توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 472229
راهنمای کتاب/ «آشویتس خصوصی من»؛ حسن همایون؛ چشمه
خرده‏ روایت‏‌هایی از زنانِ سوگوار و بی‏‌چهره
لیلا صمدی؛ 9 خردادماه 1396
تاریخ انتشار : سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۸
«آشویتس خصوصی من»
نویسنده: حسن همایون
ناشر: چشمه، چاپ اول 1395
175صفحه، 14000 تومان
 

شما می‌توانید کتاب «آشویتس خصوصی من» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

******


نامِ «آشویتس خصوصی من» ما را به مغاکی می‌‏برد و در حفره‏‌های عمیق و تاریک رنج و تنهایی رها می‏‌کند. به طرح ناتمامِ درختِ کشیده بر دیوار سلول خیره می‏‌شویم. در انفرادی غلت می‏‌زنیم مدام. مدام از دنده‌‏ای به دنده‏‌ی دیگر می‏‌چرخیم. کابوس می‏‌بینیم. سر برمی‌‏داریم. از پشت پنجره‌‏ی سلول ردِ نور را دنبال می‏‌کنیم. به نرمیِ ادا شدن جمله‏‏‌ی «دوستت دارم» از دریچه‏‌ی سلول بیرون می‌‏آییم. خیال‌‏پردازی می‏‌کنیم. روبه‏‌رو، ردیف کاج‏‌ها و سایه‏‌ی سپیدارهاست. این طرف خاطره‌‏‏ی دورِ مردان بی‏‌شماری که نیمه‌‏شب زخم خوردند. تصویر می‌‏لرزد. اشک در چشم‏هایمان موج می‏‌ز‌ند. همه‏‌چیز ماتِ مات می‏‌شود...

شاعر کتاب را با تقدیم‌‏نامه‏‌ای مفصّل‏ شروع کرده: «با احترام و فروتنی، به فروغ فرخ‏زاد، خلاق‏ترین، مهم‏ترین و جسورترین شاعر مدرن ایرانی؛ به گل‏‌بهار، مادرم، که علاوه بر هستی من، تخیلم هم از او مایه می‏‌گیرد؛ به زن‏‌های سرزمینم، که شایستگی‏‌های بی‌‏حد‏و‏حصر دارند؛ آشویتس خصوصی من پیش‏کش می‏‌شود به خاطره‏‌ی الف. عین. به احترام مهر و زخم‏‌های عمیقی که بر جان من گذاشت و رفت...»

از این تقدیم‏‌نامه آشکارا پیداست که زن‏ها بیشترین تأثیرها را روی شاعر گذاشته‏‌اند و شعرها از زنان جان‏مایه گرفته‌‏اند. زن‏ها همه‌‏جا حضور دارند: در قطار، در بازار ماهی‌‏فروش‌‏ها، پشت پنجره، در خواب‏‌های مرد، زیر باران ریزِ بعدازظهرِ پاییز، میان انبوه جنازه‏‌ها. حتی «بر پلاک گردن اسیر، تصویرِ چهره‏‌ی محو زنی پیدا»ست. همه‏جا نشانی از زن‏ها هست؛ زن‏هایی سوگوار و بی‏چهره، زنی با موهای فِر و چشم‏های مغولی، با پلک‏‌هایی نیمه‌‏باز، با بلوزی خاکستری، با دامن کوتاه، و با چکمه‏‌های ورنی.

حتی وقتی که با اشاره و نام ذکری از زن‏ها نمی‌‏شود نیز حضور آنها در لابه‏‌لای سطور عاشقانه‏‌ی اندوه‏‌بارِ پر از وهم و خیال حتمی است: در سنگر، در آپارتمان، روی خاکریز، در کوهپایه‌‏های دیلمان و جنگل‌‏های سیاهکل، در «واگنِ اُون‏لی فور ویمنی»، در ابوغریب و گوانتانامو و اوین، و در سلول انفرادی حتی.

