نظر منتشر شده
۲۸
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 83805
خود زنی میکنیم، چرا؟
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۵۷
خود زنی میکنیم! چرا؟! دارم بر می گردم از دانشگاه، هوا حسابی بارانی است از دیشب هم باران می آمد. گوشه و کنار خیابان و پیاده رو آب جمع شده. می شنوم از دوستم که او هم دانشجوست :- بیا ! بلد نیستن یه خیابون بسازن ! هر طرف رو نگاه می کنی آب جمع شده، مگر چقدر سخته ی خیابون ساختن با اصول مهندسی ؟! نگا کن شلوارمون گل خالی شد !از دوستم خداحافظی می کنم و سوار تاکسی می شوم به سمت ایستگاه مترو، ترافیک است مثل اکثر روز های بارانی. تاکسی پشت یکی از ماشین های مدل بالا می ایستد، اگر اشتباه نکنم آزرا است از محصولات شرکت هیوندای کره، من روی صندلی جلو نشستم و کسی را که دارد صحبت می کند را کامل نمی بینم.

 

صحبت ها تقریبا از جنس حرف های همیشگی داخل تاکسی است. این بار با موضوع صنعت خودرو در ایران و مقایسه ی آن با وضعیت جهانی ! این موضوع باعث می شود که من با دقت بیشتری گوش کنم، بر خلاف همیشه.- نگاه کن ببین کره کجاست، ما کجاییم ؟ ایران و کره همزمان وارد صنعت خودرو سازی شدن. الان هیوندای کره، سوناتا و آزرا می سازه و ایران خودروی ما چراغ عقب پژو رو عوض می کنه و به اسم مدل جدید به مردم قالب می کنه ! خودروی ملی ساختند که موتورش کپی برداری از پژو405 و هنوز آب بندی نشده هزار تا ایراد پیدا می کنه. همین ماشین به درد نخور رو هم خداد تومن دارن می فروشن و ...از گوشه ی آینه ی جلو نگاه می کنم به صندلی عقب، می خواهم ببینم چه جور تیپ و قیافه ای دارد کسی که دارد صحبت می کند، کت و شلوار روشن پوشیده و مو های جو گندمی اش زیر باران خیس شده است. اشاره می کند به یک ماشین دیگر و ادامه می دهد:- همین پراید رو 30 سال پیش از کره جنوبی وارد کردن، تازه اومدن آینه بغل و چراغ خطرش رو عوض کردن شده سایپا 141 و سایپا 132 و نمی دونم مروارید و فلان، همشون سر و ته یه کرباسن ! مفت نمی ارزه به لعنت خدا !راننده تاکسی هم انگار داغ دلش تازه شده باشد، وارد بحث می شود و دارد از خراب شدن های پشت سر هم تاکسی سمندش می گوید که یک سال نیست تحویل گرفته و اینکه قطعات قلابی هستند و گارانتی ها الکی.

 

ولی من باید پیاده شوم. کرایه را حساب می کنم و از ماشین پیاده می شوم. صحبت ها اما ادامه دارد.فاصله ایستگاه مترو از کنار خیابان را دارم فکر می کنم به حرف هایی که شنیدم. باران یک ریز می بارد. ساعت پیک مترو است، همه دارند از سر کار بر می گردند. در این وضعیت کافی است یک قطار با 10 دقیقه تاخیر وارد یک ایستگاه شود تا حداقل 1 ساعت همه ی ایستگاه ها پر شود از مسافر و داخل قطار جا برای سوزن انداختن نباشد. یک قطار وارد ایستگاه می شود، بالای هر در نوشته شده " اجازه دهید اول مسافرین پیاده شوند و سپس شما سوار شوید". در ها باز می شود. چند نفر کنار می ایستند تا اول مسافرین پیاده شوند. یک سری هم که حسابی خسته اند می خواهند هر طور شده یک جا برای نشستن پیدا کنند. در نتیجه به محض باز شدن در ها هجوم می برند داخل، از بین این دسته یک نفر هست که کاپشن مشکی دارد و همه را هل می دهد تا زودتر سوار شود.

