هفته گذشته همراه با کاروان مدیران رسانه ای در سفر به اهواز، فرصتی فراهم شد تا از نزدیک با معضل ریزگردها در خوزستان آشنا شویم. با امام جمعه محترم اهواز و معاون استاندار و شهردار شهر و جمعی از فعالان محیط زیست استان دیدار داشتیم و در حاشیه بازدید مختصری از شهر و گپ و گفتی کوتاه با مردم، جمعبندی اجمالی از معضل کهنه شده ریزگردها داشتیم که به نظر می رسد حل وفصل آن، زنجیره ای از مشکلات را مرتفع می سازد.
مجموعه دریافت های تحلیلی از مدیریت ریزگردها در 4 سرفصل قابل ارائه است؛
یکم. حقیقت ماجرا
اولین و اساسی ترین مساله، حقیقت زیست محیطی ریزگردها است. مساله این است که بر خلاف تصور رایج، عمده حجم ریزگردها در استان خوزستان منشا داخلی دارد تا خارجی. این که ترکیب سهم به چه نحوی است، کارشناسی بیشتری می طلبد اما اجمالا بی اعتنایی به منشا داخلی ریزگردها از جمله نکاتی است که به اتفاق مورد انتقاد مردم و کارشناسان بود. همین کتمان حقیقت منجر به ارائه آدرس غلط مسئولین فرا محلی از منشا ریزگردها و در نهایت دلخوری مردم شده است.
دوم. مدیریت بحران
مساله دومی که در نتیجه دیدار با برخی مسئولین و گفت وگو ها روشن شد، ضعف نهادی مدیریت بحران است. متاسفانه هیچ یک از مسئولین شهری، مسئولیت مدیریت این معضل را برعهده ندارند و مشخصا هیچ مسوولی حاضر نبود مسئولیت کل ماجرا را بپذیرد و البته این ضعف مدیریتی بیش از هرچیز معطوف به اشکالات قانونی و نهادی در این میان بود. به عنوان مثال نوع تعارض برنامه ریزی بین نهادهای ملی با نهادهای استانی، باعث بخشی از بهم ریختگی مدیریتی شده است. شهرداری معتقد بود وظایف خودش را در مساله ریزگردها انجام داده است و کارهای باقی مانده ضعف دیگر نهادهاست و بالعکس.
خلاصه اینکه مهمترین ضعف در این حوزه عدم یک مدیریت واحد و کارامد با تصمیم گیری منسجم و استانی و دارای اختیارات کافی است که همین سبب می شود افزایش بودجه بتنهایی نتواند مشکل مردم را حل و فصل کند.
سوم. تصمیمات رانتی
یکی از مهمترین نتایج این سفر، مشاهده محسوس سیاست هایی است که متاسفانه در بهترین گمانه زنی، ناشی از چانه زنی های قومی و بخشی است. بسیاری از تصمیمات در بهم زدن های طبیعت خوزستان طی سالهای گذشته، آسیب های جبران ناپذیری داشته که گریبان مردم و مسئولین شهر را گرفته است. تصمیماتی شبیه سدسازی های بی رویه و غیرکارشناسی و بدون توجه به ملاحظات و پیوست های بومی و منطقه ای باعث شده است تخریب های پی در پی در طبیعت ایجاد شود که کمترین اش گرد و غبار شهر و قطعی برق و آب است. هنوز برآورد دقیقی از ضرر و زیان های اجتماعی و اقتصادی ریزگردها و از همه مهمتر اثرش بر سلامت مردم وجود ندارد؛ لذا تعلل در اصلاح برخی تصمیمات غلط گذشته، می تواند مشکلات موجود را استمرار و فزونی بخشد.
علت این تصمیمات غلط نیز در دو سر فصل قابل جمع بندی است.
یکم. برخی تصمیمات بخشی و بدون پیوست های کارشناسی است که اغلب نیز ناشی از چانه زنی های سیاسی و قومی اتخاذ شده است.
دوم برخی تعارض های تصمیم گیری و مدیریتی بین نهادهای ملی مثل شرکت نفت با برنامه ریزی و مدیریت محلی است.
چهارم. بی اعتمادی مردم
یکی از عناصر موثر بر مدیریت بحران، القای این واقعیت در جامعه است که مسئولین در پی تلاش و اصلاح وضعیت و بهبود شرایط هستند.
کتمان حقیقت و ارجاع آن به خارج از مرزها، همراه با حواله مشکلات به گذشته و دولت های سابق نوعی بی اعتمادی به مسوولین را فراهم کرده است که اجازه نمی دهد حتا تلاش های مشفقانه هم دیده شود.
از سویی دیگر برخی کم توجهی ها به ساماندهی مشکلات شهری باعث شده است سرمایه اعتمادی مردم شکست شود. گشت و گذار ساده ای در شهر اهواز نشان می دهد که مسئولین شهری به هر دلیل، همت لازم را برای نگهداری و مدیریت شهری در اندازه یک مرکز استان نداشتند. از وضعیت فاضلاب شهری گرفته تا آلوده شدن آب کارون با پساب ها و پسماندهای بهداشتی و کمبود فضای سبز و کسری در حمل و نقل عمومی و غیره که همه و همه نشان دهنده نوعی کم اعتنایی به مدیریت کارآمد شهری است.
مجموعه عوامل این تلقی را بین مردم ایجاد کرده است که مسئولین شهری و استانی دست روی دست گذاشتند و هیچ اقدام موثری برای رفع مشکلات انجام نمی دهند؛ چه بسا این تلقی عمومی از خود ریزگردها پرهزینه تر است.
خلاصه آنچه این روزها شاهدیم بیش از آنکه مشکل فرامرزی و کمبود بودجه و اشکال دولت های سابق باشد، ضعف های مدیریتی و اشکالات در تصمیم گیری ها است.
در نهایت اینکه آنچه امروز در خوزستان می گذرد، از هیچ منظری متناسب با حرمت این مردم و حریم تاریخی این استان نیست.