نظر منتشر شده
۱۵
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 357362
خانم مهندس جوان که به شستن اموات مشغول است+ تصاویر
تاریخ انتشار : يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۵
خانم مهندس جوان ترجیح داد به جای کار نقشه کشی وارد حرفه غسالی شود و شغلی متفاوت را تجربه کند.

به گزارش مجله همشهری، غسال بودن و کار در غسالخانه از آن دست مشاغلی است که شاید خیلی ها هرگز به انتخاب آن به عنوان شغل آینده فکر نمی کنند. سر و کار داشتن با اموات و شستن آنها، اگر نگوییم دل شیر می خواهد، بی شک شغلی است که از عهده هر آدمی بر نمی آید و به همین خاطر همیشه تهیه گزارش از افرادی که در این شغل فعالیت دارند، جالب و خواندنی است.

در این گزارش با یکی از غسال های زن گفتگو کرده ایم که برخلاف تصور خیلی ها تحصیلات دانشگاهی دارد اما با این حال کار غسالی را انتخاب کرده است. او که مدرک نقشه کشی دارد، حالا چند سالی است که کار غسالی انجام می دهد و می گوید از کارش راضی است و به آن افتخار می کند. حدیث رضایی، ۳۲ ساله است و به خاطر مشکلات زیادی که زندگی سر راهش گذاشت، به جای نقشه کشی ساختمان در غسالخانه کرمانشاه مشغول به کار است. گفتگو با او را در ادامه بخوانید.

خانم مهندس جوان که به شستن اموات مشغول است

حتما تا حالا خیلی ها از شما پرسیده اند چه شد که شما با اینکه تحصیلات دانشگاهی داشتید وارد کار غسالی شدید؟


- ماجرا برمی گردد به سال 83 و حادثه ای که برای پدرم رخ داد. آن موقع سن و سالی نداشتم. پدرم یک کارگاه تراشکاری داشت. یک روز وقتی مشغول کار بود، سنگ فرز از دستگاه خارج می شود و با شکمش برخورد می کند. در اثر این حادثه کلیه های پدرم از بین رفت و او خانه نشین شد. از آن به بعد زندگی مان از این رو به آن رو شد. هر چه پس انداز داشتیم خرج کردیم و از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد؛ به جایی رسیدیم که حتی به نان شب هم محتاج بودیم. یک سالی با این وضعیت سر کردیم تا اینکه از طریق یکی از آشنایان خانوادگی مان با خبر شدیم سازمان آرامستان کرمانشاه نیرو جذب می کند. مادرم بلافاصله اقدام کرد و با کلی دعا و نیاز اسمش در آمد و استخدام شد. این اولین زمینه آشنایی ام با کار غسالی بود. به خاطر شغل مادرم خوشبختانه از آن وضعیت اسفبار نجات پیدا کردیم. من ازدواج کردم و برادرم هم سر و سامان گرفت.

همسرتان با کادر مادرتان مشکلی نداشت؟

- نه. حتی خانواده اش هم مشکلی با این مسئله نداشتند و خیلی عادی با این ماجرا برخورد کردند. آنها از اینکه می دیدند مادرم اینطوری خرج خانواده را می دهد او را تحسین می کردند.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

- مادرم که سر کار رفت و من ازدواج کردم، تازه معنی زندگی بدون دغدغه را چشیده بودیم که این بار همسرم ورشکست شد و کار به جایی رسید که طلبکارها پاشنه خانه مان را از جا کندند. دوباره همان ماجراها تکرار شد. بی پولی و ترس از زندان افتادن شوهرم باعث شد که من هم وارد بازار کار شوم. هر کاری که فکرش را بکنید انجام دادم. مدتی در چند شرکت ساختمانی مشغول شدم و اتفاقا پیشنهادهای خوبی هم در این زمینه داشتم اما این کار همیشگی نبود و با وضعیتی که داشتیم نمی توانستم روی آنها حساب کنم. مدتی هم راننده تاکسی بانوان شدم اما این کار هم فایده ای نداشت. بدهی ما بیشتر از اینها بود که بشود با درآمد آن پرداختش کرد.