 

بالاخره من هم در میان غرولند های جمع سوار می شوم و می روم وسط و دستم را می گیرم به یکی از دستگیره ها که روی آن تبلیغ یک شامپو خارجی است. هنوز قطار ایستگاه را ترک نکرده که بحث ها شروع می شود. شلوغی مترو مردم را کلافه کرده و چند نفر دارند از وضع بد حمل و نقل می نالند. تکراری است البته این حرف ها. مخصوصا برای امثال من که از مترو و اتوبوس زیاد استفاده می کنند. یکی از صدا ها بلند تر است :- تو ژاپن این جوری نیست اصلا مترو، هر موقع روز بیای راحت می تونی بشینی، اینجا بلیتش رو که گرون کردن هیچ، هر دفعه هم یا دیر میاد قطار یا تهویش کار نمی کنه یا هزار جور مشکل و مسئله دیگه. یکی از مسافرین که سریع تر سوار شده بود و یک صندلی برای نشستن گیر آورده بود و تا حالا داشت سعی می کرد که یک چرتی بزند، با شنیدن این حرف ها بی خیال خواب می شود و ادامه می دهد :- داداش من ! اینجا ایرانه، توقعاتی داری ها تو هم ! یکی دیگر از طرف مقابل که من چهره اش را نمی بینم، انگار آتشش تندتر است :- شعور ندارن مردم بابا ! انقدر توسری خوردن که دیگه به همین وضع هم راضی شدن. از قدیم گفتن خلایق هر چه لایق!

 

بر می گردم تا تیپ و قیافه طرف را ببینم، همان آقای کاپشن مشکی است. انگار از اینکه جا برای نشستن پیدا نکرده خیلی شاکی است. به ایستگاه بعدی می رسیم. در باز می شود و یک موج دیگر وارد می شوند. فشار جمعیت باعث می شود بحث قطع شود. یکی دو نفر تا سر حد دعوا داد و بیداد می کنند. شلوغی مترو مسافرین را عصبی می کند. آقای کاپشن مشکی با پوزخند ادامه می دهد :- نمی تونن یه مترو ساده رو اداره کنن اون وقت می خوان جهان رو مدیریت کنند! صحبت ها یواش یواش رنگ و بوی سیاسی می گیرد.

 

یکی از جمع که تازه سوار شده است، حرف های آقای کاپشن مشکی را قطع می کند: - آقا ول کن دیگه ! از صبح داریم تو اداره جر و بحث می کنیم. شلوغی به قدر کافی خسته کننده هست. 20 دقیقه تو مترو دندون رو جیگر بذار پیاده شیم بریم سراغ بدبختی هامون.

 

من دارم فکر می کنم و دیگر حرف ها را نمی شنوم، فکر می کنم به بحث های داخل مترو و دعوای آقای کاپشن مشکی، به صحبت های راننده تاکسی که سمندش را تازه تحویل گرفته بود و مقایسه های آقایی که کت و شلوار روشن پوشیده بود، و قبل از آنها صحبت های دوست دانشجویم که شلوارش گل خالی شده بود زیر باران. دارم فکر می کنم به نقطه اشتراک همه ی حرف های بالا که مشابهش را هر روز همه ی ما می شنویم. هر روز به یک شکل، با ادبیات مختلف و سوژه های مختلف. حرف هایی که از وقتی که یاد دارم آن ها را شنیده ام و خودم هم بر حسب عادت تکرار کرده ام. پر شده اند این حرف ها در فضای ذهن ما، در گفتگو های ما، در تاکسی و مترو، در شب نشینی های فامیلی، در محیط های دانشجویی و هر جای دیگر.

 

نقطه اشتراک همه ی این جور موقعیت ها، وجود یک مشکل، یک نا به سامانی، یک بی نظمی و یا یک کم کاری است. "مشکلی" که ما را ناراحت می کند. بدیهی است که مشکلاتی وجود دارد و گلستان نیست وضع موجود. این مشخص است و نیاز به بحث و توجیه ندارد. اما ...اما به نظر من اصولا مشکل خود "مشکل" نیست، بلکه نحوه مواجهه آدمی زاد با "مشکل" است. اینکه ما چگونه نگاه کنیم به مسئله و چگونه با آن برخورد کنیم. فرهنگ ملی مان را زیر سوال نبریم با یک مشکل، نگوییم نمی توانیم، تقصیر را گردن این و آن نیاندازیم. خودمان را پشت اشتباه دیگران قایم نکنیم و ...ما ایرانی هستیم. چرا انقدر سرکوفت می زنیم به صنعت خودمان، چرا انقدر تحقیر می کنیم تولید داخلی خودمان را، چرا انقدر وضعیت کشور خودمان را سیاه و خراب و غیر قابل بهبود می بینیم. من هدفم این نیست که از وضع موجود دفاع کنم، مشکلات را کتمان کنم، اشتباهات را توجیه کنم. نه ! من می گویم تا وقتی این روحیه با ماست هیچ وقت پیشرفت نمی کنیم.

