اسلحه را زیر لباسش مخفی کرده بود و زیر لب با خود حرف می زد. صورتش گر گرفته بود و سرخی چشمانش خشم درونش را نشان میداد.درآن شرایط فقط آخرین مکالمه با همسرش را به یاد میآورد که تهدیدش کرده بود: «همه اعضای خانواده ات را میکشم تا همیشه عذاب بکشی» شاید خودش هم باور نمیکرد قدرت انجام چنین جنایتی را داشته باشد ولی وقتی خون جلوی چشمانش را گرفته بود دیگر فکرش به جایی قد نمیداد. او میدانست همه فامیل برای عیادت از مادر بیمار همسرش در خانه جمع شدهاند.
وقتی زنگ را فشرد و در باز شد، با خشمی که همه وجودش را فراگرفته بود وارد خانه شد و در مقابل چشمهای وحشتزده همسرش همه اعضای خانواده او و حتی دختر کوچولوی بیگناه و زن های همسایه را به رگبار گلوله بست.هنگام فرارهم روبه همسرش گفت: «همه اعضای خانواده ات را جلوی چشمانت کشتم تا بدانی به حرفهایی که زده بودم عمل کردم اما هرگز تو را نمیکشم. چون که میخواهم تا پایان عمرت زجر بکشی و روزی صدبار آرزوی مرگ کنی.«این روایت جنایت هولناک داماد یک خانواده است که چند روزقبل 10تن از اعضای خانواده همسرش و زنانی از اهالی روستاهای «جهان آباد» شهرستان فهرج را به گلوله بسته و متواری شده بود.
او پس از دستگیری انگیزه و علت اصلی این جنایت را اختلافهای خانوادگی عنوان کرد.در جنایت دیگری هشت زن و کودک از اعضای یک خانواده در شهرستان ایرانشهر قتل عام شدند که طی آن مرد جوانی با همدستی دو تن از دوستانش همسر و 2 فرزندش، همچنین زن صاحب خانه و خواهر او و 3 فرزندش را به رگبار گلوله بست. در این جنایت وحشیانه هم قاتل انگیزهاش را انتقامجویی بخاطر قتل برادر و پدرش عنوان کرد در حالی که یک سوءظن واشتباه، او را وادار به ارتکاب چنین جنایت هولناکی کرده بود.
***
متأسفانه طی یکماه اخیر وقوع چنین جنایتهای دلخراشی روح جامعه را خدشه دار کرده و مردم رابشدت تحت تأثیر قرار داده است. به همین خاطر وبرای بررسی علل و انگیزههای بروز چنین جنایتهای تکان دهندهای به نظرخواهی از روانشناسان و تحلیلگران امور اجتماعی وجرم شناسی پرداختهایم.
نقش خشونت دربروزجرایم خشن
دکتر سید حسن حسینی -جامعه شناس- خشونت در جامعه را یکی از دلایل اصلی بروز اینگونه حوادث تلخ دانسته و میگوید: متأسفانه بروز چنین حوادثی در جامعه پدیده نوظهوری نیست و در جوامعی که میزان خشونت بالا میرود آمار قتلها نیز افزایش مییابد. از آنجا که در جوامع مختلف بروز خشونتها متفاوت هستند به عنوان مثال نوع درگیریها و اختلافها در روستاها با جوامع شهری متفاوت است.چرا که برخی از روستاییان به دلایل مختلفی از جمله تقسیم مزارع و یا آب کشاورزی با هم درگیر میشوند و یا در جوامع اروپایی نوع و میزان خشونتها با مناطق خاورمیانهای متفاوت است. در این شرایط باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که در همه شهرها و روستاها انسان، انسان است اما چه میشود که در جوامع متفاوت و شرایط مختلف افراد دست به خشونتهایی با شیوههای مختلف میزنند؟
جنگهایی که میان گروهای انسانی رخ میدهد و خسارتهای جبران ناپذیری به همراه دارد نشانگر فراتر رفتن خوی حیوانی در انسانها ست چرا که حتی قویترین حیوانات نیز خشونتشان در حد رفع نیازشان است ولی متأسفانه انسانها با وجود داشتن فرهنگ و شعور اجتماعی اقدام به رفتارهای خشونت آمیزی میکنند که بالاترین نوع آن جنایت وحشیانه و اعمال تروریستی است که با قتل و کشتن افراد بیگناه همراه است و برای پیشگیری از بروز چنین حوادث و خشونتهایی فرهنگ و مفاهیم آموزنده نقش بسیار مهمی در جامعه دارد.در یکی از پروندهها قاتل جوان گفت:فهمیده بودم همسرم به من خیانت میکند گرچه خودم با چشم ندیدم ولی بچهام که به من دروغ نمیگویداو در بازجوییها بیان میکرد: همسرم را کشتم تا از زندگیام محافظت کنم من حتی چند بار بخاطر همسرم مواد کشیدن را ترک کردم ولی نمیتوانستم او را با دیگری ببینم که به من خیانت میکند.