از طرفی هر چی پول در می آوردم باید خرج ماشین می شد. حتی فروشندگی را هم تجربه کردم. سرانجام با همسرم یک مغازه لوازم یدکی خودرو راه انداختیم که متاسفانه در این کار هم ورشکست شدیم و وضعیت مان خیلی وخیم تر از قبل شد. در نهایت برای فرار از همه این مشکلات تصمیم گرفتم وارد حرفه غسالی شوم چون دیده بودم مادرم با این کار چطور توانست زندگی مان را نجات دهد. با خودم گفتم اگر من هم وارد این کار شوم می توانم زندگی ام را از مخمصه ای که در آن گرفتار شده بودیم، نجات دهم.

مادرتان برای ورود به این کار پارتی شما شد؟

- نه. اتفاقا مادرم از تصمیم من خبر نداشت. یعنی هیچ کدام از اعضای خانواده ام از تصمیمی که گرفته بودم خبر نداشتند. تنها کسی که می دانست قصد دارم غسال شوم یکی از همکاران مادرم بود. او یکی از قدیمی ترین غسال های شهرمان بود و به خاطر مهربان بودنش همه او را دوست داشتند.  وقتی ماجرا را با او در میان گذاشتم، استقبال کرد. یک روز به همراه او نزد روحانی آرامستان رفتیم و از او خواستم در غسالخانه کار کنم. آن موقع 22 سال بیشتر نداشتم و خیلی جوان بودم. جثه ام کوچک بود. به همین خاطر حاج آقا به من گفت کار کردن در غسالخانه خیلی سخت است و فکر نکنم تو بتوانی از پس آن بربیایی. اما من تصمیمم را گرفته بودم و همین قاطع بودنم باعث شد که او راضی شود و من به عنوان غسال کارم را آغاز کنم.

خانم مهندس جوان که به شستن اموات مشغول است

وقتی مادرت تو را سر کار دید چه حالی به او دست داد؟


- تا چند ساعت شوکه بود. وقتی از شوک در آمد شروع کرد به گریه کردن. مدام می گفت تو حیفی، تو تحصیلکرده ای و می توانی بیرون از اینجا کار مناسب تری پیدا کنی اما گوشم به این حرف ها بدهکار نبود و او هم وقتی دید تصمیم برای کار در غسالی قطعی است به ناچار قبول کرد.

همسرتان چطور در جریان کارتان قرار گرفت؟

- تا دو ماه وقتی از من می پرسید کجا کار می کنی به او می گفتم در یک شرکت بسته بندی زغال اما بعد از دو ماه یک روز بدون مقدمه به او گفتم همکار مادرم شده ام. بنده خدا همسرم از شنیدن این خبر شوکه شد. تا مدتی سرسنگین رفتار می کرد و می گفت راضی نیست که این کار را انجام بدهم اما وقتی مدتی از این ماجرا گذشت او هم با این مسئله کنار آمد و حالا خوشبختانه هیچ مشکلی با شغلم ندارد.

تو در آن موقع یک دختر جوان بودی؛ واقعا از اینکه با اموات سر و کار داشتی نمی ترسیدی؟

- مگر می شود ترس نداشته باشم. باور کنید در تمام عمرم فقط یک بار به غسالخانه رفتم، آن هم زمان فوت خاله ام بود. همان روز خیلی اتفاقی چشمم به پنبه هایی که روی صورت یک مرده گذاشته بودند افتاد و از ترس حالم بد شد و چشمانم سیاهی رفت اما خب مجبور بودم برای اینکه زندگی ام را از آن وضعیت نجات دهم این کار را انتخاب کنم.

اولین روز کاری تان را به خاطر دارید؟

- بله. خیلی خوب به خاطر دارم. آن روز به همراه مادرم و همان دوستش که باعث شد وارد این کار شوم وارد غسالخانه شدیم. قلبم به شدت می تپید. قدیمی ترها وقتی من را دیدند تعجب کردند که چطور با آن سن و سال کم وارد این کار شده ام. نمی دانم آن روز می خواستند من را اذیت کنند یا اینکه می خواستند ترسم بریزد، مدام من را به اتاقی می فرستادند که جنازه ها را بعد از کفن کردن در آنجا نگه می داشتند تا تحویل خانواده هایشان شود. آن روز هر یک دقیقه به اندازه یک ساعت برایم گذشت. البته این ترس را تا مدت ها داشتم.