 

کدام روحیه؟ دوباره داستان بالا را بخوانید، همه ی کسانی که از وضع بد می نالند از ضمیر "سوم شخص جمع" استفاده می کنند. "نمی دانند"، " نمی توانند"، "بلد نیستند"، "عرضه ندارند" و حرف های مشابه. من می گویم همان مهندسی که خیابان ها را درست طراحی و آسفالت نکرده بود و باعث شده بود آب جمع شود و شلوار دوست من گلی، همان که دوستم به او گفت " بلد نیستن یک خیابون بسازن." او هم احتمالا  10 سال پیش یک دانشجو عمران بوده در یکی از همین دانشگاه ها، احتمالا از وضع خراب مثلا خیابان های اطراف دانشکده اش هم شکایت داشته ولی، ولی بقیه داستان را خودتان می دانید. یا مثلا قصه چراغ عقب پژو405 در ایران خودرو و مهندس مکانیک.حالا این مثال های ساده را می شود تعمیم داد به سایر موقعیت ها، مهندس جایش را به مدیر می دهد و خیابان می شود یک پروژه و ...

 

مسافرین محترم! ایستگاه پایانی می باشد. لطفا پس از توقف کامل قطار را ترک نمایید. متشکرم."ای دل غافل! حواسم پرت این فکر ها شد و پیاده نشدم از قطار، حالا باید برگردم دوباره چند تا از ایستگاه ها را به سمت منزل. دارم از قطار پیاده می شوم به سمت سکوی روبرو، چشمم می افتد به یکی از تابلو های داخل قطار، که گوشه آن لوگو ی سازمان فرهنگی هنری شهرداری به چشم می خورد :" اگر هر کس کار خود را درست انجام بدهد، مملکت آباد می شود" امام خمینی

 
 
رستم شجاعی مقدم
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۱:۱۸:۰۱
اولین درد ما نبود رسانه ملی و آزاد است .
رسانه ای که بتواند شعار یک مدیر را در مقابل عملش به مردم معرفی کند و مدیریت شخص در گرو نتیجه عملش باشد. (374336)
 
محمد هادی شجاری
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۳:۳۱:۰۱
اولین مشکل ما نگرشی است که نسبت به مشکلات داریم.
همیشه کس دیگری مقصرست (374392)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۲ ۱۶:۴۶:۴۴
حق با شماست اقای شجاری
ضمنا لحن نوشته های شما هم برخورد مناسب و هدفمند شما با مخالفین را نشان میدهد. (374845)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۱:۱۸:۵۰
مسلمانان چند آموزه اخلاقی مدیریتی دارند که ما به آن بی توجه هستیم
1- هرگاه یک مسئول متوجه شود که دیگری بهتر از اوست باید کنار بکشد
2- هر مسئولیتی باید به نحوه احسن انجام شود
3- مسئولیت در اسلام یعنی باز خواست در آخرت
4- همه مسئول هستند کلکم راع ...
5- باید مسئولین را دعا کرد
6- باید به مسئولین کمک کرد
7- نباید منافق بود و انتقاد تخریبی کرد و نباید بی نظارت و انتقاد نیز رها کرد
8- اگر کسی تخصص انجام کاری را ندارد نباید قبول کند
9- نباید کار به غیر متخصص داده شود
10- بقیه اش رو بخاطر ضعف علمی و اطلاع رسانی نمی نویسم یک متخصص بیاد برای مردم بیان کنه چون در فقر اطلاع رسانی در این زمینه هستیم
البته بعضی متدهای غربی مدیریتی نیز به نظر خوب میاید (374340)
 
محمد هادی شجاری
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۳:۳۵:۲۷
فوق العاده مفید بود، ممنون !
این رو هم ببینید :
http://andishejavan.blogfa.com/post-22.aspx (374395)
 
علی علی پور
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۳:۲۵:۳۳
دست مریزاد به نکات جالبی در آمیزه اخلاقی مدیریتی اشاره فرموده اید اما آیا یک مسئول وقتی احساس کرد که مسئولی از خودش کار آمدتر و لایق تر و پاکدست تر وباوجدانتر ه به راحتی این موارد را قبول خواهد .تا بحال چنین شجاعتی را مشاهده نکرده ایم . انشاء الله منبعد پیدا شوند و جامعه را از دست مدیران نا لایق و نا کار آمد نجات دهند . (374385)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۲ ۱۲:۴۸:۴۷
من دیدم. (374818)
 