«زن» یکی از ابژ‏ه‌های اصلی خرده‏‌روایت‏‌های این مجموعه‏ است و نه‌‏تنها در فصل «عاشقانه‏‌هایی ناتمام برای آنا»، بلکه در فصل‏‌های دیگر کتاب هم حضوری قاطع دارد. بازتاب رنج‏‌های زیست زنانه را می‏توان به‌‏وضوح در زندگی بسیاری از آدم‌‏ها ـ و در اینجا شاعرِ «آشویتس خصوصی من» دید.

حضور زن‏‌ها و دامنه‏‌ی تأثیرگذاری‏شان تمام نمی‌‏شود. تکثیر شده‌‏اند و در چهره‏‌های ناشناخته و محو، با نام‏های گوناگون، تمامیِ جهان شعر همایون را اختیار کرده‏‌اند. در شعر «مدام در انفرادی...» می‏‌گوید: «دوستت دارم یعنی نام‏‌هایت را هجی کن/یکی‏‌یکی حروف را بر دهانم بگذار/مانند تمشک‏‌های سرخ و نرم/تا صدات بزنم شیرین/صدات بزنم لـیلا، صدات بزنم/سارا صدات بزنم، صدات بزنم، صدات بزنم ندا/صدات بزنم تهمینه، صدات بزنم آنا... آنا/صدات بزنم به نام تمام زنان سرزمینم...».

هر شعر روایتی است ناب از تصویری عاشقانه‏ یا شرحی است از رنج‌‏ها و به خون نشستن‏‌ها و از دست دادن‏‌ها و خلسه‏‌های میان بی‏خوابیِ عمیق و بیداری. روایت‌‏ها در فضایی پر‏‏ وهم، تاریک و روشن، میان کابوس و رؤیا، و واقعیت و خیال می‌‏گذرند. خاطره عنصر اصلی در روایت‏‌های شاعرانه‏‌ی این مجموعه است. شعرهای این کتاب اما حدیث نفس‏‌هایی شخصی نیستند که یک جا شروع شوند و یک‏ جا تمام شوند. ادامه می‏‌یابند، از بُعدی به بُعد دیگر می‌‏روند و از جایی و وقتی به مکانی و زمانی دیگر محول می‏‌شوند. شاعر در شروعِ «خاطرات انهدام» حجم عظیمی از اندوه و ویرانی را بر خاطر خواننده آوار می‏‌کند: «از کلاهی در دست/از یونیفرمی بلند بر تن/از بی‌‏شمار مدال‏های افتخار و شجاعت/از پوکه‏‌های فشنگ و قمقمه‏‌های خالی/از بی‌‏شمار سربازان فرمان‏بر/فقط چهره‏‌ی محو زنی میان انبوه جنازه‌‏ها مانده بود/با لب‏‌هایی برآماسیده». این «چهره‏‌ی محوِ» زن مدام در شعرها تکرار می‌‏شود و هر بار به گونه‌‏ای رخ می‌‏نماید. ‏

شعرها در سه فصل جدا شده‌‏اند: «شکنجه‏ شده‌‏ها»، «عاشقانه‏‌هایی ناتمام برای آنا» و «خرده‌‏روایت‏‌هایی از هراس و انزوا». این تقسیم‌‏بندی اما فصل‌‏بندی دقیقی برای جدا کردن شعرهای اجتماعی و عاشقانه‌‏ی این مجموعه نیست. درونمایه و تم اشعار به‌‏تناوب در همه‏‌ی آنها تکرار می‌‏شود و محدود به فصل‏‌بندی نیست.

