روزنامه قانون: این روزها که ژنهای ما بد و ژنهای برخی از طلای ناب ساخته شده است، ضرورت دارد که ساختارهای سیاسی پدیدآورنده ژنهای خوب را به مسلخ نقد کشید و قدری بیپردهتر از گذشته سخن گفت.
وقتی «محمدرضا عارف» در توجیه اظهارنظر عجیب فرزند خود معدلهای بالای تحصیلی او را بهرخ مردم کشید، این سوال پدید آمد که آیا تنها فرزند ایشان در گذراندن مقاطع تحصیلی توفیق داشته که ژنش شایسته تفضل بوده است؟ پاسخ به این سوال در شرایطی عادی سخت نیست اما زمانی نقد اجتماعی را دچار لکنت میکند و گفتار را به عرصه سیاست میکشد که شایستهسالاری بار سفر را از کشور بسته باشد.
پس میتوان گفت که ژن خوب فرزند عارف، نتیجه فقدان اصل شایستهسالاری در کشور است. این سخن به اینمعنا نیست که وابستگان به صاحبمنصبان از هرگونه استعداد بیبهرهاند؛ بلکه به موضوع نبود شرایط عادلانه میان ایشان و عامه مردم اشاره دارد.
در حقیقت طبقاتیکردن دستیابی به مدارج بالای شغلی، اجتماعی و سیاسی برآمده از خویشاوندسالاری است؛ نمونهای که در عصر شاهان اقتدارگرای باستان دیده میشد.
آنها نیز باور داشتند که خون سلسله شاهنشاهی جدای از رعیت است و رعایا حق ورود به عرصههای حاکميت را ندارند. فئودالیسم غرب نیز همین روش را تایید میکرد. بهنحوی که کارگر و کارگرزاده تاابد کارگر بودند و کارگر نیز از دنیا میرفتند. در حقیقت در گذشته نیز کسانی ژن خود را برتر از دیگران میدانستند، که قدرت را دستآویز اعتبار خود قرار میدادند.
ایشان توده مردم را همچون بردههایی اجیر میپنداشتند که باید در خدمت خون برتر یا به تعبیر امروزی، ژن برتر باشند. پس رویکرد آقازادههای پرمدعا چندان عجیب و تازه نیست و ایشان راهی را میروند که هزاران سال پیش، میل قدرتطلبی آن را طلبیده است. اما این رویکرد در نظامی که اصالت خود را از اسلام میگیرد، بههیچوجه قابل توجیه نیست.
خداوند در آیه13 سوره حجرات به صراحت، تقوا را معیار تفکیک نوع بشر از یکدیگر میداند و میفرماید: «ایمردم، بیتردید ما همه افراد نوع شما را از یکمرد و یکزن آفریدیم و شما را قبیلهای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا يكدیگر را بشناسید. مسلم است گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. همانا خداوند بسیار دانا وآگاه است».
وقتی اساس یک نظام مبتنی بر چنین مفاهیمی باشد، قابل پذیرش نیست که مسئولانش خود را تنها بهواسطه توفیقات سیاسی و جناحی بر عموم مردم برتر بدانند و با جسارت تمام، فقدان شایستهسالاری و عدالت را فریاد زنند. دیگر آنکه جدای از مفاهیمی دینی، روزگاری شعار انقلاب اسلامی حمایت از پابرهنگان بود.
این روزها بهمیزانی از آنشعار دور شدهایم که برخی به خود اجازه میدهند در مقابل شهروندان اصلونسب خود را به رخ کشند. اینمهم موضوع سادهای نیست زیرا میتواند در آینده منشأ طبقاتیشدن جامعه ایران باشد. هرچند اکنون نیز در واقعیت چنین امری رخ داده است در صورت تداوم رویکرد اخیر، بهصورت علنی قبح آقازادهپروری در کشور شكسته خواهد شد.
موضوع دیگر که اشاره به آن ضروری است، فقدان نیروهای اصیل در عرصه سیاست است. گرچه حضرات، خود ادعا دارند که هم سابقه ریشهدار و هم ژنهای بااصالتی دارند، اما واقعیت این است که با خالیشدن عرصه از شیران، کسانی غیرمعتمد و خودبزرگبینِ مدعی، بر مردم ریاست میکنند.
این موضوع نیز ارتباط خاصی به جریانهای موجود در کشور ندارد و میتوان سیاستمدارنماها را در جناحهای مختلف اعم از اصولگرایان و اصلاحطلبان مشاهده کرد. یکی از دلایلی که این مهم پدید آمده است ردصلاحیت گسترده شورای نگهبان در انتخاباتهای مختلف است که اگر چنین ابزاری وجود نداشت ممکن بود ژنهای خوب، تفضل سیاسی خود را بهرخ مردم نمیکشیدند.
در پایان شاید برخی بگویند که این موضوع یک سوءتفاهم و اشتباه زبانی بوده است، اما واقعیت این روزها حکایت از چنین مدعایی ندارد و نشاندهنده این است که بخشي از مديران، بهواسطه منصب پدرانشان کسب موقعیت میکنند و اگر منصبی در کار نباشد باید خردهچین صاحبمنصبان بود و بیتردید چنین شرایط تاسفباری بههیچوجه، نه از اهداف اسلام و نه از آرمانهای انقلاب بوده است. پس تا دیرتر از این نشده باید فکری به حال رشد ژنهای خوب در کشور کرد.