شاید باورتان نشود. تا مدت ها هر شب کابوس می دیدم و وقتی چشمانم را می بستم با یکی از مرده هایی که آن روز شسته بودیم چشم در چشم می شدم. حتی یک هفته بعد از اینکه مشغول کار شدم جسد زنی را آوردند که از روی تراکتور به زمین افتاده بود و صورتش متلاشی شده بود. این جور جسدها را به جای شستن تیمم می دهیم. خیلی روز بدی بود. مادرم می گفت باید دست بکشی روی دست جنازه و او را تیمم کنی. هر کاری کردم نتوانستم قدم از قدم بردارم. نهایتا مجبور شدم هر طور که بود وظیفه ام را انجام بدهم.

با این ترسی که داشتی اگر یک روز در غسالخانه تنها می ماندی چه اتفاقی می افتاد؟

- اتفاقا یک بار این اتفاق برایم رخ داد. این ماجرا مربوط به همان سال های اولی است که تازه کارم را آغاز کرده بودم. یک روز همه همکارانم برای شرکت در یک جلسه به ساختان اداری رفته بودند که یک متوفی را برای شست و شو به غسالخانه آوردند و اتفاقا بستگان متوفی هم خیلی عجله داشتند. چاره ای نداشتم. با کمک نگهبان جنازه را به محل شست و شو منتقل کردیم و شروع کردم به شستن آن. هر بار که روی مرده آب می ریختم چشمانش باز می شد. قلبم داشت از جا کنده می شد. آنقدر صلوات فرستادم و قرآن خواندم تا توانستم کار را تمام کنم.

حالا هم همچنان ترس داری؟

- نه، دیگر ترسی وجود ندارد. حالا پس از تقریبا 9 سال کار در غسالخانه فهمیده ام که آخر و عاقبت همه ما این است و یک روز خودمان را هم می شورند. پس مرده ترسی ندارد.

در این سال ها که مشغول بودی تا حالا شده مرده ای در هنگام شستن و غسل دادنش زنده شود؟

- نه، برای من که تا به حال رخ نداده و فکر هم نمی کنم تا به حال در کرمانشاه چنین اتفاقی رخ داده باشد.

خانم مهندس جوان که به شستن اموات مشغول است

رفتار مردم به خصوص فامیل و همسایه ها با شما چگونه است؟


- خیلی عادی. اتفاقا سرم خیلی شلوغ شده. هر کدام از همسایه ها کلی سفارش کرده اند که اگر یک روز جسدشان را برای شست و شو آوردند، چطور با آنها رفتار کنم. به قولی به من سفارش کار می دهند. تا به امروز نشده کسی به خاطر شغلم از من فاصله گرفته باشد یا حرف بدی زده باشد به جز پیرزنی که در همسایگی ما زندگی می کند. و خیلی از من می ترسد و هر وقت با او رو در رو می شوم خیلی سریع صورتش را بر می گرداند و پا به فرار می گذارد. انگار وقتی من را می بیند، عزراییل را دیده. بارها شنیده ام که همکارانم گفتند هیچ کس قبول نمی کند از دست آنها چیزی بگیرد و بخورد یا به خانه شان برود اما خدا را شکر تا به امروز با این مسائل روبرو نشده ام و حتی خانواده همسرم می گویند دستپختم را هیچ کس ندارد و عاشق غذاهایی هستند که درست می کنم.

شده که جنازه یکی از اقوامت را هم شسته باشی؟

- بله. وقتی مادربزرگم فوت کرد، من و مادرم با هم او را شستیم و کفن کردیم.

تا به امروز تعداد زیادی متوفی را شسته ای؛ شده برای یکی از آنها خیلی ناراحت شده باشی؟

- وقتی ناراحتی مردم را می بینم که عزیزشان را از دست داده اند خیلی ناراحت می شوم اما به خاطر دارم چند سال پیش جسد یک دختر جوان را به غسالخانه آوردند. دختر جوان نوعروس بود و چند روز بعد از عروسی اش وقتی با همسرش در خانه خواب بودند دچار گازگرفتگی می شوند و جان می دهند. خیلی دلم به حال این دو جوان سوخت و حتی برای شان گریه هم کردم.