زن، تنهایی، اندوه، عمیق، تاریکی، خون و خاطره از جمله واژه‌‏هایی هستند که بسامد بالایی در اشعار این مجموعه دارند. زنِ غمگینِ این شعرها تنها و ترس‌‏خورده میان سطور راه می‌‏رود و شاعر پر از امیدواری برای اوست: «کاش زن این‌همه تنها نبود/لب‏‌هایش را از هراس نمی‏‌گزید/حرف‌‏هایش را ناتمام رها نمی‏‌کرد.../تنهایی زن در پاییز دیوانه‏کننده است/حتی اگر تنش را در شادیِ فیروزه‏ای‏رنگ پوشانده باشد».

حسن همایون در مورد اینکه چرا شعرهای این مجموعه تا این حد زنانه‏اند، می‏گوید: «منِ شاعر نمی‌‏خواهم و نمی‌‏توانم به اندوه زن‌های پیرامونم بی‌‏اعتنا باشم. علاوه بر اینها، در شعر مدرن فارسی، متأثر از سنت جمال‏‌شناسی کلاسیک فارسی، شاعران مدرن از نیما یوشیج تا احمد شاملو و دیگران وقتی هم به زن پرداخته‏‌اند او را فقط به «ابژ‏ه‏ای» برای ستایش فرو‏کاسته‌‏اند و کمتر به رنج و اندوه او پرداخته‌‏اند. گویی در آثار‏شان زن را به مثابه‏‌ی گلدانی لب پنجره می‌‏‏دیده‌اند و فقط زیبایی‏ زنانه‏‌اش را تقدیس و ستایش می‏کرده‏‌اند. بر این اساس، من سعی کرده‏‌ام از به دست دادن روایت‏‌های ضد زن در شعر‏هایم پرهیز کنم.»

از سوی دیگر «آشویتس خصوصی من» تلاشی است برای گره زدن مسائل شخصی به موضوعات عمومی. همایون «در شعر «سلول انفرادی خاورمیانه» برای روزنامه‏‌نگاران محبوس در خاورمیانه می‏‌نویسد: «آن مرد/روزنامه‏‌نویسی بود/با ستونی پانصدکلمه‏‌ای برای هر روز/ حالا سال‌‏هاست در زندان/با خروارها جدول حل‌‏نشده‏‌ی کلماتِ متقاطع/با مُشت‌‏مُشت قرص‏‌های آرام‏بخش/با ساعت‌‏ها قدم زدن در اتاقی دو در دو/با از بَر کردن دیوار‌ نویسی‏‌های سلول».

او درباره‌‏ی اینکه چرا به انتخاب عنوان تلخِ «آشویتس خصوصی من» رسیده است، می‏‌گوید: «آدورنو معتقد است که پس از آشویتس شعر گفتن بربریت و توحش است. این گفته ناظر بر آن است که آشویتس دیگر نباید تکرار شود. اما نه‌‏تنها آدورنو بلکه عموم متفکران و روشنفکران قرن بیستم که انتظار داشتند آشویتس دیگر تکرار نشود در اشتباهی بزرگ بودند. آشویتس در روزگار جنگ دوم جهانی تمام نشد، بلکه پس از آن، در روزگار جنگ سرد و جهانِ درگیرِ دعوا بر سر غنائم جنگ و رقابت بر سر شکل دادن خاورمیانه‏‌ی جدید و سهم‌‏خواهی از این خطه‌‏ی خون‏‌خیز و دین‏‌خیز جهان، هر بار به نحوی باز‏تولید شد. این توحش و گسست در مدنیت با فاجعه‏‌ی غم‏‌انگیز سوریه عملاً به اوج رسیده است. کتاب "آشویتس خصوصی من" ناظر بر این فجایع بی‏‌پایان است، بدون اینکه بخواهد از سوریه و دمشق و حلب و بغداد و کابل و بیروت و بیت‌‏المقدس و تهران و آنکارا و... نام ببرد.»

از همایون پیش از این مجموعه‏ شعر «برف تا کمر در تاریکی نشسته» به همت انتشارات مروارید منتشر شده است.
 
 
کلمات کلیدی : نشر چشمه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
خرده‏ روایت‏‌هایی از زنانِ سوگوار و بی‏‌چهره