علیرضا پژوه
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۳:۴۰:۲۸
وقتی این مملکت درست می شود که متخصصین سر پست های تخصصیشان باشند . اولین گام جهت اصلاح امور امت این است که هر کسی سر جای خودش باشد و گرنه همین می شود که هستیم
بیشتر بازش نمی کنم چون سانسور خواهد شد!! (374398)
 
محمد هادی شجاری
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۸:۴۶:۳۴
وجهه دوم مطلب که کمتر مورد توجه قرار گرفته است :

فرهنگ ملی مان را زیر سوال نبریم با یک مشکل، نگوییم نمی توانیم، تقصیر را گردن این و آن نیاندازیم. خودمان را پشت اشتباه دیگران قایم نکنیم و ...ما ایرانی هستیم. چرا انقدر سرکوفت می زنیم به صنعت خودمان، چرا انقدر تحقیر می کنیم تولید داخلی خودمان را، چرا انقدر وضعیت کشور خودمان را سیاه و خراب و غیر قابل بهبود می بینیم (374499)
 
آذربایجانی فدایی ایران
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۰:۵۶:۴۲
آقای پژوه من افکار شما را در سطح بالا میبینم چند ماه قبل کامنت من رو در باره مسخره نکردن تولید داخل نقد کردید فرصت نشد جوابتون رو بدم فرصت رو غنیمت شمرده پاسخ شما را میدهم و چند نکته با ربط و بی ربط نسبت به نوشته زیبای آقای شجاری بیان میکنم .گفتم با سطح پایین دونستن تولید داخل و تمسخر اون تنها کمک میکنیم کشور ما وابسته تر باشه و کمک ما برای تولیدات بهتر تحمل کاستی های فعلی برای تحقق کیفیت در آینده است البته همزمان با تحمل میبایست به شکل عمومی با افکارمون با امید دادن با نظر دادن با مشارکت خودمون به این روند بهبود کمک میکنیم
شما فرمودی تا تولید داخل اینه من اصلا به دنبال کالای ایرانی نمیرم اما آرزوم اینه به سمت بهبود حرکت کنیم.
کره ای که آقای شجاری فرمودند از صفر به اینجا رسیده اگر نبود همدلی مردمش اگه نبود تحمل مردمش به اینجا نمیرسیدند البته منکر مدیریت کارا نیستم رکن اصلی مدیریته . شما منظور مرا خوب متوجه نشدی من گفتم ما محصولات سطح بالا داریم چرا نسبت به اونها هم بی مهری میشه چرا محصولی مثل شکلات که در شهر من تبریز با بالاترین کیفیت ممکن و یک پنجم قیمت محصول خارجی مشابه تولید میشه مورد بی مهری قرار میگیره . چرا خریدن شکلات خارجی با منشا نامعلوم و کیفیت مبهم نشانه شخصیت برتر و کلاس اجتماعی بالاتر میشه ؟ چرا در سوپر مارکت های شمال تهران حتی پودر ماشین لباس شویی خارجی جایگزین شده ؟ آقای پژوه اگر باز هم به حرف من نمیرسید مثال واضح تر بزنم . زیتون ایرانی طعم و بوی عالی و بکر و کیفیت فوق العاده داره و در کارهای اصلاح نژادی از زیتون ایران به دلیل عطر و طعم یکتا استفاده شد . چرا ؟ چرا مغازه دار زیتون فروش با فخر فروشی تابلو زیتون یونانی و ترکیه و ایتالیا و اسپانیا را بر مغازه خود میچسباند ؟ چرا سوپر مارکت دار ترجیح میدهد زیتون خارجی با سه برابر قیمت را عرضه کند ؟
فرهنگ ما مشکل دارد . این بسیار خطرناک است من آنرا تلقین استعماری میدانم ..... (374631)
 