***
عامل جنایت هولناک سحرگاهی اراک که در اقدامی جنونآمیز با تیز اندازی به کشتار6 نفر از جمله یک مأمور نیروی انتظامی دست زده بود پس از دستگیری انگیزه جنایتش را انتقامجویی از خانواده شاکی و مأمورپلیسی دانست که باعث دستگیریاش شده بود. او یکسال از زندگیاش را در زندان سپری کرد و پس از آن با وثیقه 200 میلیونی و حکم قاضی آزاد شده بود.این جوان 26 ساله در تمام مدتی که به اتهام مشارکت درمرگ یک جوان در زندان به سر می برد با حس انتقامجویی و خشونت این ایام را میگذراند در حالی که میگفت در قتل هیچ نقشی نداشت.اما حالا متهم به قتل عمد 6 نفر شده است.او ابتدا یک مأمور نیروی انتظامی و خانوادهاش را به قتل رساند و سپس پدر و مادرقربانی پرونده سال گذشتهاش را کشت.
عباس درباره انگیزه جنایت انتقامجویانهاش گفت:«همه من را مقصر میدانستند هیچکس دوستم نداشت حتی خانوادهام. آنها من را عامل مشکلات خانوادگی میدانستند. خانواده جوان مقتول به خانوادهام فشار میآوردند که باید از شهر اراک کوچ کنند و به جای دیگری بروند حتی پدرم را به خاطر این فشارها از دست دادم.» و....
آنها بارها به مادرم اهانت کرده بودند و من نمیتوانستم این توهین را تحمل کنم. از زندان آزاد شدم تا تشکیل خانواده بدهم ولی آنها نگذاشتند. من هم خواستم از آنها انتقام بگیرم با خودم میگفتم هر کسی به من خیانتی کند، او را خواهم کشت و همین انگیزه باعث شد بروم و همه را به قتل برسانم.
نیـم نگاه باورهای غلط فرهنگی
دکتر سید حسن حسینی، جامعه شناس در این باره میگوید: برخی از این گروه از قاتلان انگیزه اعمال مجرمانهشان را ناشی از یک باور غلط فرهنگی میدانند و میگویند من این کار را کردم تا از نوامیس و خودم دفاع کنم.
در حیوانات هم میبینیم اگر گروهی به گروه دیگری از حیوانات حمله کنند آنها در صدد دفاع از خود و بچه هایشان بر میآیند ولی با این تفاوت که در جوامع انسانی با وجود قانون و اجرای مناسب آن میتوان از اقدامات خشونتآمیز جلوگیری کرد. باید در مدرسه و خانواده و یا از طریق وسایل ارتباط جمعی این موضوع در ذهن ما شکل بگیرد که به خشونت به عنوان یک امر منفی نگاه شود که نباید از این روش استفاده کنیم و این فرهنگ باید از همان دوران کودکی با فرد همراه شود.
به همین خاطر نوع تربیت و نگرش از اصلیترین راه های پیشگیری از بروز خشونت است. در کنار این موضوع نیز باید به این نکته هم توجه شود که همه انسانها برای زندگی و ادامه حیات احتیاج به بر طرف شدن نیازهای اولیه دارند و در این شرایط جامعهای سالمتر و آرامتر خواهد بود که افراد آن جامعه امکاناتی برای رفع نیازهای اولیهشان را در دسترس داشته باشند چون به هرمیزان که محرومیت از دسترسی به امکانات برای رفع نیازهای اولیهای در جامعه وجود داشته باشد و در دسترس افراد نباشد به همان میزان سطح خشونت بالا خواهد رفت حتی اگر نیروهای پلیسی و دستگاه قضایی به خوبی کارشان را انجام دهند.
