روسیه بدون ایران و شرکای این کشور همچون حزب الله هیچ راهی برای قدرت نمایی و مدیریت منافع منطقه ای خود ندارد. درخواست از روسیه برای رها کردن ایران درست همانند آن است که از این کشور بخواهیم منطقه خاورمیانه را ترک کند.
دیپلماسی ایرانی:از زمان پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، متحدان این کشور و دیگر ناظران حوزه سیاست خارجی کنجکاوند ببینند که چگونه رئیس جمهور جدید آمریکا یکی از معضلات اساسی پیش روی خود را حل و فصل خواهد کرد. در حقیقت باید منتظر شد و دید که چگونه ترامپ از یک سو برای تعامل و همکاری با «ولادیمیر پوتین» از خود تمایل نشان می دهد و از سوی دیگر مواضع خصمانه خود در قبال اصلی ترین متحد روسیه در خاورمیانه یعنی ایران را ادامه خواهد داد. شاید پاسخ این پرسش در گزارش های اخیر رسانه ها نهفته باشد. گزارش های منتشر شده از سوی مطبوعات و رسانه ها نشان می دهد که تیم ترامپ سعی دارد با فریب و وسوسه روسیه را به سوی خود جلب کرده و آن را از ایران دور کند. اما شانس موفقیت ترامپ و تیم اش برای ایجاد فاصله میان این دو متحد بسیار اندک است.
سال هاست که مسکو و تهران از حکومت سوریه حمایت و پشتیبانی می کنند. حمایت آنها از حکومت «حافظ اسد» و سپس فرزندش «بشار اسد» موجب شد تا اتحاد میان ایران و روسیه بیش از پیش تقویت شود. از زمان بالا گرفتن بحران داخلی سوریه در سال 2011، مسکو و تهران از بشار اسد در برابر انبوهی از مخالفان داخلی حمایت کردند. چهار سال بعد و در حالی که بشار اسد در آستانه شکست در جنگ داخلی قرار داشت، نیروهای ایران به فرماندهی «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به همراه نیروهای روسی مسیر جنگ داخلی در سوریه را تغییر دادند. از آن زمان تاکنون پوتین از طریق اقداماتی چون ارسال نیروهای نظامی، تجهیزات، ایجاد تأسیسات دریایی و باندهای فرود و پرواز هوایی نقش و جایگاه روسیه در این جنگ را تقویت و برجسته کرده است. همچنین نیروی هوایی روسیه نیز در این مدت به کمک نیروهای ایرانی، حزب الله لبنان و دیگر نیروهای زمینی تحت الحمایه ایران آمده است. اگرچه شایعاتی مبنی بر بروز اختلافاتی میان روسیه و ایران شنیده می شود، اما باید به این نکته توجه داشت که همکاری میان ایران و روسیه نوعی ازدواج سیاسی مصلحتی نیست، بلکه اتحادی استراتژیک است که در آن هر متحد به متحد دیگر وابسته و متکی است.
تصور آمریکا از ایجاد فاصله و جدایی میان تهران و مسکو ظاهراً از دو حادثه تاریخی در گذشته نشأت گرفته است. «مایکل فلین»، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور جدید آمریکا در طول تجاوز نظامی این کشور به عراق به عنوان فرمانده عملیات ویژه مشترک در عراق خدمت می کرد. در آن دوران نیروهای ائتلاف دریافته بودند که راهی برای تضمین ثبات نسبی در عراق وجود دارد و آن این است که قبایل سنی در برابر نیروهای مبارز خارجی بایستند؛ آن هم نیروهایی که همین قبایل سنی زمانی با آنها در راستای نبرد با نیروهای ائتلاف همکاری و مشارکت داشتند.
اما دومین واقعه به تصمیم «انورسادات»، رئیس جمهور پیشین مصر، پس جنگ با اسرائیل در اُکتبر سال 1973 باز می گردد. وی در آن زمان تصمیم گرفت تا در دوران جنگ سرد از زیر سایه اتحاد جماهیر شوروری درآمده و با آمریکا متحد شود. اقدام انورسادات آن چنان امتیاز بزرگی برای آمریکا در مقابل روسیه به همراه آورد که مقامات واشنگتن را بر آن داشت تا دیگر متحدان اتحاد جماهیر شوروی را تحریک کرده و کاری کنند تا روابط آنها با روسیه قطع شود. یکی از این متحدان سرسخت روسیه حافظ اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه بود که با وجود این شرایط باز هم ارتباط و اتحاد خود با روسیه را حفظ کرد.
حتی پس از پایان جنگ سرد نیز دیپلمات های آمریکایی به تلاش های خود برای راضی کردن جانشین حافظ اسد، یعنی بشار اسد ادامه دادند تا شاید وی را از متحد و حامی دیرینه این کشور که همان ایران است جدا کرده و فاصله ای میان ایران و سوریه بیاندازند. اما بشار اسد تمایلی به دست کشیدن از ایران نداشت؛ زیرا وی از پدرش آموخت بود که آنها می توانند تنها با نشان دادن امکانات و احتمالات موجود به دیپلمات های آمریکایی و وسوسه کردن آنها، مقامات آمریکایی را با تمامی وعده ها و قول هایشان به پای میز بکشانند و بدون آنکه در این میان چیزی به آمریکایی ها بدهند، به اعتبار خود بیفزایند.