آذربایجانی فدایی ایران
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۱:۰۸:۰۸
... من دوستی دارم که وارد کننده بزرگ محصولات معتبر بهداشتی است . روزی با تمسخر میگفت : دوستی دارم با مدرک مهندسی شیمی که میگه ایران حتی نمیتواند شامپو بسازد فورمول ساخت خمیر دندان و شامپو صابون و مایع ضرفشویی و صابون مایع و غیره و ذالک همه یکسان است و من درآوردی و کیفیت همه آشغال است فقط محصول بهداشتی خارجی! من هیچ نگفتم ولی در ملاقات بعدی چند محصول شناخته شده ایرانی را که با خود برده بودم به او نشان دادم ترکیبات درج شده پشت شامپو خارجی را با شامپوی ایرانی مقایسه کردیم اجزا یکسان بود به او گفتم تجارت خود را انجام بده ولی انصاف داشته باش
این طرز تفکر ها کی ریشه کن میشه من نمیدونم
شعر دادن چه راحت عمل کردن چه سخته (374634)
 
هومن
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۶:۴۴:۴۰
ناراحت نباش قيمت شكلات هم به قيمت رقباي خارجي خود خواهد رسيد و از ان هم رد مي شود تا بداني كه اين امتياز موقتي خواهد بود .صبر كنيد اتا حذف يارانه ها ... (374710)
 
ali
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۴:۰۷:۰۳
از ماست که بر ماست... (374405)
 
احمدی
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۴:۱۰:۰۶
راه برون رفت:
1-اطلاع رسانی کاملا شفاف و آزاد
2-قانونگرایی مطلق و دوری از مصلحت سنجی
3-مسئولیت پذیری همگانی
4-فرهنگ سازی موارد فوق
اینکه اگر هر کسی به نوبه خودش برای آبادی مملکت تلاش کنه مملکت آباد میشه حرف بسیار متینی است اما یادتان باشد الناس علی دین ملوکهم.
جهان سوم جایی است که اگر بخواهی مملکتت را آباد کنی خانه ات خراب میشود و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی مملکتت خراب میشود...
من پای خرابی خانه ام ایستاده ام تا مملکت فرزندم اباد شود...شما چطور؟ (374409)
 
مزدا
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۶:۱۸:۰۴
سلام : اقای عزیز وضع موجود یا صورت مسا له را بدرستی شرح داده ای .
در اخر هم خود راه حل ارایه میدهی که اگر هر کس وظیفه اش را بدرستی انجام دهد مشکلات بر طرف میشود یا مملکت اباد میشود .
قابل توجه اینکه این اراهنمایی اولین بار نیست که ارایه میشود . ولی نتیجه مطلوب ازان حاصل نشده است . و اکثر کسانی که به انحام کاری و یا انجام وظیفه در گذشته یا حال اقدام میکنند در ابتدا کار یا وظیفه را با نیت خیر شروع میکنند ولی در طول زمان بتدریح درصد بالایی از کارها از مسیر اولیه منحر ف میشوند .
اینکه در این مملکت کسی وظیفه اش را بدرستی انجام نمی دهد یک مشکل یا بیماری فرهنگی است که با مقاله ای در این سایت و اظهار نظر چند نفر از دوستان قابل درمان نیست . (374467)
 
محمد هادی شجاری
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۸:۲۶:۵۴
طولانی ترین سفر ها با کوچکترین قدم ها آغاز می شود. (374496)
 
علی اسدی
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۱۶:۵۸:۳۱
خوب نوشتید ولی یک مطلب را برعکس متوجه شدید. درست است که همه ی ما در ساختن ایران نقش داریم و باید نقش خودمان را نیز به خوبی ایفا کنیم اما افکار و مدل های ذهنی سیاستمداران که کشور را اداره میکنند تاثیر شگرفی بر رفتار و عملکرد ما دارد. وقتی در یک کشور روحیه نقدپذیری و فضای آزاد انتقاد وجود نداشته باشد، وقتی در یک کشور یک رسانه همگانی که بتواند بخشی از مشکلات و خواسته های مردم را به گوش مسئولین برساند و از آنها توضیح بخواهد وجود نداشته باشد، بهتر از این نخواهد شد. به عنوان نمونه همین برنامه 20:30 را ببینید، وقتی به برخی مسایل موجود در سیستم اداری و دولتی اشاره میکند همه دست و پایشان را گم میکنند و دنبال راه حل می گردند. حالا فرض کنید از این نوع رسانه ها چندین تا وجود داشته باشد چه خواهد شد!!! (374474)
 