خطرناکترین افراد جامعه
دکتر سعید بهزادی فر ـ روانشناس ـ دو گروه از افراد را به عنوان خطرناک ترینها معرفی میکند که: افراد بدبین(پارانویید) و افراد ضداجتماعی (انتی سوشال) جزو این دسته هستند. وی میگوید:به همین خاطر ضرورت دارد برای کنترل این دو گروه از افراد که دچار اختلال شخصیت هستند اقدام کرد و برنامهای برای پیشگیری از جرایم احتمالی از سوی آنان ترتیب داد.
افرادی که دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند به راحتی دروغ میگویند و دست به کلاهبرداری از افراد ساده لوح میزنند و تنها به منافع شخصی خودشان فکر می کنند. این افراد هیچ چارچوبی را نمیپذیرند و در محلهایی همچون مدرسه و دبیرستان که دارای مقررات و قواعدی است نمیتوانند حضور داشته باشند و تحمل این فضاها برایشان خیلی سخت است معمولاً این افراد در مشاغل اداری و تجاری دوام نمیآورند و دست به هرکاری میزنند که تنها به سود و منفعت خودشان باشد و در صورت بروز قتل و رفتارهای پرخطر احساس گناه و عذاب وجدان ندارند. متأسفانه درمانی برای این گروه از افراد وجود ندارد و حتی در صورت مشاوره درمانگر را سر کار میگذارند.
افراد دچار اختلال بدبینی نیز همیشه تصور می کنند برخی علیه شان توطئه کردهاند و میخواهند سرشان را کلاه بگذارند این افراد همه بدبین هستند و به داستانهای ذهنی که برای خودشان ساختهاند گوش میدهند. آنها با این داستان سازیها دلایلی برای خود جور میکنند و در صدد انتقام از دیگران بر میآیند. این افراد به شدت سختگیرند و توضیحات و صحبتهای منطقی را نمیپذیرند. درمان دارویی برای این دسته از افراد میتواند مؤثر باشد و افکار بیمارگونهشان را کنترل کند گرچه آنها هم به سختی نزد روانشناس و درمانگر میروند چرا که تصور میکنند مشاور هم علیه او نقشه میکشد و قصد توطئه دارد.
بدین ترتیب با شناخت این ویژگیها قانون برای پیشگیری از جرم باید بطور سخت گیرانه تری عمل کند و حتی از کارهای بزهکارانه کوچک آنها هم نگذرد چرا که این افراد حتی با وجود سختگیریها هرگز اظهار پشیمانی نمیکنند و در هرلحظه میتوانند دست به جرایم پرخطری از جمله قتل بزنند.
جنایتهای برنامهریزی شده
دکتر علی نجفی توانا ـ جرم شناس ـ با اشاره به قتلهایی که با برنامه و نقشه قبلی چنین بیمارانی رخ میدهد میگوید: این افراد که عصبانی و در صدد انتقام از دیگران هستند با برنامهریزی و تعیین هدف به تدارک جنایتشان میپردازند و با تمام توانمندیها و قابلیتهای روانی و فیزیکی در جهت هدفشان یعنی سلب حیات فردی که از او کینه دارند بر میآیند و هرکسی که مانع شود تا نتواند به خواستهاش برســـــــد را از پای در می آورد. مثلاً در یکی ازجنایتهای اخیرکه دراراک رخ داد، مامور نیروی انتظامی که در حال انجام وظیفه برای جلوگیری از اقدام مجرمانه این مرد بوده را به شهادت میرساند و با نگاهی خشم آلود و کینه توزانه سراغ خانواده شاکی و دیگران میرود. این قتلهای تعارضآمیز و متکی به اختلافات قبلی و سوءتفاهمها در یک رابطه را نمی توان با قتلهای اتفاقی و آنی یکی دانست.
از لحاظ جرم شناسی قتلهای غیر عمد به دلیل ناآگاهی و عصبانیت لحظهای و ضعف خود مدیریتی صورت میگیرد که با آموزش مهارتهای مدیریت خشم میتوان از بروز این حوادث جلوگیری کرد. همچنین برگزاری آموزشهای خودکنترلی از دورههای دبستان، دبیرستان و حتی برای والدین و یادگیری قدرت کنترل بحران و خشم میتواند باعث شود تا در مواجهه با محرکهای خارجی افراد واکنش مناسب تری از خود نشان دهند و به جای رفتاری عصبی و پرخطر با دیدی منطقی و معقول در برخورد با حوادث واکنش نشان داد و به تغییر رفتارهای اشتباه پرداخت.
منبع: روزنامه ایران