بچه هم داری؟

- من و همسرم تا حالا به داشتن فرزند فکر نکرده ایم اما اگر یک روز از این کار بیرون بیایم حتما به فکر بچه دار شدن هم می افتم.

بارها شنیده ایم که می گویند غسال ها پول خوبی می گیرند. آیا این درست است؟

- نه. من کارم را در سال 86 با دستمزد ماهیانه 350 هزار تومان آغاز کردم و حالا پس از گذشت این سال ها 638 هزار تومان حقوق می گیرم. البته هنوز روزمزد هستم و قرار بود مصادف با روز زن ما را نیز استخدام کنند اما خبری نشد.

ساعت کاری تان چطور است؟

- ما هر روز از 8 صبح سر کار حاضر می شویم. یک روز تا ساعت 3 بعد از ظهر هستیم و یک روز تا ساعت 5 بعدازظهر. کار ما جمعه و تعطیلی ندارد و بیشتر اوقات سر کار هستیم.

قصد داری تا کی به این کار ادامه دهی؟

- ابتدا که وارد این کار شدم فقط قصدم کسب درآمد بود اما حالا پس از گذشت سال ها دیگر مشکل مالی در زندگی مان نداریم و فقط به خاطر ثوابش این کار را انجام می دهم. وقتی غرق در این کار می شوی و می بینی که جنازه مردم را نمی گذاری روی زمین بماند، حس خوبی به آدم دست می دهد. راستش را بخواهید تا به امروز اگر وظیفه شرعی و عرفی به من حکم می کرد این کار را ادامه دهم فکر می کنم تا حالا این وظیفه را که خدا به گردنم گذاشته به نحو احسن انجام داده ام. کم کم به این فکر می کنم که کار کردن برایم کافی است و حالا وقت آن رسیده که در زندگی ام تغییری ایجاد کنم.
 
کلمات کلیدی : غسال+بهشت زهرا
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۲:۲۸:۴۲
خدا به شما اجر دهد خان مهندس (3730504) (alef-13)
 
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۳:۰۳:۳۹
برای شغل ها هم یک هرم تعریف میشه.
اول مدیر
دوم کارشناس ارشد
سوم کارشناس
چهارم سرکارگر
پنجم کارگر.
کشور بیشتر از همه کارگر می خواد نه کارشناس و کارشناس ارشد. سالی 500 هزار نفر وارد دانشگاه می شوند. شغل های در سطح اول و دوم و سوم خیلی سریع توسط افراد پر میشه(بوسیله پارتی، سهمیه یا نمرات برتر دانشگاه برتر). و خیلی از افراد فارغ التحصیل باید شغلی در سطح چهارم و پنجم انتخاب کنند یا بیکار می مانند. (3730574) (alef-11)
 
Romania
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۳:۰۴:۲۹
درود بر تو شیر زن خدا خیرت بدهد این اوج خدمت و فداکاری برای خانواده و جامعه است از دولت سوال دارم چرا این خانم نباید استخدام رسمی بشود تا با خیال راحت به کارش برسد و از مزایای مدرکش هم استفاده کند. خوب بود یک گوشه ای می نشست و به دلیل بیکاری طلبکار تان می شد؟ (3730576) (alef-11)
 
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۳:۱۷:۴۹
در امریکا 12 ملیون شغل وجود داره ولی سالی 230 هزار مهندس فارغ التحصیل میشود. در ایران 20 ملیون شغل وجود داره و سالی 230 هزار فارغ التحصیل می شوند.
امریکا به عنوان یک کشور کاملا پیشرفته و صنعتی است ولی ایران یک کشور مبتنی بر صادارت مواد خام است. حتی اگر ایران یک کشور صنعتی شود فقط به سالی 30 هزار مهندس نیازمند است . و 200 هزار مهندس باید شغلی غیر از مهندسی پیدا کنند. (3730597) (alef-11)
 
Germany
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۳:۳۸:۱۷
درود به غیرتت خانم.من با مدرکدمهندسی خانه نشین هستم و فقط می بینم که چطور قیمت ها در این چهار سال شش برابر شد و سود بانکی کمتر و کمتر می شود هر روز.دارایی اندک ما هر روز آب می رود و به خاطر سربازی هرگز نمی توانم کارآفرینی کنم. (3730658) (alef-13)
 