مسعود
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۲۰:۵۱:۰۸
وقتی دولتی خود را متخصص در همه زمینه ها می داند و سخن دلسوزان و کارشناسان امر را اگر بر خلاف نظر دولت باشد بر نمی تابد و ضمنا تخلفات قانونی متعددی انجام می دهد و به هیچ نهادی حتی مجلس پاسخگو نیست چه می توان کرد؟ (374531)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۰ ۲۱:۰۳:۴۹
نکته خوبی را اشاره کرده ای
باید کار کنیم کار عالمانه!
ما یک شبه از دنیا عقب نیافتاده ایم و تصور اینکه یک شبه هم بتوانیم جبران کنیم ساده لوحی است
هر موقع دیدید که هر ایرانی در هر جایی که هست دارد کار خودش را با دقت و وجدان انجام می دهد آنوقت زمانی است که پیشرفت این مملکت شروع شده است
اگر آمریکا صاحب دنیا شده واقعا مردم آن برای رسیدن به این مکان تلاش کرده اند (374538)
 
هومن
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۰:۲۹:۳۴
يكي از مواردي كه مهم است وجود فساد مانع پيشرفت است .قطعا فردي مانند من مي داند كه براي مثال فساد باعث شد كيفيت توليد خودروهاي داخلي پايين تر بيايد .مي دانيد تاييد قطعات فاقد كيفيت چه ضربه اي زد به اين صنعت ؟
مردم در اين گفتگوها شايد اشاره به نوعي فساد همه گير دارد كه اصلا ربطي به فرهنگ ايراني و ملي ندارد .شما نگاه كنيد به خاموش كردن اتش سوزي چاه نفت در ماههاي گذشته اشاره به فرهنگ بسيجي داشت نه فرهنگ ملي .....وقتي مردم مي دانند كه متخصيصن ايراني ممكن است به ساده گي به دليل مواضع سياسي و رقابت حزبي ....از گردونه كاري حذف شوند...به اين شكل اظهار ناراحتي مي كنند .
و وقتي كه به دليل تكراري بودن حرفها انها را قابل شنيدن نمي شماريم ...نوعي فضا براي رشد معايب شكل مي گيرد .
كره جنوبي متاثر از فضاي اداره سياسي جامعه خود توانست به اين درجه پيشرفت برسد .ثبات سياسي انها و ارتباط با دنياي خارج برايشان به اين شكل سود اور بود .در مقابل سياستمداران ما راهي ديگر را رفتند و مردمي مانند شما هم ترجيح مي دهند به هميني كه هستيم افتخار كنيم !!! (374628)
 
علی علی پور
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۱:۴۳:۰۲
شوخی نیست وقتی شخصی پا به عرصه ی سیاسی می نهد باید خود و کابینه اش را در همه امور متخصص در سیاست و اقتصاد و....و.... به سر کار آورد . (374644)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۷:۰۷:۴۳
ارث شومی که از گذشتگان به ارث برده ایم بدبینی مطلق و افراطی به مسئولین است .
من قصد تطهیر مسئولین را ندارم ولی در یک جمله عرض می کنم :
اگر امام زمان هم تشریف بیاورند نگاه انتقادی به عملکرد ایشان از ما ایرانیان بعید نیست !
آیا واقعا ما انسانهای خوب و زحمتکش و دلسوز در جامعه نداریم ! آیا همه را باید با یک چوب برانیم !
غیر از بی اعتمادی به عملکرد خود ، نوعی احساس خودکم بینی و ناتوانی در میان ما مشهود است.
جملات و عباراتی مانند \" نمیشه \" \" نمی توانیم \" \" ما کجا و اونها کجا \" \" ببین این مسئول کی گندش در میاد \" \" اصلا این مملکت درست بشو نیست \" \" همش بخور بخوره \" \" با هم تبانی کردن \" و .... همه و همه حاصل آن ارث شوم هستند که از حکومت های ارباب و رعیتی به ما رسیده است .
یک نکته کلیدی دیگر این است که الآن جوان در مصدر امور کمتر داریم و اکثر یا بهتر بگویم رده سنی همه مسولان کشور 45 سال به بالاست .
در این میان نقش جوانان کجاست ؟
چه دفاعی داریم از این قشر پاک که هیچ نقشی به آنها نداده ایم ؟
به نظر من اگر آنها هم مثل ما به اسلافشان تاسی کنند و مسئولان را مقصر بدانند بیراهه نرفته اند ! (374714)
 
