نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 73806
خانم معتمدآريا! حيف از نام فاطمه
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۷
حکما در تعريف و تبيين هنر و هنرمندي بسيار گفته­اند و نوشته­اند.

پرداختن به اصل هنر، يعني تفکر و تعمق که از قوه عقل بر مي­خيزد، در هنر که از جنس احساس و شهود و کشف روحي است، يکي از دشوارترين و پرچالش­ترين فلسفه­هاي مضاف را پديد آورده است: فلسفه هنر.

اينکه هنر چيست، چه شعبه­ها و تجلياتي دارد، و چه غايت و مقصودي دنبال مي­کند و از اين ابواب دانش که در سطح اطلاعات باقي نمي­ماند و به معرفت و حکمت مي­رسد؛ در فلسفه هنر جاي مي­گيرد.

اما هر چه هست، در يک نگاه تقليل­گرايانه و شايد ذات­گرايانه هنر از انسان و براي انسان پديد آمده است. انسانيت، جوهره و ذات هنرمندي است. انسان به واسطه تفضلي که در نيروها و قواي فطري بر ساير موجودات دارد، بينش و نگرشي متفاوتي نسبت به عالم هستي در پيش مي­گيرد.

چرا که دريافت­هاي او از عالم با دريافت­هاي ساير موجودات تفاوت دارد.

الغرض، چه هنرمندان و چه فلاسفه مدعي­اند ذات و غايت هنر، انسانيت است.

هنر براي تعالي روح انساني پديد آمده است و هنرمند مي­کوشد نه تنها انسانيت را پاسداري کند، که اين موهبت الهي را نيز تعميق ببخشد.



حکيم و فيلسوف بزرگ معاصر، ‌حضرت امام خميني (ره) تنها هنري را عاشقانه مي­داند که نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سياسى باشد و براي هنري ارزش و اعتبار قائل است که ترسيمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسيم تلخكامى گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول باشد. (صحيفه امام، ج 18، ص 218)

در حقيقت، نگاه ايشان به هنر،‌ يک نگاه اجتماعي شريعتمدارانه است که هدايت مخاطبين هنر به حيات جاويدان را دنبال مي­کند.



فاطمه، يا آنچنان که خود اصرار دارد، سيمين معتمدآريا، هنرمند سينما و تلويزيون جمهوري اسلامي را اگر همه ايرانيان نشناسند، حداقل علاقه­مندان سينما و تلويزيون مي­شناسند. تصوير مهربان او در کلاه قرمزي و پسرخاله را بسياري از کودکان و نوجوانان دهه 70 به ياد دارند، همين گونه است تصوير بازي­هاي دقيق و واقعي او در کنار ايرج طهماسب.

معتمدآريا در گيلانه به شکلي معصومانه و منحصر به فرد نقش مادر يک رزمنده را بازي مي­کند و گوشه­اي از آلام و دردهاي بي­پايان مادران و همسران جانبازان را نشان مي­دهد.

بازي­ او در سريال زير تيغ محمد رضا هنرمند و به ويژه در کنار پرويز پرستويي، تحسين منتقدان سريال­هاي اجتماعي را بر انگيخت.

هم اکنون نيز سريال آشپزپاشي با بازي او در تلويزيون پخش مي­شود.



اما او به موازات همه اين بازيگري­ها و در طول همه اين سال­ها، نه تنها با انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي و ارزش­هاي برخاسته از آن مخالفت داشته، که با ارزش­هاي ديني و هويت اسلامي خود نيز ستيز کرده است. صد البته که اين حقيقت تلخ، در ابتدا اين اندازه اسفبار نبوده است که او امروز حجاب بردارد و مقابل دوربين­هاي جشنواره کن عکس بگيرد.

وي چند سال پيش در با راديو فردا، سکس، خشونت و شراب را مهم­ترين عوامل جاذبه سينما دانست که انقلاب اسلامي عملاً آنها را از سينماي ايران حذف کرده است.



اين در حالي است که براساس نظر امام خميني (ره) هرگز در متن سينما و تئاتر نوشته نشده است كه بايد مركز فساد باشند (صحيفه امام، ج21، ص 328)، سينما هم مي­تواند نقش تربيتي و انسان­سازي داشته باشد.

از سويي ديگر بايد اذعان داشت انقلاب اسلامي به هيچ روي، با سينما و مظاهر تمدني غرب مخالفت ندارد:

«ما با سينما مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماست، با آن مخالف هستيم.» (صحيفه امام، ج 6، ص 15)

صحبت­هاي معتمدآريا عليه نظام به بهانه آزادمنشي و آزادي­خواهي، همراهي مجدانه با جريانات فمينيستي، بازي در فيلم دوم انتخاباتي مير حسين موسوي و تظلم­خواهي دروغين براي امنيت زنان، بستن دستبند سبز در جشنواره کن و حتي حضور ناهنجار در جشنواره­هاي خارجي طي همه اين سال­ها، هيچ­يک در برابر اين گناه وقيح کشف حجاب اهميت ندارد.
آنچه در اين ميانه مهم است، توهين آشکار معتمدآريا به ارزش مسلم اسلام يعني حجاب است. همان ارزشي که خط نخست مبارزه زنان اين سرزمين با سلطه رضاخاني با نام تجدد خواهي و مدرنيته ايراني در طول ساليان بسيار بوده است. اقدامي که امام (ره) آن را پاره کردن حجاب انسانيت مي­داند.

انسانيتي که همان غايت و هدف هنر است.

کشف حجاب او، هر چه نباشد، دهن کجي است به هنر ايراني؛‌ هنري که بايد انسانيت را تعميق بخشد و به تربيت و تعالي مردمان غيور و متدين جامعه مسلمان ايراني ياري رساند.

معتمدآريا مي­تواند همچنان بازيگري کند، اما ديگر هنرمند نيست، هنرپيشه است؛ کسي که به واسطه امکانات و بودجه و فضاي فرهنگي- سياسي ايران پس از انقلاب اسلامي تا بلندترين قله­هاي بازيگري پيش رفته است.

مناديان آزادي و طلايه­داران هنر هاليوودي، بي­ترديد از اين اقدام انقلابي او هيجان­زده خواهند شد و براي او فرش قرمز پهن خواهند کرد و او عليه همه آنچه که در اين سال­ها بوده است، عليه «فاطمه معتمدآريا»‌ صحبت خواهد کرد. گرايشات سياسي سيمين معتمدآريا هر چه که باشد، به هنر او ارتباط ندارد. اما انسانيت او با هنر او پيوند خورده است و او نمي­تواند فارغ از اين انسانيت، هنرمندي کند.

سيمين معتمدآريا هنرپيشه قابلي است، اما هنرمند مؤمني نيست؛ کشف حجاب، او را از انسانيت دور کرده است.

حيف از نام فاطمه براي چنين هنرپيشگاني که هوس جاذبه­هاي مادي و تشويق­هاي هاليوودي را بر نام و رسم و دين و ارزش وجودي­اش ترجيح مي­دهند.

حيف از نام فاطمه، خانم سيمين معتمدآريا!

حيف!


محمد رستم‌پور

http://tabeedy.blogfa.com/
 
م
۱۳۹۴-۱۱-۲۲ ۰۱:۱۲:۲۶
ما سیمین میگیم سیمگه خلایق هرچه لایق همون سیمگه لایق وبرازنده ی این خانمه به قول شما حیف نیست اسم مقدس فاطمه روی این باشه (3537057) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.