پايه 1و2 داشتيم مي‌شناخت. يكي از دوستانم كه جزو دانشجويان برتر ورودي از نظر معدل بود، به طور منظم در كلاس‌ها حضور پيدا نمي‌كرد تا اينكه يك روز دكتر مرا در صحن دانشكده ديد و از من در مورد او و دليل غيبت‌هايش سئوال كرد و گفت به او بگويم حتما در اسرع وقت پيش دكتر برود چون غيبت‌هايش زياد شده و بايد درس را حذف كند. من كه مي‌دانستم حذف اين درس به معناي پنج ساله شدن اوست از دكتر خواستم اين بار را اجازه دهد تا او از اين به بعد سركلاس‌ها حاضر شود. دكتر هم گفت حالا بگو حتما پيش من بيايد تا ببينيم چه مي‌شود. پس از آنكه به وي پيام دكتر را رساندم، پيش دكتر رفته بود و به او قول داده بود به طور منظم در كلاس‌ها شركت كند و دكتر هم پذيرفته بود. حساسيت استاد نسبت به دانشجويانش برايم فراموش نشدني است.(خاطره از علي‌اكبر چاهه)


* استاد علي‌محمدي معتقد بود دانشجويان بايد با حضور در كشور ايران را بسازند

سه‌شنبه بود دقيقا يه هفته قبل از شهادت استاد، چند تا از بچه‌ها رو ديدم كه همگي داشتن به يك سمت لابي نگاه مي‌كردن و براي من جالب شد كه برم پيش بچه‌ها و بپرسم كه به چي نگاه مي‌كنن. به دكتر و دوتا از بچه‌هاي خفن(از لحاظ درسي!) دانشكده كه الان رفتن آمريكا نگاه مي‌كردن! از دور فقط اختلاف قدشون بود كه برامون جالب بود ولي واسمون جالب‌تر اين بود كه بفهميم دارن در مورد چي صحبت مي‌كنن.
بحث سر خارج رفتن بود يكي از بچه‌ها از دكتر پرسيد استاد چرا خارج نرفتين، اون يكي مي‌گفت چرا شما تمايل نداريد كه به بچه ها recommendation بديد، خب چه اشكالي داره كه بچه‌ها برن خارج، وقتي مي‌تونن اونجا موفق‌تر باشن و خيلي از اين حرفاي ديگه.

استاد مثل هميشه بعد از تموم شدن حرفا بهش يه لبخند خيلي معنادار زد. انگار يه عالمه حرف داشت براي گفتن ولي ترجيح داد حرفي نزنه انگار كه مي‌دونست مخاطبانش تصميمشون رو گرفتن، شايد هم فكر مي‌كرد! ولي چيزي كه من هميشه به عنوان شاگرد استاد بهش ايمان دارم اينه كه با همه مشكلاتي كه همه مي‌دونيم در كشورمون وجود داره شهيد علي‌محمدي اعتقاد داشت كه بايد در كشور موند و سخت تلاش كرد و ايران آباد ساخت.


* لفظ هميشگي دكتر: "اين كلاس دام آموزشي داره "!

راستش لحظه لحظه كلاس‌هاي دكتر نه تنها براي من بلكه مطمئنم براي تمامي دانشجويان خاطره‌اي ماندگار است. مهرماه بود، بچه‌ها همگي ته دلشون خيلي خوشحال بودند كه قراره درس كوانتوم 1و2 رو با دكتر بگذرونند. غالبا هر وقت دكتر سركلاسهاش حاضر مي‌شد، بچه‌هاي دانشكده خودمون كه حاضر مي‌شدن هيچ، گاه بيگاه مهمان‌هاي خارج از دانشكده‌هاي ديگه هم كه آوازه استاد را شنيده بودند مي‌آمدند.
خلاصه كلاسمون خيلي شلوغ بود. بين صندلي‌هاي كلاس تا ته كلاس صندلي تك نفره آهني خيلي داغون هم چيده مي‌شد. دكتر مثل هميشه كلاسور زرد رنگش را در مي‌آورد و درس هر جلسه را جدا مي‌كرد و پاي تخته مي‌رفت. گاهي از گوشه تخته شروع به نوشتن مي‌كرد. مي‌نوشت و توضيح مي‌داد و جلو مي‌رفت. گرم درس گفتن مي‌شد تا اينكه چندبار نزديك بود از روي سكوي تخته سقوط آزاد كند! هر وقت اين اتفاق مي‌افتاد دكتر مي‌خنديد و مي‌گفت " اين كلاس دام آموزشي داره! آدم گرم درس دادن مي‌شه، تختش 50 متر از سكوش جلوتره وقتي كه داري مي‌نويسي يه دفعه زير پات خالي ميشه ".

به گزارش فارس، خاطرات اساتيد و دانشجويان دانشكده فيزيك دانشگاه تهران از استاد شهيد عليمحمدي در سايت بسيج دانشجويي دانشگاه تهران و علوم‌پزشكي تهران نيز انتشار يافته است.
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.