سعیدفقیهی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۸:۲۶:۲۶
دوست عزیزبجای اینکه بشینی حساب وکتاب بانکهاوسودهای پرداختی راانجام دهی مثل این خواهرباغیرتمان بلندشو ولو بافروختن غذای آماده جلوی ادارات وپارکها سررشته کاسبی راپیداکن.مشغول که شدی میفهمی چکارکنی.به مایاد داده اندبجای انتظارازخود بانتظار ناجی دیگری چون دولت وحکومت نشسته وکمترین حرکتی نکنیم.ایمیل من دراین سایت موجوداست حاضرم باهرمدعی بحث کنم که هرکس بیکاراست از تنبلی خودش است ونبایددنبال مقصربگردد.این کشور بکرودست نخورده است .چراترکیه که زمانی ایران آرزویش بودحالا ده ها سال جلوترازماست؟چون مردم وجوانان اش کمرهمت بسته وبرای ساختن کشورشان هرکاری می کنند. (3731243) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۱۴ ۱۸:۱۳:۴۷
بهتر است شما کمی بیشتر راجع به مسایل تامل کنید. ببینید این که هر که بیکار هست مشکل از خودشه صرفا یه حرف کلیشه ایی و بی محتوا هست. وقتی رکود و کسادی بازار باشه، وقتی اقتصاد مشکل داشته باشه، تبعات سنگینی داره که الان ما شهدش هستیم. خواهشا دست از شعارهای زیبای پوپولیسمی بردارید که هر کس خودش مسول است. جامعه انسانی یک پیکر است که همه اعضای اون جامعه به همدیگه ربط دارند. (3739634) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۲۰:۰۶:۴۰
خب برو سربازی برادر من همونطور که ما رفتیم!!!!

4 ساله خونه نشینی 20 ماهش رو میرفتی خدمت الان کارت پایان خدمتم داشتی ... (3731372) (alef-11)
 
حیدر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۳:۵۲:۴۰
- ثبت جهش 160 میلیون تومانی در سال 94/ پاداش و حق حضور برخی مدیران ایران خودرو 2 برابر شد

- حقوق 180 میلیونی در مقابل آینده جوانان 36 میلیونی

- ۲۵ میلیون حقوق ناقابل مدیر دانشگاه آزاد

- سازمان بازرسی پرداخت‌های میلیونی در وزارت بهداشت را بررسی می‌کند

- اسناد پرداخت‌های صدهامیلیونی در وزارت بهداشت موجود است/ باید تکلیف نظام پرداخت مشخص شود

- آقای وزیر اقتصاد! یک سال پیش درباره دریافتی‌های کلان مدیران به شما گزارش دادیم/پاسخگو باشید


و . . . . . . . . . . .



-------------------------- بدون شرح ---------------------- (3730715) (alef-11)
 
Canada
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۸:۲۸:۳۵
قابل تحسین (3731246) (alef-3)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۲۰:۲۲:۳۶
چنین شغلی فقط با 638 هزار تومن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو این مملکت هرچه کارت سخت تر باشه کم اجر و مزد تری.... (3731387) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۲۱:۳۶:۴۴
بیشتر مهندسین با سیلی صورتشوت سرخ میکنند (3731488) (alef-11)
 
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۲۲:۴۳:۲۲
عزیزان کار این خانم جای تامل داره که چرا تو این مملکت سرشار از ذخایر نفتی و معادن وطلا یک خانم با غیرت تحصیل کرده به علت نبو دن کار درست حسابی مجبور میشه به دنبال کاری که غیر از این خانم هم کسایی بودند که این کار را می کردند (3731581) (alef-11)
 
زارع
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۲۳:۰۵:۵۲
خيلي مردي (3731603) (alef-13)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۳-۱۰ ۰۷:۰۸:۱۶
این از افتخارات تحصیلات عالیه هست !!!!لطفا انهاییکه به غیرت ایشون درود می فرستند یک سلام هم به مسولین بکنند که شرایط را سخت کردند (3731849) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.