خرم شاهی
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۷:۰۹:۵۹
با سلام
آدرس و ایمیلم را فراموش کردم که بدین وسیله اصلاح می کنم (374716)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۱۹:۱۴:۵۲
ای کاش اینقدرشجاعت داشتیم که اگر کاری رابلد نیستیم مسئولیتش را نمی پذیرفتیم متاسفانه همه ایرانیها کاردان وکارشناس ومهندس وپزشک ومجری همه امورند وهرگز این جواب راازکسی نمیشنویم که نمیدانم یا بلد نیستم بااین وجود هیچکس راهم غیرازخودمان قبول نداریم وتاوقتی ایجورفکرمیکنیم هرگز پیشرفت نمیکنیم (374730)
 
hossein hajiagha
۱۳۸۹-۰۹-۱۱ ۲۳:۵۶:۱۷
تا مقصد نباشد و هدفی تلاش کردن بی هوده است من امید دارم تا دولت ایران کمتر حرف بزند و بیشتر عمل نماید مخصوصا اطرافیان دکتر احمدی نژاد و شهردار تهران.
مسئولین شفا نمی هند...
مردم بلد نیستند سالم زندگی کنند داماد ما میگفت حسین ولش کن نمی شود این مردم را آدم کرد به بی نظمی عادت کردند....یارو داشت با ماشین تو شکم من می آمد و می خندید....اگر کانادا باشد ده سال اجازه رانندگی ندارد....مردم را پر رو کرده ائید اگر من ريیس جمهور بودم دمار از خلاف کار و قانون شکن و گران فروش ....را در می آوردم.
مردم به بی نظمی عادت کردند قانون برادر عزیز قانون (374777)
 
محفوظ
۱۳۸۹-۰۹-۱۲ ۱۸:۰۳:۰۰
مسئولیت پذیری شهروند کنونی ایرانی
خبر اول: در میدان سعادت آباد تهران، در حالی یک جوان به دست دیگری به قتل رسید که جمع زیادی از مردم در حال تماشا و فیلم برداری از صحنه بودند.
خبر دوم: جنگلهای شمال کشور در آتش می‌سوزد و خبری از تشکلهای مردمی در اطفای حریق نیست.
خبر سوم: در کرج مردی در وسط خیابان به دست زنی توسط چاقو به قتل رسید و باز مردم در حال تماشا بودند.
.
.
.
به عنوان یک جامعه شناس، که نگاهم به رفتارهای مردم کاملاً حرفه‌ایست و نه سیاسی، اعتراف می‌کنم که از این اخبار به وحشت افتاده‌ام. نه از آن رو که نمی دانم راه چاره چیست، بلکه از آن رو که می‌دانم راه چاره شناخته شده است اما اراده‌ای برای بکار گیری آن نیست.
مردم هنگامی به وظیفه اجتماعی خود عمل می کنند که مشارکت و دخالت خود را چاره ساز ببینند. همانگونه که کودکان در هنگامی که والدینشان تمام تصمیم گیریهای مربوط به آنها را شخصآً انجام می‌دهند، تمایلی به انجام وظیفه خود ندارند، بزرگسالان نیز همینگونه عمل می‌کنند. کودکی که زمان مسواک زدن، خوابیدن، تماشای تلویزیون، انجام تکالیف و تمام اموراتش را والدینش مدیریت می‌کنند، در اصل تمام وظایف زندگیش را سرخوشانه بر دوش والدین می‌گذارد و خود تنها به بازیگوشی مشغول می‌شود و این خوب است تنها تا وقتی که والدینی در کار باشند، و از آن پس آن بچه خوراک دیگران می‌شود. در بزرگسالی همین وضع را در سربازخانه‌ها شاهدیم، وقتی سربازان امور شخصی خود مانند مرتب کردن تختخواب، واکس زدن کفشها، تمیز کردن سالنها را تنها به ضرب و زور سرجوخه‌شان انجام میدهند. این سربازان هیچ تمایلی برای مدیریت حتی بهداشت خودشان به خرج نمی دهند. در اینجاست که می بینید در یک جمع 700 نفری تنها 3-4 مدیر وجود دارد و نه 700 مدیر!
بنا به ضروریات شغلی اکنون بیست سالی می‌شود که در خارج از کشور به تدریس و تحقیق در مسائلی چون این پرداخته‌ام و تفاوتهایی که در اداره جوامع خاورمیانه‌ای با جوامع غربی وجود دارد همیشه برایم جذاب بوده است. دولتهای غربی به طور روزافزونی به واگذار کردن امور مردم به خودشان و به کوچکتر کردن خود می‌پردازند و تنها به آن دسته از مسائل می‌پردازند که عموم مردم و بخش خصوصی تمایلی به ورود در آن (مانند زمینه‌هایی در آن که هزینه به درآمد می‌چربد) و یا تشکیلات لازم را (مانند ارتش- البته در آمریکا ارتش و حتی امور امنیت ملی هم به تدریج خصوصی می‌شود) ندارند. با اینحال کشیدن یک خط فاصل مشخص بین فیزیک دولت و مردم در بسیاری از زمینه‌ها تقریباً مشکل شده است. در ایران اما، دولت با ولع عجیبی بطور عکس عمل می‌کند و در حال ایجاد جامعه‌ایست که مانند افلیجی کم کم برای سرپا ایستادن هم به کمک دولت نیاز داشته باشد. و تا بحال در دنیا هیچ دولتی، که بتواند چنین وظیف عظیم و بدون حد و مرز روشنی را به دوش کشد، تشکیل نشده است.
جامعه ما در حال عقب نشستن و خالی کردن شانه از زیر وظایف طبیعی خود است زیرا دولتی را یافته است که ادعای رتق و فتق تمام امور ممکن و غیر ممکن را نموده است. دولت ما در حالی در نشان دادن احاطه بر تمام امور سعی می‌کند که سایر دولتها با تبلیغ فراوان، و با موثر نشان دادن نقش مردم در اداره سرنوشت خود، در تلاشند تا از مسئولیتهای خود بکاهند.
به یاد می‌آورم در دوران دانشجویی در فرانسه در جایی در پاریس پانسیون بودم. قبض برق من به اشتباه از طرف اداره برق بیش از اندازه آمده بود و صاحب پانسیون علیرغم اصرار من، حاضرنبود اعتراض مرا به اداره برق منتقل کند زیرا بر این باور بود که خرج اداره برق خیلی زیاد است و من که یک خاورمیانه‌ای پولدار هستم باید آنرا جبران کنم. نکته مثبت این داستان را در می‌یابید؟
حالا این را مقایسه کنید با شکایتی تلفنی که خودم چندسال قبل که در ایران بودم از رادیو شنیدم. مردی از اینکه شهرداری سمت بیرونی دیوار خانه‌شان را که ریخته بود تعمیر نمی کند شکایت می کرد! و میگفت چندین بار هم زنگ زده است! اینها مثال است و میدانم که عمومیت ندارد اما حرکتهایی که در جامعه دیده میشود معنادار تر از اینهاست.
بی تفاوتی جامعه بیماری خطرناکی است. در واگذار کردن حکومتهای بزرگی چون هخامنشیان، ساسانیان و خوارزمشاهیان به یونانیان، اعراب و مغولها عبرتهای بس عظیم نهفته است که بی اندازه پرارزشند و یک ملت باهوش را نشاید که بجز یک بار، آنرا بیازماید. بی تفاوتی ارتش رضاشاه در برابر حمله متفقین و خالی شدن سربازخانه‌ها را که همین اخیراً داشته‌ایم ...
جوامعی در دنیای قابل انتظار آینده زنده می‌مانند که هم اکنون به درستی آموزش دیده باشند و قابلیتهای حرفه‌ای در آنها ایجاد شده باشد. مهمترین قابلیتی که در یک جامعه باید وجود داشته باشد، قابلیت مدیریت خود است. دولتی که این قابلیت را از جامعه خود دریغ می‌کند آینده دور را به آینده نزدیک فروخته است.
امضاء محفوظ (374852)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۳ ۱۳:۱۲:۳۵
مشکل کجاست که نسلی زیاده خواه، تنبل، مدعی و ناوارد ایجاد میشود :
1- تربیت پدر و مادر
2- آموزش مدارس
3- دانشگاهها
4- صدا و سیما
5- ضعف اطلاع رسانی دینی
6- عالمانی که به علم خود عمل نمیکنند
7- گندیدن نمک
8- فراموشی
9- فرهنگ دگردیس شده
10- نبود هدف و حیرانی
11- مدیریت غلط ، سهل انگار ، بی تجربه
12- پارتی بازی
13- نبود معنویت
14- مشکلات
15- گم کردن معیارها

غیر از زلزله در افکار و معیار ها دیگر چه راهی هست (374969)
 
تبرک
۱۳۸۹-۰۹-۱۴ ۱۴:۵۷:۱۷
خیلی جالبه .شاید تنها بخشی که این روزها علیرغم کارشکنی ها داره بهترین سرویس رو به مردم میده مترو باشه ولی نویسنده با زیرکی یه نقد اجتماعی رو با غرض ورزی پیوند میده. (375232)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.