به نظر می رسد که دیپلمات ها و سیاستگذاران آمریکایی در محاسبات خود موضوعی را از قلم انداخته بودند و آن این بود که انورسادات خود به شخصه و بدون هیچ اجباری تصمیم گرفت که از روسیه جدا شده و با آمریکا متحد شود؛ امری که در مورد خانواده حافظ اسد بسیار بعید به نظر می رسد. انورسادات معتقد بود که اتحاد جماهیر شوروی برای مصر چندان منافعی به همراه نخواهد داشت و در عوض آمریکا و پول این کشور منافع بسیاری را برای مصر به ارمغان آورده و آینده درخشانی را برای مصر رقم خواهد زد. درست سه دهه بعد همین اتفاق در عراق دوباره تکرار شد و قبایل سنی عراقی به این نتیجه رسیدند که مبارزان خارجی و نیروهای القاعده که زمانی برای مقابله با تجاوز نظامی آمریکا به عراق در این کشور گرد هم آمده بودند، دیگر مهره سوخته به حساب می آیند. آنها دریافتند که برای خلاص شدن از دست این نیروها بهتر است با آمریکا همکاری کنند. انور سادات و قبایل عراقی خود داوطلبانه تصمیم گرفتند که مواضعشان را تغییر دهند.
اکنون، این احتمال وجود دارد که روس ها به صورت پنهانی و خصوصی پیام هایی را به دولت جدید آمریکا ارسال کنند و تمایل خود را برای همکاری های بیشتر با آمریکا و ترک اتحاد با ایران نشان دهند، اما این امر بسیار بعید است. اتحاد میان روسیه و ایران، یک ارتباط استراتژیک و راهبردی است که اساس و بنیان بسیار قدرتمند و نفوذناپذیری دارد.
زمانی که ولادیمیر پوتین به خاورمیانه نگاه می کند، خاورمیانه پس از سال 1973 را می بیند؛ چراکه منطقه در حال حاضر درست مانند همان دورانی است که انورسادات اتحاد خود را با آمریکا آغاز کرد. در حال حاضر، خاورمیانه پر شده از متحدان آمریکایی؛ از اسرائیل و مصر و ترکیه گرفته تا عربستان سعودی و تمامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همگی با آمریکا مشارکت و همکاری دارند. اما دولت «باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا با رها کردن تمامی متحدان منطقه ای، آنها را در شرایط بسیار دشواری قرار داد. آمریکا با خروج و عقب نشینی از منطقه خلائی را ایجاد کرد که مسکو توانست آن را پر کند. اما هشت سال در مقایسه با دهه ها تلاش واشنگتن برای ایجاد روابط استراتژیک در منطقه از طریق شیوه هایی چون معاملات تسلیحاتی، توافقنامه ها و ترتیبات امنیتی، مبادلات اقتصادی و فرهنگی زمان نسبتاً کوتاهی به حساب می آید. زمانی که پوتین به منطقه نگاه می کند، او تنها یک فضای خالی را در میان انبوه متحدان آمریکا می بیند و آن فضا جایی نیست جز ایران. روسیه بدون ایران و شرکای این کشور همچون حزب الله هیچ راهی برای قدرت نمایی و مدیریت منافع منطقه ای خود ندارد. درخواست از روسیه برای رها کردن ایران درست همانند آن است که از این کشور بخواهیم منطقه خاورمیانه را ترک کند.
اتحاد با روسیه دقیقاً همان چیزی است که دولت ترامپ باید در منطقه به دنبال آن باشد. ایالات متحده نمی خواهد که پوتین به مرزهای ناتو در ترکیه نزدیک شود، موشک های خود را به سوریه ارسال کند (درست مانند کاری که روسیه هفته گذشته انجام داد)، برتری هوایی اسرائیل در منطقه شرق مدیترانه را به خطر بیندازد و یا از اقدامات حزب الله لبنان و ایران برای نزدیکی به ارتفاعات جولان در مرز اسرائیل و سوریه حمایت و پشتیبانی کند. حال در این میان این سؤال پیش می آید که ترامپ چگونه می تواند موافقت روسیه را برای همکاری و مشارکت های بیشتر جلب کند؟
ترامپ برای رسیدن به این هدف نباید به طور مستقیم با روسیه وارد صحبت و گفتگو شود، بلکه می تواند با پوتین وارد مذاکره شده و از طریق اقدامات مختلفی همچون اعمال تحریم ها علیه ایران، عملیات مخفی و جنگ سایبری ایران را هدف قرار داده و خود را برای اقدامات آتی ایران چه در خلیج فارس، خاورمیانه و نقاط دیگر آماده کند. به عبارت دیگر تنها راه متقاعد کردن پوتین برای دست کشیدن از ایران این است که ترامپ به وی نشان دهد همکاری و اتحاد با ایران سرمایه گذاری بدی است و موقعیت و جایگاه روسیه در منطقه - که در حال حاضر تماماً به اتحاد با قدرتی همچون ایران وابسته است – را به مرور تضعیف کرده و از بین خواهد برد.
اما این ریسکی خطرناک برای دولت ترامپ خواهد بود و شاید به همین دلیل است که ترامپ همچنانکه تلاش می کند تا متحدانش را هدف قرار دهد، پیش از هرگونه اقدامی شایعاتی را در خصوص مذاکره با پوتین برای خاتمه دادن به اتحادش با ایران به راه انداخته است. اما با این حال، گزینه هایی دیگری نیز وجود د ارند که بسیار مخاطره آمیزترند؛ یکی از این گزینه ها پذیرش دیدگاه اوباما در قبال منطقه خاورمیانه و ادامه همان راه است؛ گزینه ای که منافع آمریکا و متحدان این کشور را به خطر خواهد انداخت و موجب تقویت جایگاه و نفوذ دشمنان آمریکا خواهد شد.
منبع: نشریه «ویکلی